جزیه مالیاتی است که حکومت اسلامی از اهل کتاب (یهودی، مسیحی و مجسوسی) که در حمایت او هستند دریافت میکند. برخی از خاورشناسان از این موضوع سوء استفاده نمودهاند و گرفتن جزیه را نوعی تحمیل ظالمانه و تجاوز به حریم مال و شخصیت و آبروی جزیه پردازان جلوه دادهاند. ما، در این جا، از روی واقعیت جزیه، پرده برمیداریم و این موضوع را با کمال بی طرفی بررسی میکنیم.میداینم هر حکومتی برای اداره امور کشور و تأمین وسائل زندگی و رفاه ملت و دفاع از مرزهای مملکت، به بودجهای نیازمند است وتمام یا قسمتی از این بودجه را معمولا افراد مملکت، به صورت یک سلسله مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم میپردازند.
در مورد اصل قانون مالیات، جای هیچ گونه اعتراضی نیست و اعتراض تنها جائی وارد است که شیوه گرفتن و مقدار آن از صورت «عادلانه» بصورت «ظالمانه» درآید، و هماهنگی بین درآمد پرداخت کنندگان و نیازهای مملکت، و بین آنچه از آنان مطالبه میشود منظور نگردد، و یا مالیاتی که از مردم گرفته میشود، صرف عیاشی و خوشگذرانی و استفادههای شخصی افراد معینی شود.
در اسلام، مالیات از مسلمانان به عناوینی مانند «خمس و زکات» دریافت میگردد و از غیر مسلمانانی که تابع حکومت اسلامی هستند، بعنوان «جزیه» گرفته میشود.
مهمترین تفاوت بین این دو شیوه مالیات گیری، این است که درنوع نخست، تعیین مقدار آن، تا حدی به شخص پرداخت کننده واگذار میشود، یعنی مثلا شخص مسلمان، خود باید بگوید که در سال، چه اندازه پسانداز داشته و میزان خمسی که به او تعلق میگیرد چه اندازه است، معمولا اظهارات خود او درباره میزان دارائیش پذیرفته میشود (هر چند در مواردی مانند زکات، حاکم یا اعزام مأموران خاصی، میزان بدهی اشخاص از غلات و دامها و … را معین میکند).
ولی در نوع دوم، مالیات غالباً به طور سرانه دریافت میشود.
و گاهی هم ممکن است به جای محاسبه تعداد افراد، مقدار زمینی که تحت تصرف افراد است در نظر گرفته شود، و با تناسب موقعیت و ارزش آنها، مالیات گرفته شود. این نوع مالیات را «خراج» می نامند و خراج غالباً از غیر مسلمان تابع حکومت اسلامی بجای جزیه گرفته میشود (البته چنانچه از اراضی دولتی در دست فرد مسلمانی باشد از او نیز میتوان خراج گرفت).
بنابراین مسلمان و ذمی از این نظر تفاوت چندانی ندارد لیکن طبق آنچه از روایات شیعه و تعالیم ائمه علیهم السلام استفاده میشود از ذمیان یا باید جزیه گرفته شود و یا خراج (وسائل الشیعه 11/68)
امام باقر(ع) در ضمن بیانی میفرماید: «ذمیان آنچه را که در متن قرارداد پذیرفتهاند باید بپردازند و امام مسلمانان بیش از آن حق ندارد از آنان مطالبهای کند، لیکن اگر خواست جزیه را بطور سرانه از آنان میگیرد، و دیگر نسبت به اموال و دامهای آنان حقی ندارد و اگر خواست نسب به اموال و دامهای آنان حساب کند، دیگر نمیتواند مالیات سرانه بگیرد» .(وسائل 11/114 و 115)
در روایت دیگر میفرماید: «ذمیان برای تأمین جان و مال خود یا مالیات سرانه میپردازند یا از درآمد زمین» (حقوق اقلیتها ص71، به نقل از سبل السلام 4/46) این تفاوت ناشی از این است که مسلمان معمولا به مقررات اسلامی ایمان و اعتقاد دارند و همین ایمان او میتواند بهترین ضامن اجرای قانون باشد و لذا اسلام اظهارات او را در مورد بسیاری از درآمدها پذیرفته است اما غیر مسلمان که چنین اعتقادی ندارد، قانون مالیاتی او طوری نیست که توانسته باشد با کتمان حقایق از پرداخت آن شانه خالی کند.
آیة الله جعفر سبحانی،پرسشها و پاسخ ها
به نقل از سایت تبیان
در مورد اصل قانون مالیات، جای هیچ گونه اعتراضی نیست و اعتراض تنها جائی وارد است که شیوه گرفتن و مقدار آن از صورت «عادلانه» بصورت «ظالمانه» درآید، و هماهنگی بین درآمد پرداخت کنندگان و نیازهای مملکت، و بین آنچه از آنان مطالبه میشود منظور نگردد، و یا مالیاتی که از مردم گرفته میشود، صرف عیاشی و خوشگذرانی و استفادههای شخصی افراد معینی شود.
در اسلام، مالیات از مسلمانان به عناوینی مانند «خمس و زکات» دریافت میگردد و از غیر مسلمانانی که تابع حکومت اسلامی هستند، بعنوان «جزیه» گرفته میشود.
مهمترین تفاوت بین این دو شیوه مالیات گیری، این است که درنوع نخست، تعیین مقدار آن، تا حدی به شخص پرداخت کننده واگذار میشود، یعنی مثلا شخص مسلمان، خود باید بگوید که در سال، چه اندازه پسانداز داشته و میزان خمسی که به او تعلق میگیرد چه اندازه است، معمولا اظهارات خود او درباره میزان دارائیش پذیرفته میشود (هر چند در مواردی مانند زکات، حاکم یا اعزام مأموران خاصی، میزان بدهی اشخاص از غلات و دامها و … را معین میکند).
ولی در نوع دوم، مالیات غالباً به طور سرانه دریافت میشود.
و گاهی هم ممکن است به جای محاسبه تعداد افراد، مقدار زمینی که تحت تصرف افراد است در نظر گرفته شود، و با تناسب موقعیت و ارزش آنها، مالیات گرفته شود. این نوع مالیات را «خراج» می نامند و خراج غالباً از غیر مسلمان تابع حکومت اسلامی بجای جزیه گرفته میشود (البته چنانچه از اراضی دولتی در دست فرد مسلمانی باشد از او نیز میتوان خراج گرفت).
بنابراین مسلمان و ذمی از این نظر تفاوت چندانی ندارد لیکن طبق آنچه از روایات شیعه و تعالیم ائمه علیهم السلام استفاده میشود از ذمیان یا باید جزیه گرفته شود و یا خراج (وسائل الشیعه 11/68)
امام باقر(ع) در ضمن بیانی میفرماید: «ذمیان آنچه را که در متن قرارداد پذیرفتهاند باید بپردازند و امام مسلمانان بیش از آن حق ندارد از آنان مطالبهای کند، لیکن اگر خواست جزیه را بطور سرانه از آنان میگیرد، و دیگر نسبت به اموال و دامهای آنان حقی ندارد و اگر خواست نسب به اموال و دامهای آنان حساب کند، دیگر نمیتواند مالیات سرانه بگیرد» .(وسائل 11/114 و 115)
در روایت دیگر میفرماید: «ذمیان برای تأمین جان و مال خود یا مالیات سرانه میپردازند یا از درآمد زمین» (حقوق اقلیتها ص71، به نقل از سبل السلام 4/46) این تفاوت ناشی از این است که مسلمان معمولا به مقررات اسلامی ایمان و اعتقاد دارند و همین ایمان او میتواند بهترین ضامن اجرای قانون باشد و لذا اسلام اظهارات او را در مورد بسیاری از درآمدها پذیرفته است اما غیر مسلمان که چنین اعتقادی ندارد، قانون مالیاتی او طوری نیست که توانسته باشد با کتمان حقایق از پرداخت آن شانه خالی کند.
آیة الله جعفر سبحانی،پرسشها و پاسخ ها
به نقل از سایت تبیان