حدیث ثَقَلین؛ حدیث صحیح نزد علمای همهی مذاهب اسلام
1) مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق) در صحیح – کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی بن ابی طالب به روایت از زید بن حیان حدیثی آورده است که ترجمهی آن چنین است: «همراه با حصین بن سَبره و عمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتیم. بعد از این که در کنار او نشستیم حصین گفت: ای زید. ترا خیر بسیار نصیب شده است. پیغمبر را دیدهای و حدیث او را شنیدهای و همراه با آن حضرت جهاد کردهای. ای زید. تو خیر بسیار دیدهای. برای ما شمهای از آن چه از رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدهای باز گوی. زید گفت: ای برادرزاده. به خدا سوگند که سال من بزرگ و عهدم با رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) کهن شده و بسیاری از آن چه از او شنیده بودم فراموش کردهام. پس آن چه برای شما میگویم بپذیرید و آن چه را نمیگویم مرا به گفتن آن مجبور نسازید. پس گفت: روزی پیغمبر خدای بین ما برای خواندن خطبه برخاست. ما در مکانی بین مکه و مدینه بودیم که «خُمّ» خوانده میشود. پس حمد خدای و ثنای او را به جای آورد و به وعظ و ذکر پرداخت. سپس گفت: اما بعد، بدانید ای مردم که من هم بشرم و به زودی فرستادهی خدای پیش من میآید و دعوت او را اجابت میکنم. من بین شما دو چیز گرانبها از خود بر جای میگذارم. نخستین آنها کتاب خدا است که در آن هدایت و نور است. کتاب خدا را محکم در دست بگیرید و آنرا رها نکنید – پس دربارهی قرآن سفارش بسیار نمود و بدان تشویق و ترغیب فرمود – سپس گفت: و اهل بیت من. دربارهی اهل بیت من همواره خدای را به یاد داشته باشید (این جمله را سه بار فرمود) حصین از زید پرسید: اهل بیت او چه کسانند؟ مگر زنان او اهل بیت او نیستند؟ – گفت: زنان او اهل خانهی او بودند، اما اهل بیت رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) کسانی هستند که بعد از او صدقه برایشان حرام است – حصین گفت: آنان چه کسانند؟ – گفت آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس. حصین گفت: آیا صدقه بر همهی ایشان حرام است؟ – گفت: آری. مسلم به اسناد دیگری از زید بن ارقم روایت کرده است که از او پرسیدند: آیا زنان پیغمبر هم اهل بیت او هستند؟ – گفت نه – به خدا قسم – زن تا مدتی از زمان با مرداست. بعد او را طلاق میدهد و نزد پدر و مادر خود بر میگردد. اهل بیت او اصل و جماعت او هستند که صدقه برایشان حرام است.
حدیث فوق را احمدبن محمد بن حنبل در المسند (366/4) احمدبن حسین بیهقی در سنن (148/2) و عبدالله بن عبدالرحمن دارمی در سنن (431/2) علی متقی در کنزالعمال فی سننالاحوال و الافعال (45/1) احمدبن محمد طحاوی در مشکل الآثار (368/4) و سایر محدثین نیز روایت کردهاند. آن چه در این مقاله مورد استناد است قسمت اول حدیث، یعنی برابر بودن و تلازم اهل بیت با قرآن و پیوستگی جاودانی این دو با یکدیگر است؛
2) محمد بن عیسی ترمذی (م 279 ق) در صحیح (308/2) به روایت از ابوسعید و اعمش، آن دو از حبیب بن ابی ثابت و از زید بن ارقم حدیث ثقلین را چنین آورده است: «قال رسولالله صلَی الله علیه (و آله) و سلّم: اِنّی تارِکٌ فیکُم ما اِن تَمَسَکّتم لَن تَضُلُّوا بَعدی: اَحَدُهُما أعظَمُ مَنِ الآخَر. کتابَ اللهِ حَبلٌ مَمدوُدٌ مِن السَماء الی الارضِ و عِترَتی أهلَ بیتی و لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونی فیهِما» – یعنی – رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من چیزی بین شما بر جای مینهم که اگر بدان چنگ زنید، بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد. یکی از آن دو از دیگری عظیمتر است: کتاب خدا رشتهای است که از آسمان به زمین کشیده شده است. و دیگری عترت که اهل بیت منند. این دو هرگز از هم جدا نمیگردند تا بر سر حوض (کوثر) نزد من وارد شوند. پس بنگرید بعد از من با ایشان چگونه رفتار میکنید – این حدیث را عزالدین ابن اثیر در اُسداُلغابه (12/2) و سیوطی در الدُرّ المنثور در تفسیر آیهی مودت (شوری، 23) نیز روایت کردهاند؛
3) همچنین ترمذی در صحیح (308/2) از جابربن عبدالله انصاری روایت کرده است که «رأیت رسولالله صلی الله علیه (و آله) و سلّم فی حَجَّتِه یَومَ عَرَفه وَ هُوَ علی ناقِیهِ القُصوی یخطُب فَسَمِعتُه یقول: ایَّها الناس اِنّی قَد تَرَکتُ فیکُم ما اِن اَخَذتُم بِهِ لَن تَضِلّوا. کِتابَ اللهِ و عِترَتی اهلَ بیتی» – یعنی – رسولالله را در حجّةالوداع، در روز عرفه دیدم که برناقه قُصوای خود سوار بود و خطبه میخواند. از او شنیدم که میگفت ایهاالناس. همانا من چیزی را بین شما بر جای میگذارم که اگر نگاه دارید و بدان عمل کنید هرگز گمراه نخواهید شد. آن کتاب خدا و عترت من یعنی اهل بیت من است – این حدیث را متقی هندی نیز در کنزالعمال (48/1) از ابن ابی شیبه و خطیب بغدادی روایت کرده است؛
4) محمدبن عبدالله معروف به حاکم نیشابوری (م 405 ق) در کتاب، المستدرک علی الصحیحین (109/3) به اسناد خود از ابوالطفیل و از زیدبن ارقم چنین حدیث کرده است: «لمّا رَجَع رسول الله صلی الله علیه (و آله) و سلّم من حَجَّة الوداع و نزل غدیر خم امَرَ بدوحات فَقُمِمنَ فقال: کَانّی قد دُعِیتُ فاجَبتُ. این قد ترکتُ فیکم الثَقَلین احدُهما اکبر من الآخر، کتاب الله تعالی و عترتی فانظروا کیف تَخلُفونی فیهما فَاِنَّهُما لن یفترقا حتی یردا عَلَیَّ الحوض. ثم قال: اِنَ الله عزوجَل مولای و انا مَولی کلُّ مؤمن. ثم اخذ بید علیّ فقال: من کنت مولاه فهذا ولیُّهُ. اللهم الِ من والاه وَعادٍ مَن عاداه» – یعنی – چون رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) از حجةالوداع بازگشت و در «غدیر خم» فرود آمد دستور داد زیر درختها را از خار و خاشاک پاک کردند … سپس فرمود: گویا که مرا فراخواندهاند و من اجابت کردهام. همانا من بین شما دو شیء گرانبها بر جای گذاشتهام که یکی از آنها از دیگری بزرگتر است، کتاب خدای تعالی و عترت من. پس بنگرید که بعد از من با آن دو چگونه رفتار میکنید، کتاب خدا و عترت من از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض (کوثر) نزد من بیایند. سپس گفت: همانا خدای عزوجل مولای من است و من مولای همهی مؤمنانم. پس دست علی را گرفت و فرمود: هر که را من مولای اویم پس علی هم ولی و سرور اوست. خدایا دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که با او دشمنی کند – حاکم نیشابوری تمام این حدیث را مفصلاً نقل کرده و آن را صحیح شمرده است. این حدیث را نسائی، احمدبن علی (م 303 ق) در کتاب خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (93) آورده و اضافه کرده است: «به زید گفتم آیا تو خود این سخن را از رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدی؟ – گفت: در آن درختستان هیچ کس نبود مگر آن که رسولالله را به چشم خود دیده و سخنش را به گوش خود شنیده است» همین حدیث را متقی در کنزالعمال (48/1) از زیدبن ارقم و ابوسعید خدری روایت کرده است؛
بیشتر بخوانید: حدیث ثقلین در منابع روایی اهل سنت
5) حاکم در روایت دیگری (المستدرک، 109/3) از سلمة بن کهیل از پدرش از ابوالطفیل از واثله از زید بن ارقم چنین حدیث کرده است: «نزل رسولالله صلی الله علیه (و آله) و سلم بین مکة و المدینة عند شجرات خَمس دَوحات عِظام. فَکَنَس الناس ما تحت الشجرات. ثم راح رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) عشیّة فَصَلی ثم قام خطیباً فحمدالله و اثنی علیه و ذَکَرَ و وَعَظَ فقال ماشاءالله اَن یَقول (ثم قال) ایهاالناس. انی تارک فیکم امرین لن تَضُلّوا اِن اتّبعتُموهما و هُما کتابُ الله و اهل بیتی عترتی (ثم قال) اتعلمون اَنّی اَولَی بالمؤمنین مِن اَنفسِهم؟ (ثلاث مرآت) قالوا نعم. فقال رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم): من کنت مولاه فعلیٌ مولاه» – یعنی – رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) بین مکه و مدینه نزدیک پنج درخت بزرگ پرشاخ و برگ فرود آمد. پس مردم زیر درختها را جارو کردند. سپس رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) شامگاهان به آن جا رسید و بعد از نماز برای ایراد خطبه برخاست. ابتدا حمد و ثنای الهی را به جای آورد و سخنانی در ذکر و وعظ بیان کرد و آنچه را خدای میخواست که او بگوید گفت. سپس فرمود: ایها الناس. من دو امر را بین شما باقی میگذارم که اگر از آن دو پیروی کنید هرگز گمراه نمیشوید: کتاب خدا و عترت و اهل بیت من. (سپس گفت) آیا میدانید که من بر مؤمنان از جانهای خودشان اولی ترم؟ (سه بار) گفتند: آری. پس رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر که را من مولی و سرورم علی هم مولی و سرور اوست. حاکم نیشابوری (به روایت سید مرتضی فیروزآبادی در کتاب فضائل الخمسة فی الصحاح السنة 46/2 و ابن حجر هیثمی (الضواعق المحرقه، 89) این حدیث را صحیح شمردهاند:
6) حاکم نیشابوری (المستدرک، 148/3) از مسلم بن صبیح از زید بن ارقم چنین حدیث کرده است: «قال رسول الله صلی آله علیه (و آله) و سلم: اِنّی تارک فیکم الثَقَلَین، کتابَ الله و اهل بیتی. و اِنَّهما لن یفترقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحوض» – یعنی – همانا من بین شما دو شیء (یادگار) گرانبها از خود بر جای میگذارم، کتاب خدا و اهل بیت خود را. و همانا این دو هرگز از هم جدا نمیگردند تا در کنار حوض بر من وارد شوند – حاکم این حدیث را صحیح دانسته است؛
7) ابن حنبل در مسند (17/3) حدیث ثقلین را از ابوسعید خدری، از رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین روایت کرده است: «اِنّی اَوشَکَ اَن اَن اُدعی فاُجیبَ و انّی تارکٌ فیکم الثقلین. کتابالله عزَوجلّ و عترتی کتابالله حبلٌ ممدود مِن السماء اِلی الَارض و عترتی اهل بیتی. و اِنَّ اللطیف اَخبَرَنی اَنَّهما لَن یفترقا حتّی یردا عَلَیَّ الحوض فانظُروا بِمَ تخلُفونی فیهما؟» – یعنی – نزدیک شده است که مرا فراخوانند و من اجابت کنم. و همانا من دو شیء گرانبها را بین شما باقی میگذارم؛ کتاب خدای عزوجل و عترت خود را. کتاب خدا رشتهایست که از آسمان به زمین کشیده شده و عترت من اهل بیت منند. همانا خدای مهربان مرا خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوضر نزد من بیایند. پس بنگرید بعد از من با این دو چگونه رفتار میکنید. این حدیث را با جزئی اختلاف، ابن حنبل در موارد دیگری از مسند (14/3 به بعد، 371/4، 181/56) فخر رازی در تفسیر کبیر ذیل آیه «وَاعتصِموا بَحبلِ اللهِ وَ لا تَفَرَقّوا» (آل عمران، 103) متقی در کنزالعمال (47/1 به بعد) هیثمی در مجمع الزوائد (163/9) و ابن سعد در طبقات (2، قسم 2، ج 2) روایت کردهاند؛
بیشتر بخوانید: بررسی دلالت های حدیث ثقلین
8) حافظ ابونُعیم احمدبن عبدالله اصفهانی (م 430 ق) در حلیة الاولیاء (355/1) از حُذَیفَة بن اُسَید غِفاری از رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین حدیث کرده است: «ایها الناس اِنّی فَرَطکم و اِنّکم واردونَ علیّ الحوض. فانَی سائِلُکُم حین تَرِدُونَ عَلَیَّ عن الثَقَلَین فانظروا کیف تَخلُفُونی فیهما. الثَقَلُ الاکبر کتابُالله. سببٌ طرفُه بیدالله و طرفُه بِایدیکم. فَاستَمسُکُوا به لا تَضُلّوا و لا تُبَدّلوا. و عترتی اهل بیتی. فانّه قد نبّأنی اللطیف الخبیر اَنَّهُما لَن یفتَرِفا حَتی یردا عَلَیَّ الحوض» – یعنی – ایهاالناس. همانا من پیشگام و پیشاهنگ شمایم. و شما همه در کنار حوض نزد من خواهید آمد. وقتی بر من وارد شدید از شما دربارهی ثقلین پرسش خواهم کرد. بنگرید بعد از من با ایشان چگونه رفتار میکنید – ثقل (وزنه) بزرگ کتاب خدا است. ریسمانی که یک طرفش در دست خدا است و طرف دیگرش در دستهای شماست. پس بدان چنگ زنید تا گمراه نگردید و دگرگون نشوید. و عترت من که اهل بیت منند زیرا خدای مهربان دانا مرا خبر داده است که این دو گوهر گرانبها از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد گردند. این حدیث را – به الفاظ مختلف – ابونعیم در حلیة الاولیاء (46/9) ابن اثیر در اُسدُ الغایه (147/3) متقی در کنزالعمال (47/1 و 96) نورالدین هیثمی در مجمعالزوائد (163/9) ابن حجر در صواعق (75) … و سایر محدثین اهل سنت روایت کردهاند.
اما محدثین شیعه چنان که اشاره شد در تواتر آن اجماع دارند و آنرا به هشتاد و دو سند از طریق ائمهی اطهار (علیه السلام) از رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کردهاند و این حدیث را از دلائل استوار و روشن خلافت و امامت بلافصل امیرالمؤمنین (علیه السلام) میدانند و گویند اگر شیعیان برای اثبات خلافت آن حضرت حجتی جز همین حدیث نداشتند ایشان را بسنده بود (فضائل الخمسه، 53/2؛ اعیان الشیعه، 370/1). حدیث ثقلین حدیثی است صحیح بلکه متواتر سند آن محکم و ودلالت آن واضح و غیرقابل انکار است. بزرگان صحابه مانند علی بن ابی طالب (علیه السلام) و ابوذر غفاری و جابربن عبدالله انصاری و زیدبن ثابت و حذیفة بن اُسَید غِفاری و زیدبن ارقم و ابوسعید خُدری و عبدالله بن حُنطَب و ابوهریرة دَوسی و جمع کثیر دیگر (فیض القدیر، تألیف مناوی، 14/3) که تعدادشان از بیست افزون است (صواعق، 136) آن را روایت کردهاند. کمتر حدیثی در صحاح و مسانید به این قوت و اعتبار وجود دارد. دلالت آن نیز واضح و در اعلی مراتب قوت است. این حدیث در حجةالوداع بر زبان رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) جاری شده و در الفاظ مختلف آن آمده است که: من مقبوض – یعنی در شرف مرگم – من مانند شما بشرم و به زودی دعوت حق را لبیک خواهم گفت – من دو ودیعهی گرانبها از خود باقی میگذارم – من دو خلیفه بین شما باقی میگذارم – قرآن و اهل بیت همیشه باهمند. چیزی را بر ایشان مقدم ندارید تا هلاک نشوید – چیزی به آن دو میاموزید ه هر دو از شما عالمترند … اینها همه قوانین قطعی است که پیغمبر وفات خود را نزدیک میدیده و وصیت میکرده و قرآن و اهل بیت را به جانشینی خود منصوب میداشته است.
اما بین اهل بیت و عترت تنها فردی که صلاحیت خلافت رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) داشته علی (علیه السلام) بوده است خود رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) این حقیقت را ضمن حدیث ثقلین با صراحت روشن کرد. یعنی دست علی را گرفت و فرمود هر که را من مولی و سرورم و هر که را من از جان او به او نزدیکترم پس علی نیز باید که مولای او و ولّی او و سرور او باشد. بنابراین به استناد حدیث ثقلین شکی در تقدم علی بر اهل بیت و سایر مسلمانان و تعیین او برای خلافت و امامت بلافصل باقی نمیماند. ابنحجر، احمدبن محمد هیثمی (م 947 ق) در کتاب خود الصواعق المحرقه فی الرّد علی اهل البِدَعِ و الزندقه که در رد بر شیعه نوشته است بعد از بیان مطالب مشروحی دربارهی حدیث ثقلین و وجوب تمسّک به اهل بیت تا قیام قیامت و این که آنان همسنگ کتاب خدا و امان برای اهل زمینند گوید: «… پس شایستهترین کس از اهل بیت که باید بدو تمسک نمود پیشوا و عالم اهل بیت بود و علی بن ابیطالب کرمالله وجهه است که علمش از همه بیشتر و مدرکات و دریافتهای اواز همه دقیقتر بود.» از این رو ابوبکر میگفت: «علی عترت رسولالله یعنی همان کس است که تمسک بدو را موکداً دستور فرموده است» (صواعق، 90). به علاوه حدیث ثقلین که اهل بیت (علی و فاطمه و حسن و حسین) را به طور لاینفک و همسنگ و همتای قرآن و واجب الأطاعة مقرر فرموده و تصریح نموده است که پیروان ایشان هرگز گمراه نمیگردند نزد علمای شیعه دلیل قاطعی بر عصمت ایشان است.
مرحوم میرحامد حسین کنتوری نیشابوری کلیهی روایات حدیث ثقلین و ادلهی معصوم بودن اهل بیت را به استناد همین حدیث در مجلد دوازدهم از منهج دوم عبقاتالانوار جمعآوری کرده است.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.