بعد از پايان جنگ جهاني دوم، آثار اختلاف و رقابت بين كشورهاي فاتح جنگ خصوصاً دو ابرقدرت فاتح، آمريكا و شوروي ظاهر گرديد. با گسترش دامنة اختلافات و رقابت ها، دنيا عملاً به دو گروه شرق و غرب تقسيم شد. از يك طرف آمريكا و كشورهاي اروپاي غربي كه داراي سيستم سرمايه داري بودند، گروه غرب را تشكيل دادند و از طرف ديگر شوروي و اقمار آن كه رژيم هاي كمونيستي داشتند، گروه شرق را به وجود آوردند. بر اثر اين دسته بندي درواقع دو گروه در برابر يكديگر به صف آرايي پرداختند و دوره اي كه به جنگ سرد معروف است آغاز گرديد. در طول دهة 1950 م اين جنگ ادامه يافت و بارها خطر آن بود كه جنگ سرد الفاظ به جنگ گرم اسلحه تبديل گردد. در برابر اين دو گروه، كشورهاي ديگري بودند كه به دلايل گوناگون مي خواستند بي طرف بمانند و وارد دسته بندي هاي نظامي نشوند و ضمناً از برخورد دو گروه نيز هراس داشتند. و همين امريك احساس همبستگي متقابل بين اين كشورها به وجود آورد. همين احساس همبستگي بود که هستة اصلي و محور اساسي پيدايش گروهي شد كه امروزه بنام گروه غير متعهدها معروف است.[1]نام گذاري عدم تعهد و مفهوم آن:
تجربه و ويراني هاي جنگ جهاني اول و دوم، رهبران كشورهاي خارج از دو بلوك را گرد هم آورده و بين آنها همبستگي ايجاد كرد. اين گرد هم آيي و همبستگي به صورت گروه كشورهاي غير متعهد ظاهر گرديد. هدف اين گروه در مرحلة اول كناره گيري از دو بلوك رقيب يعني شرق و غرب بود و براي رسيدن به اين هدف نيز مي بايست اعضاء گروه، سياست مستقل در پيش گرفته و در هيچ يك از اتحاديه هاي نظامي وارد نشوند و حتي از قبول تعهدات نظامي و دادن پايگاهها نيز به بلوك هاي رقيب خودداري نمايند. احساس خطر مشترك در برابر تصادم احتمالي گروه شرق و غرب نخستين واكنشي كه داشت اين بود كه دولتهايي كه خارج از دو گروه معارض بودند، سعي كردند در اختلاف طرفين بي طرف بمانند. بنابراين بي طرفي نخستين نامي بود كه براي اين گروه به كار رفت. اين مفهوم جديد از بي طرفي صرفاً به معني لغوي آن يعني عدم مشاركت در اختلافات و منازعات دولتهاي بزرگ و جنگي كه هر زمان خطر بروز آن مي رفت، بود. به مرور زمان با شكل يافتن اين گروه و ظهور آن به صورت يك نيروي سوم در برابر جهان شرق و غرب، كارگردانان دول بي طرف سعي كردند به جاي كناره گيري و نظارة برخوردهاي دو گروه متخاصم، از خود نيز ابتكاري به خرج داده و اقداماتي در جهت كاستن تيرگي روابط بين المللي و مداخله در اختلافات ناشي از تعارض دو گروه به عمل آورند؛ از اين رو نام بي طرفي مثبت براي ناميدن اين گروه به كار رفت. و چون كلمةبي طرفي اصولاً براي ناميدن گروه، نارسا تشخيص داده شد به مرور از اواخر دهة 1950.م بر اين گروه نام ديگري نهاده شد كه در زبان فارسي آن را غير متعهد ترجمه كردند. و جنبش اين گروه را كه به زبان هاي اروپايي Non-Alignment مي گويند، «عدم تعهد» نام نهادند.[2] عدم تعهد،نه تنها سياست خارجي نزديك به يكصد كشور، بلكه همچنين جنبشي بين المللي است كه براي تأمين صلح عادلانه،آزادي همة ملل و نظام نوين و عادلانة اقتصادي بين المللي مبارزه مي كند و اهميت آن بيشتر از همين جهت است. طبيعي است كه چنين جنبشي در امور جهاني نقشي مهم داشته باشد، زيرا دو سوم اعضاي سازمان ملل متحد را تشكيل مي دهند. تعداد كشورهاي تشكيل دهنده اين جنبش، جمعيت آنها، و مساحت آنها مي بايست آنها را قادر سازد كه بر روند امور بين المللي تأثيرگذار باشند. عدم تعهد؛ با اعمال سلطه مغايرت دارد و در حقيقت مخالفت با سلطه و سيطرة قدرتهاي بزرگ و پيمان هاي بزرگ كه سبب ايجاد جنبش عدم تعهد شده، چنين محبوبيت و مقبوليت شگرفي را براي آن به ارمغان آورده است.[3]بنيانگذاران جنبش غير متعهد:
جنبش غير متعهد با اينكه زاييدة محيط و تحولات اجتماعي بين المللي است، ولي مانند ساير جريانات تاريخي، شخصيت افراد و رهبران كشورها نيز در پيدايش آن مؤثر بوده است. از بنيانگذاران اصل جنبش عدم تعهد، مارشال تيتو رهبر يوگسلاوي، جواهر لعل نهرو رهبر هندوستان، جمال عبدالناصر رهبر مصر، دكتر سوكارنو رهبر اندونزي را مي توان نام برد. پس از شكل گرفتن جنبش، خانم باندارا نايكه از سيلان (سري لانكاي كنوني) نيز جزء كارگردانان اصل اين جنبش قرار گرفت.[4]اعضاء ديگر جنبش غير متعهد:
نخستين كنفرانس رهبران كشورهاي غير متعهد در سال 1961.م در بلگراد تشكيل شد. اين كنفرانس كه از نظر تاريخي، آغاز جنبش به شمار مي رود داراي 25 عضو بود. در حال حاضر تعداد آنها قريب به يكصد عضو مي باشد، (اين اعضاء خواهان صلح بوده و اكثراً با استعمارگران و استثماركنندگان كه دولتهاي بزرگ غربي بودند، مخالفت مي كردند كه اسامي آنها به شرح زير است:[5]1. ايران، 2. افغانستان. 3. الجزاير. 4. آنگولا. 5. آرژانتين. 6. بحرين. 7. بنگلادش. 8. بوتان. 9. بنن (داهومه). 10. بوتسوانا. 11. برمه. 12. بروندي. 13. گينه استوايي. 14. اتيوپي. 15. گابن. 16. گامبي. 17. غنا. 18. گينه. 19. گينه بيسائو. 20. هند. 21. گويان. 22. اندونزي. 23. عراق. 24. ساحل عاج. 25. جامائيكا. 26. اردن. 27. كنيا. 28. كويت. 29. لائوس. 30. دماغه سبز. 31. افريقاي مركزي. 32. چاد. 33. كومور. 34. كنگو. 35. كوبا. 36. قبرس. 37. كامبوج. 38. كرة شمالي. 39. يمن جنوبي. 40 جيبوتي. 41. ليبريا. 42. ليبي. 43. لبنان. 44. مالزي. 45. مالديو. 46. مالاوي. 47. مالت. 48. موريتاني. 49. موريس. 50. مراكش. 51 موزامبيك. 52. نپال. 53. نيجر. 54. نيجريه. 55. عمان. 56. پاناما. 57. پرو. 58. مالي. 59. ماداگاسكار. 60. لسوتو. 61. عربستان سعودي. 62. سنگال. 63. سي شل. 64. سيرالئون. 65. سنگاپور. 66. سومالي. 67. سري لانكا. 68. سودان. 69. سوزايلند. 70. سوريه. 71. توگو. 72. ترينيدادو توباگو. 73. تونس. 74. اوگاندا. 75. امارات متحدة عربي. 76. كامرون. 77. تانزانيا. 78. ولتاي عليا. 79. ويتنام. 80. جمهوري يمن. 81. قطر. 82. رواندا. 83. سان تومه و پرينسيپ. 84. يوگسلاوي. 85. زئير. 86. زامبيا. 87. نيكاراگوئه. 88. پاكستان. 89. سورينام. 90. سنت لوشيا. 91. مصر. 92. گرانادا. 93. زيمبابوه. 94. بليز. 95. وان واتو.
علاوه بر اينها دو جنبش سياسي ديگر، يكي سازمان آزادي بخش فلسطين و ديگري سازمان خلق جنوب غربي افريقا سواپو به عنوان اعضاء اين گروه پذيرفته شده اند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شناسنامه سازمانهاي بين المللي، وزارت امور خارجه، تهران، 1362.
2. افق هاي نوين جنبش عدم تعهد، ب. ن. كاول، ترجمة علي آذرنگ، تهران، نشر روز، 1365.
3. ارزيابي سازمان هاي بين المللي در قرن بيستم، اينيس كلاد جونيور، ترجمه فرهنگ رجايي، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي وزارت امور خارجه.
پي نوشت ها:
[1] . شناسنامه سازمان هاي بين المللي، تهران، دفتر روابط عمومي وزارت امور خارجه، 1362، ج2، ص43.
[2] . همان، ص 44.
[3] . كاول، ب. ن، افق هاي نوين جنبش عدم تعهد، ترجمه علي آذرنگ، تهران، نشر روز، 1365، ص 5 و ص 10.
[4] . شناسنامه سازمانهاي بين المللي ، ص 45.
[5] . همان، ص 46 و 47.