اين حديث از ناحيه سند و نيز از جهت مفهوم و دلالت قابل بحث و بررسي است:
الف. سند حديث:
تمام منابع روايي مانند: «عوالي اللئالي»،[1] بحارالانوار،[2] مستدرك الوسايل،[3] تحرير الاحكام[4] و… ان حديث را به صورت مرسل[5] از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل كردهاند. و فاقد وسايط سندي ميباشد و اين نوع مراسيل حجة نيستند.[6] براي حل مشكل سند، شايد بتوان از احاديث مشابه آن استفاده كرد كه در بحث دوم خواهد آمد.
ب. دلالت حديث:
ترجمه حديث اين است که: «دانشمندان امت من مانند: پيامبران بنياسرائيل هستند» در اين عبارت سهل و روان، از نظر دلالت مشكلي ندارد. امّا اينكه مراد از «علماء امت » كيانند؟ ديدگاههائي ارائه شده است كه به دو ديدگاه اشاره ميشود:
الف) منظور از «علماء امت» ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ مي باشند. به دو دليل، يكي به دليل عموميت در تشبيه.[7] زيرا تمام صفات و ويژگيهاي مخصوص به پيامبران بنياسرائيل مانند عصمت، ولايت تكويني و تشريعي، اجراء احكام و تبليغ دين مبين اسلام، و علوم لدني و اخذ معارف از ناحيه حق تعالي، تشكيل حكومت و… در ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ هم وجود دارد مگر در مسأله وحي(تشريعي ) ، زيرا به ائمه ـ عليهم السّلام ـ وحي(تشريعي) نميشد و به دليل اقتضاء ميتوان فقط همين مورد را استثناء كرد. ولي در تمام جهات ديگر كه عرض شد، ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ مثل انبياء هستند. دليل دوم بر اينكه منظور از «علماء امت» ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ باشند احاديثي است كه ميرساند؛ ائمه ـ عليهم السّلام ـ علماء هستند و به آنها اطلاق علماء شده است و خود را علماء معرفي كردهاند مانند اين حديث شريف كه از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل شده است: «يَغدوُا الناسُ علي ثلاثةِ أصنافٍ عالمٍ و مُتَعَلِّمٍ و غُثاءٍ، فَنَحْنُ العُلَماءُ وشيعَتُنا المتعلِّمون و سائرُ النّاسِ غُثآءٌ».[8] (مردم به سه دسته شدند: دانشمند و دانشجو و خاشاك ، ما دانشمندانيم و شيعيان ما دانشجويان و مردم ديگر خاشك روي آب).
در بحارالانوار آمده است كه: در بسياري از روايات از علماء تعبير به ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ شده اند.[9]و در آمجا بابي دارد تحت اين عنوان: «باب انهم ـ عليهم السّلام ـ العلماء في القرآن و شيعتهم اولوا الالباب»[10]. يا در بصائر الدرجات روايتي دارد كه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ را عالم اين امت معرفي كرده است. عن ابي جعفر ـ عليه السّلام ـ قال عليٌّ ـ عليه السّلام ـ عالم هذه الامة[11] و در ذيل آيه «انّما يخشي الله مِنْ عِباده العُلماءُ[12] (از ميان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او ميترسند) در سفينة البحار[13] و تفسير برهان آمده است كه: منظور علي ـ عليه السّلام ـ است.[14] بنابراين از جهت قواعد علمي و از جهت نقل اطلاق علماء بر ائمه معصومين ـ عليه السّلام ـ سزاوار است بگوئيم كه: منظور از «علماء امت» ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ ميباشند.
ب. احتمال دوم منظور از «علماء امت»، دانشمندان و فقيهان امت اسلامي باشند. اين احتمال را از عموميت حديث گرفته اند . و در اثبات «ولايت فقيه» از اين دست احاديث و مشابه آن استفاده كردهاند.[15] بر پايه توضيحات بالا ، قدر متيقن از علماء در اين حديث ، ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ مي باشند و به دليل عموميت حديث – كه علماء شيعه هم جانشينان ائمه (عليهم السّلام) مي باشند و همان وظايف را بايد انجام بدهند و بعد از ائمه معصومين (عليهم السّلام) با شرايط خاص خودش- از مصاديق اين حديث مي باشند امّا نه در عرض ائمه ـ عليهم السّلام ـ بلكه به عنوان نائب عام آنها و در طول نيابت آنها مثل انبياء بنياسرائيل هستند.
بيان دو نكته:
1. به اين نكته بايد توجه داشت كه منظور از اين تشبيه در كيفيت و مراتب است كه بين علماء امت و انبياء بنياسرائيل وجود دارد. مانند ولايت و علوم لدني؛ نه در كميت و اندازه و درجات. يعني ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ همان عصمت، همان امامت و همان علوم لدني كه انبياء بنياسرائل داشتهاندرا دارا هستند؛ امّا از جهت درجه، مراتب و افضليت، در همان موضوعات ممكن است مقام افضل و بالاتر را داشته باشند و يا علماء شيعه همان مقام مرابطون و مرزداري عقايد حقه و همان مبارزه با شرك و همان اجراي احكام الهي و همان برنامه تشكيل حكومت الهي و خلاصه همان مقام اخذ معارف الهي و تبليغ آن را كه در انبياء بنياسرائيل بود، دارند ولي در مقام كميت، مقام ائمه افضل است كه در روايت آمده: «علماء امتي افضل من انبياء بنياسرائيل»[16] و شيخ مفيد فرموده است: «گروهي بر اين عقيدهاند كه ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ افضل و برتر از تمام انبياء و رسل به غير از حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ هستند»[17] و اين نظر را پسنديده است و مرحوم مجلسي در بحار بابي دارد بنام «باب انهم ـ عليهم السّلام ـ اعلم من الانبياء ـ عليهم السّلام ـ».[18]2. گرچه گفته شد كه سند اين حديث مرسل است و از ضعف سندي برخوردار است، ولي از آن جايي كه علماء و بزرگان از اين گونه روايت در ادله ولايت فقيه استفاده كردند، عمل علما، ضعف سند را جبران نموده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ اوائل المقالات، شيخ مفيد، ص 178.
2ـ بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 26، ص 194.
3ـ وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج 18، ص 7.
پي نوشت ها:
[1] . محمد الاحساني، (ابن ابي جمهور) غوالي اللئالي، قم، مطبعة سيدالشهداء(ع)، 1405 ق، ج4، ص77، ح67.
[2] . المجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق، ج2، ص22، ح67.
[3] . نوري طبرسي، حسين، مستدرك الوسايل، بيروت، مؤسسة آلالبيت، 1409ق، ج17، ص320.
[4] . الحلي، تحرير الاحكام، مشهد، مؤسسه طوس، قطع رحلي، ص3.
[5] . حديثي است كه شخصي كه خود حديث را از پيغمبر يا امام نشنيده بدون وساطتِ صحابي از معصوم نقل كند. مدير شانهچي، كاظم، علم الحديث و دراية الحديث، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين، 1375، ص80.
[6] . ر.ك: زينالدين بن علي العاملي (شهيد الثاني)، الرعاية في علم الدراية، قم، منشورات مكتبه المرعشي، 1413ق، ص136؛ و نيز: سبحاني، جعفر، اصول الحديث و احكامه، قم، نشر جامعه مدرسين، 1416ق، ص107.
[7] . اركان تشبيه در اين حديث عبارتند از: «علماء امتي» مشبّه، «كانبياء بني اسرائيل» مشبهبه، كاف از اداة تشبيه و وجه شبه هم عبارت است از جهاتي كه گفته شد مانند عصمت، ولايت تكويني و تشريعي، اخذ معارف از ناحيه خداوند متعال و… كه مشترك بين انبياء و علماء امت است.
[8]. حر عاملي، وسايلالشيعه، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1401ق، ج18، ص7، باب 3، ح5؛ و ابوجعفر محمد بن الحسن بن فروخ الصفار القمي، بصائر الدرجات، قم، منشورات مكتبة المرعشي، 1404ق، ص8، باب 5.
[9] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج35، ص304 و ج24، ص307.
[10] . بحارالانوار، همان، ج24، ص119.
[11] . بصائرالدرجات، همان، ص118، ح3، باب 2.
[12] . فاطر/28.
[13] . قمي، عباس، سفينة البحار، دارالاسوه، 1414ق، ج6، ص367.
[14] . السيد هاشم البحراني، البرهان في تفسير القرآن، قم، دارالكتب العلميه، 1393ق، ج3، ص361.
[15] . احمد النراقي، عوائد الايام، قم، مركز الابحاث الدراسات الاسلاميه، 1375ش، ص531؛ و نيز، موسوي خميني، روح الله، حكومت اسلامي، 1391ق، ص130؛ موسوي، خميني، روح الله، كتاب البيع، قم، انتشارات اسماعيليان، 1410ق، ج2، ص483.
[16] . مفيد، كتاب المزار، (المؤثمر العالمي لالفية الشيخ المفيد) ص6؛ مفيد، اوائل المقالات (المؤثمر العالمي لالفية الشيخ المفيد) ص178.
[17] . اوائل المقالات، همان، ص70.
[18] . بحارالانوار، همان، ج26، ص194.