جنود عقل و جهل در کلام امام کاظم علیهالسلام
«علامه ی مجلسی رحمة الله» در «جلد اول بحارالانوار» از کتاب «تحف العقول» روایتی آورده که خلاصه ی آن به فارسی چنین است:
«موسی بن جعفر» (علیه السلام): ای «هشام» همانا خدای تعالی خداوندان فهم و خرد را در کتابش به این آیه مژده داده است (فَبَشِّر عِبادِی الذینَ یَستَمِعُونَ القُول فَیَتَّبِعُونَ أحسَنُه اولئِکَ الَّذینَ هَدیهُم الله وَ اُولئِکَ هُم اُولوالاَلباب (آیه ی نوزده سوره ی 39).
ترجمه: پس تو هم ای پیغمبر بندگان را به رحمت من بشارت آر آنچنان بندگانم را که گفتار (1) را بشنوند سپس نکوترش را پیروی نمایند یا نیکوتر پیروی کنند. آنانند که خداوند ایشان را راهنمائی فرموده و به حقیقت رسانده است و هم آنانند خداوندان عقل و خرد.
ای «هشام» خداوند بزرگ وعزیز بندگان را به وسیله ی خرد قطع و حجت خویش را بر آنان به موهبت عقل تمام فرموده. آنچه را که دانشش برای بندگان لازم است بیان کرده، و آنان را بربوبیت خویش به وسیله ی ادله راهنمائی نموده است سپس در آیه ی 163 الی 164 سوره ی دوم فرمود «وَ اِلهِکُم اله واحِدُ لا اِلهُ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَحیم إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنْفَعُ النَّاسَ وَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ بَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ.
ترجمه: خدای شما خدای یکتا است نیست خدائی جز او که بخشاینده و مهربان است همان در آفرینش آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز (یا کم وزیاد شدن آنها) و کشتیهائی که به دریا برای انتفاع خلق در جریان است و بارانی که خدا از بالا فرو فرستاد تا به آن زمین را بعد از مردن (ونابود شدن گیاه آن) زنده کرد و سبز و خرم گردانید وانواع حیوانات در زمین پراکنده ساخت و تغییر جهت بادها و در آفرینش ابر که میان زمین و آسمان مسخر است، در همه ی این امور برای خردمندان نشانهائی بر دانش و توانائی آفریننده است.
ای «هشام» به حقیقت که خداوند بزرگ و عزیز امور نامبرده و غیره را از این جهت که نیازمند به مدبر می باشند دلیل معرفت خود قرار داده است در آیه ی 12 سوره ی 16 فرمود «وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ« و در آیه ی 1 الی 2 سوره ی 43 زخرف فرمود «حم وَ الْکِتَابِ الْمُبِینِ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ« و در آیه ی 23 سوره ی 30 فرموده «وَ مِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذالِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ». ترجمه: شب و روز و خورشید و ماه را برای زندگانی شما در گردون مسخر ساخت و ستارگان آسمان را به فرمان خویش مسخر کرد. در این کار نشانهای قدرت خدا برای گروهی که امور را با خرد بسنجند پدیدار است. [حم] (رمزی از رموز قرآن یا اشاره به دو اسم حمید و مجید خداست) سوگند به قرآن روشن بیان که ما آنرا به زبان فصیح عربی مقرر داشتیم تا شما (بندگان) در فهم آن عقل و خرد به کار بندید و یکی از نشانهای قدرت الهی همان نیروی برق است که شما را هم از صاعقه ی عذاب می ترساند و هم به رحمت باران آسمان که زمین را پس از مرگ زنده می کند امیدوار می سازد. همانا در این کار نشان هائی است برای گروهی که خرد را به کار بندند.
ای «هشام» خداوند جهان خردمندان را پند داد و آنان را ترغیب به آخرت فرمود «وَ مَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ» (آیه ی 23 سوره ی انعام). ترجمه: زندگی دنیا جز بازیچه ی کودکان و هوسرانی بی خردان چیزی نیست همانا سرای دیگر، پرهیزکاران را نیکوتر است آیا این دو را با ترازوی خرد نمی سنجید؟ و در آیه ی 60 سوره ی 28 قصص فرمود «وَ مَا أُوتِیتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ زِینَتُهَا وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقَى أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ «ترجمه: آنچه از نعمتهای این عالم به شما داده شده متاع بی ارزش زندگانی دنیا است و آنچه نزد خداست برای شما بهتر و پاینده تر است آیا به نیروی خرد اندیشه نمی کنید؟. – ای «هشام» سپس نابخردان را که راجع به عذاب خدا اندیشه نمی کنند ترسانید و در آیه ی 136 تا 138 سوره ی صافات فرمود «ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ» پس (از نجات لوط و اهلش) دیگران را هلاک ساختیم و شما مردم اینک بر دیار ویران قوم لوط می گذرید (و خرابه های آنان را به چشم می نگرید) در صبح و شام باز چشم عبرت نمی گشائید و عقل را به کار نمی اندازید.
ای «هشام» آن گاه بیان فرمود که خرد و دانش با یکدیگرند چنان که در سوره ی عنکبوت آیه ی 43 فرمود «وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا یَعْقِلُهَا إِلاَّ الْعَالِمُونَ». ترجمه: ما این مثلها را می زنیم (تا حقایق برای مردم روشن شود) لکن جز دانشمندان کسی تعقل آنها نخواهد کرد.
ای «هشام» سپس نکوهش کرد کسانی را که تعقل نمی کنند چنان که در سوره ی بقره آیه ی 170 فرمود: «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَ وَ لَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لاَ یَهْتَدُونَ» ترجمه: و چون به کافران گفته شود پیروی نمائید از شریعت و کتابی که خدا فرستاده است پاسخ دهند که ما پیرو کیش پدران خود خواهیم بود آیا دستور خرد چنین است که در صورتی که پدران ایشان از خرد بی بهره و هیچ گاه راه نیافته باشند باز پیروی آنان روا باشد؟
و در سوره ی انفال آیه ی 22 فرمود: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ« ترجمه: همانا بدترین جانوران نزد خدا کسانی هستند که از شنیدن و گفتن حرف حق کرو لالند و اصلاً آیات خدا را تعقل نمی کنند. و در آیه ی 25 سوره ی 31 لقمان فرمود: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ» (2) ترجمه: اگر از کافران پرسش کنی آن کیست که آسمان ها و زمین را آفریده است همانا پاسخ دهند خداست ای رسول باز گوی ستایش، خدای راست (که کافران نیز معترفند) آری اکثر آنها بر این حقیقت که آفریننده جهان خداست اگر به زبان گویند به دل آگاه نیستند.
ای «هشام» سپس اکثریت بی خرد را به آیه ی 116 سوره ی انعام «وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ» مورد نکوهش قرار داد.
ترجمه: اگر پیروی کنی از اکثریت مردم زمین، تو را از راه خدا گمراه خواهند ساخت زیرا اکثریت جز از پی گمان نمی روند.
و فرمود: «اکثر النّاس لا یَعقِلون» (3) ترجمه: بیشتر مردم تعقل نمی کنند.
و نیز در سوره مائده آیه ی 103 فرمود « وَ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ« ترجمه: بیشتر (مشرکین قریش) نمی فهمند (یعنی با اینکه می گویند آفریننده ی آسمانها و زمین خدای یکتاست بتان را شریک او قرار می دهند).
ای «هشام» آنگاه اقلیت را به آیه ی دوازده سوره سبا ستایش کرده فرمود: «وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ». ترجمه: کمی از بندگان من سپاسگزارند.
و فرمود: «وَ قَلِیلٌ مَا هُمْ» (سوره ی ص آیه ی 22) ترجمه: کسانی که دارای ایمان و عمل شایسته اند اندکند.
و نیز فرمود: «وَ مَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِیلٌ« (آیه ی 42 سوره ی هود) ترجمه جز اندکی از مردم به نوح نگرویدند.
ای «هشام» سپس خداوند جهان به بهترین وجهی از خردمندان یاد کرده و آنان را به نیکوترین زیورها آراسته است؛ چه فرموده: «یعطی الحِکمَة مَن یَشاءُ وَ مَن یُؤتِی الحِکمَةِ فَقَد اُوتِی خَیرَاً کَثیراً وَ ما یَتَذَکَرُ اِلا اُولُوالاَلباب» (بقره آیه 273) ترجمه: خدا فیض حکمت و دانش به هر که خواهد رساند و هر کس را به حکمت و دانش رساند درباره ی او مرحمت بسیار فرموده جز خردمندان جهان متذکر نشوند.
ای «هشام» همانا از عقل تعبیر به قلب فرموده «إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْرَى لِمَنْ کَانَ لَهُ قَلْبٌ» (سوره ی ق آیه 37) ترجمه: در این (هلاکت پیشینیان) پند و تذکر است آن را که نیروی عقل باشد. و از عقل تعبیر به حکمت فرموده «وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ» (سوره ی لقمان آیه ی 12) ترجمه: به حقیقت به لقمان فهم و عقل دادیم.
ای «هشام» همانا لقمان به پسرش گفته: در مقابل حق فروتن باش تا خردمند ترین مردم باشی. فرزند عزیزم همانا دنیا دریای ژرفی است که بسیاری از جهانیان در آن غرق گشته اند باید برای نجات خویش کشتی پرهیزکاری را انتخاب کنی که پل آن ایمان و بادبانش توکل و ناخدایش عقل و راهنمایش دانش و سکانش شکیبائی است.
ای «هشام» هر چیزی را نشانی است و نشان خردمند اندیشه است و نشان اندیشه خاموشی است. برای هر چیزی وسیله ای است و وسیله ی خردمند فروتنی است.
در نادانیت همین بس که به جای تواضع تکبر را وسیله ی خود قرار دهی.
ای «هشام» اگر مردم گردوی تو را مروارید خوانند با آنکه می دانی گردوست از گفتارشان سودی نبری، و اگر مرواریدت را گردو نامند با اینکه می دانی مروارید است از سخن ایشان زیانی نبینی. (منظور این است که از مدح و ثنای بی جای مردم نباید شادمان شد و از نکوهش بی مورد ایشان نیز نباید غمین گشت.)
ای «هشام» فرستادن پیمبران به سوی بندگان فقط برای راهنمایی و دعوت آنان به سوی خداست. پس هر آن کس که دعوت پیمبران را بهتر اجابت نماید معرفتش نسبت به خدا نیکوتر است. و هر آن کس که معرفتش نسبت به فرمان خدا بهتر باشد خردمندتر است. و هر آن کس که خردمندتر باشد مقامش در دنیا و آخرت بلندتر است.
ای «هشام» از طرف خدا بر هر بنده فرشته یی مأمور است که اگر فروتنی نماید او را بلند گرداند و اگر بزرگ فروشد او را پست سازد.
ای «هشام» خداوند را بر مردم دوحجت است: آشکار و نهان، حجت آشکار پیمبران و پیشوایان دینند و حجت نهان عقلهای مردم است.
ای «هشام» همانا خردمند کسی است که نعمتهای حلال، او را از سپاسگزاری باز ندارد و شهوات ناروا بر شکیبایی او چیره نشود.
ای «هشام» هر کس که سه چیز را برسه چیز مسلط گرداند چنان است که هوای نفس خویش را در نابود کردن عقل خود یاری کرده است.
1- کسی که چراغ نوربخش اندیشه اش را به تیرگی آمال و امانی تاریک سازد.
2- کسی که سخنان نغز و سودمندش را به گفته ای بی جا نابود گرداند.
3- کسی که مشعل حس پندپذیری خود را به شهوتهای نفسانی خاموش نماید.
اینان به دست خویش نیروی نورافکن عقل خود را نابود کرده اند و هر آن کس که عقل خویش را نابود سازد، دین ودنیای خود را تباه ساخته است.
ای «هشام» چگونه در پیشگاه خدا عملت پاکیزه و مقبول خواهد شد با اینکه در اثر پیروی هوای نفس عقلت را مغلوب خواهشهای نفسانی قرار داده واز توجه به شؤون الهی باز داشته ای.
ای «هشام» تحمل تنهایی (دوری از مردم هواپرست) نشانه ی نیرومندی خرد است پس هر آن کس که عقلش به نور معارف ربانی نیرومند شود از دنیاپرستان و مرام آنان دوری گزیند و به قرب و پاداش خدا رغبت نماید و با او در وحشت انس گیرد و در تنهایی یار خویشش گرداند و به او در تنگدستی بی نیاز شود و بدون خویش و تبار عزت یابد.
ای «هشام» آفرینش بندگان برای طاعت خداوند است و نجات آنان جز به طاعت و طاعت وی جز به دانش به دست نیاید و دانش به آموختن حاصل شود و آموختن به نیروی عقل قوام پذیرد و دانش را باید از عالم ربانی آموخت. و امتیار عامل ربانی به عقل حاصل شود.
ای «هشام» کار کم و کوچک خردمند در پیشگاه خداوند پذیرفته و کار بسیار و بزرگ نابخردان و هواپرستان مردود است.
ای «هشام» خردمند با داشتن فهم و حکمت به ضروریات زندگی دنیا خشنود است و اگر تمام لذائذ دنیا را در دسترس او قرار دهند و بهره ی او را از فهم و حکمت کم کنند خشنود نگردد و از این رو تجارت خردمندان سودمند است.
ای «هشام» اگر به ضروریات دنیا اکتفا می کنی کمترین متاعش تو را کافی است و چنان چه ضروریات زندگی تو را ب نیاز نسازد هیچ چیز دنیا تو را کافی نیست.
ای «هشام» خردمندان از زوائد و تجملات زندگی چشم می پوشند چگونه از گناهان چشم نمی پوشند با اینکه ترک زوائد زندگی از فضائل اخلاقی و ترک گناه از وظائف بندگی است.
ای «هشام» همانا خردمندان در دنیا زهد ورزند و به آخرت رغبت نمایند؛ زیرا دانند که دنیا خواهان و خواسته است پس هر آن کس که خواهان آخرت باشد دنیا از پی او رود تا نصیب خود را از آن استفاده نماید و هر آن کس که خواهان دنیا باشد آخرت در پی او باشد تا مرگ او را دریابد و دنیا و آخرتش تباه شود.
ای «هشام» هر کس بدون مال بی نیازی خواهد و آسایش دل از حسد جوید و سلامت در دین طلبد بایدکه دست نیاز به سوی خدا دراز کرده از او بخواهد که عقلش را کامل گرداند؛ چه هر کس عقلش کامل شود به مقدار ضرورت از دنیا اکتفا کند و هر کس به مقدار ضرورت از دنیا اکتفا کند بی نیاز گردد. و کسی که اکتفا به مقدار ضرورت ننماید هرگز به بی نیازی نرسد.
ای «هشام» خداوند بزرگ و عزیز از گروهی شایسته حکایت فرموده که ایشان زمانی که دانستند که ممکن است دلها از راه حق منحرف شود از خدا تقاضا کردند «رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ« (سوره ی آل عمران آیه ی 8) ترجمه: پروردگارا پس از هدایت دلهای ما را از راه راست برمگردان و ما را از طرف خود به موهبت رحمت سرافراز فرما؛ زیرا که تو پروردگار بخشنده یی. همانا از خدا نمی ترسد کسی که معرفت به او ندارد و کسی که معرفت به او ندارد، بینایی ندارد و حقیقت معرفت را در دل خود نیابد و از معرفت ثابتی که وسیله ی بینایی او نسبت به حقایق باشد محروم است و کسی به حقیقت معرفت نمی رسد مگر آنکه کردارش گواه گفتارش و نهانش برابر آشکارش باشد؛ زیرا خداوند ظاهر انسان و زبان او را راهنمای عقل و معرفت پنهان او قرار داده است.
ای «هشام» هیچ وسیله ایی برای پرستش خدا بهتر از عقل نیست و تا این صفات در کسی نباشد عقلش کامل نیست:
1- کفر و شر از او پدید نیاید.
2- رشد و خوبی از او مترقب باشد.
3- زائد بر ضرورت از اموال خویش را در راه خدا بخشش کند.
4- از پرگویی و سخنان نابجا خودداری نماید.
5- از دنیا به مقدار توش و توان قانع باشد و در تمام دوران زندگی از دانش سیر نشود.
6- خواری و فروتنی در راه خدا را از عزت و شرافت نزد غیر خدا خوشتر داند.
7- نیکی و احسان غیر را گرچه اندک باشد بسیار شمارد. و احسان بسیار خود را ناچیز حساب کند.
8- خود را از دیگران پست تر و دیگران را از خود بهتر داند. و این صفت سرچشمه ی تمام خیرات و امور دینی است.
ای «هشام» هر کس راستگو باشد عملش خوب و پاکیزه باشد. و هرکس دارای نیت نیک باشد روزیش فزونی یابد. وهر کس نسبت به خانواده و برادران دینی خود نیکی نماید عمرش دراز گردد.
ای «هشام» به نابخردان حکمت آموختن ستم و نابجا به کار بردن آنست و از اهلش بازداشتن ستم به آنان است.
ای «هشام» چنان که نااهلان حکمت را برای شما واگذاشته اند شما هم دنیا را برای آنان واگذارید.
ای «هشام» آن را که مردانگی (انسانیت) نباشد دین نیست و آن را که عقل نباشد مردانگی نیست. و همانا ارجمندترین مردم کسی است که دنیا را برای خود شرافت و قدر و منزلت نداند. بیدار باش همانا بهای بدن های شما جز بهشت چیزی نیست بدن های خود را به غیر بهشت نفروشید.
ای «هشام» «امیر مؤمنان علی» (علیه السلام) می گفت در صدر مجلس نمی نشیند مگر مردی که دارای سه صفت زیر باشد :
1- هنگامی که از وی چیزی پرسند پاسخ گوید.
2- گاهی که مردان از سخن گفتن فرو مانند سخن گوید.
3- نظریه یی که صلاح جامعه باشد اظهار نماید.
کسی که صدر مجلس را با نداشتن این صفات اشغال کند احمق و بی خرد است.
«حسن بن علی» (علیه السلام) فرمود هر گاه حاجتی داشته باشید از اهلش بخواهید.
عرضه شد ای فرزند پیغمبر اهلش کیست؟ فرمود کسانی که خداوند آنان را در کتابش به آیه ی «اِنَّما یَتَذَکَر اولو الالباب» معرفی فرموده وایشان خداوندان عقلند.
و «علی بن الحسین» (علیه السلام) فرمود همنشینی شایستگان انسان را شایسته گرداند.
و ادب دانشمندان موجب فزونی عقل انسان گردد. و فرمانبرداری زمامداران عادل موجب کمال عزت شود. و به جریان گذاشتن مال (با کسب و تجارت) نشان کمال انسانیت و راهنمایی مشورت کننده شکر نعمت عقل و خودداری از آزار مردم نشان کمال عقل و موجب آسایش تن در حال و آینده است.
ای «هشام» خردمن به کسی که از تکذیبش بیمناک است چیزی نمی گوید. و از کسی که می ترسد او را محروم کند چیزی نمی خواهد. و چیزی را که قادر به انجامش نیست وعده نمی دهد. و چیزی را که مایه ی نکوهش و زحمت اوست دل نمی بندد. و به چیزی که اطمینان به انجام آن ندارد اقدام نمی کند.
«امیرالمؤمنین علی» (علیه السلام) اصحابش را به این امور توصیه می فرمود: شما را توصیه می کنم که در آشکار و نهان از خدای جهان بترسید. و درحال خشنودی و خشم از راه عدل و انصاف عدول نکنید. و در حال تنگدستی و بی نیازی از کسب خودداری ننمایید.
نسبت به کسی که به شما بی مهری کند مهر ورزید. و از کسی که به شما ستم نماید بگذرید. و به کسی که شما را محروم نماید عطا کنید. نگاه شما، عبرت و خاموشی شما، اندیشه و سخن شما، یاد خدا باشد. از بخل بپرهیزید و از سخاوت خودداری نکنید؛ چه هیچ بخیلی به بهشت وارد نشود و هیچ سخاوتمندی به دوزخ نرود.
ای «هشام» خدا رحمت کند آن کس را که چنان که شاید از خدا شرم دارد؛ پس سرو آنچه در آنست از چشم و گوش و زبان و سایر حواس، و شکم و آنچه را که بدان پیوسته است از آلت تناسل و دست و پا و قلب از حرام نگاهداری نماید. و به یاد مرگ و پوسیدن تن باشد. و بداند که بهشت نتیجه ی تحمل سختی و ناملائمات و دوزخ زائیده ی پیروی از هوی و هوس و شهوات است.
ای «هشام» هر آن کس که از هتک حیثیت و شرافت مردم خودداری کند روز قیامت خداوند گناهان او را ببخشاید. و هر آنکس که خشم خود را از مردم باز دارد خداوند روز قیامت خشمش را از او باز دارد.
ای «هشام» خردمند دروغ نگوید هر چند که دروغ موافق میلش باشد.
ای «هشام» در نوشته یی که به شمشیر پیغمبر آویخته بود این جملات دیده می شد:
سرکش ترین مردم نسبت به خداوند کسی است که غیر زننده ی خود را بزند، و غیر کشنده ی خود را بکشد. و هر کس غیر پیشوای دین خود را دوست دارد و به پیشوایی او تن در دهد نسبت به دینی که خدا بر پیغمبرش نازل فرموده کافر باشد. و هر کس بدعت گذارد یا بدعت گذاری را پناه دهد، خداوند هیچ توبه و فدیه یی را از او روز قیامت نپذیرد.
ای «هشام» برترین چیزی که انسان، بدان به خدا نزدیک می شود بعد از شناختن او، نماز و نیکی به پدر و مادر و ترک حسد و خودپسندی و فخر بر مردم است.
ای «هشام» در اندیشه ی آتیه ی خود باش و فکر کن که چه روزی در پیش داری برای آن روز که روز مسؤلیت است عذر و پاسخ فراهم کن. از روزگار و اهلش پند بگیر زیرا هر چند طولانی است ولی کوتاه است. چنان کار کن که گویا پاداش عملت را می بینی و چنانچه پاداش عملت را مشاهده کنی رغبتت در عمل زیادتر و معرفتت نسبت به خدا بیشتر خواهد شد. در تحولات روزگار و حالات آن فکر کن زیرا آینده مانند گذشته است پس از گذشته پند بپذیر.
«علی بن الحسین» (علیه السلام) فرمود آنچه در خاور و باختر از دریا و صحرا و کوه و دشت آفتاب بر آن می تابد نزد دوستان خدا و اهل معرفت جز مانند سایه ی زودگذر چیزی نیست آیا آزاد مردی نیست که این لماظه (4) (دهان زده دیگران) را برای اهلش ترک کند؟ بهای جانهای شما جز بهشت چیزی نیست پس به غیر بهشت مفروشید زیرا کسی که از نعمتهای خدا به دنیا قانع شود به چیز پستی خشنود شده است.
ای «هشام» همانا همه ی مردم ستارگان را می بینند ولی استفاده ی از آنها مخصوص کسانی است که از علم نجوم و مجاری و منازل آنها اطلاع داشته باشند. شما هم حکمت را می خوانید ولی استفاده ی از آن ویژه اشخاصی است که به آن عمل کنند.
ای «هشام» همان مسیح به حواریین فرمود ای بندگان بد، از بالا رفتن به درخت خرما می ترسید. خار و زحمت رفتن به درخت خرما را یادآور می شوید ولی پاکیزگی میوه و منافع آن را فراموش می کنید. همچنین به یاد زحمت کار آخرت آخرت و عبادت می افتید به نظر شما مدت آن طولانی می آید ولی فوائد شکوفه ها و میوه های عبادت را که نعمتهای آخرت است فراموش می کنید. گندم را پاک و پاکیزه می کنید و با آسیا کاملاً نرم می کنید تا طعم او را دریابید و خوراکش گوارا باشد. همچنین ایمان را خالص و کامل گردانید تا شیرینی آن را بیابید و شما را سود رساند. براستی می گوییم اگر در شب تاری چراغی را که با قطران می سوزد پیدا کنید از آن استفاده می کنید و بوی تعفن قطران مانع از استفاده ی شما نمی شود، همچنین شایسته است برای شما که حکمت را از هر که باشد بگیرید و عمل نکردن گوینده، شما را از آموختن آن باز ندارد.
ای بندگان دنیا! به راستی به شما می گویم شما به شرافت آخرت نمی رسید مگر آن که آنچه دوست دارید واگذارید. پس توبه از گناهان را به فردا میفکنید؛ زیرا ممکن است مرگ شما را قبل از فرا رسیدن آن روز یا شب دریابد. به راستی می گویم کسی که بدهکار نباشد آسایشش بیشتر است هر چند بدهکار وامش را نیک بپردازد همچنین کسی که گناهکار نباشد غمش کمتر و آسوده تر است هر چند گناهکار توبه خالص نماید. و همانا گناهان کوچک و پست از دامهای شیطان است که گناهان را در نظر کوچک و پست جلوه دهد تا انباشته و افزون گردد و شما را فرا گیرد. به راستی می گویم همانا مردم دو دسته اند دسته یی حکمت (5) را به گفتار خویش استوار و به کردار خویش تصدیق کرده اند و دسته ی دیگر آن را به گفتار خود استوار و با رفتار بد خویش به تباهی آن برخاسته اند. چه بسیار میان این دو دسته فاصله است! خوشا به حال دانشمندانی که کردارشان مطابق گفتارشان باشد و وای به حال دانشمندانی که به گفتار اکتفا کنند.
ای بندگان بد! ملازم خانه های خدا باشید و آنی از پرستش او غفلت ننمایید و دلهای خود را خانه ی پرهیزکاری قرار دهید و آن را پناهگاه شهوات نسازید. همانا ناشکیباتر فرد شما کسی است که علاقه ی او به دنیا بیشتر و شکیبا تر بر بلا کسی است که زهدش نسبت به دنیا بیشتر است.
«ای بندگان بد»! مانند کلاغ دزد و روباه مکار و گرگ غدار و شیر شرزه نباشید و چنان که این جانوران با شکار خود رفتار می نمایند شما هم با مردم رفتار نکنید برخی را بربایید و پاره یی را بفریبید و بعضی را خرد کنید. براستی به شما می گویم چنان که کسی ظاهرش سالم و باطنش تباه باشد سود نبیند، تنهای شما نیز که ظاهرش خوش آیند شماست با تباهی دلهای شما برای شما سودمند نباشد. و تنها پاکی بشره و ظاهر شما با ناپاکی دلهای شما به حال شما نفع ندهد و شما را از عذاب خدا نگاهداری نکند. همچون آردبیزی که آرد نازک را بیرون دهد و سپوس را نگاه دارد حکمت را از دهان خود بیرون ریخته و کینه را در سینه های خود نگاه مدارید.
ای بندگان بد! شما چراغی را مانید که خود را می سوزاند و دیگران را روشن می سازد.
ای فرزندان یعقوب! در مجالس دانشمندان بنشینید هر چند درجای تنگی به دو زانو جلوس کنید؛ زیرا خداوند دلهای مرده را به نور حکمت زنده گرداند چنان که زمین مرده به باران تند زنده می شود.
ای «هشام» در انجیل مسیح نوشته شده است:
خوشا به حال کسانی که به یکدیگر رحم می کنند ایشان روز قیامت مشمول رحمت پروردگارند.
خوشا به حال کسانی که بین مردم اصلاح می کنند ایشان روز قیامت مخصوص به قرب پروردگارند.
خوشا به حال کسانی که دلهاشان پاکیزه است ایشان روز قیامت متقی و پرهیزگارانند (تخصیص این طایفه به عنوان پرهیزگار برای اینست که روز قیامت پرهیزگاران از گناهکاران جدا می شوند و سواره به میهمان خانه ی الهی وارد خواهند شد هر چند در دنیا بین متقین و مجرمین امتیازی نباشد و به یکدیگر مشتبه شوند.)
خوشا به حال فروتنان در دنیا که در قیامت بر تختهای پادشاهی بالا میروند.
ای «هشام» کم گفتن حکمت بزرگی است پس بر تو باد به خاموشی؛ زیرا که آرامش نیکو و موجب کمی گناه و سبکباری انسان است. با شکیبایی حلم را نگاه دارید، چه بی شکیبایی نگاهداری آن ممکن نیست. همانا خداوند عزیز و بزرگ دشمن کسی است که بی جا بخندد و بیهوده به تکاپو پردازد. و بر زمامدار لازم است که مانند شبان از رعیت خود غفلت نکند و به آنان بزرگی نفروشد. چنان که در آشکار از مردم شرم می کنید در نهان هم از خداوند شرم نمایید و بدانید که حکمت گم گشته ی مؤمن است پس بر شما باد به کسب دانش پیش از آنکه از دست شما برود. و از دست رفتن آن پنهان شدن دانشمند از شماست.
ای «هشام» آنچه را نمی دانی یاد گیر و آنچه را می دانی به نادان بیاموز. دانشمند را برای دانشش بزرگ شمار و با او منازعه مکن، و نادان را برای نادانیش کوچک شمار ولی او را از خود مران بلکه او را نزد خود خوانده به وی دانش بیاموز.
ای «هشام» هر نعمتی که شکرش را به جا نیاوری مانند گناهی است که مورد مؤاخذه خواهی شد «امیرالمؤمنین علی» (علیه السلام) فرمود که خدا را بندگانی می باشد که ترس وی دلهای آنان را شکسته و زبانشان را بسته و همانا ایشان سخنوران و دانشمندانی هستند که در راه خدا با کارهای خوب مسابقه می کنند. به نظر آنان عبارت هر چند زیادتر باشد کم جلوه می کند و خود را به عبادت کم قانع نمی سازند، خود را به بدترین مردم می دانند با اینکه زیرکان و نیکوکارانند.
ای «هشام» شرم از ایمان است و ایمان موجب بهشت است. و بی شرمی و بد گوئی از جفا (بی ادبی و درشت خوئی) است و جفا موجب دوزخ است.
ای هشام مردم نسبت به سخن گفتن سه گونه اند:
1- سود برنده. و آن کسی است که در سخن گفتن به یاد خدا باشد.
2- سالم و آن کسی است خاموشی را اختیار کند.
3- هلاک شونده و آن کسی است که سخنان باطل گوید. همانا خداوند بهشت را بر بد زبان بی شرمی که باک ندارد از این که هر چه بخواهد بگوید و هرچه بخواهند در حق او گویند حرام کرده است. «ابوذر» رضوان الله علیه می گفت: ای جویان دانش همانا این زبان کلید خیر و شر است چنان که به کیسه ی طلا و نقره مهر میزنی به دهانت مهر بزن.
ای «هشام» بد بنده یی است بنده ی دو رو و بد زبان که در حضور برادر دینی او را ثنای بی حد گوید و در غیابش از او بدگویی کند، نسبت به نعمت و ثروت او حسد ورزد، و هنگامی که گرفتار شود او را یاری نکند. همانا خوبیی که پاداشش زودتر می رسد احسان به بندگان خداست و بدیی که کیفرش زودتر می رسد ستمکاری است. و همانا بدترین بندگان کسی است که مردم از مجالستش برای بد زبانیش دوری کنند. و آیا جز سخن زشت چیزی مردم را به آتش می اندازد؟! و از نیکی اسلام مرد، ترک کردن امور بیهوده است.
ای «هشام» تا انسان بیم و امید از خدا نداشته باشد مؤمن نیست و انسان دارای بیم و امید نخواهد بود مگر آنکه برای دوری از آن چه نسبت به آن امید دارد و نزدیکی به آنچه از آن بیم دارد بیمناک باشد.
ای «هشام» – خداوند بزرگ و عزیز فرمود سوگند به عزت و جلالت و بزرگی و توانائی و نورانیت و رفعت مکانم، هر آن بنده که خواست مرا بر هوای نفس خویش مقدم دارد روح بی نیازی به او به خشم و آخرت را وجهه ی همت او قرار دهم و وسایل معاش او را فراهم نمایم و آسمان و زمین را ضامن روزی او قرار دهم و سود از دست رفته ی او را جبران کنم.
ای «هشام» خشم کلید بدی است کاملترین مؤمنان از جهت ایمان خوش خوترین آنان است. در صورت معاشرت با مردم اگر می توانی فقط با کسی معاشرت کن که از جهت بخشش نسبت به او زبر دست باشی نه زیردست.
ای «هشام» با مردم مدارا کن چه مدارا خوب، و بدرفتاری شوم است. همانا مدارا و نیکی و خوش خوئی شهرها را آباد می کند و روزی را می افزاید.
ای «هشام» فرموده ی خداوند : (هل جَزاءَ الإحسان اِلاَّ الإحسان) آیا پاداش نیکی جز نیکی است، شامل هر فرد اعم از مؤمن و کافر و نیکو کار و بدکار است پس بر هر کسی لازم است که نیکی را به نیکی پاداش دهد. و باید پاداش تو بیش از احسان نیکی کننده باشد تا بر او برتری داشته باشی؛ زیرا اگر پاداشت برابر باشد چون نیکی کننده پیش قدم بوده فضیلت ویژه ی اوست.
ای «هشام» همانا دنیا چون ماری است که ظاهرش نرم و لطیف و در درونش زهر کشنده است. مردان خردمند از آن بیم دارند و کودکان میل دارند که آن را بازیچه ی دست خود قرار دهند.
ای «هشام» بر طاعت خداوند شکیبا باش و از نافرمانی او خودداری کن؛ زیرا که دنیا یک ساعت بیش نیست؛ چه بر گذشته شادی و اندوه ندارد و از آینده هم خبر نداری پس ساعتی را که در آن هستی غنیمت شمار تا روز جزا دیگران به حالت حسرت برند.
ای «هشام» دنیا چون آب دریا است که هر قدر تشنه از آن بیاشامد بر تشنگیش بیافزاید تا او را به قتل رساند.
ای «هشام» از تکبر بپرهیز؛ چه هر کس که اندکی کبر در دل داشته باشد وارد بهشت نشود. بزرگی ویژه ی خداست و هر که در آنچه ویژه ی اوست به ستیزه پردازد خداوند او را به صورت در آتش افکند.
ای «هشام» از ما نیست کسی که هر روز به حساب خود نرسد تا اگر کار نیک کرده است افزونش کند و اگر کار بد انجام داده است از خدا آمرزش خواهد و به سوی او باز گردد.
ای «هشام» دنیا برای مسیح به صورت زن کبود چشمی جلوه کرد مسیح فرمود چند شوهر کرده ای؟! گفت بسیار فرمود آیا همه ترا طلاق گفتند؟ گفت نه بلکه همه را کشته ام. فرمود وای بر شوهران باقی چگونه از گذشتگان عبرت نمی گیرند.
ای «هشام» چراغ تن چشم است که اگر نورانی باشد تمام بدن از نورش استفاده می کند. همان چراغ روح عقل است که هر گاه بنده خردمند باشد خدای خود را می شناسد، و چون خدایش را شناسد دین او را یاری می کند. و اگر خدایش را نشناسد دینی برای او نیست. و چنان که تن بدون جان برپا نمی شود دین هم جز به نیت راست برپا نخواهد شد، و نیت راست جز به عقل وجود پیدا نمی کند.
ای «هشام» همانا کشت در زمین نرم روید نه در سنگ سخت. همچنین حکمت در دل فروتن ریشه دواند نه در دل متکبر سرکش؛ زیرا خداوند فروتنی را ابزار و وسیله ی عقل و تکبر را ابزار و وسیله ی جهل قرار داده است کسی که سربه سوی سقف فراز دارد سرش بشکند و کسی که سر فرود آورد در سایه ی آن محفوظ ماند و بهره مند گردد، همچنین کسی که برای خدا فروتنی ننماید خدایش پست گرداند و کسی که برای او فروتن باشد خدایش رفعت بخشد.
ای «هشام» چه بسیار زشت است نیازمندی پس از بی نیازی، و گناه پس از پرستش. و زشت تر آن که پارسائی پس از مدتها عبادت، پرستش خدا را ترک گوید.
ای «هشام» زندگی فقط برای کسی خوب است که شنونده ی پندپذیر و دانشمند گویا باشد.
ای «هشام» چیزی برتر از خرد میان بندگان پخش نشده است. خواب خردمند دانا برتر از بیداری نادان است. هر یک از فرستادگان خدا خردمند بودند بطوری که عقل آنان از تمام جدیت و کوشش کوشش کنندگان در راه حق و طاعت برتر بوده است. و هر بنده یی فرایض خدا را فقط به نیروی عقل به جا می آورد.
ای «هشام» رسول خدا فرمود هنگامی که مؤمن را خاموش ببینید به او نزدیک شوید، زیرا او با خاموشی به حکمت می رسد (یا حکمت را می آموزد) مؤمن گفتارش کم و کردارش بسیار است. و منافق گفتارش بسیار و کردارش اندک است.
ای «هشام» خداوند به داود وحی فرمود که به بندگانم بگو دانشمند شیفته ی دنیا را بین من و خود واسطه قرار ندهند تا آنان را از یاد و راه دوستی و مناجات من باز دارد. و آنان راهزنان بندگان منند. کمترین کیفر ایشان آن است که شیرینی عبادت و مناجاتم را از دلهایشان برگیرم.
ای «هشام» هر که خود را بزرگ شمارد فرشتگان آسمان و زمین لعنتش کنند.
و هر که بر برادرانش بزرگی فروشد و بر آنان منت گذارد با خدا ضدیّت کرده است (آنچه حق او نیست ادعا کرده است) و هر که چیزی را که حق او نیست ادعا کند دیگری را به رنج افکنده است (یا سر کشترین رانده ی در کار خداست).
ای «هشام» خداوند بداود وحی فرمود یارانت را از دوستی شهوتها بترسان؛ کسانی که دلبستگی به شهوتهای دنیا دارند در اثر حجاب شهوت از قرب من محرومند.
ای «هشام» از تکبر بر دوستان من و تسلط بر آنان به دانشت بپرهیز، چه در این صورت خدا بر تو خشم گیرد آن گاه هیچ یک از دنیا و آخرت ترا سودمند نیفتد. و در دنیا مانند کسی باش که در خانه ی عاریت منزل گرفته و فقط در انتظار کوچ است.
ای «هشام» همنشینی دینداران شرافت دنیا و آخرت است و مشورت با خردمند خیرخواه میمنت و برکت و هدایت و موفقیت از جانب خداست، پس هر گاه خردمند خیرخواهی ترا راهنمائی کند از مخالفتش بپرهیز، چه مخالفت با او موجب هلاکت است.
ای «هشام» جز با خردمندان آمیزش نداشته باش و از دیگران هم چنان که از درندگان گرسنه و خطرناک می گریزی بگریز.
ای «هشام» برای عاقل شایسته است که چون کاری انجام دهد شرم دارد از این که غیر خدا را در آن شریک سازد و ریاکار باشد، چه خدا یگانه منعم اوست و چون دو کار برای تو پیش آید که ندانی کدامیک به خیر و صواب نزدیکتر است بنگر کدامیک موافق هوای نفس توست پس با آن مخالفت کن، چه غالباً آنچه مخالف هوای نفس است به صواب نزدیکتر است. زنهار حکمت را بنا شایستگان و نابخردان میاموز. «هشام» گفت: عرضه داشتم اگر مردی از من درخواست حکمت نماید لکن استعداد فرا گرفتن آنرا نداشته باشد با او چگونه رفتار کنم؟ فرمود: با ذکر چیزی از حکمت در مقام آزمایش او برآی اگر دلتنگی از او مشاهده کردی خود را در معرض گرفتاری قرار مده. و از اعتراض مبتکران بپرهیز، چه دانش آموختن به کسی که از خواب غفلت بیدار نمی شود و از مستی هوشیار نمی گردد مایه ی خواری است. عرضه داشتم اگر خردمند جویای حکمت نیابم چه کنم؟ فرمود از این موقعیت استفاده کن که از گرفتاری گفتار و فتنه ی بزرگ اعتراض، بر کنار و سالم میمانی. و بدان که خداوند فروتنان را به اندازه ی فروتنی آنان رفعت نبخشد بلکه به اندازه ی بزرگی و بزرگواری خود درجه ی آنان را بالا برد. و به بیمناکان به اندازه ی بیم آنان امنیت ندهد بلکه به اندازه ی کرم و بخشش خود به ایشان امنیت عطا فرماید. و غمندگان را به اندازه ی غم ایشان شادی ندهد بلکه به اندازه ی مهربانی و مرحمت خود آنان را شاد گرداند. چه گمان می بری نسبت به خدای توبه پذیر و مهربانی که توبه دشمنانش را می پذیرد تا چه رسد به کسی که رضای او را جوید و در راه او دشمنی مردم را بر گزیند.
ای «هشام» هر که دنیا را دوست دارد ترس آخرت از دلش برود. و هر بنده ای که خدایش دانش دهد سپس دوستی دنیا را افزاید جز دوری از خدا چیزی نیفزاید و خشم خدا بر وی افزون گردد.
ای «هشام» به حقیقت که خردمند کسی است که آنچه را که طاقت بر آن ندارد واگذارد و در راه مخالفت هوای نفس بیشتر به حق و واقع اصابت نماید. و هر که آرزویش دراز است عملش بد باشد.
ای «هشام» اگر سیر اجل را می دیدی از آرزو غفلت می کردی.
ای «هشام» از طمع دوری کن و بر تو باد به نومیدی از آنچه در دستهای مردم است و طمع خود را از مخلوقات ببر، چه طمع کلید خواری و ربوده شدن خرد و نابود گشتن مروت و رفتن آبرو و دانش است. و بر تو باد به تمسک به ذیل عنایت حق و توکل بر او. و با نفست جهاد کن تا او را از پیروی هوی برگردانی، چه این جهاد مانند جهاد با دشمن بر تو واجب است.
«هشام»: عرض کردم: کدام جهاد واجب تر است؟ فرمود: جهاد با آن دشمنی که به تو نزدیکتر و دشمنی و زیانش بیشتر و با نزدیکی به تو شخصش از تو پنهان تر است و آن که دشمنان را بر تو برانگیزد و آن دشمنی که واجد این صفات می باشد شیطانی است که مأمور وسوسه ی دلها است پس سخت با او دشمن باش و شکیبائی او بر جهاد برای نابود کردنت از شکیبائی تو در جهاد با وی بیشتر نباشد، چه اگر تو متمسک به ذیل لطف و عنایت حق باشی او در عین نیرومندیش ناتوانتر و در عین شدت شر و بدی زبانش کمتر است. و هر که اعتصام به خدا جوید به صراط مستقیم هدایت شود.
ای «هشام» هر که را خداوند به سه چیز گرامی دارد به حقیقت که درباره ی او لطف فرموده است:
1- عقلی که او را از پیروی هوی نگاه دارد.
2- دانشی که او را از جهل برهاند.
3- توانگریی که او را از ترس درویشی ایمن سازد.
ای «هشام» از این دنیا واهلش برحذر باش چه مردم دنیا چهار گونه اند:
1- مردی که رهسپار دیار هلاکت است و آن کسی است که با هوای نفس خویش هم آغوش باشد.
2- دانش آموزی که هر چه دانشش بیشتر شود تکبر و خودنمائیش نسبت بمادون خود بیشتر گردد.
3- عابد نادانی که دیگران را از نظر عبادت کوچک شمرد و دوست دارد که او را تعظیم و تکریم نماید.
4- بینا و دانا و عارف به حقی که عاجز است یا مغلوب و در نتیجه نمی تواند به آنچه می داند قیام و اقدام نماید و از این رو غمگین است پس او افضل اهل زمان و از نظر عقل آبرومندترین ایشان است.
ای «هشام» عقل و سپاهش را بشناس تا از هدایت شدگان باشی.
هشام: عرض کردم ما نمی شناسیم مگر آنچه را که شما به ما بشناسانید.
امام – ای هشام همانا خداوند عقل را از نور خود در طرف راست عرش آفرید (و او اولین مخلوق از روحانیون است) پس از آن به او فرمود روی گردان، روی گردانید سپس فرمود روی کن، روی کرد، آنگاه فرمود ترا مخلوقی بزرگ آفریدم و بر تمام مخلوقم گرامی داشتم، سپس جهل را از دریای تلخ تیره آفرید (6) و به او فرمود روی گردان روی گردانید، سپس فرمود روی کن روی نکرد، آن گاه فرمود گردن کشی کردی پس او را لعنت فرمود، سپس برای عقل 75 یاور قرار داد. هنگامی که جهل، کرامت و عطاء خدا را نسبت به عقل مشاهده کرد عداوت و دشمنی او را بدل گرفت و عرضه داشت پروردگارا این هم مخلوقی مانند من است وی را گرامی و نیرومند فرمودی و من برخلاف او نیروئی ندارم مرا هم مانند او سپاهی عطا فرما. خدای تعالی فرمود بلی (به تو هم نیرو می دهم) چنانچه بعد از آن نافرمانی کنی ترا با سپاهت از جوار رحمتم بیرون سازم. جهل عرض کرد راضی شدم. پس به جهل هم 75 یاور عطا فرمود. و جنودی که به عقل و جهل عطا فرموده از این قرار است: خیر (نیک سرشتی) که وزیر عقل است و شر (بد سرشتی) که وزیر جهل است – ایمان و کفر – تصدیق حق و تکذیب آن (7) اخلاص و نفاق (8) – امید و ناامیدی – عدل و داد و جور و ستم – خشنودی و خشم – شکران (سپاس) و کفران (ناسپاسی) – یأس و طمع – توکل به خدا و حرص و آز – مهربانی و خشونت – دانش و جهالت – پاکدامنی (پارسائی) و بی آبروئی (هرزگی) – زهد رغبت به دنیا – ملایمت (خوش خوئی) و درشت خوئی (بد خوئی) – ترس از خدا و بی باکی – فروتنی و تکبر – تأنی (آرامی) و شتاب زدگی – حلم (بردباری) و سفاهت (سبکسری) – سکوت و بیهوده گوئی – استسلام (پذیرش) و استکبار (سرکشی) – تسلیم و تجبر (9) – عفو و کینه – رحم و سنگدلی – یقین و شک – شکیبائی و بی تابی – گذشت و انتقام – توانگری و درویشی – تفکر و سهو – حفظ و فراموشی – پیوستن رشته ی محبت و گسیختن آن – قناعت و آز – مؤاسات و خودداری از آن – دوستی و دشمنی – وفا و غدر – طاعت و معصیت – خضوع و گردن کشی- سلامت و بلا – هوشمندی و کم هوشی – معرفت و انکار- سازگاری و اظهار دشمنی- حفظ الغیب و مکر – رازداری و افشاء سر – برو عقوق – حقیقت و تسویف (10) – معروف و منکر – تقیه و اذاعه – انصاف و حلم – خوش نفسی و حسد – پاکیزگی و ناپاکی – شرم و بی شرمی – میانه روی و اسراف – آسایش و رنج – آسانی و سختی – امنیت و آشوب – اعتدال و زیاده روی – حکمت و هوی – وقارو سبکی – سعادت و شقاوت – توبه و اصرار به گناه – مخافت (11) و تهاون – دعا و استنکاف نشاط و کسالت – شادمانی و غم – الفت و جدائی – سخاوت و بخل – خشوع وخود پسندی- راستگوئی (12) و سخن چینی – استغفار و اغترار – زیرکی و حماقت.
ای هشام این صفات نیک در کسی جز پیمبر یا وصیش یا مؤمنی که خداوند قلبش را برای ایمان آزمایش کرده جمع نشود و بقیه ی مؤمنین هر یک از ایشان فاقد بعضی از جنود عقل نباشند تا وقتی که عقل آن مؤمن کامل گردد و از صفات جهل نجات یابد آنگاه در درجه ی اعلی با پیمبران و اوصیای ایشان خواهد بود. خداوند ما و شما را به طاعتش موفق گرداند.
ناگفته نماند که تعداد جنود عقل و جهل مطابق نسخه ی بحارالانوار به هفتاد پنج نمی رسد و در روایت اصول کافی اضافاتی دیده می شودکه ذیلاً نگاشته می شود و بعضی از اعمال و کارهایی که از آثار جنود عقل و جهل است در روایات اصول کافی در ردیف جنود آنها شمرده شده. شاید سرش این باشد که این اعمال نمایش نورانیت عقل و تاریکی جهل و سپاه نورانی و ظلمانی آن دو را می دهند – دقت فرمائید. به هر حال اضافات عبارت از این امور است:
رحمت و غضب، فهم و حماقت، حب و بغض، صدق و کذب، حق و باطل، امانت و خیانت، نماز و اضاعه ی آن، روزه و افطار، جهاد و نکول (خودداری از جهاد)، حج و ترک آن، ستر (خودپوشی) و تبرج (بی پردگی) تهیئه (آمادگی برای دفاع) و بغی (تجاوز و حمله ی ابتدائی)، قوام (میانه روی در زندگی و رعایت اعتدال) و مکاثره (فزونی طلبیدن)، موافقت و مصالحت، تعدی و تجاوز.
پینوشتها:
1. مراد از گفتار یا قرآن است یا مطلق پندها و اندرزها یا مطلق گفتار. در صورتی که مرا از گفتار قرآن باشد نیکوترین گفتار محکمات است که صاحبان خرد از محکمات قرآن پیروی می نمایند نه از متشابهات، گرچه هر دو از نظر اینکه گفتار خدا می باشند نیکو هستند ولی محکمات نیکوتر است. و در صورتی که مراد مطلق پند و اندرز باشد پیروی از نیکوتر در زمینه ای است که امر دایر بین دو کار خوبی باشد که جمع بین آنها ممکن نیست در این صورت خداوندان خرد نیکوترین اندرزها را به کار بندند.
در صورتی که مراد مطلق گفتار باشد معنی چنین است: خداوندان خرد گفتار حق و باطل را می شنوند و نیکو یعنی حق را برای پیروی و عمل انتخاب می کنند. و ناگفته نماند که احتمال اخیر که در ترجمه یتبعون احسنه داده شد ( و نیکوتر پیروی می نمایند) مبتنی به دو احتمال اول در گفتار است یعنی صاحبان خرد قرآن یا مواعظ را میشنوند و نیکوتر پیروی می نمایند.
2. آیه ی مبارکه چنان که نوشته شده در سوره ی لقمان است و در قرآن های موجود به جای جمله ی لایعقلون لا یعلمون است. «علامه ی مجلسی» احتمال می دهد که در قرائت اهل بیت لایعقلون بوده است.
3. گر چه متن خبر اکثر الناس لا یعقلون است لکن در قرآن چنین آیه دیده نشده بلکه در قرآن اکثر الناس لا یشعرون است ممکن است که کلام خود امام باشد و مضمون بعضی از آیات را به این عبارت بیان فرموده باشد.
4. لماظه در لغت به معنی ذراتی است که از طعام و غذا در دهان باقی می ماند. و تعبیر از دنیا بلماظه تعبیر لطیفی است و اشاره است به اینکه هر چه از دنیا نصیب انسان شود دیگران قبلاً از آن استفاده کرده اند مانند غذائی که جویده و بلعیده باشند و در بن دندانها مقداری از آن را باقی گذاشته باشند که فاسد شده باشد .
5. مراد از حکمت دین و معارف ربانی است.
6. نظربه اینکه جهل از سنخ نیستی است مراد از آفرینش وی آفرینش تبعی یعنی ظهور و امتیازی است که در اثر آفرینش عقل یافته است زیرا آنچه متعلق جعل واقع می شود و مشمول افاضه هستی می گردد عقل است که از سنخ هستی می باشد چنانکه تاریکی دراثر خلقت نور پدیدار گشته جهل هم در اثر خلقت عقل خود را نشان داده است.
7. در نسخه ی اصول کافی به جای تکذیب (جحود) ثبت شده بنابراین ضد تصدیق، انکار است.
8. در نسخه ی اصول کافی ضد اخلاص (شوب) یادداشت شده بنابراین ضد اخلاص، ریا خواهد بود.
9. در نسخه ی اصول کافی ضد تسلیم را شک یادداشت کرده بنابراین مراد از تسلیم، اعتقاد و تصدیق قلبی است.
10. در نسخه ی اصول کافی به جای (تسویف) (ریا) ثبت شده و به نظر نگارنده ریا انسب است.
11. در نسخه ی اصول کافی به جای (مخافت) (محافظت) ضبط شده و مظنون این است که نسخه ی بحارالانوار تصحیف شده باشد.
12. در نسخه ی اصول کافی به جای (صدق الحدیث) (صون الحدیث) ثبت شده بنابراین ضد سخن چینی، راز داری و نگاهداری خبر است و به نظر، تقابل رازداری با سخن چینی انسب است.
منبع مقاله:
صفایی، سید احمد؛ (1383)، هشام بن الحکم، تهران، مؤسسه ی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم.
/م