از آغاز تا عصر شیخ مفید
جریان حدیثی امامیه در بغداد
درآمد
حدیث امامیه در طول حیات خود، بهسان سایر پدیدههای فکری و فرهنگی، تحولات و تطوراتی داشته است. میراث جریان حدیثی امامیه که همانند دیگر جریانهای فکری امامی ریشه در مدرسهی کوفه داشت، در دورههای بعدی از کوفه به سایر جوامع شیعی راه یافت. یکی از مناطقی که بسیار تحت تأثیر جریانهای کوفی، به خصوص جریان حدیثمحور کوفه قرار داشت، بغداد بود. در اواخر سدهی دوم هجری، بغداد مرکزی مهم و تاریخساز برای امامیه و شاهد مهاجرت طیف گستردهای از اصحاب امامیه -با اهدافی متفاوت- بود که به شکلگیری تدریجی مرکزی حدیثی در کنار دو مرکز مهم حدیثی در آن دوره، یعنی قم و کوفه، انجامید. در همین زمان، در کنار جریان حدیثی، شاهد رشد و توسعهی جریان کلامی امامیه در بغداد -که قبلاً در کوفه فعال بود- هستیم. نمایندگان عمدهی جریان حدیثی، شخصیتهایی همچون عبدالرحمن بن حجاج و محمد بن ابی عمیر و همچنین نمایندگان اصلی جریان کلامی مانند هشام بن حکم و پیروانش، اندیشههای خود در مدرسهی کوفه را به نحو مؤثری در بغداد تداوم بخشیدند. هرچند جریان کلامی بعد از مدت کوتاهی از رمق افتاد، جریان حدیثیِ شکل گرفته در بغداد تا حدود نیم قرن بعد از آن -یعنی حدود سال 250 ق- به حیات خود ادامه داد و بعد از آن به افول گرایید. پس از مدت کوتاهی در اواخر قرن سوم (میانهی غیبت صغرا) بار دیگر کانون حدیثیِ بغداد شاهد حضور محدثان برجستهای از سراسر مناطق مهم امامینشین بود که این بار نه صرفاً برای اخذ حدیث، بلکه با هدف نشر و توسعهی روشمند احادیثی که پیشتر از کوفه و بغداد فراگرفته بودند، در بغداد گرد آمدند. این نوشتار در پی آن است که به تفصیل فرایند این نقل و انتقال حدیث از کوفه به بغداد، افول مرکز حدیثی بغداد در دوران حضور، احیای مجدد آن در پایان قرن سوم و در نهایت اتصال آن به مدرسهی کلامی بغداد در نیمهی دوم قرن چهارم را بررسی کند.
با توجه به اینکه بغداد برای مدت مدیدی به داشتن عالمان برجسته و تولید آثار علمیِ امامیه ممتاز بوده است، شناخت و بررسی جریان حدیثی امامیه در آن شهر، برای تحلیل زوایای پنهان تاریخ امامیه، بسیار مهم است. همچنین برای تحلیل عوامل زمینهساز و بسترشناسی فکری مدرسهی پرآوازهی کلامی بغداد در اواخر قرن چهارم -با محوریت شیخ مفید- هرچه بیشتر به بازشناسی جریان حدیثی امامیه در بغداد نیازمندیم. پرسش اساسی این نوشتار -که به تطور جریان حدیثی امامیه در بغداد باز میگردد- این است که جریان حدیثی امامیه از چه زمانی در بغداد حضور داشته و از چه جایگاهی در تاریخ فکر امامیه برخوردار بوده است. به همین ترتیب پاسخ به این پرسشها در این نوشتار حائز اهمیت است که آیا بغداد، فقط محلی برای نشر و عرضهی حدیث امامیه به شمار میرفته یا آن که مدرسهی حدیثی مستقلی محسوب میشده است؟ آیا جریان حدیثی امامیه در بغداد یکدست بوده یا اینکه در درون خود طیفبندیهایی داشته است؟ تعامل مرکز حدیثی بغداد با سایر مراکز حدیثی امامیه -از لحاظ اثرگذاری و اثرپذیری- به چه میزان بوده است؟ حجم محصولات و آثار حدیثی بغدادیان به چه میزان بوده است و در نهایت اینکه این مدرسه حدیثی به کجا انجامید؟
به رغم دیدگاه رایج که کوفه را یگانه آبشخور معرفت حدیثیِ قم و دیگر مناطق امامینشین میشناسد، به نظر میرسد که مرکز حدیثی بغداد در کنار کوفه -یا شاید مؤثرتر از کوفه- یکی از فعالترین و ریشه دارترین مراکزی بود که نقش برجستهای در حفظ، ساماندهی و انتشار حدیث در قالب تألیف آثار حدیثی در تاریخ امامیه ایفا میکرد. مشایخ حدیثی امامیه در بغداد به سبب موقعیت ممتازشان همواره در کنار محدثان کوفه و قم مطرح بودهاند. (2) همچنین به دلیل موقعیت بلند سیاسی و فرهنگی بغداد در جهان اسلام، به طور طبیعی ارتباط و تعامل حدیثپژوهان بغدادی با دیگر مراکز حدیثی امامیه نیز گسترده بود. مرکز حدیثی بغداد ضمن پرورش محدثان بزرگ، در عرصهی تولید و بازسازی میراث حدیثی نیز فعال بود و در نشر آثار حدیثی امامیه نقش بسزایی داشت. البته جریان حدیثی بغداد در این دوره با فراز و فرودهایی همراه بود؛ اما با توجه به تولید آثاری -دستکم در عرصهی جامعنگاری، قرب الاسناد نگاری و حدیثشناسی و نیز تعاملات گستردهی محدثان این حوزهی حدیثی یا یکدیگر و با محدثان مدرسهی حدیثی قم و کوفه -میتوان، با اندکی تسامح، شاخصههای مدرسه را بر این حوزهی حدیثی امامیه تطبیق کرد (3) و از مدرسهی حدیثی بغداد سخن به میان آورد. بیگمان این مدرسهی حدیثی در مقایسه با دو مدرسهی نامدار حدیثی امامیه، یعنی قم و کوفه، چندان پر فروغ نیست. همچنین متذکر میشود که جریان حدیثی امامیه در بغداد، به سبب تعامل با نحلههای گوناگون فکری شیعی و غیرشیعی، از دستهبندیهای درونی دور نبوده است.
1. جریان حدیثی امامیه بغداد در دوران حضور (بغداد اول) (4)
یک. مهاجرت کوفیان به بغداد
در حدود نیمهی دوم سدهی دوم هجری در سالهای آغازین بنای شهر بغداد، در پی شکوفایی مدرسهی کلامی و حدیثی کوفه، اصحاب امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) رفتهرفته از کوفه به این شهر نوبنیاد مهاجرت کردند و اشارات روشن شیخ طوسی شخصیتهای کوفی تبار از امامیه همچون عمرو بن جریر بجلی، محمد بن الحجاج اللخمی، محمد بن عبدالملک الانصاری، محمد بن مجیب الصائغ، و یحیی بن سعید القرشی به مرور در بغداد سکنی گزیدند. (5) شاید همین هجرتها سرانجام به افول مدرسهی کوفه انجامید. به هر روی، در این مهاجرت تقریباً اغلب جریانهای فکری کوفه -از جمله دو جریان عمده کلامی و حدیثی- حضور داشتند. هشام بن حکم سردستهی متکلمان مهاجر کوفی به بغداد به شمار میرود که شاگردان کلامی وی، نظیر علی بن اسماعیل میثمی (6) و ابوالحسن علی بن منصور کوفی، (7) نیز ظاهراً به همراه وی به آن شهر کوچیدند. همچنین جریان حدیثی کوفه با مهاجرت محدثان برجستهای چون عبدالرحمن بن حجاج و ظریف بن ناصح کوفی -که به تعبیر دارقطنی «شیخ من الکوفیین من شیوخ الشیعه» بود- (8) به بغداد انتقال یافت. (9)
علل مختلفی میتوان برای مهاجرت اصحاب کوفی به بغداد برشمرد. برخی از اصحاب به سبب اشتغال در دستگاه خلافت، ناگزیر رهسپار بغداد شدند. با نگاهی در منابع رجالشناسی به خوبی در مییابیم که بسیاری از یاران امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) در شهر تازه تأسیس بغداد به مناصب مهمی در دستگاه خلافت نوپای عباسی دست یافته بودند. قاسم بن عروه وزیر منصور عباسی، (10) علی بن ابی نصر کوفی وزیرِ مهدی عباسی، (11) عبدالله بن سنان کوفی خازنِ منصور و مهدی و هادی و هارون عباسی، (12) فضل بن سلیمان بغدادی کاتب منصور و مهدی عباسی، (13) حسن بن راشد کوفی وزیرِ مهدی و هادی و هارون عباسی، (14) عیسی بن روضه حاجب منصور، (15) و محمد بن اسماعیل بن بزیع و احمد بن حمزة بن بزیع از وزرای عباسیان (16) از این دستهاند. چندان عجیب نمینماید که بعضی از این اصحاب حتی به دستور مستقیم خلیفهی عباسی از کوفه عازم بغداد میشدند. (17) دلیل دیگر مهاجرت، تمایل جدی به دانشافزایی و علمپراکنی در میان امامیه است. گروهی از اصحاب به سبب مرکزیت یافتن علمی بغداد و اجتماع دانشوران مسلمان و غیرمسلمان در آنجا، با انگیزهی فعالیتهای علمی به بغداد عزیمت کردند. در این باره باید به طور عمده به جریان کلامی امامیه اشاره کرد. هشام بن حکم که شخصیت ممتاز این جریان است، با راه اندازی مجالس مناظره و راهبری آنها -حتی در حضور کارگزاران عباسی- (18) به روشنی ما را با دغدغههای علمی جامعهی امامیهی آن روز در بغداد آشنا میکند. البته برخی از اصحاب ظاهراً به علت جاذبههای اقتصادی بغداد برای تجارت بدان شهر عزیمت کرده بودند. (19) در راهاندازی و ساماندهی جریان حدیثی امامیه در بغداد، شخصیتهای مهمی نقشآفرینی کردهاند. عبدالرحمن بن حجاج کوفی (زنده در اوائل قرن سوم) مقیم بغداد، (26) یکی از مهمترین پایهگذاران کانون حدیثی بغداد است (27) که نقش بسزایی در پویایی و شکوفایی عرصهی نشر حدیث و پرورش شاگردان داشته است. افراد برجستهای چون صفوان بن یحیی و ابن ابی عمیر بسیاری از معارف حدیثی را از او فراگرفتهاند. اثرگذاری عبدالرحمن بن حجاج بر سایر اصحاب به قدری برجسته بوده است که از وی با عنوان «استاد» شخصیتی چون صفوان بن یحیی یاد کردهاند. با حضور اصحاب سرشناس ائمه (علیهم السلام) در بغداد و برپایی جلسات علمی به همت آنان، این شهر به یکی از پایگاههای مهم فکری و اجتماعی امامیه مبدل شد. برای نمونه،، حاصل مجالس علمی هشام بن حکم در بغداد (20) تربیت اندیشورانی همچون محمد بن خلیل سکاک بغدادی و یونس بن عبدالرحمن -مولی آل یقطین مقیم بغداد- بوده است. (21) همچنین شخصیتهای حدیثگرایی مانند محمد بن ابی عمیر بغدادی از نزد محدثان مهاجر کوفی همچون عبدالرحمن بن حجاج دانش آموختهاند. (22) اصحاب امامیه، افزون بر مباحث علمی و پرورش شاگردان، مهمترین امور اجتماعی طائفهی امامیه را نیز در بغداد پیگیری و در آنجا برای رفع مشکلات جامعهی امامی و چالشهای عقیدتی پیشرو چارهجویی و تصمیمگیری میکردند. حتی دربارهی موضوعاتی اساسی همچون جانشینی امام هشتم (علیه السلام)، در بغداد به بحث و مذاکره میپرداختند. (23) در حالی که پیش از این(حدود سالهای 100 تا 170 ق) عمدهی فعالیتهای علمی و اجتماعی و حتی سیاسی شیعیان، در کوفه پیگیری میشد.
دو. شکلگیری کانون حدیثی امامیه در بغداد (عصر حضور)
با انتقال محدثان کوفی به بغداد (همزمان با تأسیس بغداد) با تلاشهای علمی آنان و نیز فعالیتهای اصحاب بغدادی تبار، (24) کانون حدیثی بغداد پیریزی شد و هستهی آغازین آن شکل گرفت. این کانون حدیثی در دهههای نخستین سدهی سوم هجری به اوج خود رسید. با شروع نفوذ امامیه و گسترش اندیشهی آن، کم کم دستگاه خلافت نگران شد و فشارها بر گروههای شیعی آغاز گردید؛ (25) تاجایی که جریان کلامی امامیه در اواخر قرن دوم در بغداد بر اثر تنگناهای سیاسی به افول گرایید. با این حال، جریان حدیثی حدود نیم قرن در بغداد ادامه یافت. از آنجا که رویارویی با جریانهای فکری رقیب در قالب مناظرات و ردیه نگاری، از مهمترین کارکردهای دانش کلام است، با تنگتر شدن فضای بیرونی، جریان کلامی عملاً به محاق رفت. اما جریان حدیثی امامیه در بغداد به سبب کارکرد درون مذهبی و انتشار پنهانی تا حد زیادی با چنین موانعی روبهرو نبوده است.
در راهاندازی و ساماندهی جریان حدیثی امامیه در بغداد، شخصیتهای مهمی نقشآفرینی کردهاند. عبدالرحمن بن حجاج کوفی (زنده در اوائل قرن سوم) مقیم بغداد، (26) یکی از مهمترین پایهگذاران کانون حدیثی بغداد است (27) که نقش بسزایی در پویایی و شکوفایی عرصهی نشر حدیث و پرورش شاگردان داشته است. افراد برجستهای چون صفوان بن یحیی و ابن ابی عمیر بسیاری از معارف حدیثی را از او فراگرفتهاند. اثرگذاری عبدالرحمن بن حجاج بر سایر اصحاب به قدری برجسته بوده است که از وی با عنوان «استاد» شخصیتی چون صفوان بن یحیی یاد کردهاند. (28) همزمان با عبدالرحمن بن حجاج، برخی از اصحاب امام کاظم (علیه السلام)، مانند علی بن ابی حمزهی بطائنی کوفی ظریف بن ناصح کوفی در بغداد حضور داشتند. شخصیت مؤثر دیگری که در تأسیس و توسعهی جریان حدیثی بغداد نقش داشته، ابواحمد محمد بن ابی عمیر(د 217 ق)، شاگرد عبدالرحمن بن حجاج، است که از او با عنوان «بغدادی الاصل و المقام» یاد کردهاند. (29) این محدث شهیر بغدادی نزد عالمان شیعه و سنی از جایگاه بلندی برخوردار بوده است؛ (30) تاجایی که جاحظ معتزلی (د 255 ق) از وی با تعبیر «وجهاً من وجوه الرافضه» نام برده است. (31) ابن ابی عمیر افزون بر نقل حدیث از امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام)، در نزد بیش از شصت نفر از اصحاب امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) نیز اخذ روایت کرده بود. (32) با نگاهی به حجم راویان و شاگردانش میتوان دریافت که وی نقش پررنگی در گسترش حدیث امامیه در بغداد داشته است. به گفتهی احمد بن محمد بن خالد برقی، وی 94 کتاب تألیف کرده بود. (33)
و اصول حدیثیِ فراوانی در اختیار داشته که حتی پس از تلف شدن آنها، قریب به چهل دفتر از آن اصول را با تکیه بر حافظهی قوی خویش احیا کرد. (34) امروزه تنها بیش از ششصد روایت فقهی از او در مصادر روایی امامی یافت میشود (35) که این میزان هم در خور توجه است. شمار کثیری از آثار ابن ابی عمیر از طریق راویان بغدادی و کوفی به میراث داران امامیه انتقال داده شد. (36) همچنین برخی از میراث رواییاش در میان خاندانهای امامی بغداد دست به دست میشده است. (37) گفتنی است سعیده و مِنّه، دو خواهر محدثهی وی، نیز گویا در بغداد فعالیت حدیثی میکردهاند. (38)
فرد شاخص دیگری که تقریباً همزمان با ابن ابی عمیر در حوزهی حدیثی بغداد ایفای نقش میکرد، یونس بن عبدالرحمن است که افزون بر فعالیتهای کلامی، در نشر حدیث امامیه نیز کوشا بوده است و در این عرصه بسیاری نزد او دانش آموختهاند. البته برخی دیگر از اصحاب (طیف ابن ابی عمیر) بر روش نقل حدیث او خرده گرفتهاند. (39) به نظر میرسد در نیمهی اول قرن سوم دو خط حدیثی به رهبری ابن ابی عمیر و یونس بن عبدالرحمن -افزون بر دیدگاه کلامی این دو- در بغداد پدید آمده بود. خط حدیثی ابن ابی عمیر را یعقوب بن یزید انباری در بغداد ادامه داد. یعقوب بن یزید انباری از اصحاب امام هادی (علیه السلام) که رجالشناسان از او با تعبیر «کثیر الروایه» یاد کردهاند، (40) از جمله نقش آفرینان حوزهی حدیثی بغداد به شمار میرود. وی که از خانوادهای محدث به بغداد کوچیده بود، (41) در آن شهر از محضر ابن ابی عمیر بهره برد. (42) انباری -همانند استادش- با خط حدیثی یونس بن عبدالرحمن اختلاف نظر داشت و سبک و روش نقل حدیث یونس را بر نمیتابید و از اینرو، بر یونس خرده میگرفت. (43) وی کتابی نیز به نام کتاب الطعن علی یونس نگاشته است؛ (44) اما نمیدانیم او در این کتاب دیدگاه کلامی یونس را نقد کرده است یا نظرگاه حدیثی وی را. گفتنی است علی بن حدید (از مخالفان یونس (45) و استاد انباری) نیز در بغداد (46) و به قولی در ناحیه مدائن (شش فرسخی بغداد) سکونت داشته است، (47) ولى از فعالیتهای گستردهی حدیثی وی در بغداد چیزی دانسته نیست. همچنین به نظر میرسد علی بن حکم انباری که از او با عنوان «تلمیذ ابن ابیعمیر» (48) یاد شده، در بغداد فعال بوده است. با آنکه وی شمار کثیری از اصحاب امام صادق (علیهالسلام) را ملاقات کرده بود، (49) از فعالیتهای حدیثی وی چندان نمیدانیم.
از دیگر سو، شاگردان یونس بن عبدالرحمن، همانند شاگردان ابن ابیعمیر، در بغداد به نقل و انتشار حدیث اهتمام داشتهاند. محمد بن عیسی بن عبید بغدادی، شاگرد نامآور یونس (50) که روایات بسیاری در اختیار داشته، (51) بیش از دیگران در این زمینه نقش آفرین بوده است. جایگاه والای حدیثی محمد بن عیسی، بسیاری از محدثان سایر نواحی امامینشین را به بغداد کشاند و از این رو منقولات وی در مناطق دوردستی چون ماوراءالنهر منتشر گردید. (52) آثار عبیدی پس از غیبت صغرا نیز در میان حاملان حدیث امامیه در بغداد ترویج میشد و شیخ طوسی از طریق خط بغدادی به آثار وی دست یافت. (53) شاگردان دیگر یونس مانند محمد بن احمد بن مطهر بغدادی (54) و عباس بن موسی وراق (مقیم بغداد) (55) ظاهراً خط حدیثی وی را در بغداد ادامه میدادند. نکتهی دیگر آنکه ابوهاشم جعفری (د 261ق)- مقیم بغداد – (56) از اصحاب سرشناس و مورد اکرام شماری از ائمه (علیهمالسلام) (57) و ظاهراً از هواداران یونس، کم و بیش در بغداد به نقل حدیث اهتمام داشته است. (58) البته در مرحلهی اخیر- یعنی نیمهی اول قرن سوم- افزون بر دو طیف یاد شده، محدثان دیگری چون محمد بن عمر جرجانی بغدادی، (59) ابوایوب انباری (60) (نزیل بغداد) عبدوس بن ابراهیم بغدادی، (61) احمد بن عبید بغدادی، (62) و احمد بن عائذ (63) در حوزهی حدیثی بغداد فعال بودهاند. علاوه بر مشخص نبودن وابستگی جریانی این افراد، منقولات آنان نیز به علل نامعلومی در منابع حدیثی کمتر انتشار یافته است.
سه. ارتباط جریان حدیثی بغداد با دیگر مراکز امامینشین (در دوران حضور)
پس از حضور پررنگ اصحاب برجستهی ائمه (علیهم السلام) در بغداد و شکلگیری کانون حدیثی امامیه در این شهر، فرهیختگان بسیاری از مناطق امامی نشین خود را به حدیث بغدادیان نیازمند دیدند. لذا بسیاری از محدثان آن نواحی برای فراگیری حدیث رهسپار بغداد شدند. در آغاز، بغداد برای کوفیان محل نشر و عرضهی حدیث محسوب میشده است، ولی به تدریج در اوائل قرن سوم هجری برای سایر نواحی امامینشین، حتی برای کوفه، به مرکزی برای صدور حدیث تبدیل شده بود. مهمترین مناطقی که در این دوره با کانون حدیثی بغداد مرتبط شدند و دریافت حدیث کردند، عبارتاند از:
کوفه
کوفه هماره مهد مهم حدیث امامیه به شمار میرفته است و در آغاز بغداد محل نشر حدیث کوفیان بود. با وجود این، با شکلگیری کانون حدیثی بغداد محدثان کوفی خود را از حدیث و میراث روایی موجود در بغداد بینیاز نمیدیدند. از این رو، برخی از محدثان آن شهر- از نسل سوم به بعد- با محدثان بغدادی ارتباط برقرار و برای حدیث آموزی به بغداد عزیمت کردند. در این زمینه میتوان به بهرهمندی حسن بن فضال، محمد بن حسین بن ابی الخطاب (د 262ق) و حسن بن محمد بن سماعه (د 263ق)- محدث کثیرالحدیث شیعه- از محضر محدثان بغدادی همچون محمد بن ابیعمیر اشاره کرد. (64) این امر به خودی خود از جایگاه رفیع کانون حدیثی بغداد حکایت دارد. نکتهی جالب توجه اینکه به نظر میرسد بنوفضال که بعدها از پرچمداران جریان حدیثی کوفه به شمار رفتند، از طرفداران خط ابن ابیعمیر بغدادی در کوفه بودهاند. (65)
قم
حوزهی حدیثی بغداد یکی از مهمترین منابع حدیث مدرسهی حدیثی قم محسوب میشود. تقریباً در آستانهی غیبت صغرا مدرسهی حدیثی قم در مرحلهی نضج و شکلگیری بود و قمیها سخت در تکاپوی گردآوری معارف اهل بیت (علیهالسلام) بودند. آنان از اصحاب امامیه در بغداد، میراث حدیثی را فرا گرفتند و به قم انتقال دادند. گویا قمیان در آغاز (نیمهی اول قرن سوم هجری) در فراگیری حدیث از اصحاب بغدادی، تفاوتی بین دو طیف عمدهی آن (طیف ابن ابیعمیر و یونس بن عبدالرحمن) قائل نمیشدند و از هر دو گروه به یکسان نقل حدیث میکردند. ولی در دورههای بعدی (تقریباً در سالهای 260 تا 350ق) آنها بیشتر به سوی خط ابن ابیعمیر گرایش یافتند و با روایات خط یونس بن عبدالرحمن روشی سختگیرانه پیش گرفتند. به هر روی، در این عصر قمیهای سرشناسی مانند برقی، صفار، ابوالعباس حمیری، عبدالله بن عامر اشعری (66) (عموی حسین بن احمد بنعامر)- استاد کلینی- به بغداد آمدند و از اصحابی چون ابن ابیعمیر، یعقوب بن یزید، محمد بن عیسی بن عبید اخذ حدیث کردند. (67) گفته شده که احمد بن محمد بن عیسی اشعری از طریق ابن ابیعمیر، به کتابهای صد نفر از اصحاب امام صادق دست یافت. (68) ابراهیم بنهاشم نیز که او را نخستین انتشار دهندهی حدیث کوفیان در قم برشمردهاند،- ظاهراً قبل از ورود به قم- در بغداد از یونس بن عبدالرحمن و ابن ابیعمیر روایات بغدادیها را فراگرفته و در قم منتشر ساخته است و حتی «تلمیذ یونس بن عبدالرحمن» شناخته میشده است. (69) عبدالعزیز بن مهتدی اشعری (از هواداران یونس) هم در قم فعالیت حدیثی داشته و مشایخ قمی مانند احمد اشعری و محمد بن خالد برقی از او بهره بردهاند. (70) نکتهی دیگر آنکه قمیها از طریق کوفیهای دانش آموخته در بغداد، مانند حسن بن فضال (د: 224ق) و محمد بن حسین بن ابیالخطاب (د 262ق)، نیز به حدیث بغدادیان دست یافته بودند. (71) همچنین گاه محدثان قمی آثار مشایخ حدیثگرای بغداد را به نسلهای پسینی بغداد منتقل کردهاند. (72)
خراسان و ماوراءالنهر
حدیث بغدادیان به دو منطقهی خراسان و ماوراءالنهر در شرق اسلامی نیز منتقل شد. نقش فضل بن شاذان در این خصوص بارز و انکارناپذیر است. او با بهرهگیری از مشایخ بغدادی، مانند ابن ابیعمیر و یونس بن عبدالرحمن، در غنیسازی کانون حدیثی و کلامی خراسان کمک شایانی کرد. (73) تقریباً در اواخر نیمهی اول قرن سوم، علاوه بر محدثان خراسانی، محدثان
ماوراءالنهری هم با سفر به بغداد، به جمع گردآوران حدیث امامیه در بغداد پیوستند. جبریل بن احمد قاریابی که از او با تعبیر «کثیر الروایة عن علماء العراق …» یاد شده، (74) یکی از برجستهترین افراد در این عرصه است. وی در بغداد نزد محمد بن عیسی بن عبید حدیث آموخت (75) و آن را در منطقهی کش انتشار داد. (76) سه برادر محمد و حمدویه و ابراهیم پسران نصیر کشی که همگی با عنوان «کثیر العلم و الروایه» توصیف شدهاند، (77) از جملهی افرادی هستند که در حوزهی حدیثی بغداد در محضر افرادی چون محمد بن عیسی بن عبید و یعقوب بن یزید دانش آموخته (78) و در انتقال میراث بغدادیها به ماوراءالنهر نقشآفرین بودهاند.
چهار. آثار و تولیدات حدیثی امامیه در بغداد (در دورهی حضور)
با توجه به سکونت اصحاب برجسته در بغداد و تکاپوی تحسینبرانگیز علمی آنان، آثار فراوانی در زمینههای مختلفی به نگارش درآمد. برای نمونه، گفتهاند که یونس بن عبدالرحمن در عرصهی کلام هزار جلد کتاب در نقد مخالفان نوشت. (79) تلاشهای آنان در عرصهی حدیث نیز درخور توجه است و در این زمینه نیز آثار ارزشمند حدیثی در حوزهی بغداد تدوین شد که بسیاری از این آثار در سدههای پسینی در تدوین جوامع حدیثی به کار آمد. کتابهای تولید شده در حوزهی حدیثی بغداد را میتوان به دو گونهی تکنگاری و جامعنگاری دستهبندی کرد.
به نظر میرسد نخستین جامعنگاری حدیثی امامیه در بغداد صورت گرفته است. کتاب جامع فی ابواب الفقه اثر علی بن ابی حمزهی بطائنی کوفی بغدادی از نخستین آثار جامعنگاری محسوب میشود. (80) گفته شده که یاران یونس کتابی به نام الجامع در اختیار داشتند که در آن احادیث اهل بیت (علیهالسلام) گردآوری شده بود. (81) احتمال میرود این اثر همان کتاب الجامع الکبیر فی الفقه (82) یا جامع الآثارِ (83) یونس بن عبدالرحمن باشد. این کتاب از طریق ابوالعباس حمیری به قم راه یافته است. (84) البته یونس کتاب دیگری به نام الجامع الصغیر نوشته بوده که سید بن طاووس (د: 664ق) از آن بهره برده است؛ (85) هرچند فهرستنگاران شیعی به این کتاب اخیر اشارهای نکردهاند. ظریف بن ناصح (از اصحاب مقیم بغداد) با نگاشتن کتاب الجامع فی سائر ابواب الحلال و الحرام نیز در زمرهی نخستین جامعنگاران حدیث امامیه قرار دارد. (86) این اثر را هم حمیری به قم منتقل کرده است. (87)
همچنین به نظر میرسد برای نخستین بار کتابهایی از نوع قُرب الاسناد و بُعد الاسناد در بغداد تألیف شد (88) که بعدها قمیها به نگارش چنین آثاری توجه نشان دادند. (89) افزون بر این، کتابهای تک نگاری فراوانی در موضوعات مختلف در بغداد تدوین گردید. ابن ابیعمیر، از ارکان حدیثی امامیه در بغداد، آثار فراوانی از این دست ساخته بود که پس از نابودی آنها، از حفظ چهل مجلد از آنها را با عنوان «نوادر» احیا کرد. (90) شیخ صدوق در تدوین کتاب من لایحضره الفقیه از نوادر ابن ابیعمیر بهره برده است. (91)
در موضوع علم الحدیث و دانش رجال نیز اصحاب بغدادی فعال بودند. آنان با نگارش کتابهایی در دانش حدیث و رجال به نوعی از پیشگامان این عرصه به شمار میروند. در این زمینه میتوان به کتابهای اختلاف الحدیث ابن ابیعمیر (92) و علل الاحادیث یا اختلاف الحدیث یونس بن عبدالرحمن اشاره کرد. (93) محمد بن عیسی عبیدی بغدادی نیز در دانش رجال کتابی به نام الرجال تألیف کرده بود. (94)
پنج. خاندانهای حدیثی امامیه در بغداد (در دورهی حضور)
با بررسی پارهای از منابع رجالشناسی به برخی از بیوتات علمی و حدیثی امامیه بر میخوریم که برخی از آنها در شهر بغداد سکونت داشتند و در آنجا نیز فعالیتهای علمی خویش را پیگیری میکردند. البته در این دوران (قبل از غیبت صغرا) شمار این خاندانها در بغداد مانند دودههای امامی کوفه فراوان نیست، اما حضور آنها در مرکز حدیثی بغداد پررنگ و در خور توجه است. یکی از مشهورترین خاندانهای علمی و سیاسی امامیه در بغداد، خاندان آل یقطین است. علی بن یقطین- کارگزار عباسیان و از اصحاب امام کاظم (علیهالسلام)- برجستهترین فرد این دودمان به شمار میآید. (95) برادران وی خزیمه، عبید و یعقوب نیز همگی از اصحاب آن حضرت بودند. (96) فرزندان او احمد، حسن و حسین هم در زمرهی عالمان و محدثان امامیه قرار داشتند. (97) محمد، احمد و جعفر، فرزندان عیسی بن عبید بن یقطین، نیز از محدثان امامی بغداد به شمار میروند (98) که محمد سرشناسترین آنهاست. افزون بر اینان میتوان به محدثان دیگری از این خاندان مانند محمد بن عبدالله یقطینی بغدادی، ابراهیم بن محمد یقطینی و قاسمبن علی یقطینی (ساکن قم) نیز اشاره کرد. (99) یونس بن عبدالرحمن از اصحاب ممتاز امام رضا (علیهالسلام) و فرزند وی محمدبن یونس بن عبدالرحمن از اصحاب امام رضا (علیهالسلام) و امام جواد (علیهالسلام)- و همبند محمد بن ابیعمیر در زندان عباسیان- (100) نیز از از موالی این خانواده بودند. (101)
آل مهران یا آل خانبه کرخی (ایرانی تبار) (102) که ظاهراً در کرخ بغداد سکونت داشتند، از خاندانهای بزرگ حدیثی بغداد در این دوره محسوب میشوند. احمد بن عبدالله بن مهران بن خانبه، از نویسندگان و از اصحاب موثق امامیه، یکی از مهمترین افراد این دودمان است. (103) وی در زمرهی شاگردان ممتاز یونس بن عبدالرحمن قرار داشته و با تعبیر «یونسی» شناخته میشده است. (104) همو کتابی همنام کتاب یوم و لیله استادش یونس نوشته بود. (105) فرزند او محمد بن احمد نیز از اصحاب مورد اعتماد امامیه به شمار میرود که کتابهایی نیز نوشته بود. (106) برادر وی محمد بن عبدالله بن مهران که نجاشی از او با تعبیر «فاسد المذهب و الحدیث» یاد کرده، از محدثان پیرو خط متهم به غلو بوده است (107) و در راستای اندیشهی این گروه کتابهایی چون مناقب ابیالخطاب و مقتل ابیالخطاب نوشته بود. (108) با این حال، روایات وی از طریق احمد بن ابی عبدالله برقی و محمد بن احمد بن یحیی اشعری، صاحب نوادر الحکمه، به مصادر روایی امامیه راه یافته است. (109) محمد بن اسحاق بن خانبه، از محدثان گمنام و از مشایخ ابوالعباس حمیری، نیز از تبار این خاندان است. (110)
یکی دیگر از خاندانهای علمی و سیاسی امامیه، آل بزیع است. (111) اینان که اصالت کوفی داشتند، (112) گویا به سبب وابستگی قبیلهای به منصور عباسی و نیز عهدهدار شدن مسئولیت سیاسی در دستگاه عباسی، در بغداد سکنی گزیده بودند. (113) محمد بناسماعیل بن بزیع شاخصترین فرد این خانواده- از اصحاب امام کاظم (علیهالسلام) و امام رضا (علیهالسلام)- (114) و از محدثان نامور امامیه محسوب میشود. (115) عموی وی حمزة بن بزیع هم در جرگهی راویان امامی قرار دارد. (116)
شش. افول جریان حدیثی بغداد (در دورهی حضور)
مرکز مهم حدیثی بغداد در آستانهی غیبت صغرا رفته رفته به افول گرایید و این وضع تقریباً در نیمهی اول غیبت صغرا نیز ادامه یافت. فشارهای سیاسی و فضای خفقانی که خلفای عباسی برای امامانِ امامیه و پیروانشان ایجاد کرده بودند، در این افول نقش اصلی را برعهده داشته است. البته تنگناهای سیاسی قبل از این دوران نیز وجود داشت، ولی این فضای رعبآور از زمان خلافت متوکل عباسی (خ 232-247ق) دو چندان گردید و مدتها ادامه یافت. متوکل که به شدت تحت تأثیر افکار اهل حدیث قرار داشت، شدیداً با سایر جریانهای فکری از جمله امامیه برخورد میکرد. برای نمونه، او وقتی متوجه شد نصر بن علی جهضمی به اسنادش از امام کاظم (علیهالسلام) این حدیث نبوی «من أحبنی و أحب هذین [حسن و حسین] و أباهما و أمهما کان معی فی درجتی یوم القیامة» را نقل کرده است، فرمان داد به وی هزار ضربه تازیانه بزنند. البته با آگاهی از مذهب آن محدث سنی از مجازاتش منصرف شد. (117) همچنین یعقوب بن اسحاق بن سکیت از اصحاب امام جواد (علیهالسلام) و امام هادی (علیهالسلام) تنها به جرم تشیع به دستور متوکل به شهادت رسید (118) یا علی بن جعفر، از و کلای امام هادی (علیهالسلام)- در حوالی بغداد- مدتی را در زندان متوکل گذراند. (119) از این گزارشها درمییابیم که نقل احادیث اهل بیت (علیهالسلام) از سوی ناقلان حدیث امامیه در منطقهی بغداد با مشکل مواجه بوده است. (120) پس از متوکل خلفای بعدی نیز این سیاست فشار را ادامه دادند. مثلاً ابیهاشم جعفری، از اصحاب برجستهی امام رضا (علیهالسلام) تا امام عسکری (علیهالسلام)، در عصر معتز عباسی (121) (خ 252-255ق) به بهانهی برخی از مسائل سیاسی در بغداد دستگیر و به سامرا فرستاده شد. (122)
به نظر میرسد بر اثر این اقدامات سختگیرانهی دستگاه خلافت بود که محدثان بغدادی پراکنده شدند و مرکز حدیثی بغداد از رونق افتاد. برخی از محدثان از بغداد به سوی دیگر مناطق هجرت کردند که در این باره میتوان از انتقال علی بن بلال بغدادی، از اصحاب امام هادی (علیهالسلام) و از مشایخ نامور حدیثی امامیه، به شهر واسط سخن به میان آورد. (123) یا آنکه حمید بن زیاد نینوایی (د 310ق) از راویان سرشناس امامی، از ناحیهی سوراء- در حوالی بغداد- به اطراف کربلای مقدس نقل مکان کرد. (124) دلیل این مهاجرتها به صراحت بیان نشده است؛ ولی نباید تنگناهای سیاسی را در این زمینه نادیده انگاشت.
2. جریان حدیثی امامیه در بغداد در عصر غیبت صغرا (بغداد دوم)
پس از آغاز دورهی غیبت صغرا نیز جریان حدیثی امامیه- با وجود کم فروغی و ضعف- در بغداد با فراز و نشیب به حیات خویش ادامه داد و محدثانی چون ابن خشاب بغدادی، ابن همام اسکافی و ابن ابیالثلج بغدادی در حوزهی حدیثی بغداد ایفای نقش میکردند. در اواخر سدهی سوم بغداد بار دیگر در کانون توجه جدی حدیثگرایان کوفه و قم قرار گرفت. در این عصر مدرسهی حدیثی امامیه در کوفه همچنان فعال بود و افرادی چون علی بنفضال کوفی در آنجا فعالیتهای حدیثی را پی میگرفتند و همچنین مدرسهی حدیثی قم که تازه پا گرفته بود، در نشر و پالایش حدیث امامیه کوشا بود. محدثان این دو مرکز حدیثی با توجه به فضای نسبتاً مطلوب پیش آمده برای امامیه- با قدرت گرفتن وزرا و امیران شیعی مانند آل فرات، آل بسطام و آل نوبخت و مهمتر از آنان آل بویه در دستگاه خلافت عباسی- در بغداد، در جایگاه پایتخت علمی و فرهنگی و سیاسی جهان اسلام، آن شهر را محلی مناسب برای انتشار و گسترش حدیث امامیه تشخیص دادند و در آنجا حضوری پررنگ پیدا کردند تا بدانجا که کانون حدیثی بغداد و جریان حدیثی آن را تحت شعاع خویش قرار دادند و به نوعی از رکود پیش آمده خارج ساختند. از این رو، نمیتوان جریان حدیثی بغداد را- از دورهی غیبت صغرا تا پیدایش مدرسه کلامی بغداد- بدون نقشآفرینی و اثرگذاری دو مرکز حدیثی کوفه و قم تحلیل و ارزیابی کرد.
یک. تعامل جریان حدیثی بغداد با مرکز حدیثی کوفه
در اواخر قرن سوم هجری و پس از رویداد غیبت صغرا، تعامل و مراودات حدیثی بغداد با کوفه زیادتر و پررنگتر گردید. (125) حضور گستردهی محدثان بنام کوفی در بغداد در این دوره نوعی درهم تنیدگی میان جریان حدیثی بغداد و کوفه ایجاد کرد. گرچه در اواخر سدهی دوم هجری جنب و جوش کلامی در کوفه فروکش کرد و اندکی بعد (نیمهی اول قرن سوم هجری) کانون حدیثی آن شهر نیز تحت شعاع مرکز حدیثی بغداد قرار گرفت. با وجود این، کوفیان همچنان در عرصهی حدیث کوشا و به عنوان میراثداران اصیل حدیث امامیه هماره مطرح بودهاند و همزمان با مرکز حدیثی بغداد- در دوران حضور- کوفه نیز با داشتن محدثان نامداری چون ابن ابینصر بزنطی، ایوب بن نوح و ابن فضال، همچنان یکی از مراکز صدور معارف امامیه محسوب میشده است. در اواخر سدهی سوم هجری با توجه به کاهش آزار و اذیتهای سیاسی و اجتماعی بر ضد شیعیان بغداد، و نیز موقعیت ممتاز علمی آن شهر و نزدیکی جغرافیایی بغداد به کوفه، محدثان کوفی بیش از هر شهری متوجه بغداد شدند. با سرازیر شدن محدثان کوفی به بغداد نه تنها ارتباطات حدیثی میان کوفه و بغداد گسترش یافت، بلکه در پارهای از موارد حتی کوفیان امور اجتماعی جامعهی امامی بغداد را نیز عهدهدار شدند. (126) این حضور پررنگ کوفیان در بغداد را میتوان تقریباً تا نیمهی اول قرن چهارم پیجویی کرد.
نکتهی جالب توجه اینکه حدیث را، اغلب محدثان کوفی به بغداد منتقل میکردند؛ در حالی که میراث حدیثی کوفیان را دیگر عالمان شهرهای شیعهنشین به شهرهای خود منتقل میکردند. علی بن محمد بن زبیر قرشی کوفی (254- د 348ق) مقیم بغداد، یکی از نشردهندگان میراث کوفیان در بغداد به شمار میرود. او که از جایگاه بالایی در میان محدثان امامیه و حتی اهل سنت بغداد برخوردار بود، (127) اصول حدیثی فراوانی را از دانشیان کوفی مانند ابن فضال، محدث شهیر امامیه، فرا گرفت و به بغداد انتقال داد. (128) در اوائل قرن چهارم هجری ابوعبدالله احمد بن محمد عاصمی که از یک خاندان حدیثگرای کوفی برخاسته بود، (129) از کوفه به بغداد آمد و در این شهر ساکن شد. (130) وی در نشر آثار (131) و روایات مشایخ کوفی در بغداد کوشید. (132)
علاوه بر بغدادیان، (133) قمیهای مقیم بغداد نیز به نقل روایت از وی توجه نشان دادند که در این خصوص میتوان به حدیثآموزی کلینی و ابن داوود قمی از او اشاره کرد. (134) ابوغالب زراری (285-368ق) (135) که از او با تعابیری چون «شیخ العصابه فی زمنه و وجههم» (136) و «کثیر الروایه» (137) و «شیخ الشیعه و مصنفیهم» (138) یاد شده یکی از چهرههای شاخص جریان حدیثگرایی بغداد به شمار میرود. (139)
زراری که در نیمهی نخست سدهی چهارم هجری از کوفه به بغداد هجرت کرده بود، ضمن نقشآفرینی در انتقال میراث حدیثی کوفه به بغداد، (140) از مشایخ بغدادی، به ویژه از قمیان مقیم بغداد مانند کلینی و ابن داوود قمی، نیز حدیث آموخت. همچنین وی یکی از ممتازترین شاگردان کلینی و از راویان مهم کتاب کافی به شمار میرود. (141) کسانی همانند شیخ مفید، ابن نوح سیرافی، ابن غضائری و ابن عبدون در نزد او حدیث فرا گرفتهاند. (142) احمد بن ابراهیم بن ابیرافع صیمری- ساکن بغداد- نیز یکی دیگر از محدثان برجستهی کوفی میباشد (143) که در تبادلات حدیثی میان دو حوزهی حدیثی کوفه و بغداد اثرگذار بوده است. گمان میرود او نیز در نیمهی اول سدهی چهارم از کوفه به بغداد رفته باشد. وی علاوه بر انتقال آثار و روایات کوفیان به بغداد، (144) کتاب ارزشمند کافی را نیز در آن شهر از کلینی آموخت. (145) نسل پسینی مکتب بغداد نظیر شیخ مفید و ابن غضائری از سرشناسترین شاگردان صیمری به شمار میروند. (146) همچنین نقش ابوعبدالله صفوانیِ (زنده 352ق) کوفی تبار (147) و از شاگردان کلینی، (148) در شکوفایی حوزهی حدیثی بغداد انکارناپذیر است. رجالشناسان بغدادی با تعبیر «شیخ الطائفه» او را وصف کردهاند. وی (149) در گردآوری میراث حدیثی و انتقال آن به عالمان بعدی امامیه مانند شیخ مفید و ابن نوح سیرافی اثرگذار بوده است. (150) ابوالمفضل شیبانی کوفی (297-387ق) راوی بنام و پر حدیث شیعه در بغداد میزیسته است. (151) شیبانی- با توجه به عمر طولانیاش (152)- در ترویج حدیث و انتشار آثار حدیثی مشایخ گذشته امامیه در بغداد، و نیز توسعه و تقویت کانون حدیثی آن شهر اثرگذار بوده است. (153) روایات وی، به ویژه در موضوع فضائل اهل البیت (علیهالسلام)، در نزد مشایخ امامی مهم بوده است؛ به گونهای که شیخ طوسی هفده مجلس از مجالس امالی خویش را به منقولات ابوالمفضل اختصاص داده است. (154) ابوالفرج قُنّائی، استاد نجاشی و از نویسندگان امامیه، کتاب معجم رجال ابیالمفضل را در خصوص معرفی مشایخ وی تألیف کرد. (155)
افزون بر این افراد، محدثان کوفی دیگری همچون ابن ابیالیاس کوفی، علی بن محمد شیبانی کوفی و هارون بن مسلم در بغداد فعال بودهاند. (156) در این میان نباید از فعالیتهای حدیثی احمد بن محمد بن سعید، مشهور به ابن عقدهی کوفی (249-332ق) محدث پرآوازه و زیدی جارودیمسلک، در بغداد چشمپوشی کرد. او با دانشآموزی نزد مشایخ امامی کوفه مانند ابن فضال، حمید بن زیاد و جعفر بن احمد اودی، (157) به بسیاری از آثار و اصول روایی امامیه دست یافته بود (158) که بخشی از این میراث با مسافرتهای وی به بغداد، (159) به ویژه با برگزاری مجالس حدیثی در مسجد براثا (160) (پایگاه فرهنگی و اجتماعی شیعه) به دانشیان امامی منتقل شد. (161) گمان میرود سماعِ شیخ کلینی از او در بغداد روی داده است. (162)
کوفیان در بغداد علاوه بر نشر و عرضهی میراث حدیثی کوفه در بغداد، با برخی از محدثان دیگر مناطق امامی نشین در این شهر ارتباط برقرار میکردند. برای نمونه، بیشتر شاگردان عراقیِ شیخ کلینی- در روایت کتاب کافی- کوفی تباران مقیم بغداد بودند. (163)
مراودات حدیثی میان بغداد و کوفه، تنها به حضور و فعالیتهای محدثان کوفی در بغداد منتهی نمیشد، بلکه گاه محدثان بغدادیتبار نیز برای استماع و اخذ حدیث رهسپار مرکز حدیثی کوفه میشدند. یکی از این افراد محمد بن همام اسکافی (258-336ق) راوی «کثیر الحدیث» و از برجستگان امامیه است که با محدثان کوفی در ارتباط بوده است. (164) همچنین هارون بن موسی تلعکبری (د 385ق) یکی از افراد پرتلاش در این عرصه به شمار میرود. وی افزون بر حدیثآموزی از کوفی تباران مقیم بغداد، با سفرهای متعدد به کوفه و فراگیری حدیث از مشایخ کوفی، بیش از دیگر بغدادیان در ارتباط حدیثی کوفه و بغداد نقش ایفا کرده است. (165)
دو. تعامل جریان حدیثی بغداد با مدرسهی حدیثی قم
در دوران حضور، محدثان قمی بخش مهمی از میراث امامی را در حوزهی حدیثی بغداد فرا گرفتند و به قم منتقل کردند. اما پس از مدتی همزمان با قدرتگیری امیران و وزیران شیعی در دربار عباسی، با فراهم آمدن اوضاع مناسب سیاسی و اجتماعی برای امامیهی بغداد، قمیها با تنظیم و پالایش روایات برای عرضهی آن، راهی بغداد، بزرگترین مرکز علمی جهان اسلام، شدند. گویا از دهههای آغازین سدهی چهارم هجری با هجرت محدثان قمی به بغداد، فعالیتهای حدیثی آنان در آن شهر آغاز شد (166) و تا سالهای 352 و 355 قمری با سفر شیخ صدوق به بغداد به نقطهی اوج و نهایی خویش رسید. احمد بن ادریس قمی (306ق) ظاهراً نخستین فرد از محدثان قم میباشد که در بغداد به نقل حدیث قمیان اهتمام ورزیده است. (167) گمان میرود فرزندش حسین نیز در بغداد نقل حدیث میکرده است. (168) علی بن بابویه (د 329ق) یکی دیگر از عرضهکنندگان حدیث قم در بغداد به شمار میرود. او در سفرش به بغداد در سال 328 قمری اجازهی نقل تمام آثارش را به ابوالحسن کلواذانی، یکی از علمای امامی مذهب آن شهر، داد. (169) کسانی چون ابن ابیالیاس کوفی- مقیم بغداد- و تلعکبری نیز از او حدیث گرفتهاند. (170) کلینی نیز با عرضهی کتاب ارزشمند کافی نقش مهمی در نشر حدیث قم در بغداد داشته است. همچنین سلامة بن محمد ارزنی (د 339ق) از شاگردان علی بنبابویه، ابن ولید و ابن بطه قمی- در اواخر دههی بیست قرن چهارم- در بغداد رحل اقامت افکند. (171) او علاوه بر تحدیث و تعلیم حدیث در بغداد، (172) از نزد محدثان بزرگی همچون ابن ابیالثلج بغدادی حدیث آموخت. (173) ظاهراً ابن ولید قمی (د 343ق) محدث ممتاز و اثرگذار قمی نیز به بغداد سفر و با تلعکبری دیدار کرده است. (174) البته دو تن از شاگردان او به نامهای جعفر بن مؤمن قمی و ابن ابیجید قمی بسیاری از منقولات وی را در بغداد نشر دادهاند. (175) افزون بر این، احمد بن محمد، فرزند ابن ولید قمی، نیز در بغداد فعالیتهای علمی و حدیثی را پی میگرفته که شیخ مفید از طریق وی به روایات قمیها (176) و برخی آثار اصحاب نخستین دست یافته است. (177) گویا ابن بطه قمی که بعضی از قمیان او را به ضعف و اختلاط در اسناد متهم کرده بودند نیز به بغداد مهاجرت کرد و در محلهی نوبختیه ساکن گردید. (178) احتمال میرود او به دلیل اتهام یادشده قم را به سوی بغداد ترک کرده باشد.
به هر روی، این موج مهاجرت قمیان به بغداد پس از نسل اول مهاجران نظیر احمد بن ادریس، ابن بابویه و کلینی، با ورود شاگردان آنها به بغداد همچنان ادامه یافت. در اواخر نیمهی اول چهارم هجری محمد بن احمد بن داوود (د 363ق) فقیه نامور و محداث برجستهی قمی وارد بغداد شد و تا زمان مرگش در آنجا سکنی گزید. (179) وی در قم از جایگاه بالای علمی برخوردار بوده تا بدانجا که نجاشی از او با تعبیر «شیخ هذه الطائفه و عالمها، و شیخ القمیین فی وقته و فقیههم» یاد کرده است. (180) ابن داوود در پارهای از مسائل فقهی با برخی از فقهای قمی درگیری داشته است، (181) ولی نمیدانیم وی به سبب این اختلافات به بغداد مهاجرت کرده یا نه. به هر روی، ابن داوود علاوه بر حدیث آموزی در محضر عالمان بغدادی نظیر ابن همام اسکافی، (182) در تعلیم حدیث قم به بغدادیان اهتمام ورزید. کسانی چون شیخ مفید، ابن نوح سیرافی و ابن غضائری به نقل آثار او توجه نشان دادهاند. (183) پدر و دایی ابن داوود (محمد بن سلامه ارزنی) نیز از محدثان برجسته و از مصاحبان علی بن بابویه قمی به شمار میرفتند. (184) همچنین احمد بن محمد فرزند ابن داوود قمی نیز در بغداد به نقل روایات پدر اشتغال داشته است. (185) محمد بن جعفر بن قولویه قمی (د 368ق) یکی از مهمترین ناشران حدیث و فقه قمیها در بغداد به شمار میرود. روایات و تألیفات او مورد توجه عالمان بغدادی قرار داشته است، تا جایی که نجاشی بیشتر کتابهای ابن قولویه را بر شیخ مفید و ابن غضائری (از شاگردان ابنقولویه) قرائت کرد. (186) حسن بن حمزه طبری مرعشی (د 358ق)، عالم سرشناس امامیه و از شاگردان علی بن ابراهیم و احمد بن ادریس، (187) در انتقال حدیث قمیان به حوزهی بغداد نقش آفرین بوده است. وی به سال 354 یا 356 قمری وارد بغداد شد (188) که بسیاری از عالمان بغدادی نظیر مفید و ابن غضائری از او روایات و آثار امامیه را از او آموختند. (189)
با ورود شیخ صدوق به بغداد در سالهای 352 و 355 قمری ارتباط و تعامل حدیثی بین بغداد و قم همچنان ادامه یافت. صدوق نیز مانند اسلاف قمیاش در انتشار میراث حدیثی قمیان در بغداد تلاش کرد. وی افزون بر نشر و املای حدیث در بغداد، (190) در پاسخ به دغدغههای دینی شیعیان آن شهر، آثاری را تألیف کرد. (191) بعضی از کتابهای او نیز در بغداد تدریس میشده است. (192) حسین بن علی بن بابویه برادر پرحدیثِ (کثیر الروایه) (193) شیخ صدوق نیز ظاهراً به بغداد رفته، در آنجا افرادی چون ابن غضائری و سید مرتضی از او روایت اخذ کردند. (194) گفتنی است که علمای پسینی بغداد مانند شیخ مفید از طریق حدیثگرایان قمی حتی به میراث حدیثی مشایخ گذشتهی بغداد نیز دست یافته بودند. (195)
مشایخ قمی به میراث روایی موجود در بغداد بیتوجه نبودهاند و ارتباط حدیثی میان قم و بغداد گاه دو سویه بوده است و از این رو مشایخ قم برخی از منابع روایی را از عالمان بغدادی اخذ میکردند. (196) محدثان قمی علاوه بر عرضه و نشر حدیث قم در محیط علمی بغداد، نزد عالمان بغدادی نیز حدیث میآموختند. میتوان در این زمینه به حدیثآموزی شیخ کلینی از حمید بن زیاد نینوایی- ظاهراً در بغداد- اشاره کرد. (197) همچنین ابن قولویه از ابن همام اسکافی عالم نامدار امامیه در بغداد، حدیث فرا گرفته است. (198) شیخ صدوق نیز علاوه بر تحدیث در بغداد، از برخی محدثان بغدادی همچون ابن جعابی و ابن اخی طاهر بهره برده است. (199)
در سایهی تعاملات حدیثی قم و بغداد، کانون حدیثی بغداد به تدریج از تفکر حدیثی قمیان اثر پذیرفت؛ تا بدانجا که دانشیان نورسیدهی بغدادی به فراگیری و آموزش کتابهای روایی قمیها اهتمام میورزیدند (200) یا حتی با استناد به منقولات مشایخ قمی، دربارهی دیدگاههای کلامی اصحاب نخستین اظهار نظر میکردند. (201) دانش رجال بغدادیان نیز پس از ارتباط با قمیان از دیدگاه رجال شناسی قم متأثر شد؛ زیرا مشایخ مهاجر قمی علاوه بر انتشار حدیث در بغداد، شیوهی نقد و ارزیابی حدیث و معیارهای سنجشِ راویان را نیز به حدیثآموزان بغدادی آموختند. از این رو، نسل پسینیِ دانشوران بغدادی تحت تأثیر مبانی رجالشناسی قمیان به خصوص شاگردان و طیف فکری ابن ولید قمی قرار گرفته بودند. از شاخصترین این افراد میتوان به حسین بن عبیدالله غضائری و فرزندش احمد بن حسین اشاره کرد. البته از حسین بن عبیدالله اظهار نظر صریحی دربارهی رجال احادیث در دست نیست، ولی میدانیم او نزد شاگردان ابن ولید قمی مانند ابن قولویه، ابن داوود قمی و احمد بن محمد بن ولید تعلیم دیده (202) و بسیار اثرگرفته از ابن داوود قمی (محدث رجالشناس مقیم بغداد) بود تا جایی که در وصف استادش ابن داوود میگوید: «لم یرَ احداً احفظ منه و لا افقه و لا اعرف بالحدیث». (203) گفتنی است او وصی ابن داوود نیز بوده است. (204) ابنغضائری کتابهای ابن داوود از جمله دو کتاب الممدوحین و المذمومین و الحدیثین المختلفین در موضوع رجالشناسی و حدیثشناسی را در اختیار داشته است. (205) گمان میرود وی کتاب الرد علی الغلاة و المفوضه (206) را با اثرپذیری از مشایخ غلوستیز قمیاش نگاشته است. فرزند او احمد بن حسین با نگارش کتاب الضعفاء فی الرجال (207) بیش از پیش به روش رجالشناسی قمیان توجه نشان داد. او علاوه بر فراگیری دانش حدیث نزد پدر (شاگرد برجستهی مشایخ قم) در نزد برخی از حدیثگرایان قمی مانند حسن بن محمد بن بندار نیز دانش آموخته است. (208) از این رو، وی در کتاب رجالش بسیاری از راویان امامیه را به سبب اتهاماتی چون غلو یا نقل از ضعفا و مجاهیل سلب اعتبار کرد. همچنین به نظر میرسد ابن نوح سیرافی، شاگرد قمیهای مقیم بغداد، در جرح و تعدیل راویان امامی، از دیدگاه رجالشناسی قمیها متأثر بوده تا جایی که وی اغلب استثنائات ابن ولید در رجال نوادر الحکمه را پذیرفته و او را در این سنجش مصیب دانسته است. (209)
نجاشی نیز ظاهراً از اثرگذاری قمیها دور نمانده و همانند ابن غضائری از منهج و روشِ رجالشناسان قمی پیروی میکرده است. (210) کسانی چون شیخ مفید، حسین بن عبیدالله غضائری و ابن نوح سیرافی حلقهی ارتباطی نجاشی با مشایخ قمی بودند؛ به ویژه وی کتاب رجالی استاد خویش ابن سیرافی را با عنوان المصابیح فی ذکر من روی عن الائمة (علیهالسلام) لکل امام در اختیار داشته است. (211) همچنین با احمد بن حسین بن عبیدالله غضائری همنشین و مرتبط بوده است. (212) افزون بر این، او با ابن ابیجید قمی، شاگرد و ناشر منقولات ابن ولید در بغداد، (213) ارتباط داشته و در فهرست خویش فراوان به اقوال وی توجه نشان داده است. (214) نکتهی درخور توجه اینکه بغدادیان تنها در جهتگیری کلی و در مبانی رجالشناسی به قمیان تمایل نشان میدادند. ولی به صورت مصداقی و موردی در ارزیابی بعضی از راویان میان رجالشناسان این دو مرکز اختلافاتی یافت میشود. (215)
سه. ارتباط جریان حدیثی بغداد با دیگر مراکز امامینشین
در بازهی زمانی یاد شده افزون بر تعاملات حدیثی کوفه و قم با بغداد، سایر شهرهای امامینشین نیز کم و بیش با مرکز حدیثی بغداد مرتبط بودند. از آنجا که کانون حدیثی بغداد محدثان بنامی به ویژه از دو مرکز کهن فکری امامیه یعنی کوفه و قم را در خود جای داده بود، توجه حدیثآموزان سایر مناطق شیعی را به خود جلب میکرد. از این رو، عالمانی از نواحی مختلف از جمله خراسان، قزوین، بصره و ری رهسپار بغداد شدند. در این زمینه میتوان به حدیثآموزی علی بن حاتم قزوینی (از عالمان صاحب نام قزوین) از محدثان بغدادی مانند حمید بن زیاد- در سال 306قمری- (216) و ابوعبدالله عاصمی اشاره کرد. (217) همچنین علمای بغداد نیز از او بهره بردهاند. (218) نمونهی دیگر عبدالکریم بن عبدالله بن نصر بزاز تفلیسی است که ظاهراً از اهالی تفلیس بوده و در بغداد نزد کلینی تمام آثار و روایاتش را فراگرفته است. (219) از دیگر سو، برخی از حدیثگرایان آن مناطق، به دلیل اوضاع مطلوب سیاسی و نیز اجتماع محدثان برجستهی امامی در بغداد، آنجا را محلی مناسب برای عرضهی حدیث و تبادل میراث روایی میدیدند. لذا برای عرضهی داشتههای حدیثی راهی مرکز حدیثی بغداد شدند. در این باره میتوان به حضور علی بن بلال مهلبی از محدثان ممتاز بصری در بغداد اشاره کرد (220) که میراث روایی آن دیار را در بغداد انتشار داد. شیخ مفید روایات پرشمار و مهمی از وی نقل کرده است. (221) در این عصر حیدر بن محمد بن نعیم سمرقندی از شاگردان ممتاز عیاشی و میراثدار بسیاری از آثار و اصول حدیثی امامیه (222) (هزار کتاب شیعه) (223) به بغداد آمده و کسانی چون حسین بن احمد بن مغیره عراقی (از مشایخ مفید) (224) و تلعکبری بغدادی در سال 340 قمری از او اجازه گرفته و حدیث شنیدهاند. (225) همچنین علی بن محمد بن عبدالله از محدثان بنام قزوین در سال 356 قمری وارد بغداد شد. (226) او علاوه بر حدیثآموزی نزد بغدادیان، (227) برای نخستین بار پارهای از کتابهای عیاشی را که از شاگردان وی اخذ کرده بود، با خود به بغداد آورد. (228) افزون بر افراد یاد شده محدثان دیگری همچون ابوعبدالله شاذانی قزوینی استادِ نجاشی و دانشآموختهی مدرسه قم، (229) حسین بن احمد قزوینی، (230) محمد بن احمد زعفرانی مصری، (231) حیدر بن شعیب طالقانی از راویان آثار فضل بن شاذان، (232) احمد بن محمد صولی بصری (233) و منصور بن عباس رازی (234) در بغداد سکنی گزیدند و در آنجا به فعالیتهای حدیثی اشتغال داشتند.
چهار. طیفشناسی محدثان امامیه در بغداد
با نگاهی به تاریخ جریان حدیثی امامیه در بغداد- در بازهی زمانی یاد شده- میتوان دریافت که این جریان مهم حدیثی همواره یکدست نبوده است: بلکه این جریان طیفهای حدیثی متنوعی را در درون خویش جای داده بود.
الف. طیف محدثان اصیل
در این دوره طیفی از محدثان امامیِ بغدادیتبار در مرکز حدیثی بغداد بسیار نقشآفرین و اثرگذار بودند. این گروه از محدثان ارتباط تنگاتنگی با حدیثگرایان قمی و کوفی برقرار کردند و دوشادوش محدثان مهاجر مقیم بغداد در گسترش و تقویت پایههای مرکز حدیثی بغداد کوشیدند. گمان میرود ارتباط و همراهی این طیف با خط حدیثی اصیل امامیه (کوفیان و قمیان) موجب شد که اینان در دورههای بعدی مورد تمجید و اقبال عالمان مدرسهی بغداد قرار بگیرند. حسن بن موسی خشاب از بزرگان اصحاب امامیه یکی از این افراد است که نجاشی از او با تعبیر «کثیر العلم و الحدیث» یاد کرده است. (235) او با قمیها مرتبط بوده و برخی از روات قمی نیز از وی استماع کردهاند. (236) محمد بن احمد بن ابیالثلج کاتب بغدادی (د 325ق) که خاندان حدیثی وی در بغداد مشهور بودند (237) نیز یکی از مشاهیر حوزهی حدیثی امامیه بغداد محسوب میشود (238) و در این طیف جای میگیرد. همچنین است ابوعلی محمد بن همام بغدادی (د 336ق) از محدثان سرشناس امامیه (239) ابن همام در حوزهی حدیثی بغداد فعال بوده و روایات فراوانی را در اختیار داشته است. (240) لذا بسیاری از محدثان بغدادی و غیر بغدادی به حدیثآموزی در نزد وی اهتمام داشتند. (241) او با حدیثگرایان کوفی و قمی روابط خوبی داشته است. از این رو، منزلش در بغداد محل برگزاری جلسات حدیثی محدثان آن شهرها بود. (242) هارون بن موسی تلعکبری (د 385ق)، محداث پر استماع و رَحّال بغدادی، نیز وابسته به این دسته است که در شکوفایی حوزهی حدیثی بغداد نقش بسزایی داشته است. شیخ طوسی از تلعکبری با تعابیری چون «عظیم المنزله» و «واسع الروایه» و «عدیم النظیر» یاد کرده است. (243) او حدیث و آثار حدیثی را نزد شمار کثیری از عالمان امامی (244) از جمله شیخ کلینی، ابن ولید و شیخ صدوق فرا گرفت. (245) وی به بسیاری از اصول و مصنفات امامیه دست یافته (246) و به انتشار آنها در بغداد اهتمام ورزیده است. دانشورانی چون مفید و ابنغضائری از طریق وی با میراث امامیه مرتبط شدند. (247) افزون بر اینان، محدثان کمتر شناخته شدهای نیز در بغداد به نقل حدیث مشغول بودند (248) که به این گروه تعلق داشتند.
ب. طیف محدثان مطرود
در میان محدثان امامیه بغداد میتوان به گروهی اشاره کرد که با وجود جایگاه حدیثی بالا (از لحاظ در دست داشتن میراث) در کانون توجه خط اصیل امامیه در بغداد- و به طریق اولی در قم- قرار نگرفتند و به نوعی به حاشیه رانده شدند. با پیجویی و ریشهیابی انزوای این قشر از محدثان میتوان دریافت که آنان به سبب دیدگاههای علمی و نیز رویکردی که نسبت به احادیث داشتهاند از سوی بدنهی اصلی امامیه پذیرفته نشدهاند. اینان نه به اتهام شایعِ غلو، بلکه به عللی همچون نقل از مجاهیل، وضع احادیث، نقل روایات بدون سند و باور به قیاس، متهم گردیدهاند. ظاهراً آنان از سوى میراثداران پسینی امامیهی بغداد- تحت تأثیر قمیهای نقاد و خردهگیر- به علت این اتهامها طرد شدهاند. این دسته از محدثان احادیث فراوانی را در اختیار داشتهاند تا جایی که مخالفان امامیه نیز بدان اشاره کردهاند. در این مجال بعضی از افراد شاخص این گروه شناسایی و سبب طرد آنان بررسی میشود.
ابن سهل دیباجی
سهل بن احمد بن سهل دیباجی (289-380ق) از محدثان نامدار امامیه- ساکن محلهی درب زعفرانی بغداد- بوده است که بزرگانی چون تلعکبری، (249) مفید (250) و سید مرتضی (251) از او حدیث فراگرفتهاند و شیخ مفید بر جنازهاش نماز گزارده است. (252) دیباجی یگانه راوی کتاب پر ارج الاشعثیات میباشد که پس از فراگیری این اثر در مصر آن را در بغداد منتشر ساخته است. (253) همچنین کتاب ایمان ابیطالب از آثار اوست. (254) مخالفان، وی را به دلیل تنقیص خلفای نخستین فردی «کذاب»، «زندیق» و «غالی در رفض» شناساندهاند. (255) برخی از رجالشناسان امامی بغداد نیز او را به مسائلی چون وضع احادیث و نقل از راویان ناشناخته متهم کردهاند. (256) البته کتاب الاشعثیاتِ وی را از این اتهامات استثنا کردهاند. (257) از این رو، به خلاف سایر روایاتش، این اثر از خطر بیتوجهی و اتلاف مصون مانده و امروزه به دست ما رسیده است.
ابوطالب انباری
عبیدالله بن احمد بن یعقوب (د 356ق) متکلم، ادیب و محدث موثق امامیه است که از مذهب واقفه به امامیه گروید. (258) او کتابهای فراوانی در موضوعات مختلف حدیثی و کلامی نگاشت. (259) وی مدتی به بغداد رفت و شمار اندکی از علمای امامیه نزد وی تلمذ کردند. (260) ولی مشایخ بغدادی او را به اتهام ارتفاع نپذیرفتند. ابوغالب زراری از این برخورد با تعبیر «جفاه اصحابنا» یاد کرده است. (261) حتی اصرار حسین بن عبیدالله غضائری، برای استماع و تعلیم در نزد انباری به دلیل ناخرسندی شیوخ شیعهی بغداد بینتیجه ماند. (262) از این رو، روایات اندکی از این محدث بزرگ در مصادر امامی باقیمانده است.
ابن جنید بغدادی
محمد بن احمد بن جنید (زنده در نیمهی سدهی چهارم) محدث، متکلم، فقیه پرآوازه و نویسندهی پرکار امامیه در بغداد است. (263) وی در موضوعات گوناگون آثار فراوانی نوشت که میتوان به برخی از کتابهای حدیثی وی مانند حدیث الشیعه، اظهار ما ستره اهل العناد من الروایة عن ائمة العترة لطاهرة فی امر الاجتهاد اشاره کرد. (264) از آنجا که وی مثل یونس بن عبدالرحمان و فضل بن شاذان و برخلاف جمهور امامیه به نوعی از قیاس باور داشت، مورد انتقاد عالمان امامی در بغداد و قم قرار گرفت. به تصریح شیخ طوسی، مشایخ امامیه به دلیل اعتقاد ابن جنید به قیاس، به آثار وی توجهی نشان ندادهاند. (265)
ابن عیاش جوهری
احمد بن محمد بن عیاش (د 401ق) یکی از محدثان بنام امامیه در بغداد به شمار میرود. پدر و جد وی از شخصیتهای مهم امامیه بغداد بودند. (266) خود او نیز از جایگاه رفیعی در میان امامیه برخوردار بوده تا جایی که ذهبی (د 748ق) از او با عنوان «رأس الامامیة بالعراق» نام برده است. (267) ابن عیاش احادیث فراوانی از محدثان امامی فراگرفت. (268) از همین رو، وی را «کثیر الروایه» دانستهاند. (269) با وجود این، مشایخ امامی بغداد او را به دلیل اختلال (270) در روایت- البته در اواخر عمرش- متهم و تضعیف کردهاند. (271) نجاشی که در جوانی به سبب دوستی ابن عیاش با پدرش، به استماع از احادیث ابن عیاش تمایل نشان میداد، با آگاهی از تضعیف وی از سوی استادانش، فراگیری حدیث از او را متوقف کرد و از وی دوری گزید. (272) از این رو، احادیث اندکی از ابن عیاش به مصادر امامی راه یافت و اکنون تنها کتاب کم حجم مقتضب الاثر فی النص علی الائمة الائی عشرِ وی در دسترس است. (273)
ابن اخی طاهر
حسن بن محمد بن یحیی (د 358ق) معروف به ابن اخی طاهر، محدث امامی ساکن بغداد، در انتشار حدیث در بغداد فعال بوده است (274) و برخی از محدثان بزرگ مانند شیخ صدوق از او احادیث اندکی فراگرفتهاند. (275) وی کتابهایی- ظاهراً حدیثی- در موضوع مثالب و غیبت قائم (علیهالسلام) نیز تألیف کرده بود. (276) با این حال، اصحاب امامیه در بغداد او را تضعیف کردهاند (277) و ابن غضائری- گویا با اثرپذیری از قمیان- وی را به مسائلی مانند وضع حدیث و اعتماد به راویان مجهول متهم کرده است. (278) از همین رو، بسیاری از منقولات ابن اخی طاهر در منابع حدیثی انعکاس نیافته است.
ج. طیف محدثان مرتبط با اهل سنت
بغداد یکی از مهمترین پایگاههای حدیثی اهل سنت به شمار میرفت و محدثان بزرگی از عامه در این شهر به آموزش و املای حدیث اشتغال داشتند. (279) حاملان حدیث در جامعهی اهل سنت بغداد نیز از جایگاه ویژهای برخوردار بودند. (280) با توجه به همزیستی اجتماعی امامیهی بغداد با آنان و نیز به دلیل میراث مشترک نبوی، عدهای از محدثان امامی با حدیثگرایان میانهروی اهل سنت تعامل حدیثی برقرار کرده بودند و حتی در پارهای از موارد میان آنان مباحثاتی در حوزهی حدیثشناسی رخ میداد. (281) در سایهی این ارتباطات برخی از احادیث و میراث مکتوب امامی به حوزهی حدیثی عامه راه یافت. (282) باید تأکید شود که عالمان امامی با محدثان میانهروی اهل سنت تعامل داشتند و به ندرت با جریان افراطیِ اهل حدیثِ سنی ارتباط برقرار میکردند. این داد و ستد روایی امامیه با محدثان اهل سنت، به عالمان امامی بغداد اختصاص نداشته است، بلکه محدثان امامی سایر مناطق نیز با ورود به بغداد با محدثان سنی مذهب این شهر ارتباط برقرار و از آنان روایاتی اخذ میکردند. مثلاً سعد بن عبدالله اشعری که نجاشی با تعبیر «کان سمع من حدیث العامه شیئاً کثیراً» از او یاد کرده، (283) در بغداد از محدثان سنی حدیث برگرفته است. (284) همچنین میتوان در این زمینه به حدیثآموزی شیخ صدوق از محدثان سنیمذهب بغداد اشاره کرد. (285) باید افزود عمدهی این احادیث که امامیه از عامه اخذ میکردند، در موضوع مناقب و فضایل اهل بیت (علیهالسلام) بود. البته برخی از اصحاب امامیه به سبب نگرانی از اختلاط منقولات اهل سنت با احادیث امامیه، از نقل اخبار از طریق اهل سنت، پرهیز میکردند. (286) شاید از این روست که احادیث این طیف از محدثان امامی بغداد با همهی جایگاه مهمشان، در مصادر امامیه کمتر به چشم آمده است. در این مجال به معرفی بعضی از این محدثان میپردازیم که با وجود برخورداری از موقعیت حدیثی رفیع، کمتر در کانون توجه عالمان مدرسهی بغداد قرار گرفتهاند.
ابوبکر جعابی
محمد بن عمر بن محمد تمیمی (284-255ق) محدث پرآوازهی شیعه (287)- مقیم بغداد- از جایگاه والایی در تاریخ حدیث فریقین برخوردار است. از مشایخ اهل سنت وی میتوان به کسانی چون ابن یحیی مروزی، یوسف القاضی و ابن زیاد رازی اشاره کرد. (288) برخی از عالمان امامی مانند شیخ مفید، ابن غضائری و ابن عبدون از شاگردان وی به شمار میروند. (289) با اینکه گفته شده او بیش از چهارصد هزار حدیث را از بر داشته است، (290) احادیث وی در منابع حدیثی امامیه فراوان نیست.
ابوالمفضل شیبانی
محمد بن عبدالله بن محمد (297- د 387ق) از راویان پر استماع شیعه در بغداد است که از نه سالگی حدیثآموزی را آغاز کرده (291) و تا پایان عمرش به تعلم و تعلیم حدیث اشتغال داشته است. (292) او نزد بسیاری از محدثان اهل سنت از جمله طبری، باغندی، بغوی (293) و از محدثان شیعی مانند حمید بن زیاد نینوایی، کلینی، ابن همام اسکافی و علی بن بابویه حدیث آموخته است. (294) دارقطنی (د 385ق) محدث شهیر اهل سنت منقولات وی را گزینش کرده بود. (295) با این حال، وی را هم برخی از نویسندگان اهل سنت (296) و هم بسیاری از علمای امامیه تضعیف کردهاند. (297)
ابن جُلَّین دوری
ابوبکر احمد بن عبدالله بن احمد (299-379ق) از محدثان موثق امامیه بغداد است. (298) وی از سال 313 قمری در چهارده سالگی فراگیری دانش حدیث را آغاز کرد. (299) او با محدثان بزرگ اهل سنت گفت و شنود حدیثی داشته است. (300) از مشایخ سنی مذهب وی، میتوان از افرادی مانند ابیالقاسم بغوی و ابیسعید عدوی یاد کرد (301) و از امامیان ابن غضائری نزد او روایت فراگرفته است. (302) با این همه، روایتی از او در منابع حدیثی امامیه دیده نمیشود.
افزون بر افراد یاد شده، محدثان دیگری از این طیف مانند ابن ساربان قمی، ابن مروان کلوذانی، ابوبکر قطان، ابن جندی، ابوالحسن نعالی، ابن اشناس حمامی و ابوبکر عطشی در بغداد حضور داشتهاند (303) که منقولات آنان در مصادر موجود امامی انعکاس نیافته است.
د. طیف محدثان متهم به غلو و غالیان
جریان غالیان و خط متهم به غلو که بخشی از میراث حدیثی امامیه را در اختیار داشتند، در بغداد فعال بودند و در نقل و انتقال احادیث در محیط علمی این شهر اهتمام میورزیدند. کرخ بغداد، در عصر غیبت صغرا یکی از پایگاههای اصلی جریان غالیان و متهمان به غلو به شمار میرفته است؛ به گونهای که بخش اعظمی از کرخیان تحت اندیشههای گروه مخمسه قرار داشتهاند. (304) افراد مشهوری از متهمان به غلو در بغداد به نقل حدیث اشتغال داشتهاند. احمد بن هلال عبرتایی یکی از شاخصترین افراد این گروه در منزلش در کرخ جلسهی حدیث داشته است که افرادی چون رجاء بن یحیی عبرتایی در آنجا از او حدیث آموختهاند. (305) ابوجعفر کرخی از نویسندگان این طیف ظاهراً در بغداد به سر میبرد. او دو کتاب به نامهای مقتل ابیالخطاب و مناقب ابیالخطاب، دربارهی ابوالخطاب، غالی مطرود، نوشت. (306) او در شناخت رجال حدیث نیز کتاب الممدوحین و المذمومین را نگاشت (307) که نشان اهتمام این خط حدیثی به دانش رجالِ حدیث است. اسحاق بن محمد بصری از برجستهترین افراد متهم به غلو (308) که عیاشی با تعبیر «و هو احفظ من لقیته» از او یاد کرده، (309) نیز در بغداد حضور داشته است. جایگاه حدیثی وی به قدری مهم بوده است که محدث بزرگی چون عیاشی میکوشیده از روایات وی بهرهمند شود. (310) بصری میکوشید منقولات اسلاف خویش مانند مفضل بن عمر جعفی، از سران جریان متهم به غلو، را انتشار دهد. (311)
محدثان این خط فکری با برخی از حدیثگرایان متهم به غلو در دیگر مناطق اسلامی نیز مرتبط بودند. تلاش احمد بن نصر نهروانی (محدثان مشهور عراقی) برای حدیثآموزی از ابراهیم بن اسحاق نهاوندی احمری (از شخصیتهای مشهور متهم به غلو) در نهاوند یکی از این نمونه است. (312) همچنین همفکران این نحله برای دریافت حدیث از سایر نواحی به بغداد میآمدند و از محدثان این گروه استماع حدیث میکردند. (313) بعضی از محدثان منسوب به فرقهی انحرافی نصیریه نیز در بغداد فعال بودهاند که فعالیت حدیثی این گروه بیش از پیش با نام حسین بن حمدان خصیبی گره خورده است. خصیبی نقش بسزایی در عرصهی حدیث متهمان به غلو ایفا کرده است. (314) وی به گردآوری و تدوین منظم روایات مورد اهتمام این جریان همت گماشت و با تألیف کتابهایی چون الهدایة الکبری موفق شد میراث روایی این دسته را از خطر انقراض نجات دهد. (315)
هـ. طیف محدثان واقفی
بغداد یکی از پایگاههای فرقهی واقفیه به شمار میرفته است. شماری از رهبران اصلی این گروه همچون علی بن ابیحمزهی بطانی کوفی بغدادی (316) و زیاد بن مروان قندی بغدادی (317) و فضل بن یونس کوفی (318) در بغداد حضور و فعالیت حدیثی داشتهاند. به دلیل میراث مشترک حدیثی، میان این فرقه و خط اصیل امامیهی بغداد تبادلات حدیثی برقرار بوده است؛ از این رو، روایات واقفیان در مصادر امامی فراوان است. محمد بن حسن شمّون (د 285ق)، مطرحترین محدث واقفی بغداد، در این بازهی زمانی زندگی میکرد. وی به دلیل عمر طولانیاش (114 سال) موفق شده بود هشتاد تن از اصحاب امام صادق (علیهالسلام) را ملاقات کند (319) و به میراث حدیثی امامیه دست یابد. اما به دلیل رویکرد غالیانهاش، (320) محدثان امامی با احتیاط منقولات وی را روایت میکردند و تنها عدهی اندکی از راویان به روایات او روی خوش نشان دادهاند. (321) حمید بن زیاد نینوایی (د 310ق) یکی از پرتلاشترین محدثان واقفی در این دوره به شمار میآید. (322) او نیز شمار کثیری از اصول روایی اصحاب امامیه را در اختیار داشته است (323) که بسیاری از این اصول را از احمد بن محمد بن مسلمه رمانی بغدادی- ظاهراً در بغداد- اخذ کرده بود. (324) از این رو، بعضی از محدثان بغدادی برای اخذ این میراث حدیثی از وی توجه نشان میدادند. در این خصوص میتوان به حدیثآموزی ابن همام اسکافی (325) و ابن جنید اسکافی از نینوایی اشاره کرد. (326) کلینی نیز- گویا در بغداد- از حمید بن زیاد حدیث استماع کرده است. (327) مراودهی حدیثی، تنها در میان امامیان و واقفیان ساکن بغداد در جریان نبوده است، بلکه در مواردی، بعضی از محدثان بغدادی از احادیث واقفیان کوفه نیز بهره میبردند. (328) با این حال، برخی از حدیثگرایان قمی از نقل و انتشار روایات واقفیان پرهیز میکردند. (329)
پنج. مجالس حدیثی امامیه در بغداد
محافل نقل حدیث امامیه در بغداد از رونق ویژهای برخوردار بوده است. محدثان امامی با برگزاری این گونه مجالس در پویایی دانش حدیث در آن شهر نقش بسزایی ایفا کردند. یکی از متداولترین شیوههای انتقال حدیث در مراکز علمی اسلامی در سدههای آغازین، برگزاری مجالس املا بوده است. جریان حدیثی امامیه در بغداد نیز با استفاده از این روش درصدد ترویج و گسترش دانش برآمدند. برخی از محدثان امامی حدیث را در مساجد مهم شهر بغداد املا میکردند. در این زمینه میتوان از مجالس املای ابن عقده، محدث شهیر شیعه، در مسجد براثا یاد نمود (330) یا به املای حدیث ابوالمفضل شیبانی در مسجد شرقیهی بغداد اشاره کرد. (331) گمان میرود کتاب بزرگ الامالیِ شیبانی محصول جلسات املای حدیث وی در این شهر بوده است. (332) همچنین علی بن محمد بن زبیر کوفی که از کوفه به بغداد منتقل شده بود، نیز در آن شهر جلسات املا برگزار میکرده است. (333) ظاهراً شیخ صدوق نیز در سفرش به بغداد، محفل املای حدیث داشته است. (334) در دورههای بعدی عالمان امامی بغداد محافل املای حدیث را ادامه دادند. شیخ مفید (د 413ق) در واپسین سالهای عمرش به تشکیل جلسات املای حدیث اهتمام داشت (335) که حاصلش کتاب ارزشمند الامالی است. گفتنی است شاگرد او شیخ طوسی (د 460ق) نیز در سالهای پایانی زندگیش در نجف محفل حدیث املا میکرده (336) که کتاب الامالی طوسی محصول آن جلسات است. همچنین بعضی از آثار حدیثی محدثان گذشته مانند کافی شیخ کلینی در برخی از مساجد بغداد قرائت میشده است. (337) با شکلگیری حوزهی حدیثی بغداد و فعالیت اصحاب برجستهی امامیه در آنجا- در دورهی حضور- آثار حدیثی فراوانی در بغداد تولید شد. افزون بر نوشتههای تکنگاری، برای نخستین بار در تاریخ امامیه کتابهای جامع حدیثی در بغداد تدوین گردید. این آثار تدوین شده با ورود به دیگر مناطق امامینشین مانند قم، در شکلگیری و غنیسازی حوزهی حدیثی آن نواحی کمک شایانی کرد. محل برگزاری جلسات حدیثی در بغداد منحصر به مساجد نمیشد بلکه در بعضی از منازل نیز محدثان امامیه، محفل و نقل و نشر احادیث تشکیل میدادند. اینگونه مجالس معمولاً در منازل عالمان امامی و در محلههای مختلف بغداد برگزار میشد. (338) منزل ابوعلی محمد بن همام در محلهی سوق العطر بغداد (339) یکی از پایگاههای نشر حدیث امامیه به شمار میرفت. (340) علی بن احمد علوی عقیقی نیز در منزل خویش، واقع در جانب شرقی بغداد، حدیث انشا میکرد. (341) ظاهراً بعدها منزل ابن غضائری نیز یکی از کانونهای تبادل حدیثی امامیه به شمار میرفته است. (342) جالب توجه اینکه محدثان امامی سایر شهرها که به بغداد وارد میشدند، در منزل عالمان بغدادی جلسهی نقل حدیث برپا میکردند. (343)
شش. کتابها و آثار حدیثی تولید شده در بغداد (دوران غیبت)
در این بازهی زمانی آثار مهمی با همت محدثان بغدادی تولید شد. با توجه به آنکه مرکز حدیثی بغداد محل تلاقی و تعامل محدثان بزرگ امامیه از نواحی مختلف بلاد اسلامی به ویژه از دو حوزهی حدیثی سترگ امامیه یعنی قم و کوفه به شمار میآمد، آثار تولیدشدهی حدیثی در این عصر هم شایان توجه است. با همافزایی عالمان امامی مجموعههای حدیثی ارزشمندی تدوین گردید که سوگمندانه امروزه همهی آنها در دست نیست و در تلاطم حوادث زمانها از بین رفته است. البته عالمان بغدادی چون شیخ مفید با تألیف کتاب پر ارج امالی و نیز شاگردش شیخ طوسی با نگارش کتابهای تهذیب الاحکام، استبصار، امالی، مصباح المتهجد و الغیبه موفق شدند با بهرهگیری از آثار پیشینیان بغدادی بخشی از میراث حدیثی امامیهی بغداد را ماندگار سازند. جدا از این آثار یاد شده، برخی از محصولات حدیثی بغدادیان تا سدههای میانی در دسترس عالمان امامی چون سید بن طاووس و علامه حلی قرار داشته است. (344)
میدانیم که در بغداد دو دسته کتابهای جامعنگاری و تکنگاری در حوزهی حدیث امامیه مدون شد. از آثار جامعنگاری میتوان از کتاب الجامع فی الفقه ابوعبدالله صفوانی نام برد (345) که احتمالاً احادیث فقهی را گردآوری کرده بود. تلعکبری، محداث سرشناس بغدادی، نیز کتاب الجوامع فی علوم الدین را نوشت و در بغداد بر شاگردانش قرائت کرد. (346) حسین بن بشر اسدی، از محدثان گمنام امامیه،- ظاهراً در بغداد- با جمعآوری احادیث مسند امام صادق (علیهالسلام)، دست به تألیف کتاب مهم جامع المسانید زد که البته ناتمام ماند. (347) به احتمال بسیار این اثر در دسترس شیخ مفید بوده است. (348)
نگارش کتابهایی با عنوان نوادر نیز در بین محدثان امامی بغداد مرسوم بوده است که بخش مهمی از احادیث امامیه در این نوع نوشتهها جای گرفته بود. در این زمینه میتوان به کتاب نوادر خشاب بغدادی و انصاری کوفی- ساکن بغداد- و نیز به کتاب غرر الاخبار و نوادر الآثار صفوانی اشاره کرد. (349) افزون بر نوادرنگاری، تکنگاریهای روایی فراوان دیگری در موضوعات فقهی، تاریخی، فضائل و تفسیری در مرکز حدیثی بغداد تولید شد (350) که معرفی تفصیلی آنها در این نوشتار نمیگنجد. تألیفات محدثان قمی ساکن بغداد نیز شایان توجه است و در این باره میتوان به کتابهای ابن قولویه قمی و ابن داوودقمی (از محدثان سرشناس مقیم بغداد) اشاره کرد (351) که مشایخ بغدادی مانند شیخ مفید و ابن غضائری برخی از آثار آنان را برای شاگردانشان تدریس میکردند. (352) حدیثگرایان بغدادی علاوه بر تولید کتابهای حدیثی، در دانش حدیث و رجال کوشا بوده و در این عرصه هم تألیفاتی داشتهاند. (353)
هفت. ارتباط متکلمان امامی با جریان حدیثی امامیه در بغداد
متکلمان عقلگرای امامیهی بغداد نمیتوانستند به طور کلی خویش را از معارف و متون حدیثی امامیه بینیاز سازند؛ (354) چه آنکه برخی از آنان میکوشیدند کلامی جامع بین عقل و منابع وحیانی ارائه دهند. (355) از این رو، متکلمان این عصر با محدثان و حاملان نصوص دینی خاصه مشایخ قمی مقیم بغداد ارتباط برقرار کردند و به فراگیری حدیث و متون حدیثی از آنان اهتمام ورزیدند. (356) متکلمان نه تنها حدیث و فقه را از جریان حدیثی فرا گرفتند، بلکه از طریق حدیثگرایان به برخی از آثار اصحاب نخستین، (357) از جمله کتابهای متکلمان پیشینی نیز دست یافتند. (358) میتوان گفت که متکلمان بغدادی، مانند شیخ مفید، با بهرهگیری از میراث جریان حدیثی بغداد اندیشهی جدید کلامی خود را بنیان نهادند. دانسته است که متکلمان بغدادی در امانتداری میراث و حدیثشناسی جریان حدیثی به ویژه حدیثگرایان قمی تردیدی نداشتند. ولی با توجه به اوضاع فکری حاکم بر جامعهی علمی بغداد یا احیاناً با اثرپذیری از عقلگرایان معتزلی، به تبیین و برداشتهای اصحاب حدیث امامیه خرده میگرفتند و رویکرد آنان به حدیث را برنمیتافتند. از این رو، در محافل علمی و آثارشان، محدثان را افرادی سطحینگر معرفی میکردند. (359) باید افزود- برخلاف آنچه امروزه شایعه شده- انتقاد کلامورزان امامی بغداد تنها به حدیثگرایان قمی محدود نمیشد، بلکه آنها همهی جریانهای حدیثگرا را هدف قرار داده بودند. در این زمینه شیخ مفید، شاگرد ممتاز محدثان بغدادی، کتاب المزوَرّین عن معانی الاخبار (360) (منحرفان از معانی اخبار) و کتاب مقابس الانوار فی الرد علی اهل الأخبار (361) را در نقد رویکرد جریان حدیثی امامیه نگاشت. به هر روی، با شکلگیری و توسعهی مدرسهی کلامی بغداد و رویکرد عقلگرایانهی شاگردان و به نوعی میراثداران جریان حدیثی، این جریان به افول گرایید و عمدهی میراث روایی- اغلب فقهی، اخلاقی، فضایل و مناقب- از معبر عقلگرایان بغدادی به نسلهای بعدی انتقال یافت. گفتنی است برخی از نویسندگان این مدرسه در راستای دیدگاه کلامی خویش، آثاری حدیثی پدید آوردند. در این زمینه میتوان به کتاب تحف العقول ابن شعبهی حرّانی اشاره کرد.
نتیجهگیری
1. با انتقال اصحاب برجستهی ائمه (علیهم السلام) در اوائل قرن سوم به بغداد، و با کوشش آنها مرکز حدیثی بغداد شکل گرفت. این مرکز حدیثی در نیمهی اول سدهی سوم هجری با حضور و فعالیتهای اصحاب صاحبنام امامیه به قدری اهمیت یافته بود که عمدتاً حدیث امامیه در این دوره از بغداد به سایر مناطق امامینشین مانند قم، خراسان و ماوراءالنهر و حتی کوفه انتقال مییافت.
2. در کانون حدیثی بغداد- در بغداد اول- دو خط حدیثی فعال بودهاند: طیفی به محمد بن ابیعمیر بغدادی، از اصحاب ممتاز امام کاظم (علیهالسلام) و امام رضا (علیهالسلام)، گرایش داشتند. میتوان گفت این طیف جریان محدثان و محدثمتکلمان کوفه را در بغداد نمایندگی میکرد. گروهی نیز تحت تأثیر یونس بن عبدالرحمن، شاگرد هشام بن حکم، از متکلمان و فقهایی نامور امامیه بودهاند. شاگردان یونس به ویژه شخصیت سرشناسی چون محمد بن عیسی بن عبید در حوزهی حدیثی بغداد نقشآفرین بودهاند.
3. با شکلگیری حوزهی حدیثی بغداد و فعالیت اصحاب برجستهی امامیه در آنجا- در دورهی حضور- آثار حدیثی فراوانی در بغداد تولید شد. افزون بر نوشتههای تکنگاری، برای نخستین بار در تاریخ امامیه کتابهای جامع حدیثی در بغداد تدوین گردید. این آثار تدوین شده با ورود به دیگر مناطق امامینشین مانند قم، در شکلگیری و غنیسازی حوزهی حدیثی آن نواحی کمک شایانی کرد. همچنین در این دوره خاندانهای مهمی از امامیه مانند خاندان آل یقطین و آل خانبه در بغداد حضور داشتند که در ترویج و گسترش حدیث در مرکز حدیثی بغداد نقشآفرین بودند
4. کانون حدیثی امامیه در بغداد پس از نیم قرن فعالیت سرانجام در اواخر نیمه اول سدهی سوم هجری و در آستانهی غیبت صغرا بر اثر تنگناهای سیاسی و فشارهای خلفای عباسی خاصه متوکل بر شیعیان عراق، به ویژه بغدادیان، به افول گرایید.
5. با افول جریان حدیثی در بغداد و تشدید فشارها بر طائفهی امامیه، تقریباً به مدت نیم قرن (نیمهی دوم سدهی سوم هجری) فعالیتهای حدیثی امامیه در بغداد به محاق رفت. البته محدثانی در آنجا حضور داشتهاند ولی فعالیتها و تلاشهای حدیثی آنان مشهود و شایان توجه نیست. اما در اواخر سدهی سوم هجری رفتهرفته کانون حدیثی بغداد جانی تازه گرفت که این امر مرهون تلاشهای محدثان سایر مراکز حدیثی امامیه به خصوص کوفه و قم بوده است. تا حد زیادی در این دوره حوزهی حدیثی بغداد تحت شعاع آن مراکز قرار گرفت. از آنجا که بغداد به دلیل اوضاع اجتماعی مطلوب سیاسی و اجتماعی محلی مناسب برای عرضه و نشر حدیث امامیه به شمار میآمد، محدثان فراوانی- تقریباً در نیمه اول سدهی چهارم هجری- از شهرهای شیعهنشین برای انتشار و تبادلات حدیثی سرازیر بغداد شدند. در این میان، فعالیت حدیث گرایان دو مرکز حدیثی کوفه و قم در بغداد بیش از پیش آشکار بود.
6. با بازکاوی مرکز حدیثی بغداد میتوان دریافت که حدیثگرایان قمی تأثیر فراوانی بر حوزهی حدیثی بغداد داشتهاند و فضای حدیثی بغداد در برههای (نیمهی سدهی چهارم هجری) تحت تأثیر حدیثگرایی قمیان قرار گرفت. در اوائل قرن چهارم هجری محدثان قمی به تدریج برای عرضهی حدیث امامیه و بعضاً برای اخذ حدیث روانهی بغداد شدند. کسانی مانند احمد بن ادریس اشعری، علی بن بابویه قمی و شیخ کلینی و حتی ابن ولید قمی آغازگر این حرکت در نیمهی دوم غیبت صغرا به شمار میروند و با سکونت ابن قولویه قمی و ابن داوود قمی در بغداد نقش حدیثگرایان قمی بیش از پیش پررنگ شد. این روند با سفر محدثانی چون شیخ صدوق و برادرش حسین بن علی بن بابویه به بغداد به نقطهی نهایی خود رسید. بنابراین میتوان گفت که در نیمهی سدهی چهارم هجری زمام جریان حدیثی بغداد در دست مشایخ قمیتبار مقیم بغداد قرار داشته و جریان حدیثگرایی قم- در بخش پایانی حیاتش- در بغداد ادامهی حیات داده است.
7. بنیانگذاران و دانشآموختگان مدرسهی کلامی و حدیثی بغداد- از شیخ مفید و ابن غضائری تا سید مرتضی و شیخ طوسی- همگی به نوعی میراث بر حدیثی مشایخ قمی و جریان حدیثی قم به شمار میروند. از این روست که کتابهای روایی نگاشته شده در مدرسهی بغداد مشحون از روایات قمیان است و در طریق اغلب روایات دو کتاب مهم تهذیب الاحکام و الاستبصار شیخ طوسی مشایخ قمی قرار گرفتهاند. بغدادیان به دلیل پالایش دقیق و تنظیم روشمند حدیث قمیها بدان توجه فراوانی نشان دادند. در حوزهی رجالشناسی و علمالحدیث نیز عالمان مکتب فکری بغداد تا حد بسیار تحت تأثیر حدیثگرایان قمی قرار گرفتند و با معیارهای مورد قبول قمیها به سنجش راویان میپرداختند. از این رو، بسیاری از میراثهای حدیثی سایر طیفهای حدیثی بغداد در آثار عالمان مدرسهی بغداد انتشار نیافته است.
8. متکلمان مکتب کلامی بغداد مانند شیخ مفید و سید مرتضی از نزد مشایخ محدث قمی حدیث فرا گرفتند و از طریق آنان به منابع حدیثی و حتی کلامی امامیه دست یافتند؛ با این حال، با توجه به داشتنِ رویکرد کلامی- احیاناً تأثیر پذیرفته از معتزله- به نظرگاههای مشایخ قمی در فهم حدیث تن در ندادند و با رویکردی عقلگرایانه تبیینهای جدیدی از میراث حدیثی ارائه کردند؛ حتی در پارهای از موارد، حدیث را به دلیل تعارض با مبانی کلامیشان به کناری وانهادند.
9. افزون بر فعالیت محدثان مهاجر کوفه و قم در بغداد، طیفهای مختلفی از محدثان بغدادیتبار نیز در حوزهی حدیثی بغداد فعال بودند که هریک از این طیفها با رویکرد و روششناسی خاص خود به نشر و ترویج حدیث اهتمام داشتند. این گروههای حدیث محور به دلیل سیطرهی حدیثگرایی قمیها در بغداد- که جریان اصیل حدیثی امامیه را در دوران غیبت نمایندگی میکرد- در حاشیه قرار گرفتند و با وجود جایگاه بلند محدثان این گروهها، منقولات آنان به عللی چون غلو، قیاس، نقل از مجاهیل یا ارتباط با اهل سنت در مصادر پسینی امامیه انعکاس نیافته است.
پینوشتها:
1- عضو هیئت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث (پژوهشکدهی کلام اهل بیت (علیهم السلام))
2- نجاشی دربارهی محمد بن مسعود عیاشی مینویسد: «سمع … و جماعة من شیواخ الکوفیین و البغدادیین و القمیین» (نجاشی، رجال، ص 351).
3- محمدتقی سبحانی در تعریف مدرسه مینویسد: «مدرسه را به مجموعهای از متخصصان در یک رشتهی معین علمی اطلاق میکنیم که در تعامل با یکدیگر و بر محور یک محیط اجتماعی محدود به تولید محصولات نوین علمی دست میزنند» (سبحانی، «کلام امامیه: ریشهها و رویشها»، نقد و نظر، شمارهی 65، ص 9).
4- برخی از دانشمندان معاصر علم حدیث (آیة الله سید احمد مددی) این دوره را با عنوان «بغداد اول» از دورهی پسینی بغداد «بغداد دوم» متمایز کردهاند.
5- طوسی، رجال، ص 250، 280، 289، 295 و 322.
6- بر اساس برخی گزارشها علی بن اسماعیل بن شعیب بن میثم تمار کوفی قبل از آنکه در بصره ساکن شود (نجاشی، رجال، ص 251) مدتی در بغداد و در زندان هارون عباسی بوده است (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 538).
7- نجاشی، رجال، ص 250.
8- دارقطنی، المؤتلف و المختلف، ج 3، ص 1483.
9- نجاشی، همان، ص 209 و 237.
10- طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 670.
11- همو، رجال، ص 266.
12- نجاشی، همان، ص 214.
13- همان، ص 306.
14- برقی، رجال، ص 26.
15- نجاشی، همان، ص 294.
16- همان، ص 331.
17- جعفر بن مازن کاهلی کوفی (م 264 ق) از محدثان امامیه به فرمان مأمون عباسی به بغداد فراخوانده شد و در آنجا اجازهی -ظاهراً- فعالیت علمی به وی داده شد (ابن حجر، لسان المیزان، ج 2، ص 121). وی نیز همچون شاگردان دیگر، مانند حمید بن زیاد نینوایی، حدیث آموخت (همان). دانسته نیست مقصود مأمون از این اقدام چه بوده است. بعید نمینماید که وی به قصد تضعیف اهل حدیث، به تقویت محدثان دیگر گروههای اسلامی به این اقدام دست زده باشد.
18- طوسی، فهرست، ص 259.
19- برای نمونه، افرادی مانند عبدالرحمن بن حجاج و محمد بن ابی عمیر از اصحاب ساکن بغداد به بیاع السابری مشهور بودند (طوسی، رجال، 236 و 299). ظاهراً این دو در آن شهر به خرید و فروش نوعی البسه به نام سابری یا شاپوری اشتغال داشتهاند.
20- هشام بن حکم در اواخر عمرش (در دهههای پایانی سدهی دوم هجری) در بغداد فعالیتهای علمی خویش را پی میگرفت (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 535-530).
21- نجاشی، رجال، ص 328؛ طوسی، همان، ج 2، ص 818.
22- نجاشی، رجال، ص 12 و 237؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 346.
23- پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) در سال 202 قمری بسیاری از اصحاب مهم ائمه مانند صفوان بن یحیی، یونس بن عبدالرحمن، ریان بن الصلت قمی، در منزل عبدالرحمن بن حجاج در محلهی برکه زلزل (از محلات بغداد) برای آگاهی و گفتوگو دربارهی جانشینی آن حضرت، گرد هم آمدند (مسعودی، اثبات الوصیه، ص 220؛ طبری، دلائل الامامه، ص 388).
24- در این خصوص میتوان به افرادی مانند یحیی بن حجاج کرخی، ابوالیسع کرخی بغدادی، قاسم بن عروهی بغدادی اشاره کرد (نجاشی، همان، ص 293، 314 و 445).
25- برای نمونه، محمد بن ابی عمیر مدتی را در زندان عباسیان گذراند و حتی تازیانه خورد (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 855؛ نجاشی، همان، ص 326).
26- نجاشی، رجال، ص 237.
27- امام صادق (علیه السلام) دربارهاش فرمودهاند: «یا عبدالرحمن! کلّم أهل المدینة فانی أحب أن یری فی رجال الشیعة مثلک» (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 741).
28- طوسی، رجال، ص 236.
29- نجاشی، همان، ص 326.
30- نجاشی در این باره مینویسد: «جلیل القدر عظیم المنزلة فینا و عند المخالفین» (نجاشی، همان).
31- نجاشی این مطلب را از کتاب البیان و التبیین جاحظ نقل میکند (همان). البته در کتاب البیان و التبیین که اکنون در دست است، این سخن با قدری تغییر بیان شده است. (جاحظ، البیان و التبیین، ج 1، ص 88) همچنین جاحظ در کتاب «المفاخرة بین العدنانیة و القحطانیه» (نجاشى، همان) در موضوع برتری عدنانیها بر قحطانیها، ابن ابی عمیر را متقیترین، با ورعترین، عابدترین و یگانهی اهل روزگار خویش شمرده است (طوسی، فهرست، ص 218).
32- خویی، معجم رجال الحدیث، ج 15، ص 299 و 300.
33- نجاشی، رجال، ص 327.
34- طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 854.
35- خویی، معجم رجال الحدیث، ج 15، ص 298.
36- بعضی از آثار ابن ابی عمیر از طریق ابن عقده از حمید بن زیاد نینوایی (بغدادی) از ابن نهیک از ابن ابی عمیر به دست نجاشی رسیده است (نجاشی، همان).
37- کتاب عبیدالله بن علی حلبی به روایت ابن ابی عمیر در دست خاندان آل فرات بوده و گویا تلعکبری به واسطهی فاطمه بنت هارون بن فرات به این اثر دست یافته است (طوسی، رجال، ص 452).
38- طوسی، همان، ص 328؛ کلینی، کافی، ج 5، ص 526.
39- طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 786.
40- همو، فهرست، ص 264.
41- نجاشی، رجال، ص 450. پدرش از اصحاب مورد اعتماد امامیه به شمار میآمد (طوسی، رجال، ص 369).
42- خویی، معجم رجال الحدیث، ج 21، ص 158.
43- یونس سماع مستقیم را در نقل حدیث شرط نمیدانست؛ از این رو یعقوب بن یزید بر او خرده گرفته است (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 786).
44- نجاشی، همان.
45- طوسی، همان، ص787 و 563.
46- خطیب بغدادی در تاریخ بغداد از او و پدرش نام برده است (خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 8، ص275و ج11، ص413).
47- طوسی، رجال، ص360
48- طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص840.
49- همان.
50- طوسی، رجال، ص391.
51- نجاشی با تعبیر «کثیر الروایه، حسن التصانیف» از او یاد کرده است (نجاشی، رجال، ص333).
52- محمدتقی سبحانی و موسوی تنیانی، «جریانشناسی فکری امامیه در خراسان و ماوراء النهر» مجلهی تحقیقات کلامی، شمارهی4، ص95.
53- طوسی، فهرست، ص216 و 217.
54- همو رجال، ص401.
55- نجاشی، رجال، ص280 و 281.
56- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 8، ص365.
57- وی حضرت امام رضا (علیهالسلام)، امام جواد (علیهالسلام)، امامهادی (علیهالسلام)، امام عسکری (علیهالسلام) و امام زمان (علیهالسلام) را درک کرده و نزد آنان از جایگاهی رفیع برخوردار بوده است (طوسی، فهرست، ص124).
58- نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج3، ص362-364.
59- طوسی، رجال، ص 448.
60- طوسی، فهرست، ص272 و 273.
61- همان، ص193.
62- همان، ص82.
63- طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص653.
64- طوسی، رجال، ص 299؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج 15، ص300.
65- علی بن حسن بن فضال همواره ابن ابیعمیر را افقه و افضل و اصلح از یونس برمیشمرد (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص854 و 855).
66- طوسی، رجال، ص424.
67- خویی، معجم رجال الحدیت، ج 15، ص300، ج 18، ص 116 و ج 21، ص159.
68- طوسی، فهرست، ص218.
69- همو، رجال، ص353.
70- همان، ص435.
71- نجاشی، رجال، ص89، 107، 152، 158، 183، 201، 204، 425، 452 و … .
72- برای نمونه، کسانی مانند صفار، سعد بن عبدالله اشعری، ابن ماجیلویه و محمد بن احمد بن یحیی کتاب «آداب امیرالمؤمنین (علیهالسلام)» مشهور به حدیث الاربعمائه نوشتهی قاسم بن یحیی راشدی را از محمد بن عیسی یقطینی اخذ کردند و در قم انتشار دادند (راشدی، آداب امیرالمؤمنین، ص29) یا فهرستنگاران بغدادی در قرن پنجم نیز از طریق ابراهیم بنهاشم آثار ابن ابیعمیر را شناساندهاند (طوسی، فهرست، ص218 و 219).
73- خویی، معجم رجال الحدیث، ج 14، ص319.
74- طوسی، رجال، ص418.
75- کشی، رجال، ج1، ص356 و ج2، ص439، 542، 617، 692 و …).
76- حلقههای درسی او در کشی مشهور بوده است (ابن حجر، لسان المیزان، ج 2، ص 96 و 95).
77- طوسی، رجال، ص407، 421 و 440.
78- در این باره ر.ک: طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج1، ص7، 20، 26، 59، 62، 164، 217، 347، 357، 383، 384 و … .
79- فضل بن شاذان نقل کرده است که «یونس بن عبدالرحمن … و الَّف الف جلد رداً علی المخالفین» (طوسی، همان، ج2، ص780).
80- نجاشی، رجال، ص250.
81- طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص790.
82- نجاشی، همان، ص447.
83- طوسی، فهرست، ص226.
84- نجاشی، همان، ص447 و 448؛ طوسی، همان.
85- ابن طاووس، سعد السعود، ص79 و 80؛ ابن طاووس، فرج المهموم، ص2 و 23.
86- نجاشی، همان، ص209.
87- همان.
88- در این باره بنگرید: کتابهای بعدالاسناد و قرب الاسناد محمد بن عیسی بن عبید بغدادی (نجاشی، رجال، ص334). البته شیخ طوسی در فهرست کتابی به نام قرب الاسناد به ابوالحسین بن معمر کوفی نسبت داده است (طوسی، فهرست، ص277). به نظر میرسد این نویسنده همان ابوالحسین محمد بن علی بن معمر کوفی است که هارون بن موسی تلعکبری در سال 329 قمری از او حدیث فرا گرفته است. (طوسی، رجال، ص442) بر این اساس، این کتاب در دورهی غیبت صغرا و پس از کتابهای بغدادیان تألیف شده است.
89- در این باره بنگرید: کتابهای قرب الاسناد الی الرضا (علیهالسلام) و کتاب قرب الاسناد الی ابیجعفر بن الرضا (علیهالسلام) و کتاب قرب الاسناد الی صاحب الامر (علیهالسلام) ابوالعباس حمیری قمی (نجاشی، رجال، ص220) و کتاب قرب الاسناد علی بن ابراهیم بنهاشم (همان، ص260) و کتاب فرب الاسناد علی بن بابویه قمی (همان، ص261) و کتاب قرب الاسناد ابن بطه قمی (همان، ص373).
90- طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص854.
91- صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص405، ج2، ص161 و 393، ج3، ص88 و ج4، ص157.
92- نجاشی، رجال، ص372.
93- ابن ندیم، فهرست، ص276؛ طوسی، فهرست، ص266.
94- نجاشی، همان، ص334.
95- طوسی، همان، ص 154 و 155.
96- همو، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص729.
97- نجاشی، رجال، ص45؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج1، ص371؛ همو رجال، ص355.
98- طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص779؛ نجاشی، همان، ص333؛ صدوق، خصال، ص388.
99- خصیبی، الهدایة الکبری، ص353؛ ابن طاووس، فرج المهموم، ص95؛ نجاشی، همان، ص316.
100- ر.ک: نجاشی، همان، ص326.
101- طوسی، همان ، ج2، ص 783 و 855؛ همو، رجال، ص378 و 366؛ نجاشی، همان، ص376 و 446.
102- طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص837.
103- حلی، خلاصة الاقوال، ص64.
104- طوسی، همان.
105- نجاشی، همان، ص91 و 448.
106- نجاشی، همان، ص346.
107- همان، ص350.
108- همان.
109- خویی، معجم رجال الحدیث، ج17، ص265.
110- نجاشی، رجال، ص346.
111- همان، ص330.
112- طوسی از محمد بن اسماعیل بن بزیع با عنوان کوفی یاد میکند (طوسی، رجال، ص364).
113- محمد بن اسماعیل بن بزیع از موالی منصور عباسی بوده (نجاشی، رجال، ص330) و نیز او و عموزادهاش احمد بن حمزه را در زمرهی وزرا برشمردهاند (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص835 و 836).
114- طوسی، رجال، ص344 و 364.
115- نجاشی، همان، ص330 و 331.
116- طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص827؛ نجاشی، همان، ص276.
117- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج13، ص289.
118- نجاشی، رجال، ص449.
119- طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص865 و 866.
120- خطیب بغدادی مینویسد: متوکل گمان میکرد که علی بن نصر، راوی حدیث یاد شده، پیرو مذهب امامیه است که چنین فرمانی را صادر کرد (خطیب بغدادی، همان).
121- معتز عباسی به شدت با امام علی (علیهالسلام) دشمنی میورزید و ابن اثیر از او با تعبیر «غالی در نصب» نام برده است (ابن اثیر، الکامل، ج8، ص18).
122- طبری، تاریخ، ج7، ص512 و 513.
123- نجاشی، همان، ص278.
124- همان، ص123.
125- احتمالاً جعفر بن محمد بن مالک فزاری از مشایخ برجستهی ابن همام اسکافی (د 336ق) در دهههای نخستین غیبت صغرا به بغداد آمد و در آنجا کتابی حدیثی- گویا در موضوع فقه- نگاشت و ابن همام نیز به نقل آن اهتمام ورزید (طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، ص20).
126- محمد بن محمد بن احمد بن اسحاق بن رباط بجلی کوفی در بغداد اقامت گزید و مدتی ریاست محلهی امامینشین کرخ را عهدهدار بود (نجاشی، رجال، ص393).
127- نجاشی، همان، ص 87؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج4، ص461، ج5، ص274، ج10، ص169 و ج12، ص80.
128- در بغداد کسانی چون ابن عبدون و تلعکبری از او فراگرفتند (طوسی، رجال، ص430 و 431).
129- زراری، رسالة ابی غالب، ص8 و 9.
130- نجاشی، رجال، ص93.
131- همان، ص31 و 45؛ طوسی، فهرست، ص48.
132- نجاشی دربارهی وی گفته است: «روی عن الشیوخ الکوفیین» (نجاشی، رجال، ص93).
133- ابن جنید اسکافی از او روایت کرده است (طوسی، رجال، ص416).
134- کلینی، کافی، ج1، ص27، ج3، ص505، ج4، ص465 و 471 و ج5، ص298 و 318 و…؛ طوسی، همان.
135- نام کامل: احمد بن محمد بن محمد بن سلیمان از نوادگان بکیر بن اعین برادر زرارة بن اعین است.
136- نجاشی، رجال، ص84.
137- طوسی، رجال، ص410.
138- ذهبی، سیرالاعلام النبلاء، ج16، ص289، به اشتباه لقب او به جای زراری، رازی ضبط شده است.
139- از مشایخ روایی وی میتوان به احمد بن ادریس اشعری، ابوالعباس حمیری، احمد بن محمد العاصمی، حمید بن زیاد نینوایی، جعفر بن محمد بن مالک فزاری کوفی و محمد بن جعفر رزاز کوفی اشاره کرد (زراری، رسالة ابی غالب، ص38 و 39).
140- برای نمونه، او کتاب جامع ابینصر بزنطی کوفی را که در کوفه فرا گرفته بود، در بغداد به برخی از شاگردانش انتقال داد (نجاشی، رجال، ص75) افزون بر این بنگرید: همان، ص77، 118، 127، 189 و … .
141- زراری، همان، ص77 و 78.
142- طوسی، فهرست، ص64 و 78؛ نجاشی، همان، ص112.
143- نجاشی، همان، ص84.
144- ر.ک: نجاشی، رجال، ص93، 267، 305 و 424؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج3، ص86؛ همو، مصباح المتهجد، ص759.
145- طوسی، فهرست، ص211؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج15، ص280.
146- طوسی، همان، ص78؛ همو رجال، ص411.
147- او از نوادگان صفوان جمال است که خاندان او در محلهی بنیحرام کوفه ساکن بودهاند (نجاشی، همان، ص198).
148- تهرانی، الذریعه، ج18، ص67 و ج19، ص66.
149- نجاشی، همان، ص393.
150- طوسی، همان، ص208؛ همو، الغیبه، ص310، 315، 394 و … ؛ نجاشی، همان، ص121، 165، 174، 193، 346 و … .
151- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج3، ص86.
152- او در سال 306 قمری در نه سالگی فراگیری حدیث را آغاز کرده است (خطیب بغدادی، همان).
153- نجاشی دربارهی وی مینویسد: «کان سافر فی طلب الحدیث عمره» (نجاشی، رجال، ص396).
154- طوسی، امالی، ص445-642.
155- نجاشی، رجال، ص398.
156- طوسی، رجال، ص403، 426 و 432.
157- همو، فهرست، ص132، 161 و 179؛ نجاشی، همان، ص123، 287 و 453.
158- طوسی، رجال، ص409.
159- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج5، ص222.
160- همان، ص225.
161- در این زمینه میتوان به حدیثآموزی افرادی چون ابن ابیزینب نعمانی و تلعکبری از او اشاره کرد (نعمانی، الغیبه، ص32، 34، 41، 42، 59 و… ؛ طوسی، همان).
162- دربارهی روایات کلینی از او ر.ک: کلینی، کافی، ج5، ص4، 338 و 510.
163- کوفیانی که کتاب کافی را از کلینی فراگرفتهاند از این قرارند: احمد بن احمد کوفی، اسحاق بن حسن عقرانی (نجاشی، رجال، ص377 و 74)، احمد بن ابراهیم صیمری کوفی، احمد بن علی بن سعید کوفی، ابوالمفضل شیبانی کوفی (طوسی، فهرست، ص211)، ابوسعد کوفی، علی بن محمد بن عبدوس کوفی (ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج56، ص297)، ابوغالب زراری کوفی (زراری، رساله ابی غالب، ص77 و 78)، ابوعبدالله صفوانی کوفی (تهرانی، الذریعه، ج18، ص67).
164- یکی از مهمترین مشایخ وی جعفر بن محمد بن مالک فزاری کوفی است. (نجاشی، رجال، ص122). همچنین وی روایاتی از محمد بن محمد بن رباح کوفی فرا گرفته بود (طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، ص21، 34 و 45).
165- طوسی، رجال، ص423، 431 و 432.
166- در اواخر دههی سوم سدهی چهارم هجری جمع کثیری از قمیان در بغداد حضور داشتهاند (همو، الغیبه، ص322).
167- تلعکبری، راوی شهیر امامیه، در منزل ابن همام از او روایت شنیده است (همو، رجال، ص411).
168- طوسی، همان، ص423.
169- نجاشی، رجال، ص261 و 262.
170- طوسی، رجال، ص426، 427 و 432.
171- نجاشی، همان، ص192.
172- تلعکبری به سال 328 در بغداد از او حدیث آموخته است (طوسی، همان، ص427).
173- نجاشی، همان، ص382.
174- طوسی، همان، ص439.
175- همان.
176- ناقل اکثر روایات وی شیخ مفید است (خویی، معجم رجال الحدیث، ج3، ص42).
177- طوسی، فهرست، ص150.
178- نجاشی، همان، ص373.
179- همان، ص 384 و 385.
180- نجاشی، رجال، ص384.
181- او کتاب الرد علی ابن قولویه فی الصیام را در رد ابن قولویه، عالم برجستهی قمی، نوشته بود (نجاشی، همان). ابن قولویه نیز در رد وی کتابی به نام کتاب الرد علی ابن داوود فی عدد شهر رمضان را نگاشته بود (نجاشی، همان، ص124).
182- خویی، معجم رجال الحدیث، ج15، ص347.
183- نجاشی، همان، ص385.
184- همان، ص95 و 192.
185- طوسی، رجال، ص413.
186- نجاشی، همان، ص124.
187- خویی، همان، ج5، ص304.
188- به گفتهی نجاشی وی به سال 356 وارد بغداد شده و در سال 358 قمری در گذشته است. (نجاشی، رجال، ص64). ولی شیخ طوسی در فهرست سماع مشایخ بغدادی از وی را سال 356 و در رجال سال 354 قمری بر میشمارد (طوسی، رجال، ص422؛ همو، فهرست، ص104). البته تلعکبری بغدادی به سال 328 قمری در مکانی نامعلوم از او استماع داشته است (طوسی، همان، ص422).
189- همو، فهرست، ص104.
190- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج3، ص303.
191- در این زمینه میتوان به کتاب الرسالة الثانیة إلی أهل بغداد فی معنی شهر رمضان صدوق اشاره کرد (نجاشی، رجال، ص392).
192- نجاشی بعضی از کتابهای وی را در نزد پدرش آموخته است (همان).
193- طوسی از او با تعبیر «کثیر الروایه» یاد کرده است (طوسی، همان، ص423).
194- نجاشی، همان، ص68؛ طوسی، رجال، ص434.
195- مفید از طریق ابن قولویه قمی به روایات ابن همام اسکافی بغدادی دست یافته است (مفید، الإرشاد، ج1، ص45؛ همان، امالی، ص300؛ مفید، المزار، ص40، 52 و 137).
196- برای نمونه، محمد بن احمد بن یحیی اشعری به آثار موسی بن جعفر بغدادی توجه نشان داده است (طوسی، فهرست، ص243).
197- کلینی، کافی، ج2، ص14، 75، 87، 93، 95، 97، 114 و … .
198- ابن قولویه، کامل الز یارات، ص245، 261، 323، 338، 344، 345 و 431.
199- صدوقی، امالی، ص121، 136، 298، 565 و 566؛ همو، خصال، ص303؛ همو، کمالالدین و تمام النعمه، ص505.
200- برای نمونه، مفید و ابن غضائری کتابها و روایات ابن داوود قمی را به شاگردانشان یاد میدادند (طوسی، فهرست، ص211) یا ابن غضائری کتاب کافی را در نزد بسیاری از شاگردان کلینی فرا گرفته بود. بعدها شیخ طوسی اکثر این کتاب را بر وی قرائت کرد (همان) و نیز مفید و ابن غضائری از طریق ابن قولویه قمی به آثار سعد بن عبدالله اشعری و کلینی دست بافتند و آنگاه به شاگردانشان آموختند (نجاشی، رجال، ص178و 377). همچنین شیخ مفید اکثر قریب به اتفاق روایات کتاب المزار را از طریق استادش ابن قولویه نقل کرده که بسیار جالب توجه است.
201- مفید از طریق ابن قولویه در نقد جسمانگاری هشام روایت نقل مینماید (مفید، الحکایات، ص80 و 81).
202- خویی، معجم رجال الحدیث، ج7، ص24.
203- نجاشی، رجال، ص384.
204- غضائری، شرح تکملة رسالة ابیغالب، ص104.
205- نجاشی، همان، ص95 و 384.
206- همان، ص69.
207- تهرانی، الذریعه، ج10، ص88.
208- ابن غضائری، رجال، ص94.
209- نجاشی، همان، ص348.
210- نجاشی همانند ابن غضائری، جعفر بن محمد بن مالک فزاری کوفی را که محدثی موثق بوده ضعیف و فاسدالمذهب و الروایه معرفی کرده و حتی به ابن همام اسکافی محدث برجسته بغدادی به سبب نقل روایات و آثار کوفی خرده گرفته است (نجاشی، همان، ص122).
211- نجاشی، رجال، ص86.
212- برای نمونه، نجاشی به همراه ابوالحسن ابلی با ابن غضائری دیدار کرده است. (نجاشی، همان، ص269) یا نجاشی به همراه احمد بن حسین غضائری بر حسین بن عبیدالله غضائری قرائت کرده است. او در این باره مینویسد: «قراته انا و احمد بن الحسین (علیهالسلام) علی ابیه» (نجاشی، همان، ص83) اعتماد نجاشی به احمد بن حسین غضائری به قدری بود که با استناد به سخن ابن غضائری، جعفر بن محمد فزاری را تضعیف میکند. (همان، ص122).
213- طوسی، رجال، ص439.
214- نجاشی، رجال، ص 54، 81، 122، 174، 284، 297 و … .
215- با آنکه قمیان محمد بن ارومه قمی را به غلو متهم کرده بودند، ابن غضائری منقولات وی را سالم تشخیص داده و کوشیده با استناد به نقل از یکی از مشایخ قمیاش از غلظت این اتهام بکاهد (ابن غضائری، رجال، ص93 و 94). همچنین ابن غضائری سخن صدوق مبنی بر وضع دو اصل زید نرسی و زید زراد از سوی محمد بن موسی السمان را اشتباه میداند (همان، ص61 و 62) با آنکه او با صدوق در تضعیف السمان همعقیده است (همان، ص94 و 95).
216- نجاشی، رجال، ص132.
217- همان، ص132؛ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص406 و 522؛ همو، کمالالدین و تمام النعمه، ص668؛ طوسی، استبصار، ج1، ص461؛ همو، امالی، ص228.
218- تلعکبری در سال 326 قمری و بعد از آن از او حدیث شنیده و اجازه دریافت کرده است (طوسی، رجال، ص432).
219- طوسی، فهرست، ص211.
220- نجاشی در وصف وی مینویسد: «… شیخ اصحابنا بالبصره، ثقه، سمع الحدیث فاکثر» (نجاشی، رجال، ص265).
221- مفید، امالی، ص101، 104، 114، 116، 121، 134، 139، 145، 152، 161 و … .
222- طوسی، رجال، ص420 و 421.
223- همو، فهرست، ص120.
224- مفید، امالی، ص23؛ طوسی، امالی، ص45 و 222.
225- طوسی، رجال، ص421.
226- نجاشی، رجال، ص267.
227- وی از احمد بن محمد بن قضاعه صفوانی، از محدثان امامی بغداد، حدیث شنیده است (خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج12، ص84 و 85).
228- نجاشی، رجال، ص267.
229- دریاب نجفی، مشیخة النجاشی، ص178 و 179.
230- طوسی، رجال، ص423.
231- همان، ص443.
232- همان، ص423.
233- همو، فهرست، ص78.
234- نجاشی، رجال، ص413.
235- همان، ص42.
236- همان.
237- جد وی ابوبکر محمد بن عبدالله بن اسماعیلِ رازیتبار، از محدثان بغداد به شمار میرفته است (خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج3، ص44). برادرش ابوالحسن عبدالله بن احمد بن محمد نیز فردی محدث در بغداد بوده (همان، ج9، ص394). دختر او خدیجه بنت محمد بن احمد نیز از زنان محدث بغداد بوده (همان، ج13، ص443) و خطبهی حضرت زهرا (علیهاالسلام) را از صفوانی روایت کرده است (طبری، دلائل الامامه، ص110 و 128).
238- نجاشی با تعابیری چون «ثقه، عین و کثیرالسماع» از او یاد کرده است (نجاشی، رجال، ص381 و 382).
239- نجاشی با تعبیر «شیخ أصحابنا ومتقدمهم. له منزلة عظیمة، کثیر الحدیث» از او یاد میکند (نجاشی، همان، ص379).
240- طوسی، فهرست، ص217؛ همو رجال، ص438 و 439.
241- کسانی چون جعفر بن محمد بن قولویه، ابوالجیش بلخی، هارون بن موسی تلعکبری، ابومحمد حسن بن محمد عطشی معروف به ابن اخی طاهر، ابوحفص عمر بن محمد صیرفی (طوسی، امانی، ص186).
242- تلعکبری در منزل وی از احمد بن ادریس قمی حدیث فرا گرفته است (طوسی، رجال، ص 411).
243- همو، رجال، ص449.
244- همان، ص409-412، 418 و 419؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج20، ص258.
245- زنجانی، الجامع فی الرجال، ص886.
246- طوسی، رجال، ص449.
247- زنجانی، همان.
248- مثلاً احمد بن عباس نجاشی صیرفی معروف به ابن الطیالسی- جد نجاشی فهرستنگار- که در محلهی درب البقر بغداد سکونت داشت، به نقل احادیث میپرداخت و تلعکبری در سال 335 قمری از او استماع کرده است (طوسی، رجال، ص412) یا محمد بن عباس معروف به ابن جحام از نویسندگان و راویان کثیرالحدیث نیز در باب الطاق بغداد میزیست (نجاشی، رجال، ص379؛ قهپایی، مجمع الرجال، ج5، ص238) و در سال 328 تلعبکری از او حدیث آموخته است (طوسی، رجال، ص443 و 444).
249- تلعبکری در سال 370 قمری در بغداد ضمن استماع حدیث از دیباجی اجارهی نقل نیز دریافت کرده است (طوسی، رجال، ص427).
250- شیخ مفید از او روایت در نفی جبر- از طریق غیر قمی- نقل میکند. (مفید، الحکایات، ص84 و 85).
251- ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج17، ص589.
252- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج9، ص123.
253- نجاشی، رجال، ص26.
254- همان، ص186.
255- خطیب بغدادی، همان.
256- ابن غضائری، رجال، ص67.
257- همان.
258- نجاشی، همان ، ص232.
259- همان، ص233.
260- موسوی تنیانی، «متکلمان ناشناختهی امامی بغداد»، نقد و نظر، شمارهی66، ص74.
261- نجاشی، رجال، ص232.
262- همان، ص233.
263- موسوی تنیانی، متکلمان ناشناختهی امامی بغداد، همان، ص66.
264- نجاشی، همان، ص387.
265- طوسی، فهرست، ص209.
266- نجاشی، همان، ص85.
267- ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج17، ص152.
268- طوسی، همان، ص79.
269- همو، رجال، ص413.
270- همو، فهرست، ص79.
271- نجاشی، رجال، ص86.
272- همان.
273- تهرانی، الذریعه، ج22، ص21.
274- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج7، ص433.
275- صدوق، کمالالدین و تمام النعمه، ص505؛ همو، عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)، ج 2، ص152.
276- نجاشی، همان، ص64.
277- همان.
278- ابن غضائری، رجال، ص54.
279- برای نمونه، در مجلس املای حدیث محمد بن اسماعیل بخاری، از محدثان شهیر اهل سنت، در بغداد بیش از بیست هزار نفر شرکت میکردند (خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج2، ص20).
280- هنگامی که ابوبکر جعفر بن محمد فریابی، از محدثان بزرگ اهل سنت، وارد بغداد شد با استقبال فراوان مردم روبهرو گشت و صدها نفر در پای درس حدیث وی حاضر میشدند (خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج7، ص210 و 211).
281- در این باره میتوان به مناظره ابوبکر جعابی محدث شهیر شیعه در بغداد با طبرانی، از محدثان اهل سنت، اشاره کرد (ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج22، ص166 و 167).
282- ابن ماکولا (475ق) به اسنادش از ابن جلین دوری امامیمذهب به کتاب «اربعمائه» قاسم بن یحیی راشدی از اصحاب نخستین امامیه دست یافته است (ابن ماکولا، تهذیب مستمر الاوهام، ص144).
283- نجاشی، رجال، ص177.
284- صدوقی، امالی، ص298.
285- وی در سفر به عراق که در سالهای 352 و 355 انجام داد، از محدثان اهل سنت مانند احمد بن ثابت دوالیبی، ابراهیم بن هارون هیتی، محمد بن ابراهیم بغدادی و حتی اصحاب حدیث بغداد مانند علی بن الفضل بغدادی حدیث استماع کرد (صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص264، همو، عیون اخبار الرضا (علیهالسلام)، ج1، ص62؛ همو، توحید، ص157 و 158؛ همو، معانی الاخبار، ص15؛ همو، امالی، ص134 و 150؛ همو، خصال، ص321).
286- برای نمونه، ابن ابیعمیر برای آنکه منقولات عامه با احادیث امامیه مخلوط نشود، شنیدههای خویش از محدثان سنی را نقل نمیکرد (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص855).
287- سیفالدوله حمدانی، امیر امامی مذهب جزیره و شام، او را بزرگ میداشته است (طوسی، فهرست، ص185).
288- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج3، ص236.
289- طوسی، فهرست، ص185.
290- خطیب بغدادی، همان.
291- همان، ص87.
292- نجاشی دربارهی وی مینویسد: «کان سافر فی طلب الحدیث عمره» (نجاشی، رجال، ص396).
293- خطیب بغدادی، همان، ص86.
294- زنجانی، الجامع فی الرجال، ج2، ص739.
295- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج3، ص87.
296- همان.
297- نجاشی، رجال، ص396؛ ابن غضائری، رجال، ص98 و 99.
298- نجاشی، همان، ص85.
299- خطیب بغدادی، همان، ج4، ص457.
300- نجاشی، همان.
301- خطیب بغدادی، همان.
302- طوسی رجال، ص417.
303- خطیب بغدادی، همان، ج11، ص351، ج12، ص160، ج3، ص83، ج2، ص459، ج3، ص379 و 380 و ج5، ص282؛ ذهبی، میزان الاعتدال، ج1، ص521.
304- در این باره گفتهاند: «و کان الکرخیون مخمسة لایشک فی ذلک أحد من الشیعة» (طوسی، الغیبه، ص414).
305- طوسی، امالی، ص587.
306- نجاشی، رجال، ص350.
307- همان.
308- کشی دربارهی وی مینویسد: «غال رکن من أرکانهم» (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص613).
309- طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص813.
310- همان.
311- همان.
312- همو، امالی، ص479، 481 و 495.
313- برای نمونه، نصر بن صباح بلخی وابسته به خط متهمان غلو (طوسی، رجال، ص449) از محمد بن اسحاق بصری مقیم بغداد روایات قابل ملاحظهای را اخذ کرده است (همو، اختیار معرفة الرجال، ج1، ص71، 72 و 286 و ج2، ص463، 443 و 828).
314- برای آگاهی از شرح حال وی ر.ک: زرکلی، الاعلام، ج2، ص236.
315- برای آگاهی از کتابهای خصیبی ر.ک: تهرانی، الذریعه، ج1، ص382، ج3، ص216، ج10، ص112، ج11، ص76، ج16، ص249.
316- برقی، رجال، ص25 و 48.
317- طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج2، ص767.
318- همو، رجال، ص342.
319- نجاشی، رجال، ص336.
320- با بررسی تاریخ واقفیه در مییابیم که شمار قابل توجهی از واقفیان در دوران غیبت به غلو گرایش پیدا کرده بودند.
321- نجاشی، رجال، ص335 و 336.
322- او کوفی بوده و در ناحیهی سوراء حوالی بغداد سکونت داشت که پس از مدتی سوراء را ترک گفت و اطراف کربلا اقامت گزید (نجاشی، همان، ص132).
323- طوسی، رجال، ص408؛ همو، فهرست، ص114.
324- همو رجال، ص408.
325- نعمانی، الغیبه، ص156 و 159 و 211 و 250 و 285 و 308 و 325 و 342 و 346.
326- خدامیان آرانی، فهارس الشیعه، ج1، ص457.
327- کلینی، کافی، ج2، ص14، 75، 87، 93، 95، 97، 114 و … .
328- برای نمونه، ابن همام اسکافی بغدادی از محمد بن محمد بن رباح کوفی از بزرگان واقفیان کوفه حدیث فرا گرفته است ( طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، ص21 و 34 و 45).
329- رحمتی، «عالمان امامی و میراث واقفه»، جشننامهی مهدوی راد، ص280 و 281.
330- ذهبی، سیر الاعلام النبلاء، ج15، ص354.
331- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج3، ص86.
332- ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص175 و 176؛ ابن شهرآشوب از این امالی در کتاب مناقب آل ابیطالب بهره برده است (ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج3، ص179).
333- خطیب بغدادی، همان، ج10، ص169.
334- همان، ج3، ص303.
335- شیخ مفید در رمضان سال 404قمری نخستین جلسهی املای حدیث را در محلهی باب رباح بغداد شروع کرده و در رمضان سال 411قمری پس از 42جلسه به اتمام رسانده است (مفید، امالی، ص1 و 350).
336- طوسی در سال 455قمری در جوار مرقد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) جلسات املای حدیث را آغاز کرده و در سال 458قمری به پایان رسانده است (طوسی، امالی، ص9 و 1011).
337- نجاشی میگوید: زمانی که برای فراگیری قرآن به مسجد نفطویه میرفتم میدیدم که گروهی از اصحاب امامیه کتاب کافی را بر احمد بن احمد کوفی، از شاگردان کلینی، قرائت میکردند (نجاشی، رجال، ص377).
338- حسین بن عبیدالله، غضائری از علمای بنام امامیه، در بغداد به سال 335قمری در محلهی باب الشعیر از شریف علی بن محمد علوی عباسی محدث امامی در منزلش حدیث آموخته است (طوسی، امالی، ص649 و 650) یا در منزل تلعکبری شاگردانش کتاب جوامع علوم الدین وی را بر او قرائت میکردند (نجاشی، رجال، ص439).
339- طوسی، امالی، ص415.
340- ابن ابی زینب نعمانی (د 380قمری) در سال 327قمری در منزل ابن همام در بغداد از وی استماع حدیث کرده است (نعمانی، الغیبه، ص257) تلعکبری در منزل ابن همام با یکی از اصحاب امام حسن عسکری (علیهالسلام) ملاقات کرده و از او دربارهی حالات امام مطالبی فراگرفته است ( طوسی، رجال، ص444 و 445).
341- همو، فهرست، ص162.
342- شیخ طوسی در سال 413قمری در این منزل از حمویه بن علی بن حمویه بصری اخذ حدیث کرده است (طوسی، امالی، ص399).
343- احمد بن ادریس اشعری قمی در منزل ابن همام اسکافی نقل حدیث داشته است و برخی از محدثان بزرگان امامی در آنجا از او حدیث شنیدهاند (طوسی، رجال، ص411).
344- برای نمونه، ابن طاووس کتاب مهم تأویل مانزل القرآن ابن حجام و کتاب امالی ابوالمفضل شیبانی را در اختیار داشته است (کلبرگ، کتابخانهی ابن طاووس، ص184 و 577) همچنین برخی از آثار ابن جنید در دسترس علامه حلی بوده است.
345- نجاشی، رجال، ص393.
346- همان، ص439؛ نجاشی- ظاهراً در دوران نوجوانی- در مجلس قرائت این کتاب در منزل وی حضور داشته است (همان).
347- ابن حجر، لسان المیزان، ج2، ص275.
348- برخی از روایات وی را، شیخ مفید با دو واسطه نقل کرده است (طوسی، امالی، ص223). همچنین بنابر گزارش نویسندهی کتاب رجال الشیعة الامامیه شیخ مفید وی را توثیق کرده است (ابن حجر، همان).
349- نجاشی، همان، ص84، 42 . 393.
350- در این زمینه میتوان به کتابهایی مانند: ما نزل من القرآن فی امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، البشری و الزلفی فی فضائل الشیعه، تاریخ الأئمة (علیهالسلام)، أخبار فاطمة و الحسن و الحسین (علیهالسلام) ابن ابی الثلج بغدادی، (نجاشی، رجال، ص381 و 382) و الأنوار فی تاریخ الأئمة (علیهالسلام) ابن همام اسکافی (همان، ص380) الأشربة و ما حلل منها و ما حرم، کتاب الفضائل، ابن ابیرافع انصاری (همان، ص84)، دعاء السفر، الافضال، مناسک الحج کبیر مناسک الحج صغیر ابوغالب زراری (همان)، تأویل ما نزل فی النبی و آله (علیهالسلام)، تأویل ما نزل فی شیعتهم، تأویل ما نزل فی أعدائهم، و کتاب التفسیر الکبیر، الناسخ و المنسوخ، قراءة امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، قراءة أهل البیت (علیهمالسلام)، المقنع فی الفقه ابن جحام (قهپایی، مجمع الرجال، ج5، ص238) اشاره کرد.
351- نجاشی، رجال، ص123، 124 و 384.
352- نجاشی بیشتر کتابهای ابن قولویه را بر شیخ مفید و ابن غضائری قرائت کرده است (نجاشی، رجال، ص124).
353- در این زمینه میتوان به کتاب المحدثین عیسی بنمهران مستعطف، (طوسی، فهرست، ص188)، «الشیعة من اصحاب الحدیث و طبقاتهم» ابوبکر جعابی (نجاشی، همان، ص95) الاشتمال علی معرفة الرجال و من روی عن إمام ذکر من روی الحدیث من بنی ناشره» ابن عیاش جوهری بغدادی (همان، ص86) و کتاب الحدیثین المختلفین ابن عبدون اشاره کرد. (همان، ص87).
354- برای نمونه، شیخ مفید در موارد متعددی در مباحث کلامی به روایات اهل بیت (علیهمالسلام) تکیه کرده است (مفید، أوائل المقالات، ص53، 71، 73، 77، 79، 83 و 139).
355- شیخ مفید دربارهی رابطهی عقل با وحی مینویسد: «وأن التکلیف لایصح إلا بالرسل (علیهم السلام) واتفقت الإمامیة علی أن العقل محتاج فی علمه و نتائجه إلی السمع و أنه غیر منفک عن سمع ین به العاقل علی کیفیة الاستدلال، و أنه لا بد فی أول التکلیف و ابتدائه فی العالم من رسول…» (مفید ، أوائل المقالات، ص44).
356- ابوالجیش بلخی متکلم از محدثانی چون ابن ابیالثلج بغدادی و ابن همام اسکافی حدیث فراگرفته است. همچنین شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی از کسانی چون ابن داوود قمی، ابن قولویه قمی و شیخ صدوق و برادرش حسین بن بابویه حدیث استماع کرده و حتی شیخ مفید برخی از آثار محدثان یادشده را برای شاگردانش تدریس میکرده است.
357- طوسی، فهرست، ص40، 41، 54، 61، 118، 128، 150 و … .
358- برای نمونه، شیخ مفید از طریق ابن قولویه قمی به آثار کلامی متکلمانی مانند ابن تاجر سمرقندی و ابن ابی عقیل عمانی دست یافت (نجاشی، رجال، ص48 و 121).
359- شیخ مفید دربارهی حدیثگرایان امامیه مینویسد: «أصحابنا المتعلقین بالأخبار أصحاب سلامة و بعد ذهن و قلة فطنة یمرون علی وجوههم فیما سمعوه من الأحادیث و لاینظرون فی سندها، و لایفرقون بین حقها و باطلها، و لایفهمون ما یدخل علیهم فی إثباتها، و لایحصلون معانی مایطلقونه منها» (مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص88) یا همو در مسئلهی سهوالنبی سخنان شیخ صدوق و استادش ابن ولید را تخطئه میکند (مفید، عدم سهو النبی، ص27).
360- نجاشی، رجال، ص400.
361- همان، ص401.
کتابنامه :
1. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386ق.
2. ابن حجر، احمد بنعلی، لسان المیزان، بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1390ق.
3. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، تحقیق: محمدصادق بحرالعلوم، بیروت: دار الاضواء، بیتا.
4. ـــــ، مناقب آل ابیطالب، تحقیق: لجنه من الاساتذ، نجف: مطبعة الحیدریه، 1376ق.
5. ابن طاووس، علی بن موسی، سعد السعود، قم: منشورات الرضی، 1363.
6. ـــــ، فرج المهموم، قم: منشورات الرضی، 1363.
7. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار الفکر، 1425ق.
8. ابن غضائری، احمد بن حسین، رجال، تحقیق: محمدرضا جلالی، قم: دار الحدیث، 1422.
9. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، جواد قیومی، قم: نشرالفقاهه، 1417ق.
10. ابن ماکولا، علی بن هبة الله، تهذیب مستمر الاوهام، تحقیق: سید کسروی حسن، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1410ق.
11. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، فهرست، رضا تجدد، بیجا، بیتا.
12. برقی، احمد بن محمد، الرجال، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، بیتا.
13. تهرانی، شیخ آقا بزرگ، الذریعه، بیروت: دارالاضواء، 1403ق
14. جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، بیروت: مکتبه هلال، 1423ق.
15. حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال، جواد قیومی، قم: نشر الفقاهه، 1417ق.
16. خدامیان، مهدی، فهارس الشیعه، قم: تراث الشیعه، 1389.
17- خصیبی، حسین بنحمدان، الهدایة الکبری، بیروت : مؤسسة البلاغ، 1411ق.
18- خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1417ق.
19. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بیجا، 1413ق.
20. دارقطنی، علی بن عمر، الموتلف و المختلف، تحقیق: موفق بن عبدالله بن عبدالقادر، بیروت: دار الغرب الاسلامی، 1406ق.
21. دریاب نجفی، محمود، مشیخهالنجاشی، قم: دارالکتاب، 1413ق.
22. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، شعیب الارنووط، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق.
23. ـــــ، میزان الاعتدال، علی محمد البجاوی، بیروت: دار المعرفه، 1382ق.
24. راشدی، قاسم بنیحیی، آداب امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، تحقیق: مهدی خدامیان آرانی، قم: دار الحدیث، 1385.
25. رحمتی، محمد کاظم، «عالمان امامی و میراث واقفه» جشننامه مهدوی راد، به کوشش رسول جعفریان، قم: نشر مورخ، 1391.
26. زراری، احمد بن محمد، رسالة ابیغالب، تحقیق: محمدعلی ابطحی، بیجا، 1399ق.
27. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت: دار العلم للملایین، 1980م.
28. زنجانی، موسی، الجامع فی الرجال، جلد1، قم: پیروز و جلد 2، نسخهی خطی موجود در کتابخانه علوم حدیث، 1394ق.
29. سبحانی، محمدتقی و موسوی تینانی، «جریانشناسی فکری امامیه در خراسان و ماوراءالنهر»، مجلهی تحقیقات کلامی، شمارهی 4، 1393.
30. ـــــ، «کلام امامیه: ریشهها و رویشها»، نقد و نظر، شمارهی 65، 1391.
31. صدوق، محمد بنعلی، التوحید، سیدهاشم حسینی، قم: مؤسسة النشر اسلامی، بیتا.
32. ـــــ، الخصال، تحقیقی: علیاکبر غفاری، قم: جماعة المدرسین، 1403ق.
33. ـــــ، علل الشرایع، محمد صادق بحر العلوم، نجف: المکتبة الحیدریه، 1385ق.
34. ـــــ، عیون اخبارالرضا (علیهالسلام)، حسین اعلمی، بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1404ق.
35. ـــــ، کمال الدین و تمام النعمه، تحقیق: غفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1405ق.
36. ـــــ، معانی الاخبار، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1379ق.
37. ـــــ، من لایحضره الفقیه، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، بیتا.
38. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق: نخبه من العلماء، بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1403ق.
39. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، قم: مؤسسة البعثه، 1413ق.
40. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم: دار الثقافه، 1414ق.
41. ـــــ، الامالی، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1380.
42. ـــــ، اختیار معرفة الرجال، تحقیق: سید مهدی رجایی، قم: مؤسسة آل البیت، 1404ق.
43. ـــــ، الاستبصار، تحقیق: حسن خرسان، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1363.
44. ـــــ، تهذیب الاحکام، تحقیق: حسن خرسان، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1364.
45. ـــــ، رجال طوسی، تحقیق: جواد قیومی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1415ق.
46. ـــــ، الغیبه، تحقیق: عبادالله تهرانی، قم: معارف الاسلامیه، 1417ق.
47. ـــــ، فهرست، تحقیق: جواد قیومی، قم: نشرالفقاهه، 1417ق.
48. ـــــ، مصباح المتهجد.، بیروت: فقه الشیعه، 1411ق.
49. غضائری، حسین بن عبیدالله، تکملة رسالةایی غالب، بیجا، مطبعة ربانی، 1399ق.
50. قهپایی، عنایةالله بنعلی، مجمع الرجال، تحقیق: سید ضیاءالدین اصفهانی، اصفهان: مطبعة روشن، 1387ق.
51. کلبرگ، اتان، کتابخانهی ابن طاووس، ترجمه: سید علی قرائی، قم: کتابخانهی مرعشی نجفی، 1371.
52. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1363.
53. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، قم: مؤسسة انصاریان، 1417ق.
54. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، تحقیق: آل البیت، بیروت: دار المفید، 1414ق.
55. ـــــ، الامالی، تحقیق: حسین استادولی، بیروت: دار المفید، 1414ق.
56. ـــــ، اوائل المقالات، تحقیق: شیخ ابراهیم انصاری، بیروت: دار المفید، 1414ق.
57. ـــــ، تصحیح الاعتقادات، تحقیق: حسین درگاهی، بیروت: دار المفید، 1414ق.
58. ـــــ، الحکایات، تحقیق: سید محمدرضا حسینی جلالی، بیروت: دار المفید، 1414ق.
59. ـــــ، عدم سهو النبی، بیروت: دار المفید، 1414ق.
60. ـــــ، المسائل السرویه، تحقیق: صائب عبدالحمید، بیروت: دار المفید، 1414ق.
61. ـــــ، المسائل الصاغانیه، تحقیق: محمد القاضی، بیروت: دار المفید، 1414ق.
62. ـــــ، المزار، تحقیق: سید محمد باقر ابطحی، بیروت: دار المفید، 1414ق.
63. موسوی تنیانی، سیداکبر، «متکلمان ناشناخته امامی بغداد»، مجلهی نقد و نظر، شمارهی 66، 1391.
64. نجاشی، احمد بنعلی، رجال النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1407ق.
65. نعمانی، محمد بنابراهیم، الغیبه، تحقیق: فارس حسون، قم: انوار الهدی، 1422ق.
66. نمازی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران: شفق، 1412ق.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1395)، جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد، قم: مؤسسه علمی- فرهنگی دارالحدیث، چاپ اول.