خانه » همه » مذهبی » جریان نقل و تألیف کلمات قصار پیامبر در قرن اول

جریان نقل و تألیف کلمات قصار پیامبر در قرن اول

جریان نقل و تألیف کلمات قصار پیامبر در قرن اول

از جمله کسانی که نقل کلمات قصار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در یک کتاب را انجام داده، فردی است به نام عبدالله بن عمرو بن عاص. او مثل پدرش فعالیت سیاسی نداشته بلکه بیشتر فعالیت فرهنگی داشته و دست

kalamepayambar - جریان نقل و تألیف کلمات قصار پیامبر در قرن اول
kalamepayambar - جریان نقل و تألیف کلمات قصار پیامبر در قرن اول
نویسنده: دکتر احمد پاکتچی

 

جریان تألیف در میان اهل سنت (قرن یک)

1. الصحیفه الصادقه

از جمله کسانی که نقل کلمات قصار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در یک کتاب را انجام داده، فردی است به نام عبدالله بن عمرو بن عاص. او مثل پدرش فعالیت سیاسی نداشته بلکه بیشتر فعالیت فرهنگی داشته و دست به قلم بوده است و از اولین کسانی است که یک متن حدیثی را در حوزه اهل سنت به وجود می‌آورد که تاکنون نیز باقی مانده است. او متنی را بوجود آورد که معروف است به «الصحیفه الصادقه» و نکته‌ی جالب توجه این است که در همان زمان این متن به «الصحیفه الصادقه» معروف بوده است یعنی مردم همان زمان، این کتاب را به عنوان یک «صحیفه» می‌شناختند. از بعضی دیگر از صحابه مثل جابر بن – عبدالله انصاری و چند نفر دیگر از صحابه، صحیفه‌های مشابهی داریم یعنی عملاً در بین صحابه این عمل به یک سنت تبدیل شده بود که سعی کنند احادیثی را که شنیده‌اند، مکتوب کنند. تمام کسانی که چنین صحیفه‌هایی را نوشته‌اند، چند ویژگی دارند از جمله این که تمام این صحابه، جزء اصحابی هستند که هنگام وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بچه بوده‌اند. به تعبیر دیگر جزء صغار صحابه هستند و حتی یک مورد استثنا هم وجود ندارد.
به علاوه متن روایات این صحیفه‌ها، بدون استثنا، کوتاهند یعنی حالت کلمات قصار دارند و اصلاً احادیث بلند در آن‌ها دیده نمی‌شود. تعداد احادیثی هم که گردآوری شده، خیلی کم و محدود است. بنابراین کاملاً معلوم است که ما با یک جریان خاص مواجه هستیم.
باید بررسی کرد، برای صغار صحابه چه اندیشه‌ای به وجود آمده بود که آن‌ها را به سمت کتابت احادیث سوق داد؟ چرا کبار صحابه علاقه‌ای به کتابت حدیث نداشتند؟ آیا در میان کبار صحابه افرادی نبودند که سواد خواندن و نوشتن داشته باشند؟ واقعیت این است که برخی از کبار صحابه سواد خواندن و نوشتن داشتند، ولی حدیث نمی‌نوشتند! در واقع ماجرا برمی‌گردد به این که در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، مفهوم حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، تا مدتی به معنای مصطلحی که در دوره‌های بعد پیدا شد، شکل نگرفته بود. تنها در اواخر زندگی ایشان است که مفهوم حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شکل می‌گیرد. سخن عمر در جریان سقیفه که «الائمه من قریش» و سخن ابوبکر در جریان فدک «نحن معاشر الانبیاء لا نورث»، نشان می‌دهد در آن زمان، تازه این بحث مطرح شد که جمله‌ای از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کنیم و به عنوان سند، به آن استناد کنیم.
این نوع طرز فکر است که صغار صحابه را به این سمت پیش برد تا در دوره‌ی بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دست به قلم شوند و سعی کنند بخشی از احادیثی را که شنیده‌اند و تقطیع قابل قبولی دارد به عنوان حدیث روی کاغذ بیاورند. این فکر جدید ادامه همان فکر ایجاد شده در فضای سقیفه است و عملاً در این مقطع خودش را به صورتِ صحیفه‌هایی نشان می‌دهد که یکی پس از دیگری بوجود آمده‌اند. همان طور که از عنوان صحیفه برمی‌آید، از نظر حجمی آثار خیلی کوچکی هستند مثلاً «الصحیفه الصادقه» اگر با چاپ‌های امروزی چاپ شود، چیزی حدود 12 صفحه خواهد بود.
ابن عمرو نزد خود، چه فکری می‌کرده است؟ آیا با این 12 صفحه در صدد حفظ سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود؟ آیا فکر می‌کرد همین مقدار از حدیث برای مردم کافی است؟! مگر در 12 صفحه چند حدیث می‌توان جمع کرد؟! با جمع کردن این احادیث چه خدمتی به جهان اسلام کرد؟! آیا یک صحیفه‌ی 12 صفحه‌ای می‌تواند ابزار کار یک مجتهد باشد که در کنار قرآن، به سنت مراجعه کند و از این کتاب استفاده کند؟ این کتاب برای ما چه کارایی می‌تواند داشته باشد؟ باید انگیزه‌ای را که باعث نوشته شدن این کتاب‌ها شده پیدا کنیم. این جریان ادامه می‌یابد و پس از صغار صحابه، تابعین هم این جریان را ادامه می‌دهند و صحیفه‌های متعددی از این نوع تا به امروز باقی مانده است.

2. صحفیه همام بن مُنَبه

یکی از صحیفه‌های بسیار معروف در دوره تابعین، صحفیه همام بن مُنَبه است که در قرن یک نوشته شد. همام بن منبه از تابعین یمن در نیمه دوم قرن یک است که احادیثی را از ابو هریره شنیده و مجموعه شنیده‌هایش را در این کتاب جمع کرده است (1). موضوع بحث این است که یک تابعی تصمیم گرفت، احادیثی را که از ابو هریره شنیده در یک کتاب جمع کند. این کتاب چاپ شده و برای دریافت پاسخ این سؤال‌ها، مراجعه به صحیفه همام بن منبه می‌تواند کارگشا باشد.
تنها ویژگی که الصحیفه الصادقه را به عنوان یک شاخص از دوره صحابه و صحیفه همام بن منبه را به عنوان یک شاخص از دوره تابعین از هم جدا می‌کند، فقط مقداری اضافه حجمِ صحیفه همام بن منبه نسبت به الصحیفه الصادقه است ولی این نمونه‌ها از نظر حجم کم و عدم وجود ترتیب موضوعی در کتاب، با هم شباهت دارند، بنابراین بسیار مهم است که چه چیزی در فکر این نویسنده‌ها وجود داشته که این احادیث را روی کاغذ آورده‌اند؟ اگر بتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم، گام مهمی برداشته‌ایم تا بتوانیم تاریخ حدیث را در قرن یک بررسی کنیم.
به این نکته رسیدیم که یک جریان تألیف در دوران صغار صحابه یعنی در حدود اواسط قرن یک – حدود سال‌های 50 هـ – در جهان اسلام آغاز شده بود که از جمله نمونه‌های آن الصحفیه الصادقه از عبدالله بن عمرو بن عاص است. نمونه‌های دیگر از این نوع کار را می‌توان در کتاب تاریخ التراث العربی از فؤاد سزگین در جلد علوم قرآن و حدیث، قسمت مربوط به حدیث یافت. ایشان تمام نوشته‌های حدیثی را به ترتیب زمانی آورده است.

جریان تألیف در میان شیعه (قرن یک)

در شیعه نیز از همین دوره با آغاز تألیف مواجه می‌شویم ولی بین شروع تألیف حدیث در شیعه با شروع تألیف حدیث در اهل سنت یک مقدار تفاوت وجود دارد.
نخستین متنی که در شیعه تألیف شده، کتابی است به نام «السنن» از عبیدالله بن ابی رافع – کاتب امیرالمؤمنین (علیه السلام) – که مربوط به سال‌های 50 هـ می‌باشد. کتاب دیگر به نام «کتاب» از علی ابن رافع، برادر عبیدالله بن ابی رافع است. کتاب دیگری به نام «کتاب» از سُلیم بن قیس – البته با بحث و گفتگوهایی که درباره شخصیت سلیم وجود دارد و با فرض این که سلیم بن قیس از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) است – در همین گروه قرار می‌گیرد. بعد از این آثار باید به نسل‌های پسین که آغاز حرکت دیگری است، منتقل شویم.
کتابهای عبیدالله بن ابی رافع و علی بن ابی رافع موجود نیستند، بنابراین اظهار نظر در مورد این کتاب‌ها خیلی سخت است ولی از مجموع اطلاعاتی که علمای امامیه مثل نجاشی و دیگران در مورد این کتاب‌ها به دست داده‌اند، می‌توان فهمید که شکل مکتوب شده یک سلسله درس‌های امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و حدیث نیست. احتمالاً کتاب «السنن» عبیدالله بن ابی رافع یک دوره فقه ابتدایی با حجمی کوچک بوده که او آنچه را از امیرالمؤمنین (علیه السلام) یاد گرفته، نوشته است.
در مورد کتاب سلیم بن قیس با استفاده از نسخه‌ای که از این کتاب موجود است، می‌توان تقریباً با اطمینان گفت مربوط به قرن یک است و لو این که کتاب از سلیم بن قیس نباشد. این کتاب نمونه خوبی از نوشته‌های قرن یک است؛ البته ممکن است در طول چند قرن در این کتاب تغییراتی به وجود آمده باشد ولی شالوده اصلی کتاب، به نوشته‌های قرن یک نزدیک است. این کتاب تصور و ذهنیت نویسنده‌ی آن را از کتابی که در قرن یک می‌نویسد، به خوبی انتقال می‌دهد. در واقع این کتاب، یک کتاب خاطرات است یعنی نویسنده در موارد مختلف، خاطراتش را بیان می‌کند. در کتاب سلیم بن قیس با برش‌های طولانی خاطرات مواجهیم نه برش‌های کوتاه و کلمات قصارگونه که مربوط به حدیث است.

پی‌نوشت‌ها:

1. در اینجا روند کتابت حدیث برای ما مهم است و جعلی بودن یا نبودن آن موضوع بحث ما نیست.

منبع مقاله :
پاکتچی، احمد؛ (1390)، تاریخ حدیث، تهران: انجمن علمی دانشجویی الهیات دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، چاپ سوم.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد