خانه » همه » مذهبی » جستاري در اهداف سفرهاي حديث پژوهشي(1)

جستاري در اهداف سفرهاي حديث پژوهشي(1)

جستاري در اهداف سفرهاي حديث پژوهشي(1)

غناي گنجينه سخنان گهربار پيامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) در عصر کنوني مرهون تلاش هاي بي دريغ مسلمان صدر اسلام و نسل هاي پس از ايشان است. يکي از مهم ترين و ارزشمندترين روش ها در حفظ و انتشار اقوال، سيره و سنن ثقل اصغر، (سفر)هاي محدثان است.

589209cc 0519 4ca4 a599 3a4b25ad5860 - جستاري در اهداف سفرهاي حديث پژوهشي(1)

21770 - جستاري در اهداف سفرهاي حديث پژوهشي(1)
جستاري در اهداف سفرهاي حديث پژوهشي(1)

 

نويسنده: آتنا بهادري* – دکتر محمدعلي مهدوي راد **

 

چکيده
 

غناي گنجينه سخنان گهربار پيامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) در عصر کنوني مرهون تلاش هاي بي دريغ مسلمان صدر اسلام و نسل هاي پس از ايشان است. يکي از مهم ترين و ارزشمندترين روش ها در حفظ و انتشار اقوال، سيره و سنن ثقل اصغر، (سفر)هاي محدثان است.
تامل در دستاورد سفرهاي حديث پژوهان چهارقرن نخستين عالم اسلام، تصريح مي نمايد که مجموعه اين کوچ ها يازده هدف عمده را دنبال مي کرد: 1. طلب و فراگيري احاديث، 2. اطمينان از صحت و اتقان احاديث3. طلب علو در اسناد 4. نشر و فرادهي احاديث،5. بررسي احوال روات،6. مذاکره علما در فهم و نقد احاديث،7. تاثير در بهبود اوضاع فرهنگي- ديني شهرهاي مقصد،8. کسب علوم مختلف حديث9. اخذ کتب حديث،10. نشر کتب حديث،11. تدوين مجموعه هاي حديث. در اين نوشتار به معرفي و ذکر آثار گران بهاي برخي از اين محدثان- که از مصاديق بارز زحمات ايشان است – مي پردازيم.
کليد واژه ها، رحله(سفر)، تاريخ حديث، اخذ حديث، نشر حديث، علو اسناد، کتب حديث.

درآمد
 

بر هيچ مسلماني پوشيده نيست که قرآن کريم و روايات معصومان(ع) دو منبع ارزشمند در شريعت اسلام هستند. قرآن سند زنده و معجزه جاويدان پيامبر اکرم(ص)، از همان بدو نزول با تشويق و اهتمام ايشان حفظ و نگارش شد، اما سنن و روايات حضرت محمد(ص) و ائمه اطهار(ع) در طول تاريخ پرفراز و نشيب خود با نابساماني هايي روبرو شد، ولي ياران و اصحاب واقعي ايشان، با روح علمي که اسلام در آنان دميده بود و در اطاعت از آيه «نفر»(1) و به منظور تشويق و ترغيب رسول خدا(ص) به فراگيري علم(2) طي طريق نموده، سختي هاي راه را برخود هموارکردند و در طلب علوم- که ارجح آن علم دين و سخنان گهربار حضرتش بود – روان شدند و بدين صورت، برگي زرين از اهتمام مسلمين در حفظ دينشان رقم خورد.

1. مفاهيم واژگان
 

الرحله: الرحل و الراحله، هم به معناي جهاز و مرکب شتر و هم به معناي مسکن و اثاثيه منزل آمده است. عبارت ارتحل البعير رحله، معناي عزيمت و حرکت شتر را در بر دارد که در عرف رايج، واژه الرحله به معناي «مقصد و سرمنزل» و الرحله به معناي «سفر، کوچ و مهاجرت» است. کلمات الترحل، الارتحال و الترحيل نيز همگي معناي دوم اين واژه را دربردارند.
در نهايت، با توجه به آنچه کتب لغوي در آن اتفاق دارند، نتيجه مي گيريم واژه مورد نظر در اصل، از جهاز شتر – که سنبل حرکت و مهاجرت است – گرفته شده و لذا به هرگونه انتقال و کوچ نمودني اطلاق مي گردد. (3)
حديث: در لغت به معناي هر شيء جديد و نو است(4) و شامل ظهور هر امري بعد از آن نبود، مي گردد؛(5) از آن رو، يکي از مصاديق آن، کلام و سخن است؛ به طوريکه برخي نگاهي فراتر از مصداق بدان داشته و «مترادف» کلام مي دانند.(6) اما در علوم حديث، اين کلمه بر نوع خاصي از کلام اطلاق مي گردد که حکايت از قول، فعل يا تقرير معصوم (ع) دارد.(7)

2.آغاز سفرهاي دين پژوهي مسلمانان
 

با بعثت پيامبر ختمي مرتبت(ص)، روحيه حقيقت جوي انسان ها سبب شد براي شناخت آيين جديد و دستورات و نواهي آن از سراسر عربستان، تک تک يا در قالب وفد(8) هايي سوي حضرتش رهسپار شوند.
در ابتدا هدف، شنيدن پيام اين آيين وآيات عظيم و شگفت آور قرآن کريم بود؛ عده اي نيز به هدف سوال و رفع ابهام از مسائل ديني رهسپار مي شدند؛ نظير ضمام بن ثعلبه(9) و عبدالقيس(10)؛ اما رفته رفته فهم و درک آيات، رفت و آمد جويندگان دانش دين را به سوي ناقلان اوليه زياد نمود.
مسروق بن اجدع از عبدالله بن مسعود نقل مي کند که او با وجود هفتاد و اندي سوره – که به طور مستقيم از حضرت سماع نموده بود – باز مي گفت:
لو علمت احدا اعلم بکتاب الله تعالي تبلغه الابل لاتيته،(11)
اگر احدي را داناتر از خويش به کتاب خدا مي يافتم، بار شتر به جانب او مي بستم، و مطلبي مي گرفتم.
و ابي الدرداء، صحابي ديگري گويد:
لو اعيتني آيه من کتاب الله فلم اجد احداً بفتحها علي الارجل ببرک الغماد، لرحلت اليه؛(12)
اگر آيه اي از کتاب خدا مي يافتم و احدي را در فهم آن نمي يافتم، مگر کسي در برک الغماد (دورترين جاي يمن)، ناچار به سويش سفر مي کردم.
از ديگر اهداف در سفرهاي با محوريت قرآن، تلاش قراء براي کسب و نشر قرائات مختلف بود؛ چنان که ابوزکريا يحيي بن سلام بصري(م200ق) در طلب قرائات از اصحاب حسن بصري سفرهاي بسيار نمود(13) و ابومحمد غازي بن قيس(م199ق) شيخ اندلس در سفر نزد نافع، قرائتش را بر او عرضه نمود و پس از اختيار قرائت نافع، اولين کسي بود که آن را به اندلس وارد کرد.(14)
گذشته از سفرهاي قرآني – که درجاي خود فحص و جست و جوي ويژه اي لازم دارد – در اين مقاله، بررسي اهداف فعاليت هاي مسافران حديث پژوه مد نظر است.

3. اهداف سفر در نزد محدثان
 

بررسي قريب يک هزار و هشتصد سفر حديث پژوهي در چهار قرن نخستين اسلام(15)، مشخص مي کند که علما، بزرگان و محدثان عالم اسلام براي تحقق اهداف ذيل کوچ هاي حديثي خويش را رقم زدند:
1.طلب و فراگيري احاديث2. اطمينان از صحت واتقان احاديث،3. طلب علو در اسناد،4. نشر و فرادهي احاديث،5. بررسي پيرامون احوال روات،6. مذاکره علما در فهم و نقد احاديث،7. تاثير در بهبود اوضاع فرهنگي – ديني شهرهاي مقصد8. کسب علوم مختلف حديث9. اخذ کتب حديث10. نشر کتب حديث11. تدوين مجموعه هاي حديث، که يک به يک مورد بررسي قرار مي دهيم.

3-1. طلب و فراگيري احاديث
 

آنچه هدف غالب محدثان از سفرهاي علمي شان بود، در وهله اول اخذ و فراگيري روايات، سنن و سيره حضرت رسول(ص) بود که به تدريج، اهداف ديگر، در پي آن شکل منسجمي به خود گرفت.
در عصر حضور حضرت محمد(ص)، در پي اعلام وجوب کسب دانش(16) و تشويق و ترغيب حضرتش به نقل روايات(17)، اصحاب همه هم و غم را به کار گرفتند تا به اوامر حضرت جامه عمل پوشند و در اين راه هم خزينه علم شان را سرشار نمايند و هم به احاديثي صحيح و پالوده دست يابند.
3-1-1 .پيدايش اسناد و اهميت آن نزد مسلمين
اسناد به معناي «رفع الحديث الي قائله» (رساندن حديث به گوينده آن) و سند همان«طريق المتن» (راهي که متن از آن به دست مي آيد) است(18) که در عهد پيامبر(ص) به وجود آمد. در واقع، علم سند، ابتکاري در قوانين روايت بود که خداوند تنها مسلمين را در آن توفيق داد و امم گذشته از آن بي بهره بودند.
حافظ علي بن حزم گويد:
نقل متصل فرد ثقه از ثقه تا پيامبر اکرم(ص) ويژگي است که خداوند آن را مختص مسلمين و نه ديگر ملل، قرارداد و از روزگار قديم طراوت و تازگي آن را نزد ايشان محفوظ داشت.(19)
صحابه حضرت رسول(ع) آنچه از اقوال پيامبر(ص) مي شنيدند و از افعال و يا ساير احوال حضرت مي ديدند، براي آنان که به طور مستقيم از حضرت نشنيده و نديده بودند، نقل مي کردند و از آنجا بود که بسياري افراد – که برخي از فرصت هاي ديدار حضرت را از دست مي دادند و از بسياري از سنن ايشان محروم مي ماندند- از برادران ديني خود اخذ مي کردند.
از براء بن عازب نقل است که گويد:
همه ما حديث رسول الله(ص) را نمي شنيديم، چرا که کار و مشغله داشتيم؛ لکن در آن روزگار مردم دروغ گو نبودند، پس شاهد، غايب را خبر مي داد.(20)
در عهد رسول الله(ص) افرادي از صحابه بودند که اگر حديثي را براي ديگري نقل مي کردند، آن را به پيامبر(ص) مي رساندند؛ خوه از حضرت به طور مستقيم شنيده بودند يا به واسطه صحابي ديگر؛ البته اين ناشي از جهل ايشان به واسطه نقل يا عدم شناخت فردي که از او اخذ کرده بودند، نبود، بلکه به دليل اعتماد ايشان به يکديگر بود واين که همديگر را از مظان کذب، چه به طور طبيعي و چه از باب ديانتشان، دور مي دانستند. حضرت نبي اکرم(ص) نيز در ميانشان حضور داشتند و اگر اشکالي روي مي داد يا دچار شک مي شدند، به حضرتش مراجعه مي نمودند.(21)
در طبقه(22) صغار اصحاب، دقت بيشتري در پذيرش و نقل روايات صورت مي گرفت؛ چنان که مجاهد بن جبر مکي گويد:
بشيرالعدوي به سوي ابن عباس آمد و شروع به نقل حديث نمود، اما ابن عباس اجازه نقل به او نمي داد تا بالاخره گفت:
«در گذشته، اگر زماني مي شنيديم که مردي مي گويد رسول خدا(ص) چنين فرمود، چشمانمان خيره مي شد و به او گوش مي داديم و اما وقتي زمانه تغيير کرد، جز آن که او را مي شناختيم، حديثي اخذ نکرديم».(23)
با گذشت عصر صحابه سخت گيري ها بيش تر شد. طبق نقل محمد بن سيرين (م110ق) تابعي معروف، چون فتنه ها آشکار شد، طالبان حديث خواستار سند احاديث و واسطه هاي نقل متن شدند. اگر از اهل ديانت بودند، حديثشان پذيرفته مي شد و اگر از اهل بدعت بودند، حديث شان به کناري مي رفت.(24)
تمسک به اسناد در عهد زهر ي و اقرانش(25) از صغار تابعان شايع شد و در اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم هجري به سيادت رسيد؛ به طوري که شرط اعتبار روايات و اساس اعتماد در قبول و رد آنها شد.
در دوران اتباع تابعان، علماي حديث باب جرح وتعديل را توسعه دادند و از پذيرش اخبار و روايات راويان مجهول الحال خودداري ورزيدند. در مورد ابوالزناد، از اصحاب امام سجاد(ع)(26) نقل است که او در شهر مدينه صدنفر را مشاهده کرد که کسي احاديث ايشان را قبول نمي کرد و دليل آن نيز، عدم صلاحيت آنها بر نقل روايت بود.(27)
به دنبال چنين تلاش هاي بي وقفه اي از علماي اقدم بود که حاکم نيشابوري از بزرگان حديث در قرن چهارم، بيان داشت:
اگر اسناد و کثرت مواظبت مسلمين برآن نبود، درخشش و تابندگي اسلام از بين مي رفت و ملحدان و بدعت گذاران بر وضع احاديث راه مي يافتند و اسانيد را مقلوب مي کردند.(28)
و در نهايت، آنچه اجراي قوانين اسناد را ممکن مي ساخت، سفر و نقل و انتقال محدثين و علماي رجال بود.
از ميان طرق تحمل حديث(29)، «سماع»(30) برترين و معمول ترين شيوه بود که اساس سفرهاي علمي را به ديدار علما و کسب شفاهي روايات از ايشان اختصاص مي داد.
در طبقه اصحاب، انس بن مالک به شخصي که از او حين نقل روايتي پرسيد: آيا تو خود از رسول خدا آن را شنيدي؟ جواب داد: هرآنچه ما نقل مي کنيم، از رسول خدا شنيديم لکن برخي از برخي ديگر نقل نمودند.(31)
جابر بن عبدالله انصاري نيز- که در مدينه اقامت داشت – در پي شنيدن حديث«مظالم» از يکي از اصحاب در شام، شتري خريداري نمود و يک ماه در سفر بود تا به نقل حديث رسيد و گفت: ترسيدم قبل ازآن که اين حديث را از تو بشنوم، يکي از ما فوت کنيم.(32)
به دنبال اصحابي که در شهرها متفرق شده و ميراث نبوت را به سرزمين هاي مختلف برده بودند، تابعان نيز حرکت کردند. اهتمام ايشان تا آنجا بود که حتي يک حديث، ايشان را شب ها و روزها با خود همراه مي کرد. سعيد بن مسيب از کبار تابعان و اصحاب امام سجاد(ع) (33) گفت:
ان کنت لاسير الايام والليالي في طلب الحديث الواحد؛(34)
در جست و جوي يک حديث روزها و شب ها سفر مي کردم.
و بُسربن عبدالله حضرمي در سماع يک حديث گفت:
ان کنت لارکب الي المصر من الامصار في الحديث الواحد لاسمعه؛(35)
براي شنيدن همين يک حديث، سرزمين هاي مختلف را پيمودم.
ابوقلا به بصري از تابعاني است که به خاطر احاديثي که از فردي در مدينه به او رسيده بود، سه روز در آنجا اقامت کرد؛ درحالي که کاري جز ديدن آن که ناقل حديث بود، نداشت.(36)
در اين ميان افرادي چون يحيي بن معين، چندان به سفر در طلب حديث اهتمام داشتند که اگر محدثي اکتفا به شهر خويش مي نمود، براي او رشد و هدايتي نمي دانستند(37) و عبدالله بن فروخ(م176ق) در مسجد جامع«عقبه» برکرسي تدريس جلوس نکرد، مگر پس از سفر و سماع از کبار محدثان مشرق؛ همچون مالک بن انس و سفيان ثوري و اعمش.(38)

3-2. اطمينان از صحت و استواري احاديث
 

يکي از اهداف سفر محدثان، رفع شک و ترديدهايي بود که در الفاظ احاديث خاصي برايشان رخ مي داد ؛ ازجمله ايشان ابوايوب انصاري است. او با دقتي که در نقل احاديث داشت، وقتي در الفاظ روايتي دچار ترديد شد، به سراغ عقبه بن عامر در مصر رفت و گفت:
حدثنا ما سمعته من رسول الله(ص) في سترالمسلم، لم يبق احد سمعه غيري و غيرک؛(39)
براي من آنچه را که از رسول خدا(ص) در مورد پوشش مسلمان شنيدي، نقل کن که احدي جز من و تو باقي نمانده که آن را شنيده باشد.
و پس از اخذ حديث، فوراً سوار بر مرکبش شد و به مدينه بازگشت.
و يا ابومحمد بن ابي سفيان، روايت جابر را از پيامبر اکرم(ص) در تفسير آيه (وتعزروه) از ابراهيم بن سعيد شنيد. پس ازآن، ابراهيم در شهر عين زربه ساکن شد و ابومحمد چندين بار نزد او سفر کرد تا دوباره حديث را برايش بازگويد که او بعد از چند بار امتناع، بالاخره پذيرفت.(40)
از سوي ديگر، ابن عجلان از عبيدالله مقسم نقل مي کند که جابربن عبدلله در اواخر عمرش تنها براي اتقان يک حديث از مدينه به مکه رفت.(41) رامهرمزي نيز در سند خود از ابان بن ابي عياش گويد ابومعشر کوفي به خاطر اطمينان از صحت حديثي که از ابان به وي رسيده بود، از کوفه به بصره گام نهاد.(42)
خطيب بغدادي در بحث مفصلي ماجراي شعبه بن حجاج کوفي(م160ق)، از اصحاب امام صادق(ع)(43) را شرح مي دهد که به دنبال اطمينان در نقل حديث«دعاي وضو»، به چندين شهر قدم گذارد و با هدايت سلسله افراد سند، در نهايت آن را از زياد بن محراق در بصره شنيد. (44)
در مجموع، سفر براي بررسي استواري و اتقان احاديث در نوع روايات ذيل صورت گرفت:(45)
الف. احاديثي که در متن يا معنا يکسان اند، ولي با اسناد ديگري روايت شدند.(متابع)
ب. احاديثي که مضمون در احاديث ديگر وجود دارد.(شاهد)
ج. احاديثي که از نظر سند ضعيف اند و محدث براي احتجاج بدان ها، در طلب بررسي روات وقوت بخشيدن به سند برمي آيد.(حسن لغيره)
د. احاديث صحيحي که بررسي راحل، بر قوت آن مي افزايد و يا از ضعف و خلل آن پرده برمي دارد.

3-3. طلب علو در اسناد
 

کم نمودن وسايط سند حديث در عين حال که متصل هستند، روشي است که در آن محدث، حديثي را با واسطه از شيخي شنيده، لذا به سراغ او رفته و از خود شيخ به طور مستقيم مي شنود.
به درستي که اگر اسناد و کثرت مواظبت مسلمين برحفظ آن نبود، مناره هاي اسلام متزلزل مي شد و ملحدان و بدعت گزاران بر وضع احاديث راه مي يافتند و اسانيد را مقلوب مي کردند.
اما نه تنها دقت در سند حديث از زمان علماي سلف، سنتي در ميان محدثان بود(46) بلکه اخذ احاديث با اسناد عالي نيز اهميت ويژه اي داشت و افرادي نظير محمدبن مسلم طوسي، قرب الاسانيد را نزديکي به خداوند و سفر با اين هدف را مستحب مي دانستند( 47) و محمدبن طاهر مقدسي نيز معتقد به اجماع اهل نقل بر طلب علو اسناد بود. (48)
در توضيح اسناد عالي، حاکم نيشابوري(49) معتقد است که به تعداد رجال سند، بستگي ندارد، بلکه فهم راوي ملاک است؛ چه بسا اسنادي هفت، هشت يا ده واسطه دارد، ولي اعلي از همان سند با وسايط کمتر است؛ چنان که علي بن خشرم در مورد وکيع مي آورد(50): از ما پرسيد کدام يک از دو سند ذيل نزد شما بهتر است؟ آن که اعمش از ابي وائل، از عبدالله بياورد، يا سفيان از منصور، از ابراهيم، از علقمه، از عبدالله؟ گفتيم: اولي و او پاسخ داد: سبحان الله که اعمش و ابووائل شيخ اند، ولي سفيان و منصور و ابراهيم و علقمه همگي فقيه اند و حديثي که در بين فقها بگردد، بهتر از حديثي است که شيوخ انتشار دهند.
در هر صورت، علو را به هر معنايي بگيريم، با مسافرت و اخذحديث از راوي، که مورد اعتماد راحل است – حاصل مي گردد؛ چنان که از ابوالعاليه رياحي نقل است که گفت:
ما روايتي را در بصره از اصحاب رسول خدا(ص) مي شنيديم، ولي راضي نمي شديم تا آن که به مدينه رفته و از زبان خودشان مي شنيديم.(51)
زيد بن حباب بن ريان(52)، پس از آن که به دنبال حديث «فرق ما بين صيامنا و صيام اهل الکتاب اکله السحر»، به سراغ اسامه به مدينه رفت ودر آنجا شنيد که موسي بن عُلَيّ – که اسامه از او شنيده است – در مصر زنده است، مرکبش را سوار شد و راهي مصر گرديد و بالاخره حديث را از خود وي شنيد. (53)
توجه به اسناد عالي از چنان اهميتي برخوردار بود که نقل است ابوعلي نيشابوري وقتي در سال 303ق از ابن ابي خزيمه اجازه خروج از عراق خواست، وي گفت: تو به دليل سفرهاي بسيارت صاحب احاديث عالي الاسنادي هستي و در حفظ و اتقان بر همه سبقت داري و ما از تو بهره مي بريم؛ پس نرو!(54)
و برخي همچون قاسم بن اصبغ اندلسي(م340ق) به دليل سفرهاي بسياري که در طلب علوّ سند نموده بود، مرکز توجه مردم شهر خويش شد و علوّ سند در اندلس به وي منتهي گرديد. (55)
از همه مهمتر افرادي هستند که هم مورد توجه شيعه و هم اهل تسنن اند؛ مثلا عبدالرزاق بن همام صنعاني(م211ق)از اصحاب امام صادق(ع) و از اعلام علماي شيعه است؛(56) در عين حال، اين عالم بزرگ را شيخ بخاري و مقصود سفر احمدبن حنبل، يحيي بن معين و ديگر بزرگان اهل سنت نيز دانستند.(57) همچنين او همان کسي است که از معمر بن راشد، از ابان بن ابي عياش، از سليم بن قيس حديث طولاني حضرت علي(ع) براي طلحه را درمورد «يوم الخميس» و فرموده حضرت رسول(ص) را در ولايت و وصايت علي بن ابي طالب(ع) و شهادت مقداد، سلمان و ابوذر براين ماجرا، نقل نمود. (58) اين محدث عظيم الشان و پرکار، در پي سفرهايش به حجاز، عراق و شام از پنجاه شيخ غير يمني حديث شنيد و پس از آن که شور و شوقش در طلب حديث پايان يافت، وسعت علمي او سبب شد از اقصا نقاط عالم اسلام سويش رهسپار شوند.(59)

3-4. نشر و فرادهي احاديث
 

از مهم ترين انگيزه هاي سفر، انتشار محفوظات يک محدث است و در ميان علما و بزرگان اسلام، بسيار ديده شده که هدفشان از هجرت، پرداخت زکات علم شان بوده است؛ به عنوان نمونه، محمدبن مسلم ابوجعفر اعورق(م150ق) از اصحاب صادقين(ع) بود که با سفرش به کوفه، جمعيت فراواني از جمله عامه را نزد خودگردآورد.(60)
از صاحبان کتب اربعه، محمدبن يعقوب کليني(رحمه الله)، صاحب کتاب شريف الکافي، پس ازآن که رشد و نمو علمي اش در کلين صورت گرفت، متوجه بغداد گرديد و در آنجا مورد توجه و مقصد سفر بزرگان حديث شيعه شد(61) و شيخ صدوق(رحمه الله) نيز شهرهاي بسياري را از بلاد خراسان درنورديد و علاوه بر کتب گران سنگي که نگارش نمود، احاديث بسياري در اختيار مردم آن شهر قرار داد و در شهر بغداد نيز اجازه نقل مصنّفاتش را به پدر«نجاشي، عالم رجالي» علي بن احمدبن عباس داد.(62)
غير از صاحبان کتب، ديگر بزرگان، چنين مجالسي در شهرهاي مورد سفر خويش داشتند؛ از آن جمله محمدبن سليمان لوين اسدي( م245ق)، از اصحاب امام صادق(ع) است، (63) که به نقل بغوي، وقتي وارد بغداد شد، صدهزار نفر براي شرکت در مجلس او حاضر شدند که به ناچار، آن را در ميدان «الاشنان» شهر برپا نمود(64) و يا در مورد حاضران مجلس ابوخالد يزيدبن هارون سلمي(م206ق)، هفتادهزار نفر گزارش داده اند.(65)
علاوه بر مواردي که به کثرت افراد در مجالس حديث شان اشاره شده است، اشخاصي هستند که تعداد بسيار احاديث منقول از ايشان در سفر به يک شهر مورد توجه است؛ به خصوص که از حفظ بيان نموده اند، نه از روي نوشته؛ مثلا در مورد غياث بن ابوعمر کوفي(م194ق) گويند جميع آنچه در بغداد و کوفه نقل نمود، قريب سه يا چهارهزار حديث، از حفظش بود.(66)
البته در مواردي اغراق در اعداد بيشتر است؛ مثلا گويند ابوداود طيالسي(م323ق) چهل هزار حديث از حفظ بر مردم اصبهان نقل کرد(67) و گفت: از نقل آن فخري ندارم، درحالي که در سينه ام دوازده هزار حديث از عثمان البري است که احدي از مردم بصره از من نپرسيد: لذا به اصبهان آمدم و آنجا نقل نمودم. (68)
و فرزند اسحاق بن بهلول تنوخي (م 252ق) نقل حديث پدرش را در بغداد، بالغ بر پنجاه هزار حديث از حفظ دانسته است که در هيچ يک خطايي هم صورت نداد. (69)

3-5. بررسي احوال روات
 

از ديگر اهداف سفر محدثان و بخصوص علماي رجال، بررسي عدالت و وثاقت روات و آزمايش حفظ و تيقن آنها از طريق ملاقات، گفت و گو و پرسش هايي در احوال ايشان است؛ نظير سفري که يحيي بن معين همراه احمدبن حنبل به مدينه داشت و در راه، وقتي به کوفه رسيدند، به احمدبن حنبل گفت: مي خواهم ابونعيم را بيازمايم. لذا سي حديث از احاديث او را در ورقي نگاشت و در ميان آنها سه حديث غير او قرارداد، ولي وي هر سه را تشخيص داد. (70)
همچنين اوکريب محمدبن علاء کوفي(م248ق) در سفر نزد يحيي بن حمزه با ديدن او در لباس قضاوت، ديگر حديثي از وي نقل ننمود. (71) همه اين مطالب حکايت از اهميت بررسي ناقلان حديث نزد محدثان دارد.

3-6. ملاقات علما و مذاکره در فهم و نقد احاديث
 

بررسي رحلات حديثي نشان مي دهد که محدثان، گاهي به صورت گروهي سفر مي کردند تا در اثناي اين نقل و انتقالات به مبادله دانش و مباحثه در فهم و درک احاديث و تمييز صحيح و سقيم آن، با ديگر بزرگان حديث بپردازند؛ از آن جمله احمدبن حنبل، يحيي بن معين و علي بن مدايني هستند که در سفر به مکه يکديگر را مشايعت مي کردند(72) ويا عبدالله بن فروخ به همراهي بهلول بن راشد و عبدالله بن عمربن غانم از افريقيه سوي مشرق عالم اسلام سفر نمود.(73)
علاوه بر همراهي ها، شهرهاي مقصد نيز مکان خوبي براي مذاکرات حديثي بود؛ مثلا ديدار سه عالم بزرگ حديث، عبدالرحمان بن مهدي عالم بصره(74)، زيدبن حباب بن ريان عالم خراسان(75) و سعدويه سعيدبن سليمان عالم واسط(76) و شنيدن حديث شان از معاويه بن صالح، عالم اندلس در شهر مکه بوده است، نه در اندلس و يا ابوعلي نيشابوري در شهر بغداد با ابومحمدعسال، ابواسحاق بن حمزه، ابوطالب بن نصر، ابوبکر جعابي و ابواحمد زيدي گردآمدند و مبادلات حديثي نمودند.(77)
از مهمترين امور مورد توجه در شهرهاي هدف،«عرضه کتب و محفوظات حديثي» مسافران براي تاييد علما و بزرگان آن ديار است؛ چنان که محمدبن عيسي بن سوره ترمذي صاحب سنن براي اتقان احاديث کتابش، آن را بر علماي حجاز، عراق و خراسان عرضه نمود و همگي تاييد کردند.(78)
در ميان شهرهاي مرکز تجمع دانشمندان حديث، «مکّه مکرمه»، به دليل برگزاري موسم حج، نقش مهمي در عصر پراختناق حضور معصومان (ع) دارد.

پي نوشت:
 

*کارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث
**استاديار علوم قرآن و حديث دانشگاه پرديس قم.
1. (فلولانفر من کل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا في الدين ولينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون)؛پس چرا از هر فرقه اي از آنان دسته اي کوچ نمي کنند تا [دسته اي بمانند و ] و در دين آگاهي پيدا کنند و قوم خود را – وقتي به سوي آنان بازگشتند بيم دهند –باشد که آنان[از کيفر الهي] بترسند؟ (سوره توبه آيه 122)
2. من سلک طريقا يطلب فيه علما سلک الله به طريقا الي الجنه؛ آن که راهي بپيمايد تا دانشي جويد، راهي به بهشت بر او مي گشايد. (اصول الکافي، ج1، ص34)
3. العين، ج 3، ص207؛ النهايه في غريب الحديث، ج2، ص 209؛ لسان العرب، ج11، ص 274.
4. العين، ج 3، ص177.
5. معجم مقاييس اللغه، ج2، ص36.
6. مجمع البحرين، ج1، ص 469.
7. الوجيزه، ص 4؛ النهايه الدرايه، ص80.
8. هيات يا جماعتي که براي انجام کاري از نقطه اي به نقطه ديگر سفر مي کند.
9. صحيح البخاري، ج1، ص23.
10. همان، ج1، ص 19.
11. الکفايه في علم الروايه، ص569، السنه قبل التدوين، ص179.
12. معجم البلدان، ج1، ص400.
13. سيراعلام النبلاء، ج 9، ص396، ش128.
14. همان، ج 8، ص206، ش1418.
15. ر.ک پايان نامه کارشناسي ارشد نگارنده با عنوان«پژوهشي در رحله هاي حديثي در چهار قرن نخستين اسلام» به راهنمايي دکتر محمدعلي مهدوي راد و مشاوره دکتر کاظم قاضي زاده، تهران: دانشگاه تربيت مدرس، شهريور 1385ش.
16. طب العلم فريضه علي کل مسلم الا ان الله يحب بغاه العلم؛ جستجوي دانش بر هر مسلماني واجب است، همانا خداوند طالبان دانش را دوست دارد(الکافي، ج1، ص 30)
17. نضّر الله عبدا سمع مقالتي فوعاها ثم اداها الي من لم يسمعها؛ خداوند کسي را که سخن مرا بشنود، حفظ نمايد و به غاليان برساند، بيامرزد(شاداب و سرزنده دارد) (الکافي، ج 1، ص 403، سنن الدارمي، ج1، ص 75)
18. تلخيص مقباس الهدايه، ص10.
19. الفصل في الملل والاهواء و النحل، ج 2، ص 82.
20. الکفايه في علم الروايه، ص548.
21. «الإسناد نشاته و اهميته»، ص221.
22. در اصطلاح، عبارت از جماعتي است که در سن و ديدار مشايخ مشترک باشند.(تلخيص مقياس الهدايه ص204)
23. صحيح مسلم، ج1، ص10.
24. المحدث الفاصل بين الراوي والواعي، ص208.
25. اقران: افرادي که در سن يا اسناد يا ديدار و اخذ از مشايخ قرين يکديگر باشند.(تلخيص مقياس الهدايه، ص 54)
26. رجال الطوسي، ص117.
27. صحيح مسلم، ج1، ص 11.
28. معرفه علوم الحديث، ص115.
29. روش هاي کسب حديث از راوي قبلي که شامل 1، سماع2، قرائت3، اجازه4، مناوله5، کتابت6، وصيت8، وجاده مي گردد. (ر.ک: تلخيص مقياس الهدايه، ص169-181)
30. روشي در تحمل حديث که راوي حديث را از لفظ شيخ بشنود؛ چه شيخ از حفظ بازگويد و چه از روي نوشته بخواند. (تلخيص مقباس الهدايه، ص169)
31. المستدرک علي الصحيحين، ج3، ص575.
32. الرحله في طلب الحديث، ص 110، ش 31.
33. رجال الطوسي، ص114.
34. المحدث الفاصل، ص 223، ش111؛ معرفه علوم الحديث، ص118.
35. سنن الدارمي، ج1، ص140؛ الرحله في طلب الحديث، ص147، ش57..
36. المحدث الفاصل، ص223، ش112؛ الرحله في طلب الحديث، ص144، ش53.
37. معرفه علوم الحديث، ص119، ش16.
38. مدرسه الحديث في القيروان، ج1، ص226.
39. معرفه علوم الحديث، ص117؛ تدريب الراوي، ص 160.
40. الرحله في طلب الحديث، ص154، ش66.
41.سيراعلام النبلاء، ج 4، ص338، ش260.
42. المحدث الفاصل، ص223؛ الرحله في طلب الحديث، ص148، ح58.
43. رجال الطوسي، ص224.
44. الرحله في طلب الحديث، ص153، ح59.
45. همان، مقدمه نورالدين عتر، ص19.
46. مقدمه ابن صلاح، ص156؛ الجامع لأخلاق الراي، ص185.
47. تدريب الراوي، ص160.
48. الرحله في طلب الحديث، مقدمه نورالدين عتر، ص20.
49. معرفه علوم الحديث، ص123.
50. المحدث الفاصل، ص238، ش139.
51. سنن الدارمي، ج1، ص 140.
52. بنابرآن که او در طريق روايات الخصال شيخ صدوق والامالي شيخ طوسي است، از رجال شيعه است(رجال الشيعه في اسانيد السنه، ص131)
53. المحدث الفصل، ص229، ش120؛ الرحله في طلب الحديث، ص157-159، ش63.
54. سير اعلام النبلاء، ج12، ص221، ش3236.
55. همان، ج 12، ص119، ش3113.
56. رجال النجاشي، ص379، (ذيل ش 1032 محمدبن ابي بکر همام بن سهيل)؛ رجال الطوسي ص 265 ش 714.
57. تاريخ الکبير، ج3، ص423.
58. الاکمال في اسماء الرجال، ص115.
59. تهذيب الکمال ج18، ص 52 و 53.
60. رجال ابن داود، ص 184.
61. رجال النجاشي، ص377، ش1026؛ عيان الشيعه، ج10، ص99، سيراعلام النبلاء، ج11، ص 652، ش2971.
62. رجال النجاشي، ص 389، ش1026؛ اعيان الشيعه، ج10، ص 24.
63. رجال الطوسي، ص 283، ش129.
64. سير اعلام النبلاء، ج 9، ص 643، ش1934.
65. همان، ج 8، ص 235؛ ش1432، البته اين گونه اعداد مقداري مبالغه آميز است.
66. همان، ج 8، ص3، ش1320.
67. همان، ج 8، ص242، ش1437.
68. تاريخ بغداد، ج9، ص 28.
69. سير اعلام النبلاء، ج10، ص 333، ش 2143.
70. نورالدين عتر، مقدمه الرحله في طلب الحديث، ص207.
71. سير اعلام النبلاء، ج 10، ص135، ش2024.
72. الارشاد في معرفه علماء الحديث، ج1، ص 197،198؛ مدرسه الحديث في اليمن، ص 468.
73. مدرسه الحديث في اليمن، ص204.
74. تاريخ يحيي بن معين، ج1، ص 92.
75. سيراعلام النبلاء، ج 8، ص 252، ش1440.
76. همان، ج 9، ص 177، ش1695.
77. همان، ج 12، ص 218، ش3236.
78. سير اعلام النبلاء، ج 10، ص 610، ش2350.
 

منبع: نشريه علوم حديث شماره 52

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد