حافظ از یکسو، در عشق الهی غرق است، از سوی دیگر روش او در بیان مطالب بیشتر به صورت کنایه و اشاره است، و از سوی سوم در دورانی زندگی میکند که دچار نابسامانیهای سیاسی و اجتماعی است، و با توجه به اینکه جز آنچه از اشعار او به دست میآید، زندگی او چندان در تاریخ ثبت نشده است، اظهار نظر درباره اندیشه سیاسی او بسیار مشکل است؛ از اینرو، در انتساب اندیشههای سیاسی به وی باید محتاط بود. آنچه به صورت کلی میتوان بیان داشت این است که حافظ مانند هر انسان هوشمند و زیرک در شرایط مختلف، واکنش و رفتارهای سیاسی متناسب از خود نشان میداد.
در اینجا بهتر است ابتدا اشارهای به وضعیت سیاسی اجتماعی زمان حافظ داشته باشیم، سپس به برخی از واکنشهای سیاسی وی بپردازیم.
وضعیت سیاسی زمان حافظ
حافظ شیرازی، در یکی از ادوار تاریک سیاسی تاریخ ایران و جهان اسلام و در فاصله بین دو بحران بزرگ؛ یعنی حمله چنگیز و ظهور تیمور، زندگی میکرد؛ جوانیِ وی همزمان با درگذشت آخرین ایلخان؛ یعنی ابوسعید بهادرخان و نیز ملوک الطوایفی شدن جهان اسلام بود که پس از گذشتن یک قرن از سقوط خلافت عظیم پانصد ساله عباسی و جنگهای چند صد ساله صلیبی، کمر راست نکرده بوده است.
حافظ حدوداً پانزده سال (از حدود 742 تا 757ق) معاصر با شاه شیخ ابواسحاق اینجو، بود.[1] از ستایشها و مرثیههای پرشور حافظ چنین بر میآید که او حمایت ابواسحاق را در دوره تکوین و شکلیابی هنرش [یعنی شعر سرایی] مهم و مغتنم میشمرد. دوران سلطنت شاه ابواسحاق، دورهای است که حافظ از آن به «خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود» تعبیر میکند. حافظ قطعه گویایی درباره او و عصر مرفه او دارد به مطلع:
در اینجا بهتر است ابتدا اشارهای به وضعیت سیاسی اجتماعی زمان حافظ داشته باشیم، سپس به برخی از واکنشهای سیاسی وی بپردازیم.
وضعیت سیاسی زمان حافظ
حافظ شیرازی، در یکی از ادوار تاریک سیاسی تاریخ ایران و جهان اسلام و در فاصله بین دو بحران بزرگ؛ یعنی حمله چنگیز و ظهور تیمور، زندگی میکرد؛ جوانیِ وی همزمان با درگذشت آخرین ایلخان؛ یعنی ابوسعید بهادرخان و نیز ملوک الطوایفی شدن جهان اسلام بود که پس از گذشتن یک قرن از سقوط خلافت عظیم پانصد ساله عباسی و جنگهای چند صد ساله صلیبی، کمر راست نکرده بوده است.
حافظ حدوداً پانزده سال (از حدود 742 تا 757ق) معاصر با شاه شیخ ابواسحاق اینجو، بود.[1] از ستایشها و مرثیههای پرشور حافظ چنین بر میآید که او حمایت ابواسحاق را در دوره تکوین و شکلیابی هنرش [یعنی شعر سرایی] مهم و مغتنم میشمرد. دوران سلطنت شاه ابواسحاق، دورهای است که حافظ از آن به «خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود» تعبیر میکند. حافظ قطعه گویایی درباره او و عصر مرفه او دارد به مطلع: