جوان راستگو
جوان بود و از راويان بزرگ حديث ثقلين. تلاش زيادي كرد تا همه بدانند كه منظور از اهل بيت پيامبر، زنان و صحابه ايشان نيستند.
به علي(ع) بسيار علاقه داشت. بارها گفت كه اهل بيت، آل علي(ع) هستند كه صدقه بر آنها حرام است.(1)
به علي(ع) بسيار علاقه داشت. بارها گفت كه اهل بيت، آل علي(ع) هستند كه صدقه بر آنها حرام است.(1)
جوان راستگو
ـ زيد بن ارقم
جوان بود و از راويان بزرگ حديث ثقلين. تلاش زيادي كرد تا همه بدانند كه منظور از اهل بيت پيامبر، زنان و صحابه ايشان نيستند.
به علي(ع) بسيار علاقه داشت. بارها گفت كه اهل بيت، آل علي(ع) هستند كه صدقه بر آنها حرام است.(1)
سوره «منافقون» در تصديق راستگويي او نازل شد. اين راستگويي در ماجراي تبعيض قايل نشدن ميان مهاجر و انصار بود. جريان از اين قرار بود كه دو مرد از مهاجر و انصار بر سر چاه آبي با هم نزاع كردند و مرد انصاري به مرد مهاجر توهين كرد و آنها را جزو خوارترين افراد شمرد. زيد با ديدن اين صحنه تاب نياورد و نزد پيامبر رفت و عرض كرد: «مردي از انصار، خود را از مهاجران برتر ميداند.» رسولِ مهرباني مثل هميشه گمان به خوبي برد و فرمود: «شايد اشتباه شنيدهاي؟» زيد سوگند ياد كرد كه چنين نيست.
فرد انصاري نزد پيامبر رفت و قسم خورد كه زيد دروغ گفته. عدهاي از انصار نيز در حمايت از او گفتند: «زيد جوان است و خام و حتماً اشتباه شنيده است.» و جريان خاتمه يافت. ولي خدا به صداقت زيد آگاهتر بود.(2)
با اينكه نوجوان بود، در تمام جنگهاي پيامبر شركت كرد. عاشق پيامبر و اهلبيتش بود. حتي وقتي پير شد، باز هم از حمايت اين خانواده دست نكشيد.
وقتي سر مطهر سيدالشهدا(ع) را مقابل ابن زياد قرار دادند و او با چوب به دندانهاي آن سر مبارك ميزد، زيد ابن ارقم اعتراض كرد و گفت: «چوب خود را از اين لبها بردار. به خداي يگانه سوگند، من بارها ديدم كه رسول خدا(ص) با لبهاي مباركش اين لبها را بوسيد.» سپس براي اعتراض، مجلس را ترك كرد.(3)
برايش عذابآور بود. باورش نميشد. گرچه از بنياميه كمتر از اين توقع نبود. او حسن و حسين را ديده بود كه روزي بر روي شانههاي پيامبر جا داشتند و مورد احترام همه بودند. حال باور نميكرد كه اين، سر حسين بن علي(ع) است كه بر سر ني قرآن ميخواند.
او نتوانست رفتار وحشيانه بنياميه را با خاندان بر حق رسول خدا(ص) تاب آورد و در همان سال حادثه كربلا (سال 61) درگذشت.(4)
جوان بود و از راويان بزرگ حديث ثقلين. تلاش زيادي كرد تا همه بدانند كه منظور از اهل بيت پيامبر، زنان و صحابه ايشان نيستند.
به علي(ع) بسيار علاقه داشت. بارها گفت كه اهل بيت، آل علي(ع) هستند كه صدقه بر آنها حرام است.(1)
سوره «منافقون» در تصديق راستگويي او نازل شد. اين راستگويي در ماجراي تبعيض قايل نشدن ميان مهاجر و انصار بود. جريان از اين قرار بود كه دو مرد از مهاجر و انصار بر سر چاه آبي با هم نزاع كردند و مرد انصاري به مرد مهاجر توهين كرد و آنها را جزو خوارترين افراد شمرد. زيد با ديدن اين صحنه تاب نياورد و نزد پيامبر رفت و عرض كرد: «مردي از انصار، خود را از مهاجران برتر ميداند.» رسولِ مهرباني مثل هميشه گمان به خوبي برد و فرمود: «شايد اشتباه شنيدهاي؟» زيد سوگند ياد كرد كه چنين نيست.
فرد انصاري نزد پيامبر رفت و قسم خورد كه زيد دروغ گفته. عدهاي از انصار نيز در حمايت از او گفتند: «زيد جوان است و خام و حتماً اشتباه شنيده است.» و جريان خاتمه يافت. ولي خدا به صداقت زيد آگاهتر بود.(2)
با اينكه نوجوان بود، در تمام جنگهاي پيامبر شركت كرد. عاشق پيامبر و اهلبيتش بود. حتي وقتي پير شد، باز هم از حمايت اين خانواده دست نكشيد.
وقتي سر مطهر سيدالشهدا(ع) را مقابل ابن زياد قرار دادند و او با چوب به دندانهاي آن سر مبارك ميزد، زيد ابن ارقم اعتراض كرد و گفت: «چوب خود را از اين لبها بردار. به خداي يگانه سوگند، من بارها ديدم كه رسول خدا(ص) با لبهاي مباركش اين لبها را بوسيد.» سپس براي اعتراض، مجلس را ترك كرد.(3)
برايش عذابآور بود. باورش نميشد. گرچه از بنياميه كمتر از اين توقع نبود. او حسن و حسين را ديده بود كه روزي بر روي شانههاي پيامبر جا داشتند و مورد احترام همه بودند. حال باور نميكرد كه اين، سر حسين بن علي(ع) است كه بر سر ني قرآن ميخواند.
او نتوانست رفتار وحشيانه بنياميه را با خاندان بر حق رسول خدا(ص) تاب آورد و در همان سال حادثه كربلا (سال 61) درگذشت.(4)
پی نوشت ها :
1. صحيح مسلم، باب فضايل اهلبيت:، صص 1049، ح 2424.
2. رسولي محلاتي، زندگاني حضرت محمد(ص)، ص 482.
3. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 45، ص 116.
4. محمد بن حسن حر عاملي، اثبات الهداة، ج 5، ص 188
منبع:گلبرگ ش 118