قضاء تركيبي است از اعمال ولايت شرعي در طريق حكم بين مردم براي رفع خصومات.[1] هدف اصلي از قضاوت اسلامي، گسترش عدل، احقاق حق و رفع تجاوز است و به تعبير روايات احياء و تزكيه ارض است.
قضاوت بالاصالة و ذاتاً حق خداوند است و اصل اوّلي نفوذ حكم و حكومت «الله» است و هيچكس بر ديگري تسلط و حق حكم ندارد مگر به اذن خداوند متعال و نفوذ حكم و حكومت انبياء و اوصياء با اذن حق تعالي و از مواهب اوست چنانكه قضات جامع الشرايط نيز نفوذ حكمشان با فرمان و اذن انبياء و اوصياء است. زيرا قضاوت به نحوي ولايت بر جان، مال و عِرض افراد است.[2] از اينروست كه اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ به شريح قاضي مي فرمايد: اين مقام جايگاه انبياست و مسندي است كه بر آن تكيه نمي زند مگر پيغمبر يا وصيّ او، البته مأذون و منصوب از طرف آن ها مي گردد و اگر پيغمبر و وصيّ و مأذون از طرف آن ها نشد، شقيّ، غاصب و حاكم جور و طاغوت است.[3]در روايتي امام معصوم ـ عليه السلام ـ در ذيل آيه «يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»[4] مي فرمايد: مراد اين نيست كه بوسيله باران زمين را زنده مي كند، بلكه مراد اين است كه خداوند مردان الهي را مي فرستد تا آنها با اقامه عدل و برقراري عدالت در سطح جامعه، زمين را زنده كنند.[5] به عبارتي، اقامة حدود الهي، حركت حيات را به طرف هدف اصلي آن پيش مي برد.[6] نيز در روايتي ديگر امام باقر ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: اجراي يك حد بر روي زمين از چهل شبانه روز باران باريدن پاك كننده تر است.[7]با وجود اهميت و تأثير بسيار زيادي که امر قضاوت در اصلاح امور جامعه دارد، همان طور که در روايات هم به آن اشاره شده است. اما در رواياتي ديگر خطير بودن اين امر حياتي در جامعه بيان شده است، براي نمونه:
حضرت امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: قاضيان چهار گروهند كه سه گروه از آنان اهل آتش و دوزخند و يك گروه از آنان اهل بهشت. اما سه گروه كه اهل دوزخند عبارتند از:
1. مردي كه قضاوت ظالمانه نموده در حالي كه مي دانسته؛
2. مردي كه قضاوت ظالمانه نموده در حالي كه نمي دانسته؛
3. مردي كه قضاوت به حق نموده ولي عالم به امور قضايي نبوده؛
اما مردي كه قضاوت به حق نموده در حالي كه عالم به امور قضايي بوده پس او در بهشت است.[8]آيات و روايات زيادي وجود دارد كه دلالت بر اين دارد كه مقام منيع قضاوت را خداوند به پيامبران و اوصياي معصوم آنان موهبت فرموده و ديگران با فرمان و اذن خصوصي يا عمومي آنان مي توانند تصدّي كنند و بدون احراز اذن خصوصي يا عمومي آنان قضاوت از گناهان بزرگ شمرده شده، چنان كه بر مردم نيز حرام است نزد كسي كه مأذون از جانب نبي يا وصي نيست، مرافعه و طرح دعوي كنند تا جايي كه چنين طرح دعوايي را اطاعت طاغوت شمرده و استيفاء حق را با حكم چنين شخصي حرام دانسته است.[9]پس قضاوت از ديد ائمه ـ عليهم السلام ـ منصب خطيري است كه داراي مشكلات زيادي است چرا كه دائماً در معرض امتحانات سخت و وسوسه انگيز قرار دارد، ولي اين را نيز بايد گفت كه اگر به دست يك قاضي احقاق حقي صورت گيرد و رفع ظلمي صورت گيرد، از اجر و پاداش ويژه اي برخوردار خواهد بود. حضرت علي ـ عليه السلام ـ در اين زمينه مي فرمايد: دست خدا بالاي سر قاضي است و او در زير سايه رحمت الهي نشسته، اما اگر از حق تجاوز كند خداوند او را به خودش وا مي گذارد.[10]