جهاد ابتدايي در قرآن و سيره پيامبر اكرم (ص) (1)
جهاد ابتدايي در قرآن و سيره پيامبر اكرم (ص) (1)
چکيده
جهاد از فروع فقهي است که مورد بحث بسياري قرار گرفته است. فقيهان اين فرع فقهي را در قالب دو قسم جهاد دفاعي و جهاد ابتدايي نشاندهاند. از اين دو قسم و مباحث مرتبط با آنها آنچه بيشتر مورد توجّه فقهاي اماميه بوده است و در آن به نقد و نظر پرداختهاند، جواز يا عدم جواز جهاد ابتدايي بدون حضور امام معصوم عليه السلام است. اين مقاله در نظر ندارد در باه جواز يا عدم جواز مذکور پژوهش نمايد، بلکه آنچه مدّ نظر بوده، بررسي مباني قرآني جهاد ابتدايي، در پرتو سيره منقول رسول اکرم است. آنچه حاصل شده، تقويت حکم به عدم جواز جهاد ابتدايي به نحو کلّي است، و نه فقط اشتراط جواز به حضور امام معصوم، يا اشتراط آن به وجود شرايط مناسب اجتماعي، سياسي، بين المللي. کليد واژهها: قرآن، سيره پيامبر، جنگ، جهاد ابتدايي، فقه سياسي.
درآمد
حکم آغاز جنگ، بدون آن که مسبوق به حمله و هجوم نظامي، و يا عهدشکني باشد، از اموري است که مورد توجّه فقهاي اسلامي قرار گرفته و تحت عنوان جهاد ابتدايي به آن پرداختهاند. پارهاي از فقهاي معاصر در باره اين قسم از جهاد ميگويند: با اندکي تأمل و توجه ممکن است گفته شود جهاد ابتدايي نيز به گونهاي بازگشت آن به جهاد دفاعي است، زيرا در حقيقت جهاد ابتدايي نيز يک نوع دفاع است، دفاع از حقوق خداوند و دفاع از حقوق انسانهاي مستضعف. 1 يا پژوهشگراني نوانديش عنوان «نبرد رهاييبخش» را بر آن نهاده و گفتهاند:
جهاد ابتدايي که از آن به «جهاد دعوت» نيز تعبير ميشود، جنگ براي تحميل عقيده نيست، بلکه نبردي «رهاييبخش» و در جهت مقابله با خشونت و اختناق است. جهاد ابتدايي مبارزه با نظامهاي ظالمانه و ستمگري است که با توسل به زور و فشار، انديشههاي باطل را بر اذهان حاکم ساخته و اجازه رسيدن پيام الهي به گوش مردمان را نميدهند تفاوتي در ماهيت آن ايجاد نميکند. 2 در اين مقاله سر آن نداريم که بسان فقها به جمع ميان ادلّه پرداخته و نسبت آيات و روايات صلح محور را با آيات و روايات جنگ محور بسنجيم؛ و نه آن که مطلقات ادلّه جهاد را با آيات مقيده نسبتسنجي نماييم تا يا اوّلي را حمل بر دومي نموده، و يا دومي را ناسخ اوّلي بشماريم، تا در انتها يا قايل به اصالت صلح شده و يا به اصالت جنگ گرايش نشان دهيم. 3 چه که اين هر دو نسبتسنجي متأخّر از آن است که ما دلالت ادلّه دالّ بر وجوب جهاد ابتدايي را پذيرفته باشيم، و آن گاه اين ادلّه را با معارضان آن بسنجيم. در اين نظريه پردازي، به مقتضيات زمان نيز نظر نداريم. آن چنان نيست که نتيجه بگيريم: در عصر حاضر و با توجه به تسلط فرهنگ قبول حقوق بشر بر کشورها و تلقى به قبول تمام ملل جهان نسبت به مرزهاى جغرافيايى، مصلحت مسلمين چيزى جز دعوت از طريق بيان و قلم و … نيست و جهاد ابتدايى، اگر چه در بعضى از زمان ها مى تواند موجب گسترش اسلام باشد، ولى در عصر حاضر رعايت صلح جهانى و به رسميت شناختن مرزهاى بين المللى امرى ضرورى است، بلکه ميخواهيم در ادلّهاي که فقيهان شيعه بر وجوب جهاد ابتدايي اقامه نمودهاند نظري با دقّت افکنده، و آن را در پرتو سيره رسول الله نظاره نماييم، و دلالت آنها را بر وجوب جهاد ابتدايي مورد بررسي قرار دهيم. (4)
تعريف
واژه جهاد به معناي مبالغه و بذل نهايت توان در راه جنگ بوده است. (5) و معناي شرعي آن عبارت از بذل مال و جان در راه اعلاي دين اسلام و برپا داشتن شعائر ديني است. (6) که البتّه اين تلاش به صورت قيام مسلّحانه و نبرد با دشمنان تحقّق خارجي مييابد، نه هرگونه بذل مال و جان در راه دين. اين قيام مسلّحانه و نبرد با دشمنان، يا پس از آن است که دشمن به سرزمين مسلمانان حملهور شده باشد که پارهاي از فقيهان آن را جهاد دفاعي نام نهادهاند، و يا بدون چنين هجومي است که آن را جهاد ابتدايي مينامند. (7) صاحب جواهر جهاد ابتدايي را اصل شمرده، نبرد با آشوبگران داخلي، و نيز دفاع از جان و مال مسلمين را از ملحقات آن ميداند. (8) در حالي که محقّق حلّي چنين دفاعي را اساساً داخل عنوان جهاد محسوب نميکند. (9) شهيد ثاني اين کلام محقّق را به معناي نفي احکام خاصّ شهيد مجاهد نسبت به شخص مقتول در راه دفاع از وطن ميداند، و اين که طبق سخن او حکم عدم وجوب غسل دادن و کفن کردن شهدا شامل حال چنين کشتهاي نيست، اگرچه ثوابي همانند شهيدان خواهد داشت. (10) از ديدگاه صاحب جواهر ذکر احکام مربوط به دفاع در کتاب الحدود فقه، قرينه بر اين است که فقها آن را از اقسام جهاد مصطلح فقهي به شمار نياورده و در کتاب الجهاد به آن نپرداختهاند. (11) صاحب جواهر وجوب جهاد ابتدايي را کالضروري از احکام دين دانسته که هيچ اختلافي در وجوب کفايي آن ميان فقهاي شيعه و سنّي وجود ندارد (12) . همچنان که نزاعي بين فقيهان در وجوب جهاد دفاعي و لزوم حراست از جان و مال و ناموس مسلمانان و دفع تجاوز دشمنان از سرزمين اسلامي اختلاف رأي در نگرفته است، تا جايي که حتّي اذن والدين را نيز براي مشارکت در آن لازم نشمردهاند (13) . لکن شرايط وجوب جهاد ابتدايي، بويژه در عصر عدم حضور معصوم، معرکه آرا بوده و نقض و ابرامهاي فراواني در باره پارهاي از اين شرايط صورت گرفته است. قول مشهور ميان فقهاي شيعه آن است که حضور امام معصوم شرط لازم براي جواز اقدام به جهاد ابتدايي است. از اين رو، در دوران غيبت آن را جايز نميدانند؛ اين شهرت فتوايي تا آنجاست که صاحب رياض به عدم الخلاف و اجماع منقول در خصوص اين شرط تمسک ميکند. (14) و بالاتر از آن، صاحب جواهر است که هر دو شکل اجماع منقول و اجماع محصّل را در اين مسئله حاصل ميداند. (15) در مقابل اين گروه جمع ديگري از فقهاي اماميه قرار دارند که اين شرط را لازم ندانسته و حکم به جواز اقدام فقيه جامع الشرايط به جهاد ابتدايي در دوران غيبت امام عصر مينمايند. (16) و شرکت در آن را واجب کفايي دانسته و اذن والدين را براي اين مشارکت لازم نميشمارند. (17)
صاحب جواهر هنگام ذکر ادله قرآني وجوب جهاد ابتدايي، پس از مطرح نمودن اجماع علما، به سيره آشکار معلوم و متيقّن رسول الله و اصحاب ايشان اشاره کرده و بر آن تأکيد ميورزد. (18) ما نيز مناسب است تا پيش از ذکر و بررسي آيات مورد استدلال در اين فرع فقهي، به سيره رسول اکرم نظري بيافکنيم، تا در سايه آن به فهم بهتر مرادات خداوند نايل گرديم. اجماع مورد ادّعا را مورد بررسي قرار نميدهيم؛ چرا که اجماع فقها در چنين مسائلي، از آنجا که مدارک و مستندات حکم در دست است، «اجماع مدرکي» بوده و ارزش تعيين کنندهاي نخواهد داشت. (19)
سيره رسول اکرم در خصوص جهاد ابتدايي
از جمله اتـّهاماتي که پارهاي از نويسندگان و تحليلگران تاريخ اسلام بر اين دين الهي و الگوي تمدّن بشري انساني وارد ميکنند، آن است که اسلام سوار بر شمشير به پيش رفته است، و هر فتح و پيروزي که به دست آورده، در سايه جنگافروزي و نبرد با اقوام و قبايل ديگر بوده است. اين اتـّهام متکي بر يکي از اقدامات حکومتي است که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله از ماههاي اوّليه تشکيل دولت اسلامي در مدينه انجام داد، که همانا تنظيم لشکريان و انجام عمليات رزمي متناوب و مکرّر است. در پارهاي از اين جنگها شخص پيامبر فرماندهي لشکريان را بر عهده داشت که به نام غزوه ناميده شدهاند، و در پارهاي ديگر ايشان شرکت نميکرد، بلکه لشکر را به فرماندهي شخص ديگري اعزام مينمود که سريه ناميده ميشوند. مراد فقيهاني همچون صاحب جواهر از سيره قطعي رسول الله در اقدام به جهاد ابتدايي همين تجهيز و اعزام مکرّر لشکريان به صورت غزوات و سراياست؛ لکن دقّت در حقايق تاريخي در باره اين غزوات و سرايا به خوبي روشنگر آن است که آن اتهام و اين سيره قطعي مورد ادّعا به هيچ وجه بر عملکرد پيامبر اعظم انطباقي ندارد، بلکه تحرّکات نظامي که رسول الله صلي الله عليه و آله در شهر مدينه، با فاصله زماني اندکي از تشکيل دولت اسلامي، آغاز کردند، چند هدف را تعقيب ميکرد : ـ يکي از اين اهداف، ايجاد همدلي بيشتر ميان اقشار و گروههاي مختلف مردم تابع اين حکومت بود. مسلـّم است که در مسافرت افراد همسفر با خـُلقيات فردي و خصوصيات شخصي يکديگر آشنا ميشوند و در اثر توليد خاطرات مشترک با يکديگر انس و الفت بيشتر پيدا ميکنند. مسافرت چنانچه با تدبير اداره گردد، ميتواند موجب نزديکي قلبي همسفران گردد و در حالي که، چنانچه چنين تدبيري در کار نباشد، بدترين عامل براي ايجاد و تشديد تفرقه و تشتـّت در ميان جمعيتي با سوابق و علايق گوناگون است. از اين رو، رسول گرامي اسلام در تمامي تحرّکات و سفرهاي رزمي، چنانچه خود حضور داشتند، مهاجران و انصار را همراه و همسفر ميکردند تا با مديريت مدبّرانه خويش همدلي و قرابت بيشتري ميان رعاياي دولت اسلامي فراهم آورند.
ـ هدف دومي که در اين تحرّکات رزمي مسلمانان تحت امر پيامبر اکرم نهفته بود، آشنايي مهاجران با سرزمين يثرب و احوال جغرافيايي در باره آن بود تا در صورت نياز و هنگام حمله دشمنان، رزمندگاني که
از مهاجران در لشکر اسلام به صحنههاي نبرد گسيل ميگردند، نسبت به پستي و بلنديهاي اين سرزمين و نقاط استراتژيک آن شناخت کافي داشته باشند. ـ هدف سوم اين مسافرتهاي مسلـحانه تمرينهاي موسمي براي ايجاد و حفظ آمادگي رزمي در مردم تحت حاکميت رسول الله بود. در زمان ما که عدّهاي از جوانان هر مرز و بوم لباس رزم بر تن دارند و وظيفه آنان دفاع از ميهنشان است، مشاهده ميکنيم که هر از چندي در قالب رزمايشهايي که ارتش برگزار ميکند، آمادگي نظامي سربازان محک زده ميشود و بر آن افزوده ميگردد، و در آن زمان که چنين ارتش آمادهاي در کار نبود و مردم عادي کوچه و بازار بايد از کيان خويش حراست ميکردند، انجام چنين رزمايشهايي ضرورت بيشتري مييافت، و پيامبر اکرم از اين نکته غفلت نداشته و به آن اقدام نمود. ـ چهارمين هدفي که ميتوان براي اين تحرّکات نظامي برشمرد، ناامن کردن مسير حرکت کاروانهاي تجاري مشرکان مکـّه است. ميدانيم که زندگاني بزرگان مکـّه بر داد و ستد و بازرگاني استوار بوده و حيات آنان را مسافرتهاي تجاري تأمين مينمود. و از سويي مکـّيان دشمنان اصلي مسلمانان بودند، که اموال مهاجران و نيز خانوادههاي ايشان را در مکـّه مورد تعرّض قرار داده و دائماً با رايزنيها و مذاکرات با قبايل ساکن در شبه جزيره به ايجاد مشکل براي پيامبر و ياران مسلمان ايشان مبادرت ميورزيدند. اين بود که پيامبر چاره را در آن ميديد که با ناامن کردن مسير حرکت کاروانهاي تجاري قريش، ضربشستي به مکـّيان نشان دهد، و به آنان بفهماند که رگ حيات شما در دستان ما است و هر زمان که اراده کنيم ميتوانيم با قطع آن، زندگي را بر شما تنگ نماييم. مؤيد اين تحليل تاريخي، آن است که در بسياري از اين غزوات و سرايا دشمني وجود نداشته است تا درگيري و جنگي واقعي در بگيرد، بلکه مسلمانان با دشمن فرضي نبرد ميکردند؛ همان که در تمامي رزمايشهاي کنوني نيز واقع ميگردد. اوّلين جنگي که بين مسلمانان مدينه و مشرکان مکـّه درگرفت، در نزديکي چاههاي بدر اتفاق افتاد و به غزوه بدر کبرا مشهور شد. آن گاه که به رسول گرامي اسلام خبر رسيد که لشکري از مشرکان مکـّه به سوي مدينه در حال حرکتاند و قصد نبرد با مسلمانان دارند، پيامبر با مسلمانان در حال انجام يکي از رزمايشهايي نظامي بودند که از آغاز تشکيل دولت اسلام در مدينه در قالب غزوات و سرايا اقدام به آنها مينمودند. ابن هشام و واقدي روايت ميکنند که پس از رسيدن اين خبر به رسول خدا، ايشان اصحاب خود را جمع کرده، خبر حرکت قريش را به اطلاع آنها رسانيد و براي بازگشت به مدينه و يا جنگ با قريش با آنها مشورت کرد. ابتدا مقداد (از مهاجران) برخاست و گفت: اي رسول خدا، هر چه خداوند برايت مقدر فرموده، بدون تأمل اجرا کن که ما با تو هستيم، به خدا ما آنچه را بنياسراييل به موسي گفتند، به تو نميگوييم که گفتند: «تو با پروردگارت برويد و جنگ کنيد ما اينجا نشسته و منتظريم» (20) بلکه ما ميگوييم تو و پروردگارت برويد و بجنگيد ما هم پشت سر شما ميجنگيم. رسول خدا مقداد را ستود و در حقش دعا کرد. سپس فرمود: اي مردم، راهي را پيش پاي من بگذاريدو بگوييد چه بايد کرد؟
روي سخن در اينجا متوجه انصار و مردم مدينه بود، زيرا آنها اکثريت داشتند. از طرفي، هنگامي که اينان در عقبه با آن حضرت بيعت کردند، گفتند: اي رسول خدا، هر گاه تو خود را به شهر ما برساني، ما همان طور که از فرزند و ناموس خويش دفاع ميکنيم، از تو نيز به همان نحو دفاع ميکنيم. معناي اين سخن، آن بود که اگر دشمني در شهر مدينه به آن حضرت حمله کند، آنان متعهد هستند که از او دفاع کنند، ولي در خارج از شهر مدينه تعهدي ندارند. از اين رو، رسول خدا ميخواست رأي آنان را نيز در اين خصوص بداند. سعد بن معاذ (از سران انصار) که متوجه مطلب شده بود، عرض کرد: اي رسولخدا، گويا منظورت از اين سخن ما هستيم؟ فرمود: آري. عرض کرد: اي رسول خدا، ما به تو ايمان آورديم و تو را تصديق کرديم و گواهي داديم که آنچه آوردهاي همگي حق است، و روي همين اساس به تو عهد و پيمان داديم که اوامر تو را به جان بپذيريم. اکنون نيز گوش به فرمان تو هستيم و به هر کجا خواهي برو که ما به دنبال تو خواهيم آمد. سوگند به آن کسي که تو را به حق فرستاده! اگر خود را به دريا بزني ما نيز پشت سر تو خواهيم بود و يک نفر از ما تخلف نخواهد کرد. براي ما هيچ دشوار نيست که فردا با دشمن رو به رو شويم، و ما در جنگ مردماني شکيبا و بردبار هستيم و هنگام برخورد با دشمن پابرجا و ثابت قدم هستيم. (21) همين مشورت پيامبر، بويژه با انصار، نشاندهنده آن است که آن رزمايش همزمان با خبريافتن از لشکرکشي مشرکان قريش، و هيچ يک از تحرّکات نظامي پيش از آن، به قصد آغاز جنگ با قبيله يا گروهي نبوده است، بلکه تنها رزمايش نظامي بوده که اهداف پيش گفته را تعقيب مينموده است. در غير اين صورت، مشورت با انصار وجهي نداشت. مؤيد اين تحليل، آن که سيرهنويسان تعداد غزوات و سراياي دوران زمامداري رسول الله را بيست و هفت غزوه و سي و هشت سريه برشمردهاند، که تنها در نُه غزوه از آنها جنگ درگرفته است. (22) و تمامي اين نُه غزوه نيز يا با لشکرکشي و هجوم از سوي دشمنان آغاز شده، و يا پس از عهد شکني و توطئهگري همپيمانان سابق شکل گرفته است. به اين ترتيب، به جرأت ميتوان ادّعا کرد که پيامبر اکرم در طول دوران حاکميت خويش هيچ گاه به جهاد ابتدايي دست نزده است.
پي نوشت:
*استاديار گروه علوم قرآن و حديث- دانشگاه قم.
1. دراسات في ولايت الفقيه، ج1، ص115.
2. .http://www.maarefmags.com/article.asp?art=782
3. رك: http://www.feirahi.irarticle=137
4. .http://www.farsnews.com/ newstext.php?nn=8610150345
5. لسان العرب، ج3، ص386.
6. مجمع البحرين، ج3، ص30.
7. كلمات سديده، ص317.
8. جواهرالكلام، ج21، ص4.
9. شرائع الاسلام، ج1، ص278.
10. مسالك الافهام، ج3، ص11.
11. جواهرالكلام، ج21، ص5.
12. همان، ص8-9.
13. اجوبه الاستفتاءات، ج1، ص187.
14. رياض المسائل، ج8، ص13.
15. جواهرالكلام، ج21، ص11.
16. المقنعه، ص810.
17. منهاج الصالحين، ج1، ص367.
18. جواهرالكلام، ج21، ص9.
19. ر.ك: نهايه الاصول، ص540.
20. سوره ي مائده، آيه ي 24.
21. السيره النبويه، ج1، ص615؛ المغازي، ج1، ص48.
22. السيره النبويه، ج2، ص609.
منبع: نشريه علوم حديث شماره 56