با سلام به شما فرهیخته گرامی، از اینکه این مرکز را برای بیان نظرات خود انتخاب نمودهاید قدردانیم.
در مورد مطلب مدنظر شما به نظر میآید لازم باشد مطالبی در خصوص نقش رسانهها در جامعه و نیز شگردهای تبلیغی و جذب مخاطب در رسانه، طرح شود. از این رو سعی میشود به صورت خلاصه به این بحث پرداخته شود.
وسایل ارتباط جمعی به عنوان ابزاری جهت ارتباط و انتقال پیامها به آحاد مردم هستند که از جمله کارکردهای آنها سرگرم نمودن افراد است. از سوی دیگر بین ساختار فکری و فرهنگی جامعه و رسانه های جمعی تأثیر و تأثری متقابل وجود دارد ، به گونه ای که برخی از رسانهها ضمن توجه به نیاز مخاطبان ، همسو با ارزشهای معمول جامعه حرکت می کنند و برخی در یک حرکت ناملموس و خزنده در جهت خلاف هنجارها و ارزشهای نظام اجتماعی ادامه حیات می دهند. از دیدگاه برخی از صاحب نظران ، رسانهها می توانند زمینه توسعه فرهنگی جوامع ، اقشار و گروههای مختلف جامعه را فراهم آورند ، لیکن در شرایطی که بسیاری از مردم به دلیل برخی مشکلات، کالاهای فرهنگی، کمتر در سبد مصرفی ایشان قرار میگیرد، با فقر اطلاعات فرهنگی سالم مواجه هستند. در چنین وضعیتی، برخی رسانهها با استفاده از این کاستی، میکوشند جهت جذب مخاطب از شیوههای ناپسند و سطحی بهره گیرند.
عدم رعایت بی طرفی در کسب و انتشار اخبار از اصول اولیه این دسته از رسانهها در انعکاس اخبار است. حوادث و رویدادهای منعکسشده توسط این رسانهها گاه به صورت «تلقین» و گاه «تحریک» می باشد، مسائلی غیرواقعی تحت عنوان باور عمومی و واقعیت به مخاطب تلقین میشود. در این روش که با استفاده از برخی جذابیتهای غیرملموس رسانهای صورت میگیرد، فرد متوجه نیست که افکار و عقاید غیرواقعی او توسط دیگران شکل داده میشود. این رسانهها با مکانیسم هویتسازی کاذب در افراد و قلب ماهیت جریانات و رخدادها سعی میکنند فضایی بیافرینند که نظر خوانندگان را به خود جلب کند.
شیوههای این قبیل رسانهها با توجه به سن ، جنس ، نیازها و موقعیتهای مخاطبین و نگرشها و تمایلات آنهاست. نوع بیان در این رسانهها به گونهای است که حالات و احساساتی را در گیرنده پیام ایجاد میکند. الفاظ به کار رفته عمدتاً جذاب، و بر انگیزاننده عواطف و احساسات است. بهره گیری از برخی واژهها، اصطلاحات و الفاظ شیک که تعریف دقیقی از آن وجود ندارد ، به این رسانهها اجازه می دهد تا بر طبق شرایط خود ، تعابیر و تعاریفی ارایه نمایند که برای رسیدن به هدفشان مفید فایده باشد. صاحبان این رسانهها چنین القاء میکنند که برای جذب نظر مخاطب بایدروی انگیزشها و نیازهای مادی و دم دست افراد دقت نمود و موضوعات خاصی را برگزید که مورد توجه آنها می باشد و بدین ترتیب از این نیازها جهت جلب توجه مخاطب بهره مند شد . از این منظر ، اجرای چنین هدفی با زمینه چینی های لازم و طرح حوادث و معضلات لاینحل ممکن می شود ، به طوری که مخاطب خود را در درون این حوادث جای می دهد و یا احساس می کند که این حوادث در زندگی او تأثیر گذار است . نکته اصلی در چنین شیوه ای ، کشف معضلاتی است که در محیط فردی و اجتماعی افراد وجود دارد . این معضلات زمانی مناسب طرح خواهد بود که ضمن اغراق و زیاده پردازی ، تا حدی قلب واقعیت شوند تا توجه عموم خوانندگان را از اصل مسئله به فضای مورد نظر خود جلب کنند. این عمل ، عکس العمل های منطقی افراد را کاسته و در مقابل عکس العمل های عاطفی آنها را نسبت به موضوع دلخواه این رسانهها برمیانگیزد. هر چند بخش کوچکی از واقعیات توسط این رسانهها منعکس می شود ، اما در بخش عمده ای از وقایع ، تشدید و بزرگ نماییهایی اتفاق افتاده که برای بهرهبرداریهای سیاسی و رسانهای مدنظر ایشان است . این نوع جنجال آفرینی ، افکار عمومی را مشوش و گمراه می سازد و راه تفهیم و تفاهم مسدود می گردد و نهایتاً قضاوت منصفانه و واقع بینانه و به دور از تشنج و التهاب عملاًُ غیر ممکن می شود و ادراک درست خواننده از دنیای خارج از محیطش صدمه می بیند.
از دیگر شگردهای این دسته از رسانهها رواج سطحی نگری ، گسترش لذات حسی و توسعه احساس نیازهای مادی ، … می باشد . محدود کردن نگرش مخاطبین به موضوعاتی پیش پا افتاده، تحریف شده، مادی گرایانه ، و امثال این که با استفاده از برخی مظاهر فریبنده صورت میگیرد، منجر به بحران قطع پیوند جامعه از پیشینه فرهنگی و عرفهای خود میشود. در این شیوه، ضمن ایجاد نیازهای سطحی و ظاهری جدید، مخاطب از نیازهای واقعی خود به دور میماند. به طور نمونه تاکید بیش از حد بر عنصر زیبایی به عنوان کلید و رمز موفقیت های فردی و اجتماعی زنان ، منجر به نیاز آفرینی شدید در آنها و نهایتاً متمسک شدن آنان به شیوه های زیبایی اندام ، زیبایی صورت و زیبایی های مصنوعی می گردد . بدین ترتیب انواع متدهای آرایش و زیبایی و نیز کالاها و لوازم آرایش فرصت تبلیغ و توصیف در چنین رسانههایی را پیدا کرده در پرتو ارضاء این نیازهای غیرواقعی، این رسانهها به راحتی اخبار سیاسی مدنظر خود را به مخاطب القاء میکنند.
از جمله دیگر مسائلی که این رسانهها با استفاده از برخی شگردهای رسانهای که مورد اشاره قرار گرفت، به وجود میآورند، این است که با انعکاس اخبار خلاف حقیقت و برجسته کردن فوقالعاده آن، قدرت تعقل، تفکر و استدلال مخاطب را نسبت به واقعیت گرفته و مخاطب هماره به صورت ناخودآگاه خود را در سیطره اخبار ارائه شده میبیند. بدین ترتیب تقلید بدون فکر جای استدلال را در ذهن مخاطب میگیرد.
شیوه این گونه رسانهها که از آن با نام « قدرت نرم » یاد میشود، دستیافتن به توانایی شکل دهی و جذب جامعه هدف بدون بهرهگیری از اجبار است. ایجاد احساس همراهی در مردم نسبت به منافع مشترک با استفاده از مسائل رسانهای در زمره مهمترین عناصر برای اعمال قدرت نرم تلقی میشود. مثال مشخصی که در این باره قابل بیان است؛ استفاده از این قدرت نرم در ایجاد رژیم صهیونیستی است. این بهرهبرداری باعث شد این رژیم از بدو پیدایش سالیان سال بتواند بر افکار عمومی دنیا مسلط شود، و هیمنه آن تنها پس از آنی فرو ریخت که رسانههای رقیبی در تبیین واقعیات این رژیم بروز و ظهور کردند. استراتژی این رژیم، بر دو محور نظامیگری و رسانهای استوار بوده است. صیهونیستها حتی از توانمندی رسانهای هم برای غلو درحوزه نظامی استفاده کردهاند. به گونهای که از خود قدرتی در افکار عمومی نشان دادند که باعث وحشت دیگران میشد، وحشتی که سالیان سال باعث میشد کسی به فکر مقابله با این رژیم برنیاید. ایجاد شبکه گسترده رسانههای فراگیر و نفوذ در حوزه تبلیغات بین المللی ، این امکان را برای رژیم صهیونیستی فراهم کرد تا تصویر مورد دلخواهش را به افکار عمومی القا کند. روند تاریخی نبرد رسانهای نشان میدهد که اهمیت این ابزار و سلاح تبلیغاتی برای صهیونیسم در کنترل افکار و شستشوی مغزی مردم جهان چنان مهم و حیاتی بود که کنگره صهیونیسم سال 1897 میلادی درسوئیس تصمیماتی درباره چگونگی سیطره بر رسانههای فراگیر گرفت که به پروتکل رهبران صهیونیسم معروف شد. در این پروتکل آمده است: «ما هنگامی در تشکیل دولت اسرائیل موفق خواهیم شد که بر ابزارهای تبلیغاتی و مطبوعاتی جهان، تسلط داشته باشیم.» عین این روش را همانگونه که شما هم اشاره کردهاید در مورد مسائل پس از انتخابات در ایران مشاهده میکنیم. یعنی با استفاده از این قدرت نرم و شگردهای آن، مسائل غیرواقعی مدنظر خود را به جامعه هدف خود انتقال میدهند.
اما در مورد راهکار مقابله با این امر، باید گفت؛ همانگونه که در تبیین علل بیان شد، بالابردن سطح فرهنگی، جامعه، سطح اطلاعاتی و اشراف به واقعیتها، طراحی نظام رسانهای مطلوب و مؤثر، و … میتواند در راستای مقابله با این جنگ نرم کارآمد باشد. به گونهای که بتواند طرفندهای کاذب رسانههای رقیب را خنثی کرده، جایگاه منطقی و ارزشی خود را در میان مخاطب افزایش دهد. اقداماتی که با پیروزی انقلاب اسلامی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی زمینه های آن شکل گرفته و ما اثرات اولیه آن را در دنیای امروز نیز مشاهده میکنیم. مقاومت اسلامی که با تأسی از پیام انقلاب اسلامی پا به عرصه حیات گذاشته است با بهرهبرداری هوشمندانه از قدرت رسانهای برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی بینالمللی در این چارچوب قابل بررسی است. به ثمر نشستن اولیه این راهبرد در دهه پایانی قرن بیستم به خصوص در جنگ 33روزه و در ادامه جنگ 22روزه، همگی نشانههایی از کارآمدی این روش است. روشی که در جناح مقابل سوءاستفاده از رسانه، به منظور تبیین دقیق واقعیات و بالابردن سطح فکری ـ فرهنگی مخاطب صورت میگیرد. تأثیر راهاندازی رسانههای برون مرزی ایران و نیز رسانههایی همچون النور، المنار، و … کمتر از سلاح حزبالله نبود بلکه در برخی مواقع کارایی قابل ستایشی داشت، که نشاندهنده قدرت نرم یا قدرت رسانهای در عرصه بینالملل است. رسانههای که توانستند قدرت پوشالی رژیم اسرائیل را شکسته واقعیات را به مخاطبان خود منتقل کنند. البته ناگفته نماند که این رسانهها به دلیل نوپا بودن و نیز عدم استفاده از مظاهر مادی کاذب، مسیر دشوارتری را در رسیدن به اهداف پیش رو دارند، از این جهت طراحی استراتژی رسانهای در این گونه رسانهها از اهمیت دوچندانی برخوردار است.
در کنار این طراحی رسانهای، نقش گروههای فعال فکری و فرهنگی در بالابردن سطح فکری جامعه و نیز تبیین دقیق مسائل و شگردهای رسانهای دشمن نیز میتواند در این کارآمدی رسانههای تکاملگرا، مفید ارزیابی شود.
در پایان امیدواریم مطالب مطرح شده پاسخگوی دغدغه ذهنی شما بوده باشد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100127978)
در مورد مطلب مدنظر شما به نظر میآید لازم باشد مطالبی در خصوص نقش رسانهها در جامعه و نیز شگردهای تبلیغی و جذب مخاطب در رسانه، طرح شود. از این رو سعی میشود به صورت خلاصه به این بحث پرداخته شود.
وسایل ارتباط جمعی به عنوان ابزاری جهت ارتباط و انتقال پیامها به آحاد مردم هستند که از جمله کارکردهای آنها سرگرم نمودن افراد است. از سوی دیگر بین ساختار فکری و فرهنگی جامعه و رسانه های جمعی تأثیر و تأثری متقابل وجود دارد ، به گونه ای که برخی از رسانهها ضمن توجه به نیاز مخاطبان ، همسو با ارزشهای معمول جامعه حرکت می کنند و برخی در یک حرکت ناملموس و خزنده در جهت خلاف هنجارها و ارزشهای نظام اجتماعی ادامه حیات می دهند. از دیدگاه برخی از صاحب نظران ، رسانهها می توانند زمینه توسعه فرهنگی جوامع ، اقشار و گروههای مختلف جامعه را فراهم آورند ، لیکن در شرایطی که بسیاری از مردم به دلیل برخی مشکلات، کالاهای فرهنگی، کمتر در سبد مصرفی ایشان قرار میگیرد، با فقر اطلاعات فرهنگی سالم مواجه هستند. در چنین وضعیتی، برخی رسانهها با استفاده از این کاستی، میکوشند جهت جذب مخاطب از شیوههای ناپسند و سطحی بهره گیرند.
عدم رعایت بی طرفی در کسب و انتشار اخبار از اصول اولیه این دسته از رسانهها در انعکاس اخبار است. حوادث و رویدادهای منعکسشده توسط این رسانهها گاه به صورت «تلقین» و گاه «تحریک» می باشد، مسائلی غیرواقعی تحت عنوان باور عمومی و واقعیت به مخاطب تلقین میشود. در این روش که با استفاده از برخی جذابیتهای غیرملموس رسانهای صورت میگیرد، فرد متوجه نیست که افکار و عقاید غیرواقعی او توسط دیگران شکل داده میشود. این رسانهها با مکانیسم هویتسازی کاذب در افراد و قلب ماهیت جریانات و رخدادها سعی میکنند فضایی بیافرینند که نظر خوانندگان را به خود جلب کند.
شیوههای این قبیل رسانهها با توجه به سن ، جنس ، نیازها و موقعیتهای مخاطبین و نگرشها و تمایلات آنهاست. نوع بیان در این رسانهها به گونهای است که حالات و احساساتی را در گیرنده پیام ایجاد میکند. الفاظ به کار رفته عمدتاً جذاب، و بر انگیزاننده عواطف و احساسات است. بهره گیری از برخی واژهها، اصطلاحات و الفاظ شیک که تعریف دقیقی از آن وجود ندارد ، به این رسانهها اجازه می دهد تا بر طبق شرایط خود ، تعابیر و تعاریفی ارایه نمایند که برای رسیدن به هدفشان مفید فایده باشد. صاحبان این رسانهها چنین القاء میکنند که برای جذب نظر مخاطب بایدروی انگیزشها و نیازهای مادی و دم دست افراد دقت نمود و موضوعات خاصی را برگزید که مورد توجه آنها می باشد و بدین ترتیب از این نیازها جهت جلب توجه مخاطب بهره مند شد . از این منظر ، اجرای چنین هدفی با زمینه چینی های لازم و طرح حوادث و معضلات لاینحل ممکن می شود ، به طوری که مخاطب خود را در درون این حوادث جای می دهد و یا احساس می کند که این حوادث در زندگی او تأثیر گذار است . نکته اصلی در چنین شیوه ای ، کشف معضلاتی است که در محیط فردی و اجتماعی افراد وجود دارد . این معضلات زمانی مناسب طرح خواهد بود که ضمن اغراق و زیاده پردازی ، تا حدی قلب واقعیت شوند تا توجه عموم خوانندگان را از اصل مسئله به فضای مورد نظر خود جلب کنند. این عمل ، عکس العمل های منطقی افراد را کاسته و در مقابل عکس العمل های عاطفی آنها را نسبت به موضوع دلخواه این رسانهها برمیانگیزد. هر چند بخش کوچکی از واقعیات توسط این رسانهها منعکس می شود ، اما در بخش عمده ای از وقایع ، تشدید و بزرگ نماییهایی اتفاق افتاده که برای بهرهبرداریهای سیاسی و رسانهای مدنظر ایشان است . این نوع جنجال آفرینی ، افکار عمومی را مشوش و گمراه می سازد و راه تفهیم و تفاهم مسدود می گردد و نهایتاً قضاوت منصفانه و واقع بینانه و به دور از تشنج و التهاب عملاًُ غیر ممکن می شود و ادراک درست خواننده از دنیای خارج از محیطش صدمه می بیند.
از دیگر شگردهای این دسته از رسانهها رواج سطحی نگری ، گسترش لذات حسی و توسعه احساس نیازهای مادی ، … می باشد . محدود کردن نگرش مخاطبین به موضوعاتی پیش پا افتاده، تحریف شده، مادی گرایانه ، و امثال این که با استفاده از برخی مظاهر فریبنده صورت میگیرد، منجر به بحران قطع پیوند جامعه از پیشینه فرهنگی و عرفهای خود میشود. در این شیوه، ضمن ایجاد نیازهای سطحی و ظاهری جدید، مخاطب از نیازهای واقعی خود به دور میماند. به طور نمونه تاکید بیش از حد بر عنصر زیبایی به عنوان کلید و رمز موفقیت های فردی و اجتماعی زنان ، منجر به نیاز آفرینی شدید در آنها و نهایتاً متمسک شدن آنان به شیوه های زیبایی اندام ، زیبایی صورت و زیبایی های مصنوعی می گردد . بدین ترتیب انواع متدهای آرایش و زیبایی و نیز کالاها و لوازم آرایش فرصت تبلیغ و توصیف در چنین رسانههایی را پیدا کرده در پرتو ارضاء این نیازهای غیرواقعی، این رسانهها به راحتی اخبار سیاسی مدنظر خود را به مخاطب القاء میکنند.
از جمله دیگر مسائلی که این رسانهها با استفاده از برخی شگردهای رسانهای که مورد اشاره قرار گرفت، به وجود میآورند، این است که با انعکاس اخبار خلاف حقیقت و برجسته کردن فوقالعاده آن، قدرت تعقل، تفکر و استدلال مخاطب را نسبت به واقعیت گرفته و مخاطب هماره به صورت ناخودآگاه خود را در سیطره اخبار ارائه شده میبیند. بدین ترتیب تقلید بدون فکر جای استدلال را در ذهن مخاطب میگیرد.
شیوه این گونه رسانهها که از آن با نام « قدرت نرم » یاد میشود، دستیافتن به توانایی شکل دهی و جذب جامعه هدف بدون بهرهگیری از اجبار است. ایجاد احساس همراهی در مردم نسبت به منافع مشترک با استفاده از مسائل رسانهای در زمره مهمترین عناصر برای اعمال قدرت نرم تلقی میشود. مثال مشخصی که در این باره قابل بیان است؛ استفاده از این قدرت نرم در ایجاد رژیم صهیونیستی است. این بهرهبرداری باعث شد این رژیم از بدو پیدایش سالیان سال بتواند بر افکار عمومی دنیا مسلط شود، و هیمنه آن تنها پس از آنی فرو ریخت که رسانههای رقیبی در تبیین واقعیات این رژیم بروز و ظهور کردند. استراتژی این رژیم، بر دو محور نظامیگری و رسانهای استوار بوده است. صیهونیستها حتی از توانمندی رسانهای هم برای غلو درحوزه نظامی استفاده کردهاند. به گونهای که از خود قدرتی در افکار عمومی نشان دادند که باعث وحشت دیگران میشد، وحشتی که سالیان سال باعث میشد کسی به فکر مقابله با این رژیم برنیاید. ایجاد شبکه گسترده رسانههای فراگیر و نفوذ در حوزه تبلیغات بین المللی ، این امکان را برای رژیم صهیونیستی فراهم کرد تا تصویر مورد دلخواهش را به افکار عمومی القا کند. روند تاریخی نبرد رسانهای نشان میدهد که اهمیت این ابزار و سلاح تبلیغاتی برای صهیونیسم در کنترل افکار و شستشوی مغزی مردم جهان چنان مهم و حیاتی بود که کنگره صهیونیسم سال 1897 میلادی درسوئیس تصمیماتی درباره چگونگی سیطره بر رسانههای فراگیر گرفت که به پروتکل رهبران صهیونیسم معروف شد. در این پروتکل آمده است: «ما هنگامی در تشکیل دولت اسرائیل موفق خواهیم شد که بر ابزارهای تبلیغاتی و مطبوعاتی جهان، تسلط داشته باشیم.» عین این روش را همانگونه که شما هم اشاره کردهاید در مورد مسائل پس از انتخابات در ایران مشاهده میکنیم. یعنی با استفاده از این قدرت نرم و شگردهای آن، مسائل غیرواقعی مدنظر خود را به جامعه هدف خود انتقال میدهند.
اما در مورد راهکار مقابله با این امر، باید گفت؛ همانگونه که در تبیین علل بیان شد، بالابردن سطح فرهنگی، جامعه، سطح اطلاعاتی و اشراف به واقعیتها، طراحی نظام رسانهای مطلوب و مؤثر، و … میتواند در راستای مقابله با این جنگ نرم کارآمد باشد. به گونهای که بتواند طرفندهای کاذب رسانههای رقیب را خنثی کرده، جایگاه منطقی و ارزشی خود را در میان مخاطب افزایش دهد. اقداماتی که با پیروزی انقلاب اسلامی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی زمینه های آن شکل گرفته و ما اثرات اولیه آن را در دنیای امروز نیز مشاهده میکنیم. مقاومت اسلامی که با تأسی از پیام انقلاب اسلامی پا به عرصه حیات گذاشته است با بهرهبرداری هوشمندانه از قدرت رسانهای برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی بینالمللی در این چارچوب قابل بررسی است. به ثمر نشستن اولیه این راهبرد در دهه پایانی قرن بیستم به خصوص در جنگ 33روزه و در ادامه جنگ 22روزه، همگی نشانههایی از کارآمدی این روش است. روشی که در جناح مقابل سوءاستفاده از رسانه، به منظور تبیین دقیق واقعیات و بالابردن سطح فکری ـ فرهنگی مخاطب صورت میگیرد. تأثیر راهاندازی رسانههای برون مرزی ایران و نیز رسانههایی همچون النور، المنار، و … کمتر از سلاح حزبالله نبود بلکه در برخی مواقع کارایی قابل ستایشی داشت، که نشاندهنده قدرت نرم یا قدرت رسانهای در عرصه بینالملل است. رسانههای که توانستند قدرت پوشالی رژیم اسرائیل را شکسته واقعیات را به مخاطبان خود منتقل کنند. البته ناگفته نماند که این رسانهها به دلیل نوپا بودن و نیز عدم استفاده از مظاهر مادی کاذب، مسیر دشوارتری را در رسیدن به اهداف پیش رو دارند، از این جهت طراحی استراتژی رسانهای در این گونه رسانهها از اهمیت دوچندانی برخوردار است.
در کنار این طراحی رسانهای، نقش گروههای فعال فکری و فرهنگی در بالابردن سطح فکری جامعه و نیز تبیین دقیق مسائل و شگردهای رسانهای دشمن نیز میتواند در این کارآمدی رسانههای تکاملگرا، مفید ارزیابی شود.
در پایان امیدواریم مطالب مطرح شده پاسخگوی دغدغه ذهنی شما بوده باشد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100127978)