الف. اقوال درباره ی کیفیت معراج پیامبر(ص):
درباره کیفیت معراج رسول گرامی چهار نظریه وجود دارد:
1. معراج پیامبر(ص) در تمام مراحل روحانی بوده است؛ یعنی روح به صورت تخلیه از جسد، این عوالم را طی کرده است.
2. معراج پیامبر روحی بوده اما نه به صورت تجرد از بدن بلکه به صورت رؤیا و برزخی بوده و تمام این عوالم را به صورت رؤیای صادقه سیر کرده است.
3. سیر پیامبر از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی جسمانی و روحانی بوده و از آنجا به بعد روحانی بوده است.
4. سیر حضرت در تمام مراحل جسمانی و روحانی بود و همه جا را با تن و روان سیر نموده است. این قول مشهور میان دانشمندان شیعه است(1).
بررسی دیدگاه ها:
دیدگاه نخست؛ کسانی که نتوانسته اند این سیر و معراج را به صورت جسمانی هضم کنند با چنین تفسیری کوشیده اند تا این حقیقت را به نحوی برای افکار عمومی قابل هضم نموده و از استبعاد آن بکاهند. اما باید توجه داشت که قائل شدن به جسمانیت معراج پیامبر(ص) هیچ محذور عقلی را به دنبال ندارد. خصوصا این که بشر امروزی در سایه دستیابی به وسایل پیشرفته ی خود از قبیل فضاپیماها توانسته است که راه آسمان را به روی خود بگشاید و در این فضای بی انتها سیر کند و چه بسا پیشرفت علم و دانش بشر و اختراع وسایل مدرن تر بتواند بر سرعت و برد سفرهای فضایی بیفزاید.
و از طرفی این تفسیر، با ظهور برخی از آیات قرآن درباره معراج سازگار نیست. خداوند متعال در سوره اسرا می فرماید: «سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله؛ منزه است خدایی که شبانگاه بنده ی خود را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی که اطراف آن را برکت داده ایم برد»(2).
از آنجا که متبادر از لفظ «عبد» همان شخصیت خارجی است که از تن و روان ترکیب یافته است(3) لذا تحقق لااقل قسمتی از معراج [سیر از مکه تا قدس] به صورت جسمانی روشن و واضح است و در کنار این آیه روایات بسیار صریحی درباره ی جسمانی بودن معراج وجود دارد که راه بر تفاسیر دیگر می بندد(4).
دیدگاه دوم: ابن شهر آشوب این دیدگاه را به فرقه ی «جهمیه» نسبت داده است(5). همان گونه که گذشت بر اساس این تفسیر پیامبر اسلام(ص) در رؤیای صادق، سیر از مکه به بیت المقدس و از آنجا به آسمان ها و … را به نظاره نشسته اند و در عین حال جسم حضرت در بستر خود آرمیده بود و سیر نکرد.
مستندات این دیدگاه: دو روایت در این باره وجود دارد:
1. عایشه نقل می کند که «ما فقد جسد رسول الله ولکن اسری بروحه؛ جسد پیغمبر(ص) در شب معراج منتقل نشد ولی روح ایشان به معراج رفت»(6).
2. «ان معاویه بن ابی سفیان کان اذا سئل عن مسری رسول الله قال کانت رؤیا من الله صادقه؛ معاویه در پاسخ به پرسشی درباره ی کیفیت معراج پیامبر گفت این امر از جمله رؤیاهای صادقه ی الهی بود است»(7).
3. برخی کوشیده اند با همگون سازی معراج پیامبر با ماجرای خواب حضرت ابراهیم که در قرآن به آن اشاره شده، آن را توجیه کنند پس همان گونه که به ابراهیم موضوع قربانی کردن فرزندش در خواب اطلاع داده شد(8). حوادث و رویدادهای شب معراج در خواب به پیامبر عرضه شده است و در قرآن نیز به معراج پیامبر با تعبیر رؤیا اشارت رفته است «و ما جعلنا الرؤیا التی اریناک الافتنه للناس؛ ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم فقط برای آزمایش مردم بود»(9).
این عده با تطبیق رؤیای مورد اشاره در آیه بر واقعه ی معراج نتیجه گرفته اند که معراج پیامبر سیری در عالم رؤیا بوده است.
نقد دیدگاه دوم:
1. همانگونه که گذشت ظاهر آیات و روایات گواه بر تحقق لااقل بخشی از معراج به صورت جسمانی است و با تأویل به رؤیای صادقه سازگار نیست.
2. اگر واقعه ی معراج صرف رؤیا بود دیگر جا نداشت که آیات قرآنی این قدر درباره آن اهمیت داده و سخن بگویند و در مقام اثبات کرامت درباره ی پیامبر برآیند(10) بنابراین آیات در مقام منت نهادن است و درعین حال ثنای بر خدای سبحان است [سبحان الذی …] که چنین پیشامد بی سابقه ای را پیش آورده و چنین قدرت نمایی عجیبی را انجام داده و پرواضح است که مسأله ی قدرت نمایی با خواب دیدن به هیچ وجه نمی سازد.
خلاصه، خواب دیدن پیغمبر بی سابقه و قدرت نمایی نیست چون خواب را همه کس چه صالح و چه فاسد می بیند و چه بسا فاسق و فاجر خواب هایی ببینند که بسیار عجیب تر از خواب های یک فرد متقی باشد(11).
3. تاریخ اسلام نیز گواه صادقی بر تحقق معراج است؛ زیرا در تاریخ می خوانیم: هنگامی که پیامبر(ص) مسأله ی معراج را مطرح کرد مشرکان به شدت آن را انکار کردند و آن را بهانه ای برای کوبیدن پیامبر دانستند این به خوبی گواهی می دهد که پیامبر هرگز مدعی خواب یا مکاشفه ی روحانی نبوده وگرنه این همه سر و صدا نداشت(12).
4. روایات مورد استناد، به خاطر تعارض آشکار با روایات معارض دیگر، از درجه ی اعتبار ساقط است از این روست که ابن شهر آشوب، عائشه را در زمره ی کسانی به حساب می آورد که قائل به معراج جسمانی پیامبرند(13) و وجود روایات روشن معارض باعث شده که نویسندگان محترم تفسیر نمونه دو روایت مذکور را دارای جنبه ی سیاسی دانسته و بیان آنها را برای خاموش کردن جنجال درباره ی معراج پیامبر قلمداد کرده اند، نه این که واقعا چنین معانی مورد قبول گویندگان آن باشد(14).
وانگهی، روایت عایشه از نظر تاریخ وقوع معراج نامعقول می نماید چرا که تمام راویان حدیث و تاریخ نویسان اتفاق کلمه دارند که معراج قبل از هجرت به مدینه واقع شده در حالی که ازدواج رسول خدا با عایشه پس از هجرت و در مدینه آن هم پس از گذشت مدتی از هجرت اتفاق افتاده است(15).
با توجه به مطالب گذشته باید گفت پایین آوردن معراج پیامبر در حد یک رؤیای صادق قطعا باطل است.
5. اما در مورد آیه ی 60 سوره اسراء باید گفت که نمی توان این آیه را با توجه به شأن نزول های مختلف که درباره ی آن مطرح شده بر معراج پیامبر تطبیق داد(16). خصوصا این که ادله گذشته و روایات صریح چنین تطبیقی را بر نمی تابند.
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می فرمایند «خداوند متعال بیان نفرموده که رؤیایی که به پیامبرش عرضه داشته است چه بوده است و در دیگر آیات آنچه که این آیه را تفسیر کند وجود ندارد(17).
نتیجه آن که با این آیه نمی توان وقوع معراج را در عالم رؤیا اثبات کرد.
دیدگاه سوم و چهارم:
در این باره باید گفت که، ظاهر آیه اول سوره اسراء و نیز روایات متعدد، بر اثبات جسمانی بودن مرحله ی اول معراج پیامبر یعنی سیر از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی دلالت دارد، پس جسمانی بودن این مقدار از معراج را می توان قطعی دانست. اما سخن درباره ی مراحل بعدی معراج است که آیا جسمانی بوده و یا به نحو روحانی تحقق یافته است؟ در این باره مشهور دانشمندان و محققان اسلامی با توجه به ظهور روایات و نیز درک چنین معنایی از آیات سوره نجم که بیانگر مراحل بعدی سیر پیامبر است؛ نظریه ی جسمانی بودن سایر مراحل معراج پیامبر را پذیرفته اند(18).
در عین حال با توجه به برخی روایات و نیز بعضی تفاسیر از آیات سوره نجم نمی توان نظریه روحانی بودن سایر مراحل معراج را به طور قطع مردود دانست؛ از این رو، برخی از دانشمندان این نظریه را پذیرفته اند و علامه طباطبایی این تفسیر را جایز شمرده و آن را محتمل می دانند. البته در صورتی که این روحانی بودن به معنای قول دوم یعنی رؤیا تفسیر نشود(19).
ب .
درباره ناسازگاری ظاهری معاد جسمانی پیامبر(ص) با نظریه ماده و انرژی در فیزیک، نکاتی تأمل شدنی است:
1. علوم تجربی، و از جمله فیزیک بر مفاهیمی که مستقیما با تجربه های حسی پیوسته بوده و قضایایی که آن ها را به یکدیگر می پیوندد، استوار است؛ چنین صورتی از امور نمی تواند کسی را راضی کند که به راستی و دارای فکری علمی است(آلبرت انیشتاین، فیزیک و واقعیت، ترجمه محمد رضا خواجه پور، خوارزمی، تهران 1363، ص 34).
در حقیقت، بهره جویی تنها از داده های حسی، نمی تواند هم چون علوم ریاضی و عقلی، نظریه های علوم یاد شده را از استحکام و قطعیت بهره مند کند. نظریه نسبیت، دگرگونی های پدید آمده در مکانیک نیوتنی کلاسیک، اصل ماندگار گالیله، نظریه میدان و… مؤید این ادعاست (همان، ص 47).
هر چند تا زمانی که نظریه های موجود با مطرح شدن نظریه خلاف آن از سوی فیزیکدانان به قوت خود باقی است، ولی به هر حال این احتمال درباره آن ها وجود دارد که دستخوش دگرگونی شده و از اعتبار بیفتند. موضوع تغییر پذیری نظریه های فیزیک تا بدانجاست که یکی از فیزیکدانان آلمانی در این باره می گوید: «هر فیزیک دان تجربی می داند که روش های مستقیم و غیر مستقیمی وجود دارند که در بسیاری از موارد که روش مستقیم ناموفق بوده، روش غیر مستقیم توانسته است کمک های زیاد و مفیدی انجام بدهد. حتی مهم تر از این باید گفت: این نظر متداول و خوش ظاهر، دیگر مردود شده است که: تنها وقتی یک مسأله در فیزیک شایستگی بررسی دارد که، از قبل بدانیم جواب قطعی برای آن وجود دارد» (ماکس پلانک، فلسفه فیزیک، ترجمه محمد عترتی خسروشاهی، بقعه، تهران 1381، ص 55).
2. با توجه به دگرگونی یاد شده در عرصه قوانین علوم تجربی و از جمله فیزیک، تحول پذیری نظریه ماده و انرژی به گونه ای که با ماجرای معراج جسمانی پیامبر هم خوان شود، امری دور از ذهن و ناممکن نیست.
3. افزون بر انگاره دگرگونی پذیری در نظریه ماده و انرژی، در تبیین معراج جسمانی پیامبر، رویکرد دیگری نیز وجود دارد و آن انتساب و استناد این اقدام به خداوند است. در چشم اندازی کوتاه، کارهای خداوند را فراتر از ویژگی های عالم ماده می یابیم؛ آیا ماجرای لرزیدن حضرت ابراهیم(ع) در آتش، با قوانین ظاهری ماده، ناسازگار نمی نماید؟ آیا انعقاد نطفه حضرت مریم(ع) به دور از روند طبیعی پدید آمدن انسان، که ترکیبی از اسپرم و اوول است، نیست؟ و صدها ماجرای دیگر. حقیقت آن است که خداوند دو گونه ایجاد دارد: آفرینش خلقی و امری. آفرینش خلقی، روند طبیعی عالم ماده را سپری می کند ولی ایجاد امری، فراتر از آن بوده و به قول قرآن کریم با یک «کن» و اراده الهی پدید می آید: «انما قولنا لشیء اذا اردناه ان نقول له کن فیکون؛ وقتی چیزی را اراده می کنیم، فقط به آن می گوییم موجود باشد، بلا فاصله موجود می شود» (نحل، آیه 40).
آن معماری که همه قانون مندی های عالم را پی ریخته است، خود نیز می تواند همه آنها را به چالش کشیده و ناهمگون با آنان، اقداماتی انجام دهد. او همچنان که می تواند خاصیت سوزانندگی را از آتش بگیرد، نیز می تواند جسم پاک پیامبرش را، فراتر از قانون ماده و انرژی در یک چشم به هم زدن در عوالم گوناگونی سیر دهد.
منبعی برای مطالعه بیشتر: جی . اچ جینز، فیزیک و فلسفه، ترجمه علیقلی بیانی، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی،
—————————-
پی نوشت ها:
1. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 6، ص 178، مؤسسه امام صادق، قم، چاپ اول 1375.
2. اسرا، آیه 1.
3. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 6، ص 178.
4. ر.ک: بحارالانوار، ج 18، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404ق.
5. ابن شهر آشوب مازندرانی، المناقب، ج 1، ص 176، انتشارات علامه، قم 1379.
6. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 18، ص 284، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404ق.
7. طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، ج 15، ص 16
8. صافات، آیه 102.
9. اسراء، آیه 60.
10. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج 13، ص 32، مطبوعاتی اسماعیلیان قم.
11. موسوی همدانی، محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، ج 13، ص 29، دفتر انتشارات اسلامی، ج 5، 1374.
12. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 12، ص 15، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و دوم.
13. ابن شهر آشوب مازندرانی، المناقب، ج 1، ص 176، انتشارات علامه، قم 1379.
14. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 12، ص 15، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و دوم.
15. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج 13، ص 24، مطبوعاتی اسماعیلیان قم.
16. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 12، ص 171.
17. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج 13، ص 137، مطبوعاتی اسماعیلیان.
18. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 18، ص 288، مؤسسه الوفاء، بیروت 1404ق.
19. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج 13، ص 32، مطبوعاتی اسماعیلیان.