طلسمات

خانه » همه » مذهبی » جستاري در زندگاني هاشم مرقال سردار پرافتخار اسلام(4)

جستاري در زندگاني هاشم مرقال سردار پرافتخار اسلام(4)

جستاري در زندگاني هاشم مرقال سردار پرافتخار اسلام(4)

هاشم، اين صحابي رسول خدا و همدم و ياور اميرالمؤمنين، از كساني است كه اشعارش در كتب تاريخي به وفورنقل شده. اين اشعار را مي توان در وقعه صفين، الفتوح و…به طور مفصل نظاره گر بود.(1) ولي شعري كه از او به يادگار مانده و از شهرت ويژه اي برخوردار است، سروده اي است كه نزد ابوموسي خواند. وي پس از اينكه به نزد ابوموسي

c0a116aa 819f 4f75 a05c 2aff7a30f85a - جستاري در زندگاني هاشم مرقال سردار پرافتخار اسلام(4)

sa3146 - جستاري در زندگاني هاشم مرقال سردار پرافتخار اسلام(4)
جستاري در زندگاني هاشم مرقال سردار پرافتخار اسلام(4)

 

نويسنده:محسن رفعت(*)

 

اشعار هاشم مرقال
 

هاشم، اين صحابي رسول خدا و همدم و ياور اميرالمؤمنين، از كساني است كه اشعارش در كتب تاريخي به وفورنقل شده. اين اشعار را مي توان در وقعه صفين، الفتوح و…به طور مفصل نظاره گر بود.(1) ولي شعري كه از او به يادگار مانده و از شهرت ويژه اي برخوردار است، سروده اي است كه نزد ابوموسي خواند. وي پس از اينكه به نزد ابوموسي اشعري رفت، از او خواست با اميرمؤمنان به عنوان «بهترين اين امت» بيعت كند، ولي ابوموسي امتناع ورزيد و به او گفت: هاشم! عجله نكن و بگذار ببينيم مردم چه مي كنند و بر سر چه كسي به توافق مي رسند. هاشم عصباني از نزد او بيرون رفت و در حالي كه دست راستش را بر پشت دست چپ خود گذاشته بود گفت: اين دستم براي علي و اين يكي براي خودم وشروع به خواندن اين شعر كرد:

ابايع غير مكترث علياً
ولااخشي اميراً اشعرياً

ابايعه وأعلم ان سأرضي
بذاك الله حقا و النبياً(2)

ترجمه: بدون اينكه به كسي توجه كنم با علي بيعت مي كنم و از اميراشعري هيچ نمي ترسم و ابايي ندارم. با او بيعت مي كنم و مطمئنم كه با اين كار خود به حق، هم خدا و هم رسولش را خشنود مي سازم.
 

فرزندان هاشم
 

فرزندان هاشم عبارتند از:
1. عتبة بن هاشم بن عتبة: نقل شده وي در كنار پدر خود در جنگ صفين رزميد تا به شهادت رسيد.(3)
2. عبدالله بن هاشم بن عتبة: او نيز همچون برادرش عتبه دركنار پدرش مي جنگيد.(4) پس ازاينكه پدرش به شهادت رسيد، پرچم پدر را برگرفت و شروع به جنگيدن كرد. دررثاي پدر خود اشعاري نيز سرود. وي در مجلسي كه معاويه ترتيب داده بود در حالي كه غل و زنجير به دستش بسته شده بود به نزد معاويه آورده شد. عبدالله با اشعاري بليغ و درهم كوبنده در آن مجلس، هم معاويه و هم مشاور مكارش عمروبن عاص را خوار و ذليل كرد.(5)
3. هاشم بن هاشم بن عتبة: او از سادات و مشايخ مدينه به شمار مي رود. نام پسر او نيز هاشم بوده است. نسبت او چنين ذكر شده: هاشم بن هاشم بن هاشم المرقال. وي متوفي سال144هجري است.(6)
4. سليمان بن هاشم بن عتبه: نقل است كه وي در دامان پيامبر(ص) بوده است و دست نوازش حضرت برسر او كشيده شده، در اين صورت مباني برخي جز صحابه نيز به شمار مي رود.(7)
5. دره بنت هاشم: وي همسر عميربن مساحق و فرزندش حميد از اشراف و بزرگان در زمان معاويه بوده است.(8)

هاشم مرقال در كربلا
 

در مورد خود هاشم بن عتبه نقل شده كه وي در كربلا همراه امام حسين(ع) حضور داشته، چنان که درباره اش
مي گويند: سواري كلاه خود برسر بانيزه اي 18ذرعي به دست از دور رسيد. تا به ميان ميدان پا گذاشت گفت: هركه مرا نشناسد، بشناسد! منم هاشم بن عتبه بن ابي وقاص پسر عم عمربن سعد. پس روبه امام حسين (ع)كرد و گفت: السلام عليك يا اباعبدالله! اگر پسرعمم عمربن سعد به جنگ شما آمده، من آمده ام تا جان خود را نثار شما كنم.
محدث نوري در لؤلؤ و مرجان مي نويسد:
قصه مبارزات وكشته شدن او، كه تمام آن دروغ است جزماً؛ زيرا كه هاشم از شجاعان معروف بود واز اين جهت او را «مرقال» مي گفتند و ازخاصه ملازمان ركاب ظفر انتساب حضرت اميرالمؤمنين (ع)بود و علم بزرگ اردوي جلالت و رايت عظماي عساكر منصوره در جنگ صفين در دست او بود و در همان روز كه از جندالله عمار ياسر و جماعتي به درجه شهادت رسيدند و از لشكر معاويه ذوالكلاع معروف و عبيدالله پسر عمرو هلاك شدند، هاشم نيز شهادت و شجاعت و قوت ايمان و جلادت او را ذكر كرده، حتي بعضي مراثي كه براي او گفته اند و شبهه دركذب آنچه در محرق(القلوب) و قبل از او در روضه كاشفي است، نيست. و ازاين عجيب تر آنكه نوشته چون پسر سعد هزار سوار براي مقاتله با هاشم فرستاد، حضرت نيز برادر فضل را با ده نفر از انصار براي اعانت هاشم فرستاد الي آخر.(9)
علامه ما مقاني نيز سخن محدث نوري را متذكر شده و در ادامه فرموده: كسي كه همراه حسين[شهيد شده] يا عتبه بن هاشم (پسرهاشم) و يا هاشم بن عتبه بن هاشم(نوه هاشم)[بوده]نه هاشم مرقال معروف.
وي پس از تعديل او، از قول رجال شناسان مي نويسد:
نكته اي كه باقي مي ماند اين است كه روايت شده وي به خاطر ياري حسين(ع) به سمت كربلا رفت و به همراه او جنگيد تا به شهادت رسيد، اما در تاريخ تصريح شده كه وي در صفين كشته شده. در بخش «هشام» اين نكته مي آيد كه اين گفتار بنابراشتباه ابن داوود صورت گرفته. محدث نوري در كتاب خود با عنوان الدرر و المرجان از آثار معتمده نقل كرده است كه كسي كه همراه با حسين در كربلا شهيد شده عتبه به هاشم و هاشم بن عتبه بن هاشم (نوه هاشم) است نه هاشم مرقال معروف.(10)

نتيجه گيري
 

از مجموع آنچه گذشت مي توان گفت:
1. هاشم بن عتبة، معروف به «هاشم مرقال» از قبيله بني زهره، جنگجوي پخته نظامي، مشاور و از اصحاب خاص اميرالمؤمنين (ع)وعلمدار حضرت در جنگ صفين، به شمار مي رفت. وي برخلاف عموي خود سعدبن ابي وقاص با اميرمؤمنان (ع)بيعت نمود. از اين رو، در مراحل مختلف جنگ هاي حضرت دركنار ساير اصحاب مانند عمارياسر، مالك اشتر و…از جمله مشاوران نظامي امام به شمار مي رفت. رجاليان شيعه و سني وي را توثيق نموده اند. علاوه براينكه شجاعت و دليرمردي وي مورد توجه ايشان است.
2. هاشم در عصر ابوبكر و عمر به عنوان فرماندده و جنگجويي نظامي در فتوحات شام، قادسيه و…دلاوري هايي از خود نشان داد كه تحسين خلفا و ساير مردمان را برانگيخت. اما وي در زمان عثمان ازجمله كساني بود كه از عملكردهاي عثمان به شدت ناراضي بود. وي دركوفه به دستورات سعيد بن عاص، والي عثمان در كوفه بي اعتنا بود، به گونه اي كه به دليل اين بي اعتنايي، سعيد بن عاص اين صحابي جليل القدر را علاوه بر شكنجه، خانه او را آتش زد.
3. به نظر مي رسد كه بنابر مقولات و شهادات تاريخ،
هاشم از جمله كساني است كه در سقيفه بني ساعده حضور نداشته و در ابتدا همراه با امام(ع) و ديگران بيعت با ابوبكر را برنتابيده است. اگر در سقيفه حضور مي يافت، بدون شك از امام (ع)دفاع مي كرد. همان گونه كه وي از جمله بيعت گيرندگان امام(ع) از مردم بود كه به شدت در بيعت خويش با امام استوار بود.
4. شهادت هاشم در جنگ صفين سبب تقويت بنيه روحي سپاه معاويه شد. اشعار سپاه شام در مذمت وي شاهد اين مدعاست. امام (ع)در فقدان وي گريست و بدون غسل و كفن او را دفن نمود.
5. برخي براين باورند كه هاشم دركنار امام حسين (ع)در كربلا حضور داشته است، اما بنا به گفته محدث نوري و نيز علامه مامقاني بايد گفت كه پسر يا نوه وي در كربلا در كنار امام بوده است؛ چرا كه وي در صفين جام شهادت را نوشيد.

پي نوشت ها :
 

*دانشجوي كارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه تهران(پرديس قم).
1- نصربن مزاحم، همان، ص327و347-348؛ ابن اعثم كوفي، همان، ج3، ص118.
2- احمدبن علي بن حجر عسقلاني، همان، ج5، ص389-390.
3- ابن اعثم كوفي، همان، ج2، ص118-119.
4- سيدمحسن امين، ‌همان، ج8، ص89.
5- براي مطالعه بيشتر، ر.ك:‌نصربن مزاحم منقري، همان، ص348 و356.
6- ابن حبان، مشاهير علماء و الامصار، ص221؛ ابن حزم، همان، ص129.
7- احمدبن علي بن حجر عسقلاني، همان، ج3، ص201.
8- همان، ج4، ص602.
9- ميرزا حسين نوري، لؤلؤو مرجان، ص186-187.
10- عبدالله مامقاني، تنقيح المقال، ج3، ص288.
 

منابع:
-نهج البلاغه، تحقيق صبحي صالح، قم، دارالهجره، 1407ق.
– ابن ابي الحديد، معتزلي، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمدبن ابوالفضل ابراهيم، مصر، داراحياء الكتب العربيه، 1378ق.
– ابن اثير، اسدالغابه، بيروت، دارالفكر، 1409ق.
– ــــ، النهايه في غريب الحديث و الاثر، تحقيق طاهر احمد الزاوي، ط.الرابعه، قم، اسماعيليان، 1367.
– ابن حبان، مشاهر علماء الامصار، تحقيق مرزوق علي ابراهيم، بيروت، دارالوفاء 1411ق.
– ابن حزم، جمهره انساب العرب، تحقيق لجنه من العلماء، بيروت، دارالكتب العلميه، 1403ق.
– ابن سعد، بن منيع الهاشمي البصري، الطبقات الكبري، تحقيق محمدعبدالقادر عطا، بيروت، دارالكتب العلميه، 1410ق.
– ابن كثير دمشقي، اسماعيل، البدايه و النهايه، تحقيق علي شيري، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1408ق.
– امين، سيدمحسن، اعيان الشيعه، تحقيق سيدحسن امين، ط. الخامسه، بيروت، دارالتعارف، 1403ق.
– اميني، عبدالحسين، الغدير، تهران، دارالكتاب الاسلامي، 1366ق.
– اندلسي، ابن عبدربه، العقد الفريد، ‌بيروت، داراحياء التراث العربي. بي تا.
– بلاذري، احمدبن يحيي، انساب الاشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلي، بيروت، دارالفكر، 1417ق.
– تهامي، سيدغلامرضا، فرهنگ اعلام تاريخ اسلام، تهران، شركت سهامي انتشار1358.
– ثقفي كوفي، ابراهيم بن محمد، الغارات، تحقيق جلال الدين حسيني ارموي، تهران، انجمن آثار ملي 1353.
– حميري كلاعي، ابوالربيع، الاكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثه الخلفاء، تحقيق محمدعبدالقادر عطا، ‌بيروت، دارالكتب العلميه، 1420ق.
– دينوري، ابن قتيبه، المعارف، تحقيق ثروت عكاشه، قم، منشورات الشريف الرضي، 1415ق.
– دينوري، احمدبن محمد، الاخبار الطوال، تحقيق عبدالمنعم عامر، قم، منشورات الرضي، 1368.
– ذهبي، شمس الدين محمدبن احمد، تاريخ الاسلام ووفيات المشاهير و الاعلام، تحقيق عمرعبدالسلام تدمري، ط. الثانيه، بيروت، دارالكتاب العربي، 1413ق.
– راوندي، قطب الدين، الدعوات، قم، مدرسه الامام المهدي(عج)، 1407ق.
– زركلي، خيرالدين، الاعلام، ط. الثانيه، بي جا، بي نا، بي تا.
– شاكري، حسين، الصفوه من الصحابه و التابعين، قم، الهادي، 1415ق.
– صدوق، محمدبن علي، الامالي، چ هفتم، تهران، كتابچي1380.
– صفدي، خليل بن ابيك، الوافي بالوفيات، تحقيق احمدالارناؤوط و تركي مصطفي، بيروت، داراحياء التراث، بيروت، 1420ق.
– طبري، محمدبن جرير، تاريخ الطبري، تحقيق محمدابوالفضل ابراهيم، ط. الثانيه، بيروت، دارالتراث، 1387ق.
– طوسي، محمدبن حسن، الخلاف، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1407ق.
– ـــ، تهذيب الاحكام، تحقيق سيدحسن موسوي خرسان، ط. الثالثه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1364.
– عسقلاني، ابن حجر، الاصابه في تمييز الصحابه، تحقيق صرفي جميل العطار، بيروت، دارالفكر، 1421ق.
– عسكري، سيدمرتضي، معالم المدرستين، بيروت، مؤسسه النعمان، 1410ق.
– قرشي بنابي، سيدعلي اكبر، مفردات نهج البلاغه، چ دوم، قم، انتشارات اسلامي، 1382.
– قرطبي، ابن عبدالبر، الاستيعاب في معرفه الاصحاب، تحقيق علي محمد بجاوي، بيروت، دارالجيل، 1412ق.
– قمي، شيخ عباس الكني و الالقاب، ط. الرابعه، تهران، منشورات مكتبه الصدر، 1397ق.
– كوفي، ابن اعثم، الفتوح، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالضواء، 1406ق.
– مازندراني، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابي طالب، تحقيق و تصحيح لجنه من علما النجف الاشرف، نجف اشرف، مكتبه الحيدريه1376ق.
– مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال، نجف اشرف، المطبعه الرضويه، 1352ق.
– مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ط. الثالثه، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1403ق.
– محمدي ري شهري، محمد، دانشنامه اميرالمؤمنين(ع) بر پايه قرآن و حديث، ترجمه عبدالهادي مسعودي، قم، دارالحديث، 1382.
– مدني شيرازي، سيدعلي خان، الدرجات الرفيعه في طبقات الشيعه، قم، بصيرتي، 1397ق.
– مسعودي، علي بن حسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق اسعد داغر، ط. الرابعه، قم، دارالهجره، 1409ق.
– مفيد، محمدبن محمدنعمان، الجمل، قم، مكتبه الداوري، بي تا.
– منقري، نصربن مزاحم، وقعه صفين، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، ط. الثانيه، قاهره، مؤسسه العربيه الحديثه، 1382ق.
– نسائي، احمدبن شعيب، خصائص علي بن ابيطالب، ترجمه فتح الله نجارزادگان، قم، بوستان كتاب، 1387.
– نوري، ميرزا حسين، لؤلؤ و مرجان، قم، پيام مهدي، 1386.
– يعقوبي، احمدبن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، بيروت، دارصادر، بي تا.
منبع:نشريه معرفت، شماره 156

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد