جوان و تفريح
جوان و تفريح
از ياد نبريم كه تفريحاتِ به هنگام، بر پايداري انسان در برابر مشكلات و سختيهاي زندگي ميافزايد و قامت او را در برابر تندباد حوادث، برافراشته و استوار ميدارد. از ياد نبريم كه تفريحات و لحظههاي شادكامي، هميشه در دسترس هستند. گاهي گفتن يا شنيدن چند شوخي و لطيفه دلچسب يا خواندن كتابهايي كه سخنان حكيمانه و طنزآميز در آنها آمده است، زماني، انجام دادن نرمش و چند حركت ورزشي و گاهي نيز تشكيل محافل دوستانه و گفت و شنود صميمانه با دوستان، تفريحاتي دلپذير و نشاطآور هستند.
ـ تفريح و استراحت به هنگام
كتاب قابوسنامه يكي از ميراثهاي ارزشمند ادب فارسي است كه در آن مسائل جدي و آداب زندگي، چه در زندگي فردي انسانها و چه در زندگي اجتماعي، بازگو شده است. نويسنده اين كتاب، عنصرالمعالي كيكاووس، در عين سفارش و تأكيد بر ادبورزي، علمآموزي، كار و كوشش، و جدي گرفتن زندگي، بحث تفريح و پرداختن به لذتهاي حلال را نيز به ميان كشيده است و از مخاطبان خود ميخواهد كه لحظههايي از شبانهروز را به تفريح و كامجوييهاي روا اختصاص دهند. وي در اين باره ميگويد: «اما هر كاري را اندازهاي است، حكيمان چنين گفتهاند كه در شبانهروز كه بيست و چهار ساعت است، ساعتهايي را به عبادت بپرداز، ساعتهايي را هم به كار و كوشش مشغول باش و ساعتهايي را هم به تفريح و عشرت و خواب و استراحت اختصاص ده، تا روح تو تازه گشته به اهتزاز درآيد، و بدنت از رنج كار، آسوده گردد».(2)
مولوي نيز در دفتر سوم مثنوي، پس از سفارش به استراحت و تفريح به هنگام، شب را نعمتي ميداند كه با فرا رسيدن آن، آدمهاي حريص، توفيق اجباري مييابند كه اندكي بياسايند و لحظههايي از زيربار آن همه تلاش كشنده آسايش يابند. وي در اين باره ميسرايد:
مصلحت آن است تا يك ساعتي
قوتي گيرند و زور از راحتي
گر نبودي شب، همه خلقان ز آز
خويشتن را سوختندي ز اهتزاز
از هوس وز حرص سود اندوختن
هر كسي دادي بدن را سوختن
شب پديد آيد چو گنج رحمتي
تا رهند از حرص خود يك ساعتي(2)
ـ توصيه بزرگان ادب و عرفان به شاگردان درباره تفريحات
بزرگان ادب و عرفان، در ضمن دادن دستورالعملهاي سيروسلوك به سالكان، به آنها سفارش ميكردند كه لحظههايي از شبانهروز را به تفريحات و انجام دادن كارهاي نشاطآور اختصاص دهند. از نگاه آنان، سيروسلوك، بدون استراحت و تفريح، ميتواند خطرساز باشد و به دليل خستگي، سالك را يكباره از سير معنوي باز دارد يا از ادامه راه، دلسرد كند. از اين رهگذر، تفريح، حتي براي آنان كه به سلوك معنوي مشغولند، بايسته و ضرروي است. عزالدين محمود كاشاني در اين باره مينويسد:
«صاحبان سيروسلوك كه بيشتر وقتها و ساعات ايشان به امور جدي در امر سلوك صرف ميشود، لازم است گاهگاه جهت فرح قلبي، به تفريح پردازند تا در اثر آن به دلهايشان مسرّت بخشند، و مانع از ملالت خاطر و افسردگي درون گردند. و عارفان و صاحبان سلوك را روا بود كه به جهت راحتي و سرور قلبي از مزاح و معاشرت با ياران موافق و اهل و اولاد غفلت نكنند و در اين باره، رسول خاتم را الگوي خويش قرار دهند، كه اميرالمؤمنين علي(ع) درباره ايشان فرمود: «رسول خدا(ص) هرگاه در ميان يارانش كسي را اندوهگين ميديد، او را با شوخي، شادمان ميفرمود.» از عايشه پرسيدند: كه رسول خدا(ص) در خانه چگونه بود؟ گفت: «نرمخوترين مردم و بسيار تبسمكننده و خندان بود.» و از تفريحات حضرت رسول(ص)، مزاح نمكين او با اصحاب و ياران بود. آن حضرت گاهي از سر مزاح به بعضيها ميفرمود: «اي صاحب دو گوش.» نقل است روزي پيرزني به حضور آن حضرت آمد و عرض كرد: «دعا فرماييد به بهشت درآيم.» فرمود: «پيرزنان به بهشت نخواهند رفت.» پيرزن، بسيار دلتنگ شد. رسول خدا(ص) فرمود: «مقصودم اين است كه ابتدا جوان شده و سپس به بهشت درآيند.» و پيرزن به غايت شادمان شد».(4)
شمس تبريزي نيز در اين باره مينويسد: «تلوّن و گوناگوني اين است كه ساعتي مشغول طاعت باشيم و ساعتي مشغول خوردن و آشاميدن. آن رياضت نفْس است و اين تربيت نفس. انبيا و اوليا در حال طاعت و در حال خوردن، تربيت نفس ميكردند».(5)
يكي ديگر از بزرگان، درباره پيامدهاي زيانبار سيروسلوك بيوقفه و به دور از تفريحات گاه به گاه، مينويسد: «انسان به هنگامي كه در حال صحت و سلامتي قرار دارد و مزاج و بدن او در حال اعتدال قرار دارد، افكار سالم و صحيح خواهد داشت. و هرچه اين اعتدال به واسطه زيادهروي در رياضت و كاستن از تفريحات لازم به هم بخورد، نفس وي نيز از حالت اعتدال خارج شده، خوف آن ميرود كه به انحراف گرايد، و در ادراكات او اِعوجاج و انحراف رخ دهد، و موجب حزن و خوف و گريه گردد؛ چرا كه اين طايفه به واسطه از دست دادن مزاج اعتدالي، سرور و فرح ناشي از آن را نيز از دست داده، به غم و اندوه ميل پيدا ميكنند، و چه بسا به اخلاق زشت و ناروا دچار ميگردند».(6)
پی نوشت ها :
1. دکتر محمدعلي اسلامي ندوشن، کارنامه سفر چين، ص 476.
2. عنصرالمعالي کيکاووس بن قابوس بن وشمگير، قابوسنامه، به اهتمام و تصحيح: غلامحسين يوسفي، ص91 (با اندکي تغيير).
3. مثنوي، ص 505.
4. عزالدين محمود کاشاني، مصباح الهدايه و مفتاح الکفايه، مقدمه، تصحيح و توضيحات: عفت کرباسي، دکتر محمدرضا برزگر خالقي، ص 252 (با اندکي تغيير).
5. شمس تبريزي، مقالات، تصحيح و تعليق: محمدعلي موحد، ص 163.
6. صائن الدين علي بن محمد، التمهيد في شرح قواعد التوحيد، ترجمه و شرح: محمدحسين نائيجي، ج 2، صص 963 و 964.
منبع:گلبرگ ش 118