خانه » همه » مذهبی » جايگاه صحابه در تبيين قرآن: بررسي ده حديث(1)

جايگاه صحابه در تبيين قرآن: بررسي ده حديث(1)

جايگاه صحابه در تبيين قرآن: بررسي ده حديث(1)

آيت الله محمد هادي معرفت در کتاب « التفسير الاثري الجامع» براي تبيين مبناي خود در شيوه ي گزينش احاديث تفسيري، به ده حديث از پيامبر و ائمه عليهم السلام استناد کرده که براساس آن، اقوال صحابه و تابعين، حجيت و اعتبار کامل دارند. نويسنده، اين مقاله را در نقد و بررسي اين نظريه نوشته و اين احاديث را از ديدگاه سند و دلالت، بررسي و نقد مي کند.

d45f8b4e 8ba5 4a8e a42a 75cb3876da9a - جايگاه صحابه در تبيين قرآن: بررسي ده حديث(1)

sa1005 - جايگاه صحابه در تبيين قرآن: بررسي ده حديث(1)
جايگاه صحابه در تبيين قرآن: بررسي ده حديث(1)

 

نويسنده:آيت الله شيخ محمد سند
ترجمه: فهيمه فهيمي پور*

 

چکيده:

آيت الله محمد هادي معرفت در کتاب « التفسير الاثري الجامع» براي تبيين مبناي خود در شيوه ي گزينش احاديث تفسيري، به ده حديث از پيامبر و ائمه عليهم السلام استناد کرده که براساس آن، اقوال صحابه و تابعين، حجيت و اعتبار کامل دارند. نويسنده، اين مقاله را در نقد و بررسي اين نظريه نوشته و اين احاديث را از ديدگاه سند و دلالت، بررسي و نقد مي کند.
کليد واژه: معرفت، محمد هادي/ التفسير الاثري/ صحابه/ تابعين/ تفسير مأثور.

اشاره
 

آيت الله سند در گفتاري که ترجمه ي آن در شماره ي 24 سفينه درج شد، درباره ي صحابه و حجيّت کلام آنها از ديدگاه تاريخي و تحليلي
بررسي هايي ارائه کرد. اين گفتار، شامل بررسي ده حديث است که برخي از صاحب نظران، آنها را دليل بر حجيّت قول صحابه دانسته اند و بر همان اساس، آن کلمات را، در شمار منابع « تفسير اثري» جاي داده اند.

مقدمه
 

براساس نصوص ديني، ما اجازه نداريم به سخن هيچ کس درباره ي معرفت ديني اعتماد کنيم، مگر بعد از آن که با دليل، حجيت کلامش اثبات گردد، آن هم با دلائل قطعي از کتاب خدا و سنت قطعي. خداي متعال فرمود:« و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهيکم عنه فانتهوا»( حشر(59)/7)« هرچه را که رسول خدا به شما بدهد، آن را بگيريد. و هرچه را که از آن منع کند، از آن بازايستيد.»
اين حقيقت در آيات ديگر در سخن خداي متعال نيز آمده است، از جمله:« اطيعوا الله و اطيعوا الرسول»( 5 بار در قرآن آمده) ( از خدا و پيامبر اطاعت کنيد). « لکم في رسول الله اسوةٌ حسنةٌ»( 3 بار در قرآن آمده) ( پيامبر خدا برايتان الگويي نيکوست). « ما ضل صاحبکم و ما غوي و ما ينطق عن الهوي إن هو الا وحيٌ يوحي» ( نجم(53)/4-2)« همراه شما( پيامبر) گمراه نشده و به راه غلط نرفته است. و آنچه که مي گويد، هواي نفس نيست، فقط وحي است که فرستاده مي شود.»
به علاوه ي اين آيات متعدد، معجزات محکم و فراواني که از ايشان نقل شده، دلالت بر حجيت سخن پيامبر دارد.
همين سان، بايد عمل به سخنان ائمه ي طاهرين را واجب بدانيم، سخناني که صحت و اعتبارشان براي ما به اثبات رسيده است. اين پيروي ما از ائمه(ع) با استناد به ادله ي قطعي از کتاب و سنت است که حاکي از عصمت آنها نيز مي باشد، مانند:
– آيه ي تطهير که دلالت بر عصمت آنان از هر خطائي است.
– آيه ي ولايت که ولايت علي بن ابي طالب (ع)را در امتداد ولايت خدا و رسولش برمي شمارد.
– حديث غدير که دلالت بر اثبات ولايت اميرالمؤمنين (ع)مي کند، ولايت و اولويتي که هيچ فرقي با ولايت پيغمبر ندارد و اهل بيت او نيز بعد از او همين ولايت را دارند.
– حديث ثقلين که ائمه را هم سنگ قرآن معرفي کرده و امنيت و عدم سقوط امت در گمراهي را در گرو قبول کلامشان شناسانده، و بسياري آيات و احاديث متواتري که بين فريقين وجود دارد.
اما حجيت سخن غير اهل البيت- از صحابه و تابعين- اثبات نشده و هيچ آيه اي از آيات قرآن و يا حديثي از سنت براي دلالت به آن وجود ندارد. بلکه حتي در کتاب و سنت، دلائلي برخلاف آن وجود دارد، از جمله اين سخن خداي متعال. « أفإن مات أو قتل انقلبتم علي أعقابکم»( آل عمران(3)/144) « اگر او بميرد و يا کشته شود شما به گذشته تان باز مي گرديد.» که اين آيه احتمال مرتد شدن برخي صحابه را گوشزد مي نمايد، و احاديثي که در اين خصوص نقل شده، پيش بيني و احتمال مرتدّ شدن را به واقعيّت تصديق مي کند.
چنانکه حديث معروف « حوض» از سنت نبوي، ارتداد بعضي از صحابه بعد از پيامبر و اين که آنان به قهقرا باز خواهند گشت را تأييد نموده است، به گونه اي که فقط شمار اندکي، از آتش دوزخ رهايي خواهند يافت. اين حديث در صحيح بخاري و مسلم و غير اينها نقل شده است.

سخنان علامه طباطبايي در اين مورد
 

علامه طباطبايي عدم حجّيّت اقوال صحابه و تابعين را در مواردي از تفسيرش بديهي مي داند. در اينجا چند نمونه ي سخنان ايشان را ذکر مي کنيم:
1. وي در مقدمه ي تفسيرش گويد:« حجّيّتي در اقول صحابه و تابعين نيست و نظراتشان به خاطر اختلاف فاحشي که با هم دارند، حجّيّت مقبولي ندارد.»( تفسير الميزان، ج 1، ص 6)
2. در توضيح روش تفسيري خود گويد:« روايات وارده از مفسران صحابه و تابعين، به دليل چندگانگي و تناقض که در آنها وجود دارد، هيچ حجّت و برهاني براي شخص مسلمان نيست.»( همان، 1/ 13).
3. در بيان علّت ساختن کعبه در تفسير آيه ي «و يرفع ابراهيم القواعد» « هنگاميکه حضرت ابراهيم پايه هاي کعبه را بلند مي ساخت». با اشاره به روايات مربوط گويد:« يقيناً منظور و مقصودمان، رواياتي است که به مصادر و منابع عصمت مي رسند، مثل روايات پيامبر (ص)و اهل بيت طاهرين(ع) بايد دانست که غيرآنان- چه مفسران صحابه و چه تابعين- جايگاهي همچون بقيه ي مردم دارند و کلامشان مشتمل بر تناقض است.»( همان، 1/ 293)
آيت الله محمد هادي معرفت در کتاب « التفسير الاثري»، در برابر اين نظر، براي اثبات حجّيّت سخنان صحابه و تابعين، به رواياتي استناد کرده که در اين گفتار، ده روايت از کتاب فوق، مورد بررسي قرار مي گيرد:

1. حديث اول
 

راوندي از امام کاظم(ع) روايت کرده که پيامبر فرمود:« من مايه ي امانم براي اصحابم… و اصحابم امان براي امتم… و اين دين پيوسته بر اديان ديگر غالب است تا زماني که ميان شما کساني باشند که مرا ديده اند.»(1) ( التفسير الاثري الجامع: 1/ 101-102 نقل از : نوادر راوندي: 146 حديث 199؛ بحارالانوار 22: 309 ح 11؛ طرائف ابن طاووس: 428؛ صحيح مسلم: 7/ 183، کتاب فضائل الصحابه، باب ان النبي امان لأصحابه و أصحابه امان للأمة)

نقد و بررسي
 

1-1 به تمام مطالب کتاب نوادر( که حديث از آن نقل شده است) نمي توان اعتماد کرد. آيت الله خوئي سخن محدّث نوري را در فضيلت راوندي مؤلف نظر در نقل کرده و مي افزايد:« بدون هيچ شکّ و شبهه اي راوندي شأن والا، منزلت رفيع، جايگاه علمي و وثاقت مسلّم دارد. اين کلام را چند تن از تراجم نگاران تصريح کرده اند. اما اعتبار اين کتاب براي ما آشکار نشده است، زيرا در اسناد آن کساني هستند که وثاقت آنها اثبات نشده است، مثل عبدالواحد بن اسماعيل، يا فردي مجهول الحال همچون محمّدبن حسن تميمي بکري»( مصباح الفقاهة، 1/ 135( ط.ج)، 1 / 221.)
1-2 اين کتاب، همان کتاب جعفريّات و اشعثيات است، چنان که شيخ آقابزرگ تهراني زير عنوان کتاب « رواية الانباء عن الآباء» گويد:« به هر حال، « الاشعثيات»، « الجعفريات»، « کتاب نوادر» و « رواية الآبناء عن الآباء»، همه يک کتاب هستند. چون نويسنده کتابش را به اسم خاصي نناميده، از آن با اين عناوين ياد مي شود.)( الذريعة، 11/ 258)
تمام مطالب کتاب جعفريّات نزد اصحاب اماميه اعتباري ندارد، همان سان که آيت الله خوئي گويد:« مضمون روايات دعائم، در کتاب جعفريّات نيز آمده و ما در روزگاران گذشته به آن اعتماد مي کرديم. ولي اکنون از آن نظر برگشته ايم.»( کتاب الطهارة، 1/ 118)
آيت الله خويي در کتاب نکاح از شرح عروة گويد:« سند اين کتاب غيرموثق است، گرچه محدّث نوري بر صحت آن اصرار ورزيده است، اما بر اين نظر، هيچ دليلي نيست.»کتاب النکاح، 2/ 58)
وي در جاي ديگري از کتاب طهارت گفته است:« در سند کتاب، موسي بن اسماعيل وجود دارد که به وثاقتش در کتب رجالي اشاره اي نکرده اند، بنابراين اعتمادي بر او نيست.» کتاب الطهارة، 1/ 119)
1-3 علاوه بر تمام اينها، در سندي که قطب الدين راوندي در اوّل کتابش ذکر کرده، تعدادي افراد مجهول وجود دارد:
اول: عبدالواحد بن اسماعيل بن احمد روياني: او از مشايخ عامه است، چنان که ذهبي در شرح حالش صراحتاً گفته:« او شيخ شافعي ها بوده و در کسب علم حديث و فقه کوچيد. مدتي نزد بخاري فقه آموخت، در فقه برجسته شد و مهارت يافت و مناظره کرد و تصانيف مشهوري نگاشت. و مي گفت: اگر تمام کتابهاي علماء شافعي بسوزد، همه ي آنها را از حافظه ام املاء خواهم کرد. کتاب « البحر» در مذهب را دارد که بسيار طولاني و پرفايده است. هم چنين کتاب « مناصيص الشافعي» را نگاشت.در آخر سال 415 زاده شد و در روز جمعه 11 محرم 501 در مسجد آمل به قتل رسيد. ملحدان( يعني اسماعيليه) او را کشتند و نظام الملک او را بسيار بزرگ مي داشت.»( سير اعلام النبلاء، 19/ 260)
دوم. محمد بن حسن تميمي: او مجهول است که نام او در جوامع رجالي اماميه ذکر نشده است، همانطور که محدّث نوري گفته است:« براي شيخ ابوعبدالله محمدبن حسن تميمي بکري، شرح حالي نيافته ام.»( خاتمه المستدرک، 19/ 177)
سوم. سهل بن احمد ديباجي: به وثاقت او تصريح نشده، بلکه نجاشي گفته است:« او اشکالي ندارد، امرش را خيلي مخفي نگه مي داشت، سپس در آخر عمرش مذهب ( تشيع) را آشکار کرد».( رجال نجاشي، 1/ 419 رقم 491)
علامه حلي از ابن غضائري نقل مي کند:« او احاديث را جعل مي کرد و از افراد مجهول روايت مي کرد. مواردي که از اشعثيات نقل کرده، اشکالي بدان نيست و به عبارت ديگر همين گونه هرکسي که مطالبي مانند آن روايت کند.»( رجال العلاقه، 81 رقم 4)
چهارم و پنجم. اسماعيل بن موسي و موسي بن اسماعيل: هر دو مجهول هستند.( جامع الرواة، 1/ 103 و 2/ 271؛ معجم رجال الحديث، 2/ 271 و 20/ 19)

پي‌نوشت‌ها:
 

*كارشناس ارشد زبان و ادبيات عرب .
1. از اين عبارت چنين مستفاد مي شود که از نظر پيامبر، صحابه پيامبر کساني هستند که فقط آن حضرت را ديده باشند. آيا صرف ديدن پيامبر، براي اقتدا کردن به آن و پذيرفتن سخنان ايشان- آنچنان که اهل سنّت مي گويند- کافي است؟
 

منبع:نشريه سفينه، شماره 25.
ادامه دارد…

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد