جنبههای تطابق میان سبك شناسی غربی و بلاغت عربی
بین سبك شناسی و بلاغت عربی جنبههایی وجود دارد كه نقاط برخورد را تشكیل میدهند. دكتر عیاد بر آن است كه «سبك شناسی نزد ما از اصالت برخوردار است، چون اصول آن به علوم بلاغت بازمیگردد و فرهنگ عربی ما به میراث
نویسنده: محمدكریم الكواز
مترجم: حسین سیدی
مترجم: حسین سیدی
بین سبك شناسی و بلاغت عربی جنبههایی وجود دارد كه نقاط برخورد را تشكیل میدهند. دكتر عیاد بر آن است كه «سبك شناسی نزد ما از اصالت برخوردار است، چون اصول آن به علوم بلاغت بازمیگردد و فرهنگ عربی ما به میراث گرانبار در علوم بلاغت افتخار میكند. » (1)
دكتر تمام حسّان به تعیین زمان و مرحلهای میپردازد كه در آن بلاغت عربی با سبك شناسی یكی بودهاند. وی بر آن است كه بلاغت دو مرحله را پشت سر گذاشت كه اولی به نقد علمی نزدیكتر است و دیگری به مسائل سبك شناسی وابستهتر- زیرا كه بر تحلیل سبك مبتنی است.
از نظر وی، بلاغتِ قبل از سكّاكی نمایانگر مرحلهی نخست است و بلاغتِ پس از سكّاكی نمایانگر مرحلهی دوم. (2) وی رابطه و عامل پیوند بین بلاغت و سبك شناسی را به وجود رابطهای میداند كه علوم بلاغت عربی را وحدت میبخشد و در حوزهی بررسی سبك ها قرار میگیرد. مثلاً علم معانی موضوعش را با تفكیك بین دو سبك خبر و انشاء و سپس تفكیك بین گونههای خبر و انشاء آغاز میكند و پس از آن دیگر موضوعهای آن یعنی ظواهر سبكی مثل فصل و وصل، حذف، ایجاز، إطناب و غیره را مورد بررسی قرار میدهد.
علم بیان نیز در كاربرد حقیقی سبك متفاوتی با سبك كاربرد مجازی در نظر دارد و میان انواع مجاز به عنوان سبك فرق میگذارد. هم چنین میان همهی اینها و كنایهها نیز فرق قائل است. اما علم بدیع، راههای زیباسازی سبك است؛ گاه سبكی مسجوع است و گاه غیرمسجوع و گاه مشتمل بر طباق است و گاه نیست. چون سبك همان گزینش مشخص گوینده یا نویسنده است و پس از ادا نمودن حق قواعد نحوی آغاز میشود. اگر این توضیح درست باشد، بلاغت در مجموع پیرامون سبكها دور میزند. (3)
دكتر احمد مطلوب دریافت كه بلاغت همان سبك شناسی است كه در سالهای اخیر رواج یافته و راهش را به پژوهشهای نقدی گشوده است. گذشتگان با خودشان صادق بودهاند و وقتی به سبك میپرداختند و آن را معیار نقد برمیگرفتند، نسبت به زبانشان اخلاص میورزیدند. این سخن جاحظ كه معانی از امور پیش پا افتادهاند چندان از واقعیت دور نبوده است. این نكتهای بود كه عبدالقاهر در دلائل الاعجاز و اسرارالبلاغه بر آن تأكید داشته است و نظریهی نظم را بر آن نهاده است. نظریهای كه مهمترین دستاورد نقد قدیم عرب بوده است. گذشتگان به فنون بلاغت توجه داشتهاند، چون به سبك میپرداخت و در بررسیهای خود ساخت عبارت و تصویرهای آن را لمس میكردند. (4) وی در ادامه میگوید «تحلیل متن كار دشواری است و تنها به بررسی روابط زبانی و آمارها و معادلهها محدود نمیشود بلكه باید از واژگان، تركیبها، تصویرها و تبیین رابطهی بین آنها نیز آگاهی داشت. علمای بلاغت و نقد عربی بر خطا نبودهاند وقتی به تحلیل كلام میپرداختند و میان تعبیری با تعبیر دیگر و تصویری با تصویر دیگر فرق قائل میشدند و حكمی مبتنی بر تفسیر و تعلیل میدادند. (5)
وی بر آن است كه سبك شناسی روش كلاسیك عرب را تحول بخشید و به آن صبغهی مدرن بخشید، نه این كه آن را حذف یا تصویری عقب مانده از نقد به شمار آورد. (6) میراث بلاغت عربی به بررسی بلاغت عربی با ژرف نگری و بهرهوری از دستاوردهای جدید سبك شناسی فرامیخواند تا این كه اصول آن خاستگاه ارزیابی متن و داوری بر آن باشد. (7)
استاد لطیفی عبدالبدیع هم معتقد است كه آمیختگی علمِ معانی با پژوهشهای خالصِ نحوی، نحوِ جدیدی را تشكیل میدهند كه از بررسی شكل روابط تركیبی بین واژگان جمله به بررسیِ جوهر آن كه در اسرار بلاغی آن تجلی یافته نفوذ میكند، اسراری كه عبدالقاهر در گذشته آن را نظم مینامید و سبك شناسی در پژوهشهای جدید براساس آن مبتنی است و وظیفهی علم بیان بررسی سبك تشبیه و سبك مجاز و سبك كنایه است. این سبكها در میان خود از حیث طبیعت شكلگیری هر یك با هم اختلاف دارند. لذا بلاغت همان دانشی است كه به بررسی زیباشناسی شیوههای بیان زبانی میپردازد؛ چه در سطح واژه و چه در سطح تركیب كه از یك یا چند جمله تشكیل شده باشد. بلاغت به این معنا بسیار به سبك شناسی نزدیك است. (8)
البته پژوهشهایی وجود دارند كه بر تطبیق و مطالعهی میدانی در بیان رابطهی بین بلاغت و سبك شناسی تكیه كردهاند، از جمله:
1. كتاب سبك شناسی از احمد الشایب كه تلاشی است نو در ادغام بلاغت و سبك شناسی در سیر نوسازی بلاغت عربی.
خاستگاه شایب ویژگی بلاغت در مطابقت كلام با مقتضای حال است كه فنون بلاغت را اطراف آن مطرح میكند. همهی اینها برای بیان مناسبت یا عدم مناسبت ببا مقام است. وی دو پرسش را مطرح میكند: چه میگوییم؟ و چگونه میگوییم؟ پاسخ پرسش نخست در مادهی كلام بلیغ از حیث موضوع، ایده، عاطفه و خیال است و پاسخ پرسش دوم در شیوهی بیان این موضوع و ادای آن وجود دارد.
وی متوجه رابطهی بین قوانین بیان و قوانین موضوع شد و معتقد گشت كه باید قوانین بیان را ملاحظه كنیم كه هم شامل موضوع و هم شامل اختلاف سبك خطابه از نامه نگاری و سبك استفهام از خبر میگردد. در ضمن بررسی موضوع بدون بیان ممكن نیست و موضوع به عنوان یك پدیدهی گسسته و مستقل مورد بررسی قرار نمیگیرد بلكه مناسبترین آن و رابطهی آن با زبانی كه آن را ادا میكند- چه گزارش و چه گفتگو- مورد بررسی قرار میدهد.
در ضمن، وضوح یا زیبایی كلام به نگرش در معانیِ آن است و معیارِ این ویژگیها است. وی به این نتیجه رسید كه دو بخش بلاغت- یعنی ماهیت و كیفیت كلام- در این برداشت به هم برخورد مینمایند و هنگام نگاه به درستی اندیشه یا سلامت ساخت نحوی آن از هم جدا میشوند ولی پژوهش بلاغی به هیچ وجه میان آن دو جدایی نمیاندازد.
شایب كیفیت گفتار را در بلاغت در سبك محدود نمود؛ چون قواعد بیان شیوا، واژه، تصویر، جمله و عبارت و سبك را از حیث انواع و عناصر آن، و ویژگیها و مؤلفهها و موسیقی آن را مورد بررسی قرار میدهد.
وی بلاغت را در زیرمجموعهی این بخش قرار داد و به نظر او علم معانی تماماً به بحث كلمه مربوط میشود و بخش اعظمِ علم بدیع در بخش تصویر جای میگیرد و بقیهی مباحث هم چندان اهمیتی ندارند. و موضوع كلام را از حیث گزینش، تقسیم بندی و نظم و تمام گونههای ادبی مثل قصه، مقاله، وصف و نامه نگاری را در بخش فنون ادبی جای داد.
به نظر او فنون بلاغت، هم نسبت به سبك در مرتبهی پایینتری قرار میگیرد و هم نسبت به فنون ادبی. در پایان به این نتیجه رسید كه نیمی از بلاغت عربی در زبان عربی گم شده است و بخشی از سبك در فنون بلاغت مورد بررسی قرار میگیرد؛ بخشی كه نیازمند نظاممند شدن است. بلاغت عربی به بازبینی جدید علمی نیاز دارد و ادبا از همهی مردم شایستهتر به بررسی بلاغت هستند تا از سبكهای فیلسوفان رهایی یابد. (9) ملاحظاتی چند بر این سخنان:
1. شایب به مسألهی مطابقت كلام با مقتضای حال در بلاغت توجه نمود و آن را به عناصر كلام مثل پدید آورنده، مخاطب یا خود كلام سوق نداد. همچنین در بررسی احوال كلام مثل تقدیم، تأخیر، حذف، ذكر، ایجاز و… ویژگیهای علم معانی یا علم بیان را در شیوههای بیان یك معنا یا علم بدیع در تأثیر مباحث آن بر معنا بیان كرده است.
2. بسیاری از مؤلفههای سبك، مثل واژه، عبارت و شرایط آنها، كه طبق شیوهی گذشتگان در بحث فصاحت مورد بررسی قرار میگیرند، مقدمهای برای بلاغت است، كه در بلاغت عربی انگیزهای برای بیان فقدان آن نیست.
3. ادب عربی دربردارندهی گونههای ادبی ویژهای است و بلاغت با بررسی این گونهها همراه و با استشهاد به آنها هماهنگ است. ادب عربی دربردارندهی دیگر گونهها نیست و بلاغت به بررسی آنها توجهی ندارد. این یعنی ما نمیتوانیم از ارزش بلاغت عربی بكاهیم چون به نمایشنامه یا امثال آن كه در دوران جدید شایع شده نپرداخته است.
در ضمن، بلاغت به بررسی قرآن از حیث تفسیر، احكام و اعجاز خدمت كرده و اساساً تحت تأثیر این خدمت پدید آمده است. بلاغت عربی با قرآن بیشتر تناسب دارد تا حماسه كه با محیط عرب بیگانه است.
4. مباحث بلاغت عربی، با توجه به رابطهی بین معنا و سبك، كامل است و در آن بخش گم شدهای وجود ندارد مگر این كه آن را بر غیر آنچه كه بر آن مبتنی است اقامه نماییم. سبك و سبك شناسی بر ذبح بلاغت عربی مبتنی نیست بلكه میتوانیم میراث عربی را مطالعه و در آن مباحثی را ملاحظه كنیم كه شبیه مباحث سبك شناسی جدید است و این مباحث را پرورش دهیم تا به كشف دیگر جنبههای زیباشناختی برسیم.
2. كتاب مبانی و تحول اندیشهی بلاغی عرب تا قرن ششم از دكتر حمادی صمود. وی در این كتاب به علمای بلاغت و ناقدان عرب اشاره كرده است كه به بررسی مسائلی پرداختهاند كه هنوز پژوهشهای ادبی، آنها را در حوزهی سبك شناسی مورد بررسی قرار میدهند و تحلیلهای سبك شناسان از مسائلی كه گذشتگان مطرح كردهاند فراتر نرفته است. از بارزترین این مسائل، توجه آنها به انشاء یا ادبی بودن است كه به ساخت زبانی و شیوهی به كار بسته در ادای معنا مربوط میشود و این مطلب آنها را به اقرار به وجود دو سطح از بیان واداشته است:
الف. سطحی كه گوینده یا نویسنده طبق عادت و عرف در آن حركت میكند.
ب. سطحی كه گوینده یا نویسنده در امور قراردادی دخل و تصرف میكند و زبان را برای پاسخگویی به مقاصد وی در عبارت به جریان میاندازد.
با مقایسهی بین این دو سطح، مفهوم انحراف را كشف كردند كه از مبانی سبك شناسی جدید است. مفهومِ انحرافْ تنها رابطِ بین اندیشهی بلاغی عرب و دغدغه های سبك شناسی جدید نیست بلكه تأثیر هنری و حالت غریبی را كه مخاطب را با عنصر آنی فرا میگیرد به هم ارتباط دادهاند. عنصر آنی یعنی در سخن چیزی بیابد كه مخاطب هرگز انتظار آن را نداشته است؛ چون بافت دربردارندهی آن نبوده است. (10)
3. نظریهی زبان در نقد عربی از دكتر عبدالحكیم راضی. وی نظریهاش را بر دو امر بنیاد نهاد:
الف. رابطهی زبان ادبی با سطح سبكی عام در زبان.
ب. رابطهی بین مباحث پژوهش بلاغی و مباحث بررسی زبان شناختی عام.
وی كشفی از طبیعتِ رابطهی مذكور در دو سطح ارائه نمود و تعدادی از جنبههای آن از جمله اختلاف بین نحویان و زبان شناسان از یك سو و از سوی دیگر اختلاف میان ناقدان و علمای بلاغت و استقلال هر گروه را به رویكردها، مقولات و معیارها تفسیر نمود؛ علی رغم این كه هر دو گروه بر بررسی زبان واحد و میراث واحد اتفاق نظر دارند.
وی درنهایت به ارائهی اساس نظری زبان ادبی، بنا به تصوّر علمای بلاغت و ناقدان عرب، رسید – تصوری كه از حیث نظری در مقولات بحث بلاغی و از حیث عملی در تطبیقهای ناقدان بازتاب داشت. (11)
بررسی دكتر راضی در ضمن مقولهی مهمی در پیدایش سبك شناسی جای میگیرد و آن این كه متن ادبی یك متن زبانی است و بدون تحلیل روابط زبانی نمیتوان به ژرفای آن رسید؛ چون سبك شناسی در ابتدای كار تنها یك روش از روشهای زبانی به كار گرفته در بررسی متون ادبی بوده است. (12) در ضمن، توجه به جنبهی زبانی در شناخت متن ادبی و تعریف ویژگیهای آن از قدیم مطرح بوده است. نخستین ممارسات نقدی، در بخش عمدهی آن، بر زبان متن مبتنی بود كه روشی برای نزدیك به فهم و ذوق بوده است. شاید بهترین نمونهی آن نقد كلاسیك عرب است كه بلاغت را، كه در ممارست جنبهی هنری در متن ادبی توسط عرب پدید آمد، قبل از هر چیز یك فعالیت زبانی میدانست. (13)
پینوشتها
1. مدخل الی علم الاسلوب، ص7.
2. الاصول، صص310-312.
3. همان، ص 389.
4. النقد البلاغی، صص196-197.
5. الاسلوبیه الی أین، صص272-273.
6. همان، ص276.
7. همان، ص282.
8. التركیب اللغوی للادب، ج2، ص35.
9. الاسلوب، صص36-39.
10. التفكیر البلاغی، ص617 به بعد.
11. نظریة اللغة، ج4، ص532.
12. الاسلوبیة الحدیثة، ص124.
13. المناهج اللغویة، صص229، 230.
منبع مقاله :
الكواز، محمدكریم، (1386)، سبك شناسی اعجاز بلاغی قرآن، ترجمهی حسین سیدی، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول