جلسات درس فلسفه شهید مفتح
بنده با استاد بزرگوار شهيد دكتر مفتح از دوران اقامت در قم آشنايي داشتم و در درسهاي مرحوم آيت الله محقق داماد و درس فقه ايشان نيز درس اصول حضرت امام شركت مي كرديم.
جلسات درس فلسفه شهید مفتح
نويسنده:حجت الاسلام و المسلمين محسن مجتهد شبستري
بنده با استاد بزرگوار شهيد دكتر مفتح از دوران اقامت در قم آشنايي داشتم و در درسهاي مرحوم آيت الله محقق داماد و درس فقه ايشان نيز درس اصول حضرت امام شركت مي كرديم.
البته سابقه ايشان قدمت دارد و چهار الي پنج سال جلوتر از بنده به حوزه تشريف آوردند و در درس خارج آقايان بزرگوار شركت مي كردند. بنده هم ساليان دراز در خدمت ايشان در اين درسها بودم و در درس آيت الله العظمي بروجردي (رض) كه بحث قضا مي فرمودند شركت مي كردم و معظم له هم سالها شركت مي كردند. در هر حال ارادت قلبي خاصي نسبت به ايشان داشتم و حضرت ايشان نيز به حقير لطف و عنايت وافر داشتند. ايشان ضمن شركت در محضر اساتيد بزرگ، خودشان هم از مدرسين بودند و سطح عاليه را تدريس مي فرمودند ودرس منظومه فلسفه ايشان يكي از درسهاي پرجمعيت حوزه علميه قم بود. براي منظومه منطق هم شرحي نوشته اند كه شرحي بسيار خوب و عالي است و فكر مي كنم در بين شروحي كه براي منظومه مرحوم سبزواري نوشته شده اند، نظير نداشته باشد و يا كم نظير باشد.
ايشان پس از انتقال به تهران ترجيح دادند به مسائل دانشگاه برسند و حضورشان در بين قشر جوان و دانشجويان بيشتر باشد و اين، انتخاب بسيار به جايي بود. در شرايطي كه دانشگاه و دانشجويان در معرض تهديد كمونيستها و گروههاي الحادي بودند. مرحوم استاد مطهري و شهيد بهشتي و شهيد دكتر باهنر و شهيد مفتح با حضورشان در دانشگاه تحول عجيبي به وجود آوردند و مانع از اين شدند كه دانشجويان عزيز ما به گروهكها و ماسيونها و ملحدين و كمونيستها گرايش پيدا كنند. شهيد مفتح در حقيقت پلي بودند بين روحانيت و دانشجويان، بين فيضيه و دانشگاه و لذا روز شهادت اين بزرگوار مشهور شد به روز وحدت حوزه ودانشگاه، به خاطر خدماتي كه به دانشگاه كردند و ترجيح مي دادند در دانشگاه باشند و تدريس كنند تا به معارف اسلامي از اين طريق به گوش تحصيلكرده ها برسند.
ايشان خدمات زيادي در تهران داشتند، در منطقه اي كه بنده بودم و خدمت ايشان زياد مي رسيدم. مسجد و منزل ما هم در همان منطقه اي بود كه ايشان حضور داشتند. ابتدا در مسجد جاويد امامت فرمودند و مركزي شده بود براي تجمع دانشجويان و نسل جوان، لذا سخنرانان خوبي را دعوت مي كردند تا مسائل روز و انقلابي را مطرح كنند. بعد از مسجد جاويد منتقل شدند به مسجد قبا كه در خيابان شريعتي است، تقريبا پشت حسينيه ارشاد اين مسجد قبا هم مركزي شد براي انقلابيون. هم خودشان سخنرانيشان انقلابي بود و هم آقاياني كه دعوت مي كردند از شخصيتهاي متعهد به انقلاب بودند حقير هم اين افتخار را داشتم كه چند جلسه در آن مسجد سخنراني داشته باشم. مرحوم شهيد مطهري هم صحبت مي كردند و در حقيقت مسجد قبا پايگاهي براي انقلابيون بود و از آنجا نطفه انقلاب بسته شد و مركزي شد براي جمعيت انقلابي تهران.
در تأسيس جامعه روحانيت مبارز تهران، بنده در خدمت ايشان بودم. از همان روز اول كه اين جامعه تأسيس شد، بزرگاني مثل شهيد مطهري، شهيد بهشتي، شهيد باهنر و علما و فقهاي فاضل، حضرت آيت الله آقاي مهدوي كني سلام اله تعالي و ساير بزرگان پايه گزار بودند و بنده هم جزو آنها بودم. مرحوم شهيد بهشتي سهم به سزايي گردن
جامعه روحانيت مبارز تهران دارند و از بنيانگزاران بودند، ايشان گاهي پيشنهادي مي كردند كه جلسات جامعه روحانيت در منزل ايشان تشكيل شود. آن زمان محلي انتخاب نشده بودو لذا جلسات جامعه سيار بودند و ايشان از همه پيشگام تر بودندو جلسات ابتدا در منزل ايشان برگزار شد. اين تشكيلات از قبل از پيروزي انقلاب و حتي تا سالها بعد از آن، منشأ خدماتي بوده است و فعلا هم هست. زماني كه امام راحل در نجف اشرف تشريف داشتند، شهيد مفتح يا شهيد مطهري و يا شهيد بهشتي با امام تماس مي گرفتند و نظرات امام را اخذ و به جامعه روحانيت مبارز تهران منتقل مي كردند، سپس در جلسات مطرح و تصميم گيري مي شد و در ادامه بيانات امام، جامعه روحانيت بيانيه صادر مي كرد. همه اين بيانيه ها سرنوشت ساز و در سرنوشت انقلاب اسلامي بسيار مؤثر بودند. نماز عيد فطر در سال 1357 به امامت شهيد مفتح در قيطريه تهران برگزار شد. در بدو امر، آقايان جامعه روحانيت تصميم گرفتند كه يكي از اعضاي جامعه روحانيت نماز عيد فطر را اقامه كند و بعد از اقامه نماز راهپيمايي كنند. اين تصميم گرفته شد و جناب آقاي دكتر مفتح (رض) مسئوليت اقامه نماز عيدفطر و خواندن خطبه هاي نماز و بيان كردن يك سلسله مطالب و همچنين افشاگري عليه رژيم ستمشاهي و ترسيم انقلاب اسلامي به رهبري امام راحل را قبول كردند و از عهده اش هم خوب بر آمدند. جمعيت انبوهي آنجا شركت كردند. خيلي بي سابقه بود. آقاي مفتح در بيان قيطريه خطبه هاي داغ و جالب و جامعي ايراد فرمودند و بعد از سخنراني شهيد باهنر هم از قيطريه تا پيچ شميران و ميدان آزادي راهپيمائي شد. بنده حضور داشتم و لحظه به لحظه به جمعيت افزوده مي شد. واقعا بي نظير بود. در اين راهپيمايي براي اولين بار عليه شاه و نظام ستم شاهي شعار داده شد. با اين جمعيت انبوه و با اين راهپيمايي، در حقيقت ركورد شكسته شد و پس از آن، راهپيماييهاي ديگري انجام شدند، از جمله در ايام تاسوعا و عاشورا، 17 شهريور و الي آخر، تا منجر شدند به پيروزي انقلاب عظيم اسلامي به رهبري امام خميني (رض). در اين زمينه هم شهيد مفتح، عالي عمل كردند و پيشتاز بودند و از اين لحاظ هم بر گردن انقلاب حق دارند. نماز عيد ايشان، نقطه عطفي در تاريخ انقلاب شكوهمند اسلامي ايران و شكل گرفتن اين انقلاب بود.
در بازداشت 27 نفر از علماي بزرگ تهران كه در شب اول ماه مبارك رمضان اتفاق افتاد، در خدمت شهيد مفتح بودم كه آن جريان واقع شد. خيلي خلاصه عرض مي كنم، بعد از حادثه اصفهان و قيام و نهضت مردم متدين آن سامان كه عمال رژيم شاه كشتار كردند،در جلسه اي در يكي از منازل علماي غرب تهران دور هم جمع شديم. از جمله آقايان شهيد مفتح و شهيد بهشتي هم و بيست و چند تن از علماي عالي مقام تهران حضور داشتند. بنده هم بودم. آن شب از همانجا با امام تماس حاصل شد و كسب تكليف گرديد. امام مطالبي فرمودند و دستوراتي دادند كه ما يادداشت كرديم و قرار شد فرداي آن شب در خدمت آيت الله امامي كاشاني اعلاميه اي تنظيم كنيم و در ادامه بيانات امام، جامعه روحانيت مبارز تهران، مردم مسلمان ايران را در دعوت به مقاومت و استقامت و برنامه هايي كه امام فرمودند، بكنند. نزديكيهاي سحر، آن جلسه تمام شد. همين كه از منزل خارج شديم، ديديم كه منزل در محاصره است. براي بيست و چند نفر روحاني كه آنجا بودند، شايد سي كاميون آورده بودند و صدها سرباز آنجا را محاصره كرده بودند. ما را گرفتندو سوار كاميونها كردند و بردند من هم مطالبي را از فرمايشات امام براي تنظيم اعلاميه آماده كرده بودم كه در جيب داشتم.آن كاغذ را مأموران درآوردند. موضوع را با شهيد مفتح در ميان گذاشتم. وقتي از ميان سربازها رد مي شدم، يك لگد هم خوردم و گفتم شما هم از اين فيض برخوردار بوديد يا نه ؟ فرمودند نه. جريان را تعريف كردم و موضوع كاغذ را. فرمودند اين لگد مال همان پيش نويس اعلاميه بود. اين جزاي نقدي بود. جزاي بعدي چه خواهد بود، خدا مي داند.سپس خنديدند و فرمودند در راه اسلام است.
ما را آن شب بردند و نگه داشتند و سحري مختصري هم به ما دادند و روزه گرفتيم. فردا ظهر، نمازهاي جماعت مساجد تهران تعطيل شدند. بيست و هفت نفر از آقايان به مساجدشان نرفته بودند و سر و صدا در تهران پيچيد.رژيم هم ترسيد كه ادامة اين تعطيلي نماز ها، كار به دستش بدهد و در ماه رمضان انفجار به وجود آيد حتي خبر دادند كه در آذربايجان از جمله حقير و آيت الله هادي خسروشاهي تعطيل كنند. خلاصه احساس كردند كه انفجار پديد مي آيد، لذا بعد از 17-18 ساعت از ما عذرخواهي و آزادمان كردند. مرحوم شهيد مفتح فرمودند كاش اين زندان طولاني مي شد كه اثر مثبت آن بيشتر مي شد. در هر حال اين هم يك خاطره بود در خدمت ايشان.
البته خدمات ايشان قبل از انقلاب خيلي زياد است و به گردن انقلاب حق دارند. علاوه بر اين از شخصيتهاي علمي و فقيه و فرهنگي و متعهد به انقلاب و ارادتشان نسبت به امام فوق العاده بود. تا آنجا كه مي توانست خدمت كرد و بالاخره هم شهيد شد.
برگرفته از گفت گوي منتشر نشده توسط حجت الاسلام دكتر حميد صبري.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 14
البته سابقه ايشان قدمت دارد و چهار الي پنج سال جلوتر از بنده به حوزه تشريف آوردند و در درس خارج آقايان بزرگوار شركت مي كردند. بنده هم ساليان دراز در خدمت ايشان در اين درسها بودم و در درس آيت الله العظمي بروجردي (رض) كه بحث قضا مي فرمودند شركت مي كردم و معظم له هم سالها شركت مي كردند. در هر حال ارادت قلبي خاصي نسبت به ايشان داشتم و حضرت ايشان نيز به حقير لطف و عنايت وافر داشتند. ايشان ضمن شركت در محضر اساتيد بزرگ، خودشان هم از مدرسين بودند و سطح عاليه را تدريس مي فرمودند ودرس منظومه فلسفه ايشان يكي از درسهاي پرجمعيت حوزه علميه قم بود. براي منظومه منطق هم شرحي نوشته اند كه شرحي بسيار خوب و عالي است و فكر مي كنم در بين شروحي كه براي منظومه مرحوم سبزواري نوشته شده اند، نظير نداشته باشد و يا كم نظير باشد.
ايشان پس از انتقال به تهران ترجيح دادند به مسائل دانشگاه برسند و حضورشان در بين قشر جوان و دانشجويان بيشتر باشد و اين، انتخاب بسيار به جايي بود. در شرايطي كه دانشگاه و دانشجويان در معرض تهديد كمونيستها و گروههاي الحادي بودند. مرحوم استاد مطهري و شهيد بهشتي و شهيد دكتر باهنر و شهيد مفتح با حضورشان در دانشگاه تحول عجيبي به وجود آوردند و مانع از اين شدند كه دانشجويان عزيز ما به گروهكها و ماسيونها و ملحدين و كمونيستها گرايش پيدا كنند. شهيد مفتح در حقيقت پلي بودند بين روحانيت و دانشجويان، بين فيضيه و دانشگاه و لذا روز شهادت اين بزرگوار مشهور شد به روز وحدت حوزه ودانشگاه، به خاطر خدماتي كه به دانشگاه كردند و ترجيح مي دادند در دانشگاه باشند و تدريس كنند تا به معارف اسلامي از اين طريق به گوش تحصيلكرده ها برسند.
ايشان خدمات زيادي در تهران داشتند، در منطقه اي كه بنده بودم و خدمت ايشان زياد مي رسيدم. مسجد و منزل ما هم در همان منطقه اي بود كه ايشان حضور داشتند. ابتدا در مسجد جاويد امامت فرمودند و مركزي شده بود براي تجمع دانشجويان و نسل جوان، لذا سخنرانان خوبي را دعوت مي كردند تا مسائل روز و انقلابي را مطرح كنند. بعد از مسجد جاويد منتقل شدند به مسجد قبا كه در خيابان شريعتي است، تقريبا پشت حسينيه ارشاد اين مسجد قبا هم مركزي شد براي انقلابيون. هم خودشان سخنرانيشان انقلابي بود و هم آقاياني كه دعوت مي كردند از شخصيتهاي متعهد به انقلاب بودند حقير هم اين افتخار را داشتم كه چند جلسه در آن مسجد سخنراني داشته باشم. مرحوم شهيد مطهري هم صحبت مي كردند و در حقيقت مسجد قبا پايگاهي براي انقلابيون بود و از آنجا نطفه انقلاب بسته شد و مركزي شد براي جمعيت انقلابي تهران.
در تأسيس جامعه روحانيت مبارز تهران، بنده در خدمت ايشان بودم. از همان روز اول كه اين جامعه تأسيس شد، بزرگاني مثل شهيد مطهري، شهيد بهشتي، شهيد باهنر و علما و فقهاي فاضل، حضرت آيت الله آقاي مهدوي كني سلام اله تعالي و ساير بزرگان پايه گزار بودند و بنده هم جزو آنها بودم. مرحوم شهيد بهشتي سهم به سزايي گردن
جامعه روحانيت مبارز تهران دارند و از بنيانگزاران بودند، ايشان گاهي پيشنهادي مي كردند كه جلسات جامعه روحانيت در منزل ايشان تشكيل شود. آن زمان محلي انتخاب نشده بودو لذا جلسات جامعه سيار بودند و ايشان از همه پيشگام تر بودندو جلسات ابتدا در منزل ايشان برگزار شد. اين تشكيلات از قبل از پيروزي انقلاب و حتي تا سالها بعد از آن، منشأ خدماتي بوده است و فعلا هم هست. زماني كه امام راحل در نجف اشرف تشريف داشتند، شهيد مفتح يا شهيد مطهري و يا شهيد بهشتي با امام تماس مي گرفتند و نظرات امام را اخذ و به جامعه روحانيت مبارز تهران منتقل مي كردند، سپس در جلسات مطرح و تصميم گيري مي شد و در ادامه بيانات امام، جامعه روحانيت بيانيه صادر مي كرد. همه اين بيانيه ها سرنوشت ساز و در سرنوشت انقلاب اسلامي بسيار مؤثر بودند. نماز عيد فطر در سال 1357 به امامت شهيد مفتح در قيطريه تهران برگزار شد. در بدو امر، آقايان جامعه روحانيت تصميم گرفتند كه يكي از اعضاي جامعه روحانيت نماز عيد فطر را اقامه كند و بعد از اقامه نماز راهپيمايي كنند. اين تصميم گرفته شد و جناب آقاي دكتر مفتح (رض) مسئوليت اقامه نماز عيدفطر و خواندن خطبه هاي نماز و بيان كردن يك سلسله مطالب و همچنين افشاگري عليه رژيم ستمشاهي و ترسيم انقلاب اسلامي به رهبري امام راحل را قبول كردند و از عهده اش هم خوب بر آمدند. جمعيت انبوهي آنجا شركت كردند. خيلي بي سابقه بود. آقاي مفتح در بيان قيطريه خطبه هاي داغ و جالب و جامعي ايراد فرمودند و بعد از سخنراني شهيد باهنر هم از قيطريه تا پيچ شميران و ميدان آزادي راهپيمائي شد. بنده حضور داشتم و لحظه به لحظه به جمعيت افزوده مي شد. واقعا بي نظير بود. در اين راهپيمايي براي اولين بار عليه شاه و نظام ستم شاهي شعار داده شد. با اين جمعيت انبوه و با اين راهپيمايي، در حقيقت ركورد شكسته شد و پس از آن، راهپيماييهاي ديگري انجام شدند، از جمله در ايام تاسوعا و عاشورا، 17 شهريور و الي آخر، تا منجر شدند به پيروزي انقلاب عظيم اسلامي به رهبري امام خميني (رض). در اين زمينه هم شهيد مفتح، عالي عمل كردند و پيشتاز بودند و از اين لحاظ هم بر گردن انقلاب حق دارند. نماز عيد ايشان، نقطه عطفي در تاريخ انقلاب شكوهمند اسلامي ايران و شكل گرفتن اين انقلاب بود.
در بازداشت 27 نفر از علماي بزرگ تهران كه در شب اول ماه مبارك رمضان اتفاق افتاد، در خدمت شهيد مفتح بودم كه آن جريان واقع شد. خيلي خلاصه عرض مي كنم، بعد از حادثه اصفهان و قيام و نهضت مردم متدين آن سامان كه عمال رژيم شاه كشتار كردند،در جلسه اي در يكي از منازل علماي غرب تهران دور هم جمع شديم. از جمله آقايان شهيد مفتح و شهيد بهشتي هم و بيست و چند تن از علماي عالي مقام تهران حضور داشتند. بنده هم بودم. آن شب از همانجا با امام تماس حاصل شد و كسب تكليف گرديد. امام مطالبي فرمودند و دستوراتي دادند كه ما يادداشت كرديم و قرار شد فرداي آن شب در خدمت آيت الله امامي كاشاني اعلاميه اي تنظيم كنيم و در ادامه بيانات امام، جامعه روحانيت مبارز تهران، مردم مسلمان ايران را در دعوت به مقاومت و استقامت و برنامه هايي كه امام فرمودند، بكنند. نزديكيهاي سحر، آن جلسه تمام شد. همين كه از منزل خارج شديم، ديديم كه منزل در محاصره است. براي بيست و چند نفر روحاني كه آنجا بودند، شايد سي كاميون آورده بودند و صدها سرباز آنجا را محاصره كرده بودند. ما را گرفتندو سوار كاميونها كردند و بردند من هم مطالبي را از فرمايشات امام براي تنظيم اعلاميه آماده كرده بودم كه در جيب داشتم.آن كاغذ را مأموران درآوردند. موضوع را با شهيد مفتح در ميان گذاشتم. وقتي از ميان سربازها رد مي شدم، يك لگد هم خوردم و گفتم شما هم از اين فيض برخوردار بوديد يا نه ؟ فرمودند نه. جريان را تعريف كردم و موضوع كاغذ را. فرمودند اين لگد مال همان پيش نويس اعلاميه بود. اين جزاي نقدي بود. جزاي بعدي چه خواهد بود، خدا مي داند.سپس خنديدند و فرمودند در راه اسلام است.
ما را آن شب بردند و نگه داشتند و سحري مختصري هم به ما دادند و روزه گرفتيم. فردا ظهر، نمازهاي جماعت مساجد تهران تعطيل شدند. بيست و هفت نفر از آقايان به مساجدشان نرفته بودند و سر و صدا در تهران پيچيد.رژيم هم ترسيد كه ادامة اين تعطيلي نماز ها، كار به دستش بدهد و در ماه رمضان انفجار به وجود آيد حتي خبر دادند كه در آذربايجان از جمله حقير و آيت الله هادي خسروشاهي تعطيل كنند. خلاصه احساس كردند كه انفجار پديد مي آيد، لذا بعد از 17-18 ساعت از ما عذرخواهي و آزادمان كردند. مرحوم شهيد مفتح فرمودند كاش اين زندان طولاني مي شد كه اثر مثبت آن بيشتر مي شد. در هر حال اين هم يك خاطره بود در خدمت ايشان.
البته خدمات ايشان قبل از انقلاب خيلي زياد است و به گردن انقلاب حق دارند. علاوه بر اين از شخصيتهاي علمي و فقيه و فرهنگي و متعهد به انقلاب و ارادتشان نسبت به امام فوق العاده بود. تا آنجا كه مي توانست خدمت كرد و بالاخره هم شهيد شد.
برگرفته از گفت گوي منتشر نشده توسط حجت الاسلام دكتر حميد صبري.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 14