جریانهای تکفیری، مهمترین خطر فراروی بیداری اسلامی
أبوالحسن نواب (2)
چکیده
جریانهای تکفیری با پوشش اسلامی در جهان اسلام در حال فعالیت هستند. این جریانها با انجام عملیات تروریستی، فضای رعب و وحشت را بر بیداری اسلامی حاکم کرده، زمینهی حضور سیاستمداران وابسته به جهان غرب را در منطقه فراهم کردهاند. نظام سلطه نیز از این موقعیت سوءاستفاده کرده، با تقویت جریانهای تکفیری، به دنبال تفرقهافکنی میان مسلمانان و به قدرت رساندن عناصری است که وابسته به غرب هستند و نسبت به رژیم صهیونیستى موضعی سازشکارانه دارند. فرضیه تحقیق پیش رو، که با روش تحلیلی- توصیفی به نگارش در آمده، این است که خطر جریانهای تکفیری، برای آسیب رساندن به بیداری اسلامی، مهمترین ابزار نظام سلطه غرب است که با سوق دادن این جنبش به وادی درگیریهای فرقهای و تروریسم، زمینهی انحراف بیداری اسلامی را فراهم کرده است. بدین ترتیب پایههای سلطه غرب و رژیم صهیونیستی که با بیداری اسلامی متزلزل شده بود، بار دیگر محکم شده است. بنابراین، میتوان گفت جریانهای تکفیری، مهمترین تهدید و خطر فراروی بیداری اسلامی است. نمایش چهرهای ضدبشری و هولناک از اسلام و ایجاد تفرقه بین مسلمانان، فقط بخشی از آسیبهای جریانهای تکفیری است.
مقدمه
بیداری اسلامی با رویکردی فرهنگی و غیرخشونتآمیز در جهت نیل به یک جامعهی آرمانی اسلامی، علیه حاکمیتهای استبدادی آمریکا و رژیم صهیونیستی در جوامع اسلامی ایجاد شده است. اما این نهضت نیز مانند تمامی جنبشها، از گزند آسیبهای سیاسی- اجتماعی محفوظ نمانده، از بدو شروع، شاهد دسیسهگریهای سیاسی و رسانهای غرب و برخی کشورهای عربی منطقه بوده است. سعی دشمنان اسلام بر آن است که این خیزشهای مردمی را با حمایتهای مالی، رسانهای و سیاسی از نیروهای تکفیری، به سمت فتنههای مذهبی و انحراف در اهداف و حرکت جریان بیداری اسلامی سوق دهند.
نیروهای سلفی در ابتدا با اعلام تشکیل جبهه جهانی اسلام برای جهاد با یهود و صلیبیها، به گرایشهای مبارزاتی توجه کردند؛ اما وقتی در قالب جنگجویان طالبانی ظاهر شدند منافع بسیاری از کشورهای منطقه را به خطر انداختند؛ چرا که قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوی و برداشتهای ظاهری از آیات قرآن، سلفیون را بر آن داشت که علاوه بر مخالفان مذهبی، برای مخالفان فکری و سیاسی خود نیز تعیین تکلیف کنند و رسالتی فراتر از اهداف پیدایش خود در نظر بگیرند. این جریان فکری، خود را در حیطه جغرافیایی خاصی محدود نکرد، بلکه برای خود مسئولیت اشاعه تعالیم اسلام مبتنی بر قرائت سلفی به سایر کشورهای منطقه را در نظر گرفتند. این گروه ضمن اختلاف نظر با سایر گروههای اهل سنت، سرسختانه به شیعیان کینه میورزند و به همین دلیل به مراتب، سیاستی خشن در قبال آنها به کار میبرند. حوادث یازده سپتامبر، باعث ارتقای جایگاه راهبردی گروههای نظامی و شبه نظامی و محوریت قرار گرفتن تفکر القاعده شد. چنین پدیدهای از زمان پیدایش، عمدتاً تحت حمایت تفکر راهبردی کاخ سفید بود، تا اینکه به پیدایش پدیدهی تکفیر منجر شد. تشدید تکفیرگرایی و ظهور جریانهای فکری و سیاسی تکفیری در بسیاری از کشورهای اسلامی چون عراق، سوریه، پاکستان و افغانستان، که هر روز با حادثه آفرینی، انفجار مراکز و مساجد و عملیات انتحاری، اقدام به قتل و کشتار مسلمانان بی گناه کردهاند، از نتایج و پیامدهای وجود این جریانهای تکفیری است.
جریانهای افراطی تکفیری مانند القاعده، جبهه النصره و داعش، با الهام از آیین سلفیگری و وهابیت و حمایت گسترده حامیان سیاسی ایالات متحده و برخی کشورهای عربی، در جهت آسیبرسانی به بیداری اسلامی، به ابزار فتنه و آشوب و اختلافافکنی در بین مسلمانان تبدیل شده، زمینه سلطه و دخالت کفار و قدرتهای استکباری را در کشورهای اسلامی فراهم کردهاند. از این رو آسیبشناسی این جریانها و بررسی چالشهای موجود، برای محافظت از جریان بیداری اسلامی، رسالت سنگین عالمان و روشنفکران همه مذاهب اسلامی است. همچنین، این امر میتواند موجب تقویت اخوت و برادری میان مسلمانان شده، زمینه اقتدار اسلام و ادامه حرکت جنبشهای بیداری اسلامی را فراهم کند.
از این رو مقاله حاضر، از میان تمامی چالشهایی که این جریان را در معرض تهدید و انحراف قرار میدهد، پیامدهای «جریانهای تکفیری» را به عنوان بزرگترین خطر فراروی بیداری اسلامی بررسی میکند؛ جریانی که امروزه به عنوان یکی از اهرمهای فشار در انقلاب بیداری به کار گرفته شده است (3) و گستردهترین شبکهی تروریستی جهان را در اختیار دارد و نمایندهی شاخص تروریسم نوین در دوران معاصر به شمار میآید.
جریانهای تکفیری با بسط واژهی «سلف»، حتی مفهوم اهل سنت را در تقابل با شیعیان به کار بردهاند (4) و بدین گونه مسلمانان مخالف خود را به علت انجام برخی امور، در ردیف مشرکان قرار دادهاند و آنها را «مهدورالدم» شمردهاند. این جریانها شامل وهابیت تکفیری و گروههای تندروی دیگری از جمله گروههای وابسته به مکتب سلفی «دیوبندی» در پاکستان هستند که خود شاخههای بسیاری مانند سپاه صحابه، لشگر جهنگوی، و لشگر طیبه دارند که به طور رسمی شیعیان را کافر دانسته، جنایات فجیعی به بار میآورند. جریانهای دیگری همچون القاعده، حزب التحریر و داعش نیز به جای مبارزه با کافران، وارد مبارزه عقیدتی درون دینی شدهاند. (5)
نکته درخور توجه اینجاست که جریانهای تکفیری و به اصطلاح تروریستی، میکوشند خود را به عنوان چهرههای جهادی معرفی کنند؛ گروههایی مانند «الجماعة المسلحة» و «الجماعة السلفیة الدعوة والقتال» در الجزایر که عملکرد وحشیانه آنها در جهان معروف است؛ «جماعة شباب المجاهدین» در سومالی، «جماعة جند انصار الله» در رفح و «حزب التحریر» که فعالیتی جهانی دارد، نمونههایی از جریانهای تکفیری هستند که برای پیش برد اهداف خود، روش ترور و خشونت را اتخاذ کردهاند. (6) این جریانها آسیبهای بسیاری به بیداری اسلامی و به کل جهان اسلام وارد کرده است که در ادامه به بررسی برخی از آنها میپردازیم.
1. تاثیرات جریانهای تکفیری بر بیداری اسلامی
بیداری اسلامی بر اساس سه عنصر بنیادین و ماهوی به وجود آمد: 1. بازگشت به اسلام ناب و اصول اولیه مکتب اسلام و پیروی از تعالیم قرآن و سنت؛ 2. تأکید بر وحدت فرقههای اسلامی به عنوان حلقه مفقوده، اصلی فراموش شده و کلید فائق آمدن بر مشکلات و عقب ماندگیها؛ 3. استکبار ستیزی و مقابله با کفر و الحاد و طاغوت داخلی. (7) اما جریانهای تکفیری با عمل کرد خشونتآمیز خود، این عناصر بنیادین را، هدف ضربه و نابودی قرار دادند؛ مهمترین خطرهای این جریان برای بیداری اسلامی عبارت اند از:
الف. تعمیق شکاف بین مذاهب اسلامی
بیداری اسلامی با انگیزه گسترش وحدت مسلمانان، عامل مهمی در کاهش تمایزات بین ملل مسلمان شد، اما با فعالیتهای جریانهای تکفیری، بین مذاهب اسلامی تفرقه و دشمنی ایجاد شد و البته تحریک بیگانگان و عوامل بیرونی به اختلافات دامن زد؛ چرا که دشمنان اسلام، به ویژه استکبار جهانی، با روشهای مختلف به دنبال سلطهافکنی بر جوامع اسلامی هستند. حرکتهای تفرقهافکنانه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جریانهای تکفیری در کشورهای استقلال یافته مسلمان، گویای این واقعیت است که این جریانها برای تأمین منافع استکبار جهانی چنین فعالیتهایی را انجام دادهاند. (8)
دشمنان اسلام میدانستند که با تداوم جریان بیداری اسلامی، طرح تشکیل امت واحده اسلام، عملی شده، موقعیتشان به خطر میافتد؛ از این رو اختلافافکنی میان امت اسلامی را از طریق گروههای تکفیری دنبال کردند و سنگ بنای تکاپوی تفرقه افکنانه خود را بر اساس توطئهگریهای این جریانها متمرکز کردند و جنگ سیاسی، دیپلماتیک، رسانهای و امنیتی گستردهای علیه بیداری اسلامی آغاز کردند و باندهای تروریستی و گروههای تکفیری را برای ناامن کردن جوامع اسلامی و آسیب رساندن به ثبات آن، با پول و سلاح تجهیز کردند. از آنجایی که دشمنان همواره به دنبال تزریق یک عامل ضد وحدت به جهان اسلام و ایجاد رخوت بودند، بهترین گزینه برای این منظور آن بود که آدمهایی از جنس خود مسلمانها به میدان مقابله بیاورند؛ چراکه میدانستند اگر از خارج، یک عامل نامطلوب را مطرح کنند، مسلمانان با استحکام بیشتری مقاومت نشان میدهند. سوء استفاده از اختلافات فکری- اعتقادی مذاهب گوناگون اسلامی و اختلافافکنی بین آنها همواره یکی از برنامههای ثابت استعمارگران و مستکبران برای تضعیف جهان اسلام و کسب منافع نامشروع بوده است. بنابراین، ایالات متحده در شکل گیری جریانهای تکفیری، همکاری بسیار مؤثری داشته، بدون حمایتهای مالی آنها، امکان گسترش چنین جریانهایی وجود نداشت. (9) به همین دلیل مسلمانان امروزه، جریان تکفیری را مترادف ناامنی و فرقهگرایی میدانند. (10)
امروزه حوادث تفرقهافکن تکفیریها به گونهای پیش رفته که وارد بافت فرهنگی، کلامی و فقهی شده و فتنههای فرقهای به راه انداخته است و حالتی از تفرقه و چنددستگی میان جامعه اسلامی به وجود آورده است، تا حدی که به دشمنان اسلام در شرق و غرب و دستگاههای جاسوسی بینالمللی اجازه داده در امور مسلمانان دخالت کنند و با پرداختن به مشکلات فرقه ای، به مسائل سیاسی- اجتماعی دامن بزنند. این وضعیت به جنگ داخلی و تضعیف بیداری اسلامی در جهان و سقوط در برابر دولتهای استکباری و جوامع کافر انجامیده است و این احتمال وجود دارد که این وضع به تدریج به تمام منطقه خاورمیانه گسترش یابد. (11) بنابراین، مشاهده میشود همچنان که راهبرد وحدت اسلامی مقتضای بیداری اسلامی است، در نقطه مقابل آن، ایجاد مرزبندی افراطی فرقهای نیز از لوازم اندیشه جریانهای تکفیری است.
ب. انحراف از باور به دشمن مشترک
بیداری اسلامی عاملی برای تقویت باور و انسجام مسلمانان در مقابله با اسرائیل و استکبار به عنوان دشمن مشترک است. تقویت توان برای ادامه حرکت و فراموشی اختلافات در جبهه درونی، تحت تاثیر دشمنی و تهدیدات بیرونی، از فواید توجه به دشمن مشترک است. (12) اما پدیده تکفیر، سبب سوق این افکار به دشمنی با مذهب مخالف شده است. از این رو با وجود جریانهای تکفیری، نه تنها شناخت دشمن مشترک محقق نمیشود، بلکه دشمنی در میان مسلمانان گسترش مییابد. (13)
اساساً عمل کرد جریانهای تکفیری در جهان اسلام، علاوه بر تضعیف قوای انسانی و طبیعی جهان اسلام، موجب شد معانی پویای اسلامی مانند جهاد، که رمز تقابل با دشمن جهان اسلام (غرب) است، دیگر مجالی برای بروز نیابد. با وجود تأکید رهبران جریانهای تکفیری بر بایستههای مبارزه با دشمنان اسلام، در این سالها، هیچ تهدید جدی از سوی سلفیهای تکفیری متوجه صهیونیستها و رژیم اشغالگر قدس نشده است؛ امری که نشانگر همسو بودن جریانهای تکفیری با منافع رژیم صهیونیستی است، و دروغگویی و نسبت نداشتن آنها با اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) را بیش از پیش روشن میکند.
چشم پوشی مطلق سلفیهای تکفیری از آرمانِ ستیز با صهیونیستها، در حالی است که کشتار مسلمانان از مهمترین دستاورهای این جریانهای افراطی است. شاید بتوان گفت دیدگاه درون دینی تکفیریها، سبب تبدیل شدن دشمن بیرونی به دشمن درونی شده و در نتیجه اسرائیل و آمریکا، امنیت و قدرت یافتهاند. در حالی که در اسلام، باید با کافر معاند جنگید، نه با مسلمان مخالف. (14)
حرکتهای تکفیری با این اقدامات، مسلمانان را درگیر مشکلات داخلی میکند و آنها را از طرحهای سیاسی، انقلابی، فرهنگی و جهادی بزرگی که دشمن برای آنها تدارک دیده باز میدارد و با آتش فتنه درونی، سبب تضعیف مسلمانان میشود. (15) از این روست که آمریکا توانست «تروریسم» را به جای «کمونیسم» به مثابه دشمن جهانیان، به جای خود بنشاند و خود در مقام مقابله با آن برآید. (16) بنابراین، آنچه امروزه در پیشرفت بیداری اسلامی مؤثر است، شناخت و آگاهی از دشمن مشترک و جهت گیری نسبت به آن است.
ج. تسلط دشمنان اسلام بر جوامع اسلامی
غرب به دلیل ترس از فرصتهای از دست رفتهی خود در منطقه و پایگاه متزلزلش و همچنین از قیام مردمی علیه این استبداد دائمی، با به خدمت گرفتن جریانهای تکفیری، جوامع اسلامی را از درون، به شدت درگیر یکدیگر کرده، میکوشد با ایجاد بیثباتی در خاورمیانه و شمال آفریقا و تضعیف بیداری اسلامی، امواج اسلامگرایی در حال رشد در منطقه را تضعیف کند تا از این طریق، بقایای نظامهای لیبرال دموکراسی غربی و حامیان دیکتاتور را در منطقه تضمین کند. (17) از اینرو جنبش بیداری اسلامی را به بهانهی دفع تروریسم، در معرض تعرض قرار میدهد. عَلَم شدن پرچم تروریسم، یعنی موفقیت استقرار حاکمیت در کشورهای محور مقاومت و جلوگیری از افزایش قدرت آنها، به حاشیه کشاندن بیداری اسلامی و حتی تلاش برای نابودی این کشورها؛ این فرصتی است که غرب برای به انحراف کشاندن عامل انقلابها، که همان انگیزههای اسلام خواهی است، یافته است.
همسو با اهداف نظام سلطه، سلفیهای تکفیری، مسلمانان را به بهانه دعوت به توحید، از دم تیغ گذرانده، به نفع استعمارگران، فتوای جهاد علیه آنها صادر کردهاند. (18) این نوع رفتار آنها در برخورد با سایر مذاهب اسلامی، که با خشونت و افراط همراه است، باعث هرج و مرج در جهان، علیه اسلام و موجب توجیهگری غرب در حقانیت شعار مبارزه با تروریسم شده است. (19)
د. شیعه ستیزی
بیداری اسلامی با یکپارچگی و همکاری شیعیان و اهل سنت پدید آمد و شیعه، به خصوص شیعیان انقلابی ایران، یکی از عوامل اصلی پیدایش بیداری امت اسلامی در سراسر جهان بودند و مخالفت صریح خود را با صهیونیسم و استکبار جهانی، اعم از شرق و غرب، در گفتار و عمل، اعلام کردند. لذا آمریکا برای محدودسازی ایران و ایدئولوژی انقلابی آن، به جای حمله نظامی، سیاستهای دیگری در پیش گرفت که یکی از مهمترین آنها یاری رساندن به جنبشهای رادیکالیست ضد شیعی جریانهای تکفیری بود. (20) جریانهای تکفیری همواره شیعهستیزی را در صدر اقدامات خود قرار دادند و ضمن کافر خواندن شیعه امامیه، اعلام کردند هر کسی که در کفر آنها شک کند نیز کافر است. (21) آنها برای مخدوش جلوه دادن مذهب شیعه، به افترا و دروغگویی روی آوردهاند و علیه مذهب تشیع فعالیت میکنند. (22)
5. اسلام هراسی
بیداری اسلامی بر اساس پیش زمینههای دینی، فرهنگی، تاریخی و سیاسی، دشمن اساسی پروژه رژیم صهیونیستی و غرب در سلطهی جهانی آنهاست، چرا که پروژهای اسلامی را با خود به همراه دارد که با معیارهای جهان لائیک معاصر و دیدگاههای غرب مطابقت ندارد و تسلط غرب بر منطقه را برنمی تابد و به دنبال تغییر و اصلاح رژیمهای عربی فاسد و مستبد هم پیمان با غرب است. لذا بیداری اسلامی در محور دشمنی غرب قرار گرفت و غرب تلاش بسیاری در تخریب چهره این نهضت در جهان داشت و با حکام کشورهای عربی نیز برای ممانعت از پیشرفت بیداری اسلامی ائتلاف کرد. غرب برای سرکوب این نهضت، از معیارهایی استفاده کرد که حتی مغایر با ارزشهای خود بود؛ دیکتاتوری، قلع و قمع آزادیها و کشتار مسلمانان، فقط بخشی از این معیارها بود که جریانهای تکفیری برای جلوگیری از نفوذ بیداری اسلامی در این کشورها با همراهی غرب پیاده کردند.
عمل کرد دولتمردان غربی در خصوص جریانهای تکفیری، گواه آن است که آنها در پی ترویج این تصورند که اسلام، دین جنگ و کشتار است و مسلمانان، عامل بحران و ناامنی در جهان هستند. این سیاست تا بدان جا پیشرفته که آنها جنگ طلبی خود در افغانستان و هزینه کردن میلیاردها دلار پول را با نام مقابله با افراطگرایی اسلامی و نجات کشورهای اسلامی توجیه میکنند. در حقیقت جهان غرب با انعکاس و بزرگ نمایی فعالیتهای ضدبشری جریانهای تکفیری، به گسترش اسلامهراسی دامن زده است و با نوشتن اقدامات تروریستی به پای اسلام، چهره این دین عزت بخش، حرکت آفرین و مردمی را در افکار عمومی جهان منفور نشان میدهد. بدین ترتیب تکفیریها ابزاری برای جهان غرب، در راستای مدیریت تحولات انقلابی و جهت دهی آن برای تأمین منافع نظام سلطه شدهاند؛ (23) به طوری که وجود خشونت و افراطیگری جریانهای تکفیری، دلیل طبیعی و روشنی بر ضرورت خوف و هراس از اسلام از ناحیه مردم دنیا تلقی میشود و وجود این گروهها، توجیه به ظاهر منطقی و حقوقی برای هر گونه اقدام غرب و صهیونیسم به منظور ایجاد فشارهای امنیتی و سرکوبهای سیاسی، محدودیت و تبعیضهای اجتماعی و همچنین مقابله و جلوگیری از نفوذ و گسترش فکری- فرهنگی اسلام در سطح جهان است. همانگونه که مشاهده میشود، طرح اساسی غرب برای ایجاد اسلام هراسی در جهان، استفاده از روش هویت علیه هویت است و آنها به وسیله راهاندازی گروههای تکفیری، که به ظاهر هم مسلک با مسلمانان هستند، قصد دارند ریشه اسلام را نابود کنند.
هراسی که غربیان از اسلام و مسلمانان ایجاد میکنند عموماً با عناوینی نظیر تروریسم، افراطگرایی، واپسگرایی، یا صفاتی مانند ضد آزادی و ضد حقوق زنان، یا حتی عناوین دیگری مانند «دیکتاتور» و به اسم دین نمود پیدا میکند. همچنین، گاه مسلمانان را به مزدوری برای کشورهای دیگر و فرصت طلبی و نداشتن قدرت برای ارائه برنامه واقعی برای مدیریت کشور و ترتیب دادن به مناسبات خارجی متهم میکنند. حتی اگر بعضی از این اتهامات در خصوص جریانهای تکفیری درست باشد، برای انزوای مسلمانان و تبدیل اسلام به دینی هولناک، کافی است.
بنابراین، بزرگترین آسیب جریانهای تکفیری نه فقط لطمه به نهضت بیداری اسلامی، بلکه ایجاد پدیده اسلام هراسی در کل جهان است. مقام معظم رهبری در سخنان خود در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی (29/10/1392) به این آسیب جدی اشاره کردند و فرمودند: «این [آسیب] خواستهی استکبار است. غرب برای اینکه بیداری اسلامی را تحتالشّعاع قرار دهد، هم مسلمانها را به جان هم میاندازد، هم با بزرگنمایی از طریق دستگاههای تبلیغاتی، اسلام را در چشم افکار عمومی دنیا خشونتآمیز جلوه میدهد».
و. اخلال در الگو پذیری از ایران
انقلاب اسلامی ایران علاوه بر انتقال پیام پیروزی و سعادت بخشی به بیدارگران اسلامی، راهبردهای قدرتهای غربی در منطقه را به چالش کشاند و با چنین ظرفیتی، مبنای تحولات جدید اجتماعی- سیاسی در قالب ضدیت با استعمار غربی شد؛ به نحوی که امروزه این انقلاب، حتی در نظر غیرمسلمانان به نماد قدرتمند و افتخار آمیزی برای مبارزه با امپریالیسم و استکبار جهانی تبدیل شده است. این توان الهام بخش انقلاب اسلامی در حوزه جهان اسلام، چشم انداز جدیدی ایجاد کرد و موجب شد جنبشهای بیداری اسلامی در این حوزه، چه به لحاظ ماهیت و راهبرد و چه به لحاظ تاکتیک و شعارها، تحت تأثیر گفتمان انقلاب اسلامی قرار بگیرند.
جهان اسلام به تأثیر از انقلاب اسلامی از رخوت و انفعال چندین قرنی خارج، و با ظهور بیداری اسلامی، به مرور به استراتژی سیاست خارجی ایران نزدیک شد. اما جریانهای تکفیری افزایش نفوذ ایران در بیداری اسلامی را تحمّل نکردند. در نگاه این جریان، تداوم این وضع به منزله بر هم خوردن توازن قدرت در جغرافیای سیاسی منطقه به نفع جریانی است که سابقه دیرینهای از اختلافات ایدئولوژیک با آن دارد. بنابراین، این جریان با تکیه بر شکاف مذهبی و فرهنگی کوشید ضمن کاستن از توان الگوی سیاست خارجی ایران، در فرآیند نفوذ منطقهای و احیاناً جهانی آن اخلال ایجاد کند. (24)
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، از همان آغاز حرکت جریانهای انقلابی در جهان، استکبار جهانی به فکر راه چاره افتاد و در کنار تحریمها و جنگ و ناامنی، به مبارزه تبلیغاتی و فرهنگی با انقلاب اسلامی پرداخت و سعی در وارونه جلوه دادن مواضع و آرمانهای انقلاب اسلامی کرد. به یقین میتوان گفت اگر مواضع و دیدگاههای مترقی انقلاب اسلامی به گوش مظلومان جهان در کشورهای اسلامی و غیراسلامی میرسید، تحول عظیمی در دنیا رخ میداد و زمین چهره جدیدی به خود میگرفت. گواه روشن این ادعا این است که هر جایی که این پیام نورانی به صورت شفاف به مردم رسید، در آنجا تحولی شگرف ایجاد شد. نمونه عینی آن را تشکیل حزب الله در لبنان، و جهاد اسلامی و حماس در فلسطین است که جایگزینهای مناسبی برای جنبش امل (در لبنان) و جنبش فتح (در فلسطین) شدند و چهره منطقه را تغییر دادند. اگر امروز به روشنگری در زمینه اسلام و انقلاب اسلامی پرداخته نشود، جریانهای تکفیری که ابزار دشمن در منطقه هستند، علاوه بر مشوش کردن چهره اسلام، محوریت تحولات منطقه را عهده دار شده، حرکتهای اسلامی را به انحراف خواهند کشاند.
2. راهکارهای مقابله با جریانهای تکفیری، با توجه به نقش برخی نهادهای علمی
پیشگیری از نفوذ و گسترش جریانهای تکفیری، نیازمند تلاش و همت تمام مسلمانان جهان است. همچنین، لازم است همه نهادها و سازمانهای جوامع اسلامی، برنامههای خود را در این زمینه جهتدهی کنند. در این میان، دانشگاهها و مراکز علمی، نقش مؤثرتری نسبت به دیگر نهادها، در عرصه علمی- فرهنگی در جهت دفاع از اسلام و مقابله با جریانهای تکفیری دارند؛ از این رو در این قسمت با توجه به شرح وظایف و اسناد برخی دانشگاهها و مؤسسات مطرح در این زمینه، راهکارهایی کاربردی برای مقابله با جریانهای تکفیری ارائه میشود، که مهمترین آنها عبارتاند از:
الف. نشر و ترویج معارف قرآنی و اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم)
بستر اصلی و اولیه نظریه کلان بیداری اسلامی مبتنی بر معارف قرآنی و اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) است و ملتهای مسلمان در این قالب، قادر به حرکت و اقدام در جهت نیل به آزادی، عزت و کرامت و تحقق اهداف اصیل قرآن و اسلام ناب هستند. اما اخیراً این نهضت، با قوت گرفتن جریانهای تکفیری دچار چالشهایی شد که مهمترین راه برون رفت از این بحران و آسیبهایی که بر این نهضت وارد شد «بازگشت به قرآن و ترویج اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم)» به عنوان اصلیترین نقطه مشترک میان مسلمانان است؛ چرا که اختلاف نظرهای موجود میان مذاهب، امری انکارناپذیر است و شیعه و سنی باید با در نظر گرفتن مشترکات مذهبی و تعمق بیشتر در خصوص مصالح عالم اسلام، بدانند که برخلاف دیدگاه جریانهای تکفیری، شیعه و سنی دشمن و عامل تهدید یکدیگر نیستند و هر دو با کمک یکدیگر موجب عزت اسلام و قوام امت اسلامی میشوند. قرآن این عملکرد را در جهت توافق با اهل کتاب، اینگونه بیان کرده است: «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ»، بگو: اى اهل كتاب! بیایید به سوى سخن دادگرانهای که میان ما و شما مشترک است، که جز خدای یگانه را نپرستیم. (25) بر این اساس مسلمانان نیز باید بر مبنای قرآن، اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) را جهانی کنند و با ترورهای وحشیانهی تکفیریها، که منجر به اسلامهراسی جهانی میشود، مقابله کنند.
در حقیقت اسلام، ظرفیتها و زمینههای لازم برای تحقق آزادی، رفاه اقتصادی، کرامت انسانی و… را فراهم میکند (26) و لازمهی چنین طرحی، التزام کشورهای اسلامی به آموزههای قرآنی و حرکت در مسیر اسلام حقیقی است. برای مثال، اگر مسلمانان تحت تسلط قدرتهای طاغوتی کفار قرار نگیرند، به عزت و سربلندی میرسند. اما دور ماندن مسلمانان از قرآن، موجب میشود جریانهای تکفیری با تفکر و رفتار خود، در خدمت کفار و دشمنان اسلام قرار گرفته، باعث تسلط کفار بر مسلمانان شوند؛ (27) آن هم در عصری که استعمار جهانی با تمام امکانات فرهنگی و نظامی خود، در جهت نابودی اسلام و مسلمانان، با همدستان خود متحد شده و بسیاری از کشورهای اسلامی را تحت تسلط خود درآورده است.
به سبب غفلت کشورهای اسلامی، مسلمانان جهان زیر سایه استعمار و استکبار زندگی کردهاند و اغلب حکومتهای دیکتاتوری داشتهاند؛ با انقلاب عظیم اسلامی ایران، جرقههای بیداری اسلامی در کشورهای مختلف اسلامی زده شد و حدود سی سال پس از انقلاب ایران، جهان اسلام دچار دگرگونیها و تحولات فراوانی شد که آیت الله خامنهای از آن به «بیداری اسلامی» یاد کردند.
در جهت نشر و ترویج معارف قرآنی و اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم)، نهادهای علمی و مراکز پژوهشی در حوزه خاورمیانه و جهان اسلام، نقش مهمی دارند و میتوانند ضمن تبیین مطالب، جنبه علمی- عملی پیدا کرده، افراد، گروهها، جریانها، سیاستها و راهبردهای مختلفی را که در جهان اسلام دنبال میشود رصد کنند. اتفاقات امروز، حاصل برنامه ریزیهای دیروز بازیگران آن است و شناخت به موقع خطر، واکنش مناسب به موقع را ممکن میسازد. این امر نیازمند تأسیس نهادهایی است که جهان اسلام را دائماً رصد کند.
هرچه شناخت از موافقان و مخالفان وحدت اسلامی بیشتر شود، قدرت در خلق ابتکارات تقریبی بیشتر خواهد شد. جریانهای تکفیری برای اغراض خود، تمامی اختلافات درونی میان مسلمانان از مذاهب مختلف را رصد و آنها را بایگانی میکنند؛ سپس با برجسته کردن همین نقاط اختلاف، نقاط ضعف جهان اسلام را نشانه میروند. از این رو برای حضور فعال در جهان اسلام باید به پژوهش جدیتری پرداخت و محصولات فرهنگی بیشتری در مقابل تهاجمات جریانهای تکفیری به جهان اسلام ارائه کرد. سخن آیت الله خامنهای درباره بیداری اسلامی آن است که در ترویج اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) بیدار و هشیار عمل کنیم. یکی از راههای تحقق این بیداری، جستوجوی دائمی و ایجاد نظام بایگانی قابل رجوع برای دستاوردها و تجربیات گذشته، با کمک نهادهای علمی است.
در میان نهادهای علمی، سازمان فرهنگ و ارتباطات، در اساس نامه خود اولین هدف از تأسیس با این سازمان را چنین بیان داشته است: «احیا و گسترش تفکر و معارف اسلامی در جهان به منظور بیداری مسلمانان و ابلاغ پیام اسلام راستین به جهانیان» (ماده 2، بند 1). (28) سازمان در جهت تحقق این هدف، وظایفی برای خود برشمرده، از جمله: «تألیف، ترجمه و انتشار کتب و نشریات مناسب به منظور معرفی علوم، معارف، فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی و تبادل فرهنگی با سایر کشورها» (ماده 3، بند 8). همچنین اولین هدف تأسیس مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام) نیز «احیا و گسترش فرهنگ و معارف اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) و حراست و دفاع از حریم قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت عصمت (علیهم السلام)» است (ماده 4). (29)
امروز یکی از وظایف مهم و حیاتی این گونه سازمانها، احیا و گسترش تفکر ناب اسلامی در سراسر جهان است، که میتوان با برگزاری همایشهای بینالمللی و منطقهای، حمایت از گروههای اسلامگرا در کشورهای مختلف و انتقال تجربه انقلاب اسلامی و ارائه راهکار برای خروج از بن بستها و مشکلات پیش روی اسلامگراها در جریان بیداری اسلامی این هدف را محقق کرد. همچنین باید این مراکز به رسالت مهم خویش در این پیچ تاریخی جامه عمل بپوشانند؛ «من نام لم بینم عنه!»؛ اگر ما در خواب باشیم، دشمن اسلام خواب ندارد، بدیهی است که اگر نهادهای علمی اسلامی این خلا را پر نکنند، جریان افراطی تکفیری، راهبری این بیداری اسلامی را به دست گرفته، با تفکرات و اندیشههای افراطی خویش، بیداری اسلامی را به قهقرا برده و باعث انحراف بیداری اسلامی خواهد شد. اگر برای مقابله با جریان تکفیری اقدامی عملی نشود، آنها بیداری اسلامی را منحرف میکنند و نه تنها این بیداری سودی به حال جهان اسلام نخواهد داشت، بلکه خود به عنوان یک خطر جدید در سراسر بلاد اسلامی رخ مینماید. باید دانست که دشمنان اسلام تخصص کافی در ایجاد انحراف در حرکتهای ضد استکباری و ضد استعماری دارند و اگر زمان از دست برود، جریان تکفیری داعش و جریانهایی که دشمنان اسلام ایجاد خواهند کرد، راهبری و مدیریت بیداری اسلامی را به دست خواهند گرفت.
در اساس نامه نهاد علمی جامعة المصطفی العالمیه سه هدف در راستای نشر اسلام حقیقی بیان شده است: «تربیت مجتهدان، عالمان، محققان، متخصصان، مدرسان، مبلغان، مترجمان، مربیان و مدیران پارسا، متعهد و زمان شناس»؛ «تبیین، تولید و تعمیق اندیشه دینی و قرآنی و توسعه نظریههای اسلامی در زمینههای گوناگون»، و «نشر و ترویج اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم)مبتنی بر معارف قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)» (ماده 9، بند 1 و 2 و 3). (30) برای تحقق این اهداف، جامعة المصطفی یکی از اصلیترین وظایف خود را «ایجاد کرسیهای علمی-آموزشی با اولویت اسلام شناسی و شیعهشناسی در دانشگاهها و مراکز علمی» تعریف کرده است (ماده 10، بند 15).
جامعة المصطفی با تربیت مبلغان اسلامی به زبانهای مختلف و توسعه فعالیتهای تبلیغی و ترویجی در سراسر عالم، از یک سو، با تبلیغ اسلام در میان مردم موجب گرایش و علاقهمندی مردم دنیا به اسلام اصیل میشود و از سوی دیگر، با تدریس اسلام در مراکز علمی و پژوهشی دنیا و استفاده از رسانههای مدرن امروزی، موجب آشنایی غیرمسلمانها با اسلام شده، با ایجاد ذهنیت صحیح در خصوص اسلام، در موارد تبلیغ دشمنان علیه اسلام و الگوسازی منفی نظیر طالبان و القاعده و داعش، موجب ایجاد تمایز بین نسخههای جعلی اسلام و اسلام ناب در اذهان مردم دنیا خواهد شد.
همچنین، دانشگاه ادیان و مذاهب در جهت ترویج اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) اقدامات بسیاری انجام میدهد، از جمله انجام پژوهشهای بنیادی، کاربردی و تطبیقی در جهت نظریهپردازی اسلامی (ماده 3، بند 5). (31) مجمع جهانی تقریب مذاهب نیز با همین هدف اساس نامهی خود را تنظیم کرده است؛ چنانچه در بند الف از ماده پنجم، در بیان اولین هدف تأسیس مجمع آورده است: «کمک به امر احیا و گسترش فرهنگ و معارف اسلامی و دفاع از حریم قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص)». (32)
ب. تلاش در جهت تحقق و تحکیم وحدت مسلمانان
تقریب بین مذاهب اسلامی بهترین راهکاری است که میتواند خطرات جریانهای تکفیری را دفع کند. در این زمینه علمای شیعه و اکثریت علمای اهل سنت در مقابل جریانهای تکفیری موضع گرفته، معتقدند تکفیر، بلایی است که جوامع اسلامی را گرفتار تفرقه کرده است و هیچ مبنای عقلی و نقلی صحیحی ندارد؛ چرا که در اسلام بر تألیف قلوب و وحدت و پرهیز از نسبت کفر و ارتداد به یکدیگر، تأکید شده است. (33) اصولاً ایجاد الفت و سعی در راه اصلاح ذاتالبین میان امت اسلامی از مهمترین اصول اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم)است که باعث غضب و ناکامی دشمنان اسلام میشود. بدین منظور بر دولتهای موافق نظریه تقریب و ضد تفکر تروریسم، نوع همگرایی و همسویی لازم است. همچنین، باید نشستهای مشترکی میان اندیشمندان، علما و فرهیختگان جهان اسلام برگزار شود تا به تبیین مبانی تقریب و بررسی اندیشههای تکفیری و آسیبها و تخریبهایی که این جریان بر جهان اسلام وارد میکند بپردازند.
تحقق و تحکیم وحدت اسلامی، از مهمترین اهداف و برنامههای جمهوری اسلامی ایران است. از این رو نهادها و سازمانهای علمی نیز فعالیتهای خود را در این زمینه جهتدهی میکنند؛ از جمله مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی که با هدف «گسترش اندیشه تقریب بین اندیشمندان و فرهیختگان جهان اسلام و انتقال آن به تودههای مسلمان و آگاه کردن آنها از توطئههای تفرقه انگیز دشمنان» (ماده 5، بند ج)، «سعی در ایجاد هماهنگی و تشکیل جبهه واحد در مقابل توطئههای تبلیغاتی و تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام بر اساس اصول مسلم اسلامی» (ماده 5، بند هـ)، «تأسیس جماعتهای تقریبی در نقاط مختلف دنیا» (ماده 6، بند و) و در نهایت «کمک به انجمنها، مؤسسات و افراد متمایل به تقریب» (ماده 6، بند ز) تأسیس شده است. شاید بتوان گفت مناسبترین زمینه برای ظهور و بروز و تبلیغ و گسترش جریانهای تکفیری، وجود اختلافات شدید و دامن زدن به تفرقههای قومی و مذهبی در جهان اسلام است. اگر جماعتهای تقریبی مختلف در سراسر بلاد اسلامی تشکیل شود، یا مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، اقدامی جدی برای حمایت از فعالیتهای تقریبی در سراسر دنیا انجام دهد، چه بسا راه حلی جدی برای مقابله با گسترش جریانهای تکفیری در جهان اسلام باشد.
ایجاد وحدت اسلامی از اهداف عالیهی سازمان فرهنگ و ارتباطات نیز هست؛ در بند ششم از دومین مادهی اساسنامه این سازمان در بیان اهداف سازمان آمده است: «فراهم آمدن زمینههای وحدت میان مسلمانان و تشکیل جبهه واحد بر اساس اصول مسلم اسلامی». سازمان فرهنگ و ارتباطات میتواند با ایجاد جبهه واحد اسلامی در سراسر بلاد اسلامی، با تأکید بر اشتراکات و پرهیز از اختلافافکنی، زمینه را برای تکفیریهایی که با همه فرقههای اسلامی دشمن هستند از بین ببرد و عرصه را بر آنها تنگ کند؛ یدالله مع الجماعه؛ امروز راه حل اصلی برون رفت از خطر تکفیریها، اتحاد واقعی بین مسلمانان جهان است و سازمان فرهنگ و ارتباطات رسالت مهمی در این زمینه بر عهده دارد.
اصلیترین هدف تأسیس مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام) نیز «ایجاد و تقویت وحدت در میان پیروان اهل بیت (علیهم السلام) تحت زعامت و رهبری ولی فقیه در راستای تحکیم وحدت امت اسلامی برای مقابله با توطئههای گوناگون استکبار جهانی» و «دفاع از کیان و حقوق مسلمین و پیروان اهل بیت (علیهم السلام)» است (ماده 4). آشنایی با مذاهب مختلف اسلامی و تأکید بر مشترکات و کمرنگ کردن اختلافات، میتواند نقش مهمی در تقریب بین مذاهب و کاهش زمینههای تنش و رشد قارچ گونه گروههای تکفیری داشته باشد. لذا دانشگاه ادیان و مذاهب دومین هدف از تأسیس خود را این گونه بیان کرده است: «تربیت فضلای اندیشمند، ورزیده و متعهد در زمینه فعالیتهای بین ادیانی و بین مذاهبی از جمله مناظرات تخصصی و گفتوگوهای بین ادیان و مذاهب» (ماده 2، بند 2). یکی از عمدهترین فعالیتهای این دانشگاه در تحقق هدف مذکور «برگزاری کنفرانسهای بینالمللی در حوزه ادیان و مذاهب با تکیه بر مشترکات ادیان و مذاهب» است (ماده 3، بند 8). به منظور مقابله با جریانهای تکفیری، دانشگاه ادیان با برگزاری کنفرانسهای ملی و بینالمللی فضایی فراهم میآورد که مذاهب اسلامی در فضایی آرام و با برخورداری از منطق گفتوگو و تأکید بر مشترکات، در جهت تقریب واقعی گام بردارند. بدیهی است گروههای تکفیری، که تمام مخالفان خود را تکفیر میکنند و واجب القتل میدانند، منطق و قدرت گفتوگو ندارند و با اتخاذ چنین راهبردی افشا و منزوی خواهند شد.
دانشگاه ادیان و مذاهب، با وجههی بینالمللی خود، نظریههای استاندارد اسلامی را که در میان فرقههای اصیل شیعی و سنی وجود داشته و سالیان طولانی به صورت مسالمتآمیز همزیستی داشتهاند و باعث توسعه برادری اسلامی شدهاند، در همایشها و کنفرانسها و دانشگاههای جهان اسلام توسعه و ترویج میدهد و بدین ترتیب دیگر مجالی برای ترویج دیدگاههای انحرافی تکفیری وجود ندارد.
یکی دیگر از اهداف این دانشگاه، بر طبق اساس نامه، «گسترش اخلاق و ارزشهای دینی با تکیه بر مشترکات ادیان توحیدی» است (ماده 2، بند 4). اگر اخلاق دینی و سنتهای حسنه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)و اهل بیت (علیهم السلام)، خصوصاً در مواجهه با مخالفان و دشمنان در جهان اسلام ترویج شود، فضایی مناسب برای نزدیکی هر چه بیشتر مسلمانان جهان ایجاد میشود و دیگر فضایی برای پیشرفت گروههای تکفیری وجود نخواهد داشت.
ج. آگاهی بخشی در جهت شناخت جریانهای تکفیری
ناآگاهی برخی نیروهای فرهنگی و آموزشی کشور و حتی نیروهای نظامی و امنیتی از مذاهب اسلامی و اختلافات و اشتراکات آنها، موجب شده است بعضی برخوردها و مواجهههای فرهنگی و امنیتی بدون آگاهی و استراتژی لازم صورت پذیرد و سبب ایجاد تنش و بعضاً بحرانهای دینی و مذهبی شود. شاید به جرئت بتوان ادعا کرد که امروز در کشور ما راهبرد واحد و دقیقی در مواجهه با فرق و مذاهب وجود ندارد و هر نهادی برای خود استراتژیهایی دارد که بعضاً با یکدیگر نزاع هم میکنند و همین چالش، زمینه را برای رشد جریانهای تکفیری میان شیعه و سنی ایجاد میکند؛ به گونهای که اساساً یکی از علل رواج جریانهای تکفیری، جهل و ناآگاهی بسیاری از نهادها و مسلمانان جهان از این جریانها و نیز مبانی اصیل دین مبین اسلام است. این نقص خصوصاً در میان تازه مسلمانها ملموستر است. امروزه مشهورترین گروه تکفیری تروریستی با عنوان جریان داعش، مدعی تشکیل دولت اسلامی در سرزمین عراق و شام است که بیشتر نیروهای خود را از میان تازه مسلمانان اروپایی و آسیایی جذب میکند. اگر برنامه مدون و هوشمندانهای برای آگاهی بخشی در جهت نشر اسلام ناب در میان مسلمانان، خصوصاً تازه مسلمانها طراحی و اجرا شود، با بسیاری از این کجفهمیها و افراط و تفریطها در فهم و اجرای اسلام مقابله خواهد شد. اگر اسلام به خوبی معرفی شود، این جریانها نمیتوانند با نشر ناقص اسلام، چهره این دین را مشوش کنند.
آگاهی بخشی و اطلاعرسانی، وظیفه و فعالیت کلیدی تمامی نهادهای علمی است؛ اما انجام این مسئولیت با هدف مقابله با جریانهای تکفیری در حیطهی اختیارات نهادهای خاصی است، از جمله مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی که تمام تلاش و کوشش خود را در راه ایجاد آشنایی و تفاهم بیشتر بین علما، متفکران و پیشوایان مذهبی جهان اسلام در زمینههای اعتقادی، فقهی، اجتماعی و سیاسی (ماده 5، بند ب) و «رفع بدبینیها و شبهات بین پیروان مذاهب اسلامی» (ماده 5، بند و) و «تألیف، تحقیق، نشر و توزیع کتب و مطبوعات و تحقیقات و بررسیهای علمی و اجتماعی مناسب در زمینه مسائل مشترک مذاهب اسلامی» (ماده 6، بند ب) قرار داده است.
نهاد علمی- آموزشی جامعة المصطفی العالمیه در جهت این آگاهی بخشی «برگزاری دورههای کوتاه مدت، کاربردی و اعطای فرصتهای مطالعاتی متناسب با نیاز جوامع مختلف) (ماده 10، بند 5) و «تهیه و تدوین محتوای آموزشی مورد نیاز» (ماده 10، بند 8) را در دستور کار خود دارد.
دانشگاه ادیان و مذاهب نیز، طبق وظایفی که در اساس نامه برای خود برشمرده، به «اطلاع رسانی و انتشار کتاب، مجله و دایرةالمعارف» (ماده 3، بند 9) و «برنامهریزی مناسب جهت تأمین دانش، آگاهی و سایر نیازهای ضروری جامعه فرهنگی کشور در حوزه ادیان و مذاهب» (ماده 3، بند 2) مبادرت میورزد. «رشد و ارتقا و اصلاح وضع فرهنگی، تبلیغی-سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مسلمانان به ویژه پیروان اهل البیت (علیهم السلام) در جهان» (ماده 2، بند 8) از اهدافی است که سازمان فرهنگ و ارتباطات نیز برای خود برشمرده است.
د. فعالیتهای بینالمللی
اندیشه گروههای تکفیری که از میان مسلمانان برخاستهاند و غیر خود را از حیث اعتقادی خطرناک محسوب میکنند و بر مبنای عقاید انحرافی خود، به قتل آنها میپردازند، دغدغه تمام ادیان و مذاهب در جهان معاصر است. از آنجایی که این گروهها خود را مسلمان معرفی میکنند، لازم است در سطح بینالمللی شناسایی دقیق شوند تا مشخص شود که این عناصر، دست ساخته چه مبانی فکریای هستند و در اثر اقدامات جنایتکارانه این افراد، چه بسترهایی فراهم میشود تا کلیت اسلام و مسلمانان در مظان اتهام قرار گیرند. ناسازگاری عقاید تکفیریها با اندیشههای اسلامی را نیز باید برای تنویر افکار عمومی در عرصه بینالملل روشن ساخت تا از مسلمانان سراسر جهان رفع اتهام شود.
یکی از مسیرهای عملی شدن این راهکار، از طریق نهادهایی است که در عرصه بینالمللی فعالیت علمی- فرهنگی دارند. با ایجاد ارتباطات علمی-پژوهشی و تبادل اساتید و دانشجویان و دیدارهای علمی مؤسسات دینی و علمی کشور با دانشگاههای معتبر داخلی و خارجی، زمینه شناخت بیشتر فرق و مذاهب از یکدیگر ایجاد خواهد شد و بسیاری از شبهات و ذهنیتهای منفی ایجادشده، اصلاح خواهد شد.
به منظور فعالیتهای بینالمللی مقابلهای با جریانهای تکفیری، وظیفهی گسترش مناسبات فرهنگی با ملل و اقوام مختلف به خصوص مسلمانان و مستضعفان جهان، به عهدهی سازمان فرهنگ و ارتباطات نهاده شده است (ماده 2، بند 3). از این رو در اولین بند از وظایف این سازمان در اساس نامه آمده است: «سیاستگذاری و هماهنگی کلیه فعالیتهای فرهنگی-تبلیغی در خارج از کشور (ماده 3)؛ همچنین «تعیین ضوابط و مقررات ناظر بر تهیه و انتشار کتب، نشریات و سایر محصولات فرهنگی-تبلیغی برای خارج از کشور و نظارت بر حسن اجرای آن» از وظایف این سازمان است (ماده 3، بند 6). سازمان فرهنگ و ارتباطات موظف است با گسترش مناسبات فرهنگی با ملتهای مختلف جهان، فرهنگ ناب اسلامی را تبلیغ و ترویج کرده، فاصله زیاد جریانهای تکفیری با اسلام را روشن کند. بدیهی است که گسترش مناسبات فرهنگی یکی از بهترین ابزارهای ایمن سازی جهان اسلام با خطر تکفیریهاست، چرا که این گروههای تکفیری فرهنگ قابل عرضهای به جهان ندارند، و در این تقابل فرهنگی نمیتوانند حریف قابلی برای جمهوری اسلامی باشند. مشابه این وظیفه را میتوان در شرح وظایف جامعة المصطفی العالمیه در اساسنامهی این نهاد مشاهده کرد که آمده است: «گسترش روابط و همکاریهای علمی-فرهنگی با مؤسسات و مراکز آموزشی، پژوهشی و فرهنگی سراسر جهان» (ماده 10، بند 13). بدین منظور دانشگاه ادیان و مذاهب نیز فعالیتهای بینالمللی خود را در حیطهی «ارتباط آموزشی و پژوهشی با اندیشمندان و مراکز علمی دین پژوهی داخل و خارج از کشور» دنبال میکند (نک.: ماده 3، بند 4).
ه. پاسخ به شبهات فرق انحرافی
یکی از ترفندهای فرق انحرافی برای پیشبرد اهداف خود، شبههافکنی برای دیگر فرقههاست. چنانچه جریانهای تکفیری از ناآگاهی اهل سنت از عقاید شیعه، سوء استفاده کرده، مواردی را جزء باورهای شیعه معرفی میکنند و اتهاماتی را به شیعیان وارد میسازند که حقیقت ندارد. از اینرو برای زدودن این اتهامات و شناخت حقیقی مذاهب دیگر، لازم است فضای گفت وگوی آزاد و عاری از تعصب، میان مذاهب ایجاد شود. (34) چنانچه انبیای الاهی نیز برای روشن شدن حقیقت، روش گفتوگو را در پیش میگرفتند. (35)
گفتوگوهای بینالمللی کمک میکند تا مسئولان جوامع، در تشخیص خود و تمییز حق از باطل دچار خطا نشوند. برادران اهل سنت در سراسر جهان، باید بدانند ایران در پی ایرانی کردن عربها یا شیعی کردن سایر مسلمانان نیست؛ بلکه به دنبال دفاع از قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و احیای امت اسلامی است و برای پیروزی بیداری اسلامی، کمک به مجاهدان اهل سنت سازمانهای حماس و جهاد مجاهدان شیعی حزب الله را به یک اندازه واجب میداند. ملت و حکومت اسلامی ایران همواره جهانیان را به جای ترور، به قیام ملتها دعوت میکند؛ به جای غلبه و رویارویی مذاهب، به وحدت اسلامی فرا میخواند؛ به جای ایجاد شدت در برتری قومی و نژادی، در جهت برادری مسلمانان تلاش میکند و نهایتاً ایران اسلامی، به جهاد اسلامی به همکاری پیروان تمام مذاهب اسلامی، علیه دشمنان اسلام معتقد و ملتزم است.
در این میان نباید نقش نهادهای علمی را در عرصه بینالملل در پیشگیری از رشد جریانهای تکفیری نادیده گرفت. از جمله سازمان فرهنگ و ارتباطات که طبق بند هفتم از دومین ماده که اهداف سازمان را برمیشمرد، یکی از اهدافش مقابله فکری با فرهنگ ضد دینی، ضد اسلامی و ضدانقلابی و آگاه کردن مسلمانان از توطئههای تفرقه انگیز دشمنان است. از این رو سازمان فرهنگ و ارتباطات وظیفه دارد در خصوص تبلیغ اسلام وارونه از جانب تکفیریها اقدام کند. بهترین راهکار در این زمینه، علاوه بر تبیین قرائت صحیح و مستند از اسلام، ایجاد ارتباط با مراکز علمی و فرهنگی جهان اسلام و ایجاد همکاریهای فعال در جهت مقابله با قرائتهای دروغین و خطرناک از قرآن و اسلام است. بدیهی است اگر نهادهای جامعه، به این امر اقدام کنند، خطر جریانهای تکفیری در جهان منعکس شده، مقابله با آنها میسر خواهد شد.
دانشگاه ادیان و مذاهب نیز در این زمینه، اهداف تأسیس خود را در اساس نامهی دانشگاه بدین ترتیب بیان کرده است: «تقویت نهضت پاسخ به شبهات و کرسیهای نقد و گفتوگو در عرصه اشتراکات و اختلافات مذاهب و دفاع علمی و منطقی از اسلام و تشیع» (ماده 2، بند 3) و «آموزش و تربیت افراد صاحبنظر برای دفاع عالمانه و منطقی از اسلام و تشیع و مناظره و گفتوگوی انتقادی با سایر ادیان و مذاهب» (ماده 3، بند 6) و «شناسایی آسیبها و تهدیدات فرقههای انحرافی و پاسخگویی به آنها» (ماده 3، بند 10).
البته مطالعات و پژوهشهای علمی این نهادها، نباید فقط به صورت آکادمیک و صرفاً ارائهی مقالات و نشستهای علمی در مراکز و مؤسسات علمی و دینی باشد؛ بلکه باید از علم موجود عبور کرده، با شناسایی تهدیدات و شبهات جدید، علم جدید تولید کنند و علوم و پژوهشهای قبلی را زمینهای برای تولید علوم جدید قرار دهند. به تعبیر دقیقتر، باید در کنار دانشگاهها و پژوهشکدهها، که عمدتاً به کار بر روی علوم گذشته متمرکز هستند، به تأسیس هستههایی همت گماشت که به نیازسنجی و شناسایی تهدیدات و مشکلات جدید در حوزه فرق و ادیان بپردازند، و مبتنی بر آن به تولید علم جدید و تهیه راهبرد و استراتژیهای مناسب در مقابل انحرافات جدید و آینده اقدام کرد.
نتیجه
امروزه جریانهای تکفیری، بزرگترین عامل تهدیدکننده نهضت ییداری اسلامی و امنیت جهانی است. گسترش فعالیتهای این گروه، آسیبهای بسیاری بر بیداری اسلامی وارد کرده است، از جمله انحراف از باور به دشمن مشترک، تفرقه میان امت اسلامی، شیعه ستیزی و از همه: مهمتر مشوش کردن چهرهی اسلام در اذهان مردم جهان. نکته قابل توجه اینکه در این شرایط، غرب نیز مهمترین اولویت خود را مقابله با جبهه بیداری اسلامی قرار داده است.
یکی از محورهای اصلی تلاش غرب در مواجهه با بیداری اسلامی، جدا کردن این نهضت از ماهیت اسلامی آن، از طریق انحراف در عمل کرد برخی گروهها و جریانهای اسلامی است. از اینرو یکی از جدّیترین راهبردهای غرب، بدیل سازی بیداری اسلامی با استفاده از جریانهای تکفیری است. تشدید تضادهای درونی منطقه در دستور کار مدیریت غرب قرار دارد و مهمترین وسیله غرب، ایجاد فتنه مذهبی و تخریب جریانهای اسلامی است؛ از این رو به تقویت تفکر جریانهای تکفیری پرداخته است؛ جریانی که از بدو تأسیس، در مقابل شیعه و حتی در برابر اسلام قرار گرفت. غرب، از سویی، این گروهها را تقویت میکند، و از سوی دیگر، جنایاتشان را به عنوان تروریسم به کل دنیای اسلام منتسب میکند تا چهرهی مشوشی از اسلام، فراروی افکار عمومی جهان قرار گیرد.
گروهکهای تکفیری با ترور مسلمانان و ایجاد تفرقه، در جهت تأمین منافع رژیم صهیونیستی و قدرتهای سلطه، که دشمنان اصلی مسلمانان هستند، گام برمیدارند. اما با آسیبشناسی جریانهای تکفیری و تلاش همه جانبهی مردم و نهادهای حکومتی، در جهت رفع موانع این جریان در راه تحقق و حرکت بیداری اسلامی، میتوان آیندهای روشن برای ملتهای مسلمان رقم زد، و بر تارک آن، حکومت جهانی موعود را نظارهگر بود؛ حکومتی که وقوع آن را خداوند متعالی، وعده داده است.
پینوشتها:
1- دانشجوی دکتری دانشگاه ادیان و مذاهب.
2- رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب.
3- کارمن بن لادن، پشت پرده بن لادنها، ص 186.
4- حامد الگار، وهابیگری، ص 14.
5- سید مهدی علیزاده موسوی، سلفیگری و وهابیت؛ تبارشناسی، ج 1، ص 94-98.
6- مصطفی الحباب، الاسلامیون فی عام، ص 75.
7- غلامرضا بهروز لک، «اسلام سیاسی و اسلامگرایی»، پگاه حوزه، ش 209، ص 57.
8- اکبر اسد علیزاده، چالشهای فکری و سیاسی وهابیت، ص 89.
9- عبدالقیوم فدوی، اسامه بن لادن و ماجراها، ص 29؛ خالد خلیل اسعد، بن لادن، او را نمیتوان شناخت، ص 73.
10- سید مهدی علی زاده موسوی، بیداری اسلامی، ص 235.
11- علی اکبر اسدی، تحولات مسائل جدید عراق و رویکرد ایران، ص 239.
12- ابراهیم برزگر، نظریهی وحدت آفرینی دشمن مشترک و کشورهای مسلمان نشین، ص 46.
13- سید مهدی علیزاده موسوی، سلفیگری و وهابیت، ج 1، ص 98.
14- علی اصغر رضوانی، وهابیان تکفیری، ص 81.
15- محمد مهدی آصفی، چالشهای معاصر و برنامه رویارویی اسلامی، ص 163؛ میخائیل پل و خالد دوران، اسامه بن لادن و تروریسم جهانی، ص 21.
16- عبدالعلی قوام، «تروریسم به جای کمونیسم؛ استراتژی دشمنسازی در آمریکا»، روزنامه جام جم، ش 656، 1381/5/27، ص 8.
17- مصطفی امه طلب، «غفلت غربی و بیداری اسلامی: دو حرکت متعارض در دنیای معاصر»، فصل نامه 15 خرداد، س 4، دوره 3، 1386، ص 139.
18- رحمت الله ضیایی، کالبدشکافی عقاید وهابیت، ص 211؛ محمد جواد مغنیه، هذه هی الوهابیة، ص 188.
19- علی اکبر نیکزاد تهرانی، بازخوانی تکفیر و تکفیرگرایی ، ص 37.
20- ژیلبر آشکار، جدال در توحش؛ 11 سپتامبر و ایجاد بی نظمی نوین جهانی، ص 63-65.
21- حسن بن فرحان مالکی، مبلغ نه پیامبر، ص 119.
22- سید داوود آقایی، سیاست و حکومت در عربستان سعودی، ص 49؛ و نک.: محمد قفاری، اصول مذهب الشیعه الامامیه الاثنی عشریه، ج 3، ص 1392.
23- محمدمهدی آصفی، چالشهای معاصر برنامه رویارویی اسلامی، ص 49 و 164؛ فادی اسماعی، «پدیدهی اسلام ترسی»، ترجمه: پرویز شریفی، بولتن ماهانهی اسلام و غرب وزارت خارجه، سال اول، پیششماره دوم، 1376،ص 33.
24- نک.: محمد آسود عبدالرزاق، فرهنگ جنگ عراق- ایران، ص 17-20.
25- سوره آل عمران (3)، آیه 64.
26- نک.: سوره نساء (4)، آیه 144 و 139 و 141؛ سوره مائده (5)، آیه 51 و 57.
27- محمدمهدی آصفی، چالشهای معاصر و برنامه رویارویی اسلامی، ص 49.
28- اساسنامه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مصوب مورخ 1374/08/30 شورای عالی انقلاب فرهنگی.
29- اساسنامه مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام)، مصوب 1379/2/6، مقام معظم رهبری (مد ظله العالی).
30- اساسنامه نهاد علمی و آموزشی جامعة المصطفی العالمیة، مصوب مورخ 1387/8/31، شورای عالی انقلاب فرهنگی.
31- اساس نامه دانشگاه ادیان و مذاهب، مصوب مورخ 1389/10/28، شورای عالی انقلاب فرهنگی.
32- اساس نامه مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، مصوب مورخ 1380/7/17، شورای عالی انقلاب فرهنگی.
33- بسّام الصباغ، بلاء التکفیر، ص 50.
34- محمد عبد الحکیم حامد، ائمة التکفیر، ص 397 و 398.
35- نک.: سوره آل عمران (3)، آیه 68.
منابع تحقیق :
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. اساس نامه دانشگاه ادیان و مذاهب، مصوب مورخ 1389/10/28، شورای عالی انقلاب فرهنگی.
4. اساسنامه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مصوب مورخ 1374/08/30 شورای عالی انقلاب فرهنگی.
5. اساسنامه مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام)، مصوب 1379/2/6، مقام معظم رهبری (مد ظله العالی).
6. اساسنامه مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، مصوب مورخ 1380/7/17، شورای عالی انقلاب فرهنگی.
7. اساسنامه نهاد علمی و آموزشی جامعة المصطفی العالمیة، مصوب مورخ 1387/8/31، شورای عالی انقلاب فرهنگی.
8. اسدعلی زاده، اکبر، چالشهای فکری و سیاسی وهابیت، چاپ سوم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، قم، 1389.
9. اسدی علی اکبر، تحولات و مسائل جلیل عراق و رویکرد ایران، شادان، تهران، 1387.
10. اسماعی، فادی، «پدیدهی اسلامترسی»، ترجمه: پرویز شریفی، بولتن ماهانهی اسلام و غرب وزارت خارجه، سال اول، پیششماره دوم، 1376.
11. امه طلب، مصطفی، «غفلت غربی و بیداری اسلامی: دو حرکت متعارض در دنیای معاصر»، فصلنامه 15 خرداد، س 4، دوره 3، 1386.
12. آشکار، ژیلبر، جدال در توحش؛ 11 سپتامبر و ایجاد بینظمی نوین جهانی، ترجمه: حسن مرتضوی، اختران، تهران، 1384.
13. آصفی، محمد مهدی، چالشهای معاصر و برنامهی رویارویی اسلامی، ترجمه: مهدی مقدسی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1390.
14. آقایی، سید داوود، سیاست و حکومت در عربستان سعودی، نشر کتاب سیاست، تهران، 1368.
15. الگار، حامد، وهابیگری، ترجمه: احمد نمایی، انتشارات آستان قدسی رضوی، مشهد 1386.
16. برزگر، ابراهیم، نظریهی وحدت آفرینی دشمن مشترک و کشورهای مسلماننشین، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1384.
17. بن لادن، کارمن، پشت پرده بن لادنها، دربطن پادشاهی، ترجمه: اسماعیل قهرمانی پور، نشر روزگار، تهران، 1384.
18. بهروز لک، غلامرضا، «اسلام سیاسی و اسلامگرایی»، پگاه حوزه، ش 2009، 1386.
19. پل، میخائیل؛ دوران، خالد، اسامه بن لادن و تروریسم جهانی، ترجمه: هومن وطن خواه، نشر کارون، تهران، 1381.
20. حامد، محمد عبد الحکیم، ائمة التکفیر، دار الفاروق، مصر، 2006.
21. الحباب، مصطفی، الاسلامیون فی عام، مرکز صناعة الفکر، بیروت، 2011.
22. خلیل اسعد، خالد، بن لادن، او را نمیتوان شناخت، ترجمه: حیدر سهیلی، جام جم، تهران، 1380.
23. رضوانی، علی اصغر، وهابیان تکفیری، مشعر، تهران، 1390.
24. الصّباغ، بسّام، بلاء التکفیر، دار الشبائر، دمشق، 2008.
25. ضیایی، رحمت الله، کالبدشکافی عقاید وهابیت، مشعر، تهران، 1390.
26. عبدالرزاقی، محمد أسود، فرهنگ جنگ عراق- ایران، ترجمه: یوسف فرزانه، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، تهران، 1368.
27. علیزاده موسوی، سید مهدی، بیداری اسلامی، چاپ دوم، نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، تهران، 1390.
28. علیزاده موسوی، سید مهدی، سلفیگری و وهابیت؛ تبارشناسی، آوای منجی، قم، 1391.
29. فدوسی، عبدالقیوم، اسامه بن لادن و ماجراها، مفاخر، کابل، 1381.
30. قفاری، محمد، اصول مذهب الشیعه الامامیه الاثنی عشریه، چاپ دوم، [بیجا]، دار الرضا، 1418.
31. قوام، عبدالعلی، «تروریسم به جای کمونیسم؛ استراتژی دشمن سازی در آمریکا»، روزنامه جام جم، ش 656، 1381/5/27.
32. مالکی، حسن بن فرحان، مبلغ نه پیامبر، ترجمه: سید یوسف مرتضوی، نشر ادیان، قم، 1386.
33. مغنیه، محمل جواد، هذه هی الوهابیة، دار الحقیقه، [بیجا]، 1414.
34. نیکزاد تهرانی، علی اکبر، بازخوانی تکفیر و تکفیرگرایی، انتشارات نوای قلم، قم، 1389.
منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان؛ (1393) ، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل بیت (علیهم السلام) ، چاپ اول.