حدیث طیر و امامت امیرمؤمنان علی علیه السّلام
بدون تردید حدیث طیر، به امامت حضرت امیر مؤمنان علی علیه السّلام دلالت دارد و در این باره هیچ تردیدی نیست؛ چرا که در این داستان بیان می شود که خداوند متعال و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی علیه السّلام را از همه بیشتر دوست می دارند.
روزی پرنده ای را به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هدیه دادند تا از آن بخورند. حضرتش با غنیمت شمردن این فرصت، درصدد بیان مقام حضرت علی علیه السّلام برآمدند تا شأن و جایگاه آن حضرت را نزد خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشان دهند؛ جایگاهی که عایشه و حفصه آرزو داشتند آن جایگاه نصیب پدرشان می شد.
انس بن مالک- صاحب داستان – به گمان این که این مقام، نصیب یکی از انصار خواهد شد، تلاش می کند تا مانع رسیدن امیرمؤمنان علی علیه السّلام به این مقام شود، شاید او این مقام را برای سعد بن عباده می خواست.
در برخی نقل های این حدیث خواهیم خواند در آن لحظه ای که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از خداوند می خواست محبوب ترین خلقش را نزد او بفرستد، ابوبکر و عمر – و طبق روایتی، عثمان نیز – به در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدند، اما آن حضرت به آن ها اجازه ورود به محضرشان را نداد.
متن حدیث طیر
اینک برخی از نقل های متن حدیث طیر را بازگو می کنیم تا با واقع امر آشنا شویم و ببینیم که چگونه اهل سنّت در نقل این حدیث دخل و تصرّف کرده اند؛ به گونه ای که برخی آن را به طور خلاصه نقل کرده اند. هم چنان که گروهی نیز کوشیده اند داستان را به گونه ای نقل کنند تا از اهمیّت موضوع – که به حضرت امیر مؤمنان علی علیه السّلام اختصاص دارد- بکاهند.
روایت ترمذی
ترمذی این حدیث را در صحیح خود از انس بن مالک نقل می کند. انس می گوید:
روزی نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرنده ای (بریان شده) وجود داشت. حضرتش به درگاه خدا چنین دعا کرد:
اللهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک یأکل معی هذا الطیر؛
خداوندا! محبوب ترین خلقت را نزد من بفرست تا همراه من از این پرنده تناول نماید.
در این هنگام حضرت علی علیه السّلام آمد و با پیامبر از گوشت آن پرنده میل کرد. (1)
این حدیث در صحیح ترمذی به همین اندازه آمده است. اما همان گونه که نقل خواهیم کرد در این روایت، به نقش انس در این قضیّه و آمدن شخصی غیر از علی علیه السّلام و بازگشت او از منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اشاره ای نشده است.
روایت احمد بن حنبل
احمد بن حنبل در کتاب مناقب علی علیه السّلام این حدیث را چنین نقل کرده است:
سفینه خادم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می گوید:
روزی زنی از انصار دو پرنده بریان را که بین دو قرص نان قرار داده بود به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم تقدیم کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به درگاه خدا عرض کرد:
اللهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک و إلی رسولک؛
خدایا! محبوب ترین خلقت را در پیشگاه خود و من، نزد من بفرست.
و صدایش را بالا برد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: کیستی؟
پاسخ آمد: علی هستم. (2)
به من حدیثی که احمد بن حنبل روایت کرده، توجّه نمایید و آن را با دیگر روایات مقایسه کنید. راستی عبارت «صدایش را بالا برد» با جملات قبل و بعد چه ارتباطی دارد؟!
ممکن است بگویید: شاید دیگران در متن حدیث با حذف عبارت «صدایش را بالا برد» تصرّف کرده اند. در واقع روایت این گونه بوده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«خدایا! محبوب ترین خلقت را در پیشگاه خود و من، نزد من بفرست و صدایش را بالا برد». به این معنا که آن هنگام که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خداوند درخواست می کردند، با صدای بلند دعا کرده اند. فرض کنیم چنین باشد و پیامبر با صدای بلند این گونه فرموده که: «خدایا! محبوب ترین آفریده ات را نزد من بفرست» این لفظ همین حدیث است و معنای آن مشکلی ندارد.
اما حقیقت این است که در سخن احمد بن حنبل تحریف وجود دارد؛ چرا که در برخی از روایات این گونه خواهیم خواند:
هنگامی که حضرت علی علیه السّلام برای نخستین بار آمدند، انس او را نپذیرفت و به ایشان اجازه ورود نداد. مرتبه دوم نیز همین طور، در سومین بار، هنگامی که حضرت علی علیه السّلام آمد، صدایش را بالا برد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: کیستی؟
با توجّه به این متن، معنای «صدایش را بالا برد» و تحریفی که صورت گرفته، آشکار می گردد، در غیر این صورت باید پرسید: میان این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم: «خدایا! محبوب ترین خلقت را نزد من بفرست و صدایش را بالا برد» و عبارت: «کیستی؟» و سرانجام پاسخ حضرت علی علیه السّلام به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، چه ارتباطی وجود دارد؟
اگر چنین باشد، سفینه خدمتگزار در پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نباید بگوید: علی علیه السّلام پشت در است.
آن گاه رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم نیز بگوید: در را به رویش باز کن!
سفینه نیز در را باز کند تا حضرت علی علیه السّلام همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آن پرنده ها تناول نمایند تا غذا تمام شود.
بنابر آن چه گذشت، تحریف در عبارات این روایت به نقل از احمد بن حنبل و بازی با الفاظ آن نیز به طور کامل واضح است.
روایت هیثمی
هیثمی نیز به نقل این حدیث در مجمع الزوائد(3) پرداخته و این گونه روایت می کند:
انس بن مالک می گوید: من خادم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودم. روزی جوجه بریانی به آن حضرت تقدیم شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به درگاه الهی عرض کرد:
اللهمّ ائتنی بأحبّ الخلق إلیک و إلی یأکل معی من هذا الفرخ؛
خداوندا! محبوب ترین خلقت را در پیشگاه خود و من، نزد من بفرست تا همراه من از این جوجه بریان تناول نماید.
در این هنگام علی علیه السّلام آمد و در را کوبید، انس گفت: کیستی؟ پاسخ داد: علی هستم.
انس در ادامه می گوید: گفتم: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کار دارند.
در برخی از متون دیگر آمده: گفتم: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم مشغول هستند، یعنی آن حضرت فرصت ملاقات ندارند. حال آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیوسته دعا می کردند:
خداوندا! محبوب ترین خلقت را نزد من بفرست.
انس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کار دارند و علی علیه السّلام برگشت.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بار دیگر عرضه داشت:
اللهمّ ائتنی بأحب الخلق إلیک…؛
خدایا! محبوب ترین خلق در نزد خود و نزد من را به پیش من بفرست تا همراه من از این جوجه تناول نماید.
باز علی علیه السّلام آمد و در را محکم کوبید. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنید و فرمود: ای انس! کیست؟
پاسخ داد: علی است.
فرمود: اجازه بده وارد شود.
علی علیه السّلام وارد شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سه بار از درگاه خداوند متعال خواستم که محبوب ترین خلقش را در یپشگاه خود و من، نزد من بفرستد تا همراه من از این جوجه تناول نماید.
علی علیه السّلام عرضه داشت: ای رسول خدا! من هر سه بار آمدم، ولی انس مرا بازگرداند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به انس فرمود: ای انس! چه کسی تو را به انجام چنین کاری واداشت؟
گفت: دوست داشتم این دعوت نصیب فردی از قوم خودم شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
لایلام الرجل علی حبّ قومه؛
هیچ فردی به خاطر مهرورزی به خاندانش سرزنش نمی شود.
بنابراین حدیث، حضرت علی علیه السّلام دوبار به خانه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدند، اما انس آن حضرت را ردّ کرد و گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مشغول هستند.
ولی بار سوم علی علیه السّلام در را محکم کوبید.
در برخی دیگر از روایات آمده است:
علی علیه السّلام صدایش را بالا برد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم صدای علی علیه السّلام را شنید و به انس فرمود: در را باز کن تا علی وارد شود.
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر انس اعتراض کرد، و با توجه به آن روایت، انس عذرخواهی کرد و گفت: دوست داشتم دعوت شما نصیب فردی از قوم خودم شود.
روایت ابویعلی
این حدیث در مسند ابی یعلی این گونه نقل شده است:
قطن بن نسیر، از جعفر بن سلیمان ضبعی، از عبداله بن مثنّی، از عبدالله بن انس نقل می کند که انس می گوید:
روزی کبک بریانی به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هدیه شد، حضرتش به درگاه خدا عرضه داشت:
اللهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک یأکل معی من هذا الطعام؛
خداوندا! محبوب ترین خلقت را نزد من بفرست تا همراه من از این غذا تناول نماید.
در این هنگام عایشه گفت: خدایا! آن شخص پدرم باشد.
حفصه آرزو کرد و گفت: خدایا! آن شخص پدر من باشد.
انس می گوید: من نیز گفتم: خدایا! آن شخص سعد بن عباده باشد.
انس می گوید: صدای باز شدن در را شنیدم، ناگاه علی علیه السّلام آمد و سلام کرد، گفتم: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مشغول هستند.
او بازگشت. دوباره صدای در را شنیدم، علی علیه السّلام سلام کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم صدای ایشان را شنیدند، یعنی علی صدایش را بالا برد(4) و رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم صدایش را شنیدند و فرمودند: ببین چه کسی است؟
من بیرون رفتم، ناگاه علی علیه السّلام آمد، نزد رسول خدا رفتم و به ایشان خبر دادم، فرمودند: به وی اجازه ورود دهید.
من اجازه دادم و وارد شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: خوش آمدی، خیر مقدم. (5)
با توجّه به این متن، تفاوت های موجود در این حدیث با نقل هیثمی، ترمذی و احمد بن حنبل روشن می شود.
روایت نسائی
نسائی نیز این حدیث را در خصائص امیرالمؤمنین علیه السّلام نقل کرده است. (6) ذهبی تصریح کرده که کتاب خصائص جزء سنن است. (7) نسائی این حدیث را با سند معتبری روایت می کند. علاوه بر آن، کتاب وی در السنن الکبری وارد شده است. می گویند نسائی به هنگام نقل روایات، شرط و معیاری داشته که حتی از شرط و معیار بخاری و مسلم نیز سخت تر بوده است. (8)
طبق این نقل انس بن مالک می گوید:
روزی در حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پرنده بریانی بود، حضرتش می خواست از آن میل کند، از این رو به درگاه خدا عرضه داشت:
اللهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک یأکل معی من هذا الطائر؛
خداوندا! محبوب ترین خلقت را نزد من بفرست تا همراه من از این پرنده تناول نماید.
در این هنگام ابوبکر آمد، اما پیامبر او را نپذیرفت. آن گاه عمر آمد، حضرتش او را نیز نپذیرفت. سپس علی علیه السّلام آمد، پیامبر به ایشان اجازه ورود داد. (9)
در مسند ابی یعلی با همین سند، غیر از ورود ابوبکر و عمر، سخن از آمدن عثمان نیز به میان آمده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «خداوندا! محبوب ترین خلقت را نزد من بفرست تا همراه من از این پرنده تناول نماید».
ابوبکر آمد، پیامبر او را نپذیرفت. عمر آمد، حضرتش او را نپذیرفت. عثمان آمد، آن بزرگوار او را نپذیرفت. سپس علی علیه السّلام آمد و به ایشان اجازه ورود داد. (10)
اکنون با دقّت به تفاوت های موجود بین روایات توجّه کنید!
ما متون گوناگون این روایات را به این منظور آوردیم تا روشن شود که هرگاه اهل سنّت بخواهند مسأله ای را که به نفعشان نیست، نقل کنند چگونه با کلمات آن به بازی می پردازند؟
چگونه از داستان می کاهند؟
و چگونه نکات مهم و حساس یک داستان را حذف می کنند؟
نکاتی که یک پژوهشگر آزاداندیش و منصف به هنگام بررسی سنّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به منظور یافتن سنّت حقیقی آن حضرت، به آن ها نیازمند است.
بررسی راویان حدیث
همان طوری که تأکید کردیم سند نسائی معتبر و در واقع همان سند موجود در مسند ابویعلی است. ولی برخی از عالمان اهل سنّت تلاش می کنند در سند این حدیث بحث و مناقشه نمایند.
ما نیز از این بحث و بررسی روایت استقبال می کنیم، چرا که اگر در بحث، روش علمی دنبال شود، ما نیز آن را می پذیریم و حتی در صورت درست بودن استدلال، از این سند چشم پوشی می کنیم و به جای آن، به سراغ دیگر نقل های موجود از این واقعه تاریخی خواهیم رفت.
اما اگر نادرستی بحث و غیر منطقی بودن مناقشه های موجود پیرامون این سند، آشکار گردد و روشن شود که این بحث ها از روی تعصّب دنبال می شوند، چه باید کرد؟!!
برخی دیگر از عالمان اهل سنّت تلاش کرده اند که در اعتبار یکی از راویان این حدیث، یعنی سُدّی خدشه وارد سازند. حال آن که او همان اسماعیل بن عبدالرحمان و از راویان مورد اعتماد مسلم، ترمذی، نسائی، ابوداوود و ابن ماجه است.
احمد درباره وی می گوید: سدّی ثقه و قابل اعتماد است. (11)
دیگر بزرگان نیز درباره او چنین اظهار نظر می کنند، تا جایی که ابن عدی که در مورد راویان احادیث و تأیید آنان، سخت گیر است درباره اسماعیل بن عبدالرحمان می گوید: او در نقل روایت، فردی درستکار و راستگو است. (12)
فراتر این که سدّی از مشایخ شعبة بن حجّاج است. (13) پیش تر گفتیم که شعبه، در زمینه دانش حدیث، امیر مؤمنان لقب گرفته است و می گویند: وی فقط از افراد ثقه و مورد اعتماد روایت نقل می کند.
از جمله افرادی که به این امر اعتراف می کند و یا چنین ادّعایی را در مورد وی دارد، ابن تیمیه است. سبکی نیز سخن او را در کتاب شفاء السقام نقل می کند. (14)
بنابراین، وقتی اسماعیل بن عبدالرحمان راوی پنج صحیح از صحاح شش گانه باشد و احمد بن حنبل، عجلی، ابن عدی و دیگر رجال شناسان نیز او را ثقه و مورد اعتماد می دانند، (15) دیگر جای بحث و مناقشه پیرامون این راوی و خدشه وارد ساختن در سند این حدیث باقی نمی ماند؛ حدیثی که بر فضیلت و برتری امیر مؤمنان علی علیه السّلام دلالت دارد و در همین حال بیان گرِ نبود این فضیلت در دیگر افراد و صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.
حدیث طیر و نشانه های فضیلت
در متن این حدیث و مطالب پیرامونی آن، قراین و نشانه هایی وجود دارد که بر فضیلت حضرت علی علیه السّلام دلالت دارد. البته به ذکر همه آن ها نیاز نیست؛ بلکه تنها اشاره به برخی از این قراین داخلی و خارجی کفایت می کند.
در برخی نقل ها آمده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
اللهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک و أوجههم عندک؛ (16)
خدایا! محبوب ترین و آبرومندترین آفریده ات را نزد من بفرست. در برخی نقل های دیگر آمده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
اللهمّ أدخل علی أحبّ خلقک إلیّ من الأوّلین و الآخرین؛ (17)
خداوندا! محبوب ترین آفریدگانت را در نزد من از میان اولین و آخرین، پیش من بفرست.
این حدیث شریف با این متن بر افضلیّت امیر مؤمنان علی علیه السّلام در میان اولین و آخرین مخلوقات دلالت می کند. البتّه برتری آن حضرت در مورد آخرین آفریدگان پر واضح است، اما درباره این برتری نسبت به نخستین مخلوقات که شامل پیامبران و حتی پیامبران اولوالعزم نیز می شود، باید چنین گفت:
این حدیث با این متن، از جلمه ادّله ما برای اثبات افضلیت امیر مؤمنان علی علیه السّلام نسبت به پیامبران و فرستادگان خداوند – جز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به شمار می رود. در برخی دیگر از متون حدیث چنین نقل شده است:
انس می گوید: ناگاه در را باز کردم علی علیه السّلام آمد و هنگامی که ایشان را دیدم به او حسد ورزیدم. (18)
در متن دیگر این گونه آمده:
آن گاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی علیه السّلام را دیدند، برخاستند و ایشان را در آغوش گرفتند و فرمودند:
یا ربّ وإلیّ یا ربّ و إلیّ ما أبطأ بک یا علی؟(19)
خوش آمدی، خوش آمدی، یا علی! چه شد که دیر آمدی؟
طبق سندی دیگر، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از دعای خویش و وارد شدن حضرت علی علیه السّلام این گونه فرمودند:
ما أبطأ بک یا علی!
ای علی چه شد که دیر آمدی؟
علی علیه السّلام فرمود: ای رسول خدا! سه بار آمدم و هر سه بار انس مرا بازگرداند.
انس می گوید: در این هنگام خشم را در چهره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مشاهده نمودم، ایشان فرمودند: «ای انس! چه چیزی تو را واداشت تا او را باز گردانی؟»
گفتم: ای رسول خدا! صدایتان را شنیدم که دعا می کردید، دوست داشتم که دعوت نصیب فردی از انصار شود.
گویا با این بهانه خشم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پایان یافت(!) به محض آوردن این عذر، آن خشم شدیدی که انس در چهره ایشان مشاهده کرد، از بین رفت.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی که این عذر را شنیدند، فرمودند: اولین کسی نیستی که خاندانش را دوست می دارد!!(20)
به نظر ما این کلام را به نام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث طیر، جعل کرده اند و این که آن حضرت فرموده باشد: «فرد به خاطر دوست داشتن خاندانش سرزنش نمی شود»، یا «اولین کسی نیستی که خاندانش را دوست می دارد.» این دو جمله را راویان به برخی از متون این حدیث افزوده اند.
اما اتفاق نظر وجود دارد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از رفتار انس ناراحت و خشمگین شدند و بنابر آن چه در حدیث آمده است، حضرتش به او فرمودند:
أبی الله – یا أنس!- إلاّ أن یکون ابن أبی طالب؛
ای انس! خدا امتناع دارد که این فرد غیر از[علی] بن ابی طالب باشد.
این موارد، قرینه های داخلی موجود در متن حدیث هستند.
حدیث طیر و استناد حضرت علی علیه السّلام
علاوه بر قرائن داخلی، قرائن خارجی وجود دارد که ما را به مدلول حدیث می رساند. از جمله ی آن ها این است که امیرمؤمنان علی علیه السّلام در روز شورا به حدیث طیر استناد کرد و بر اساس آن احتجاج نمود.
در این جا ممکن است پرسیده شود: چرا حضرت علی علیه السّلام به این حدیث اقامه حجّت نمود؟ و برای چه کسی استدلال آورد؟
در پاسخ این پرسش می گوییم:
حضرت علی علیه السّلام در اعتراض به بزرگان صحابه که عمر آنها را انتخاب کرده بود تا در بین آن ها به شور بنشینند و خلیفه را در آن مجلس تعیین کنند، اقامه حجّت نمود. آنان بزرگان قوم و ریش سفیدهای مردم آن زمان بودند.
بنابراین، علی علیه السّلام بر اینان اقامه حجّت نمود. به راستی چه کسی اقامه حجّت نموده است؟
امیرمؤمنان علی علیه السّلام.
آیا علی علیه السلام به دلیلی استناد کرده که هیچ اصالتی ندارد؟
آیا علی علیه السّلام به چیزی اقامه حجّت نموده که سند معتبری ندارد یا دروغ و ساختگی است؟
علی علیه السّلام اقامه حجّت نموده است و صحابه ای که از سوی عمر انتخاب شده بودند تا یکی از آنان به عنوان جانشین عمر تعیین گردد، مخاطب این استدلال و احتجاج بوده اند. حضرت علی علیه السّلام در آن مجلس با استناد به حدیث طیر، بر امامت خویش اقامه حجّت نمود. (21)
سعد بن ابی وقاص و احتجاج به حدیث طیر
هم چنین سعد بن ابی وقاص به این حدیث استناد کرده است.
روزی معاویة بن ابی سفیان به او دستور داد تا به علی علیه السّلام ناسزا گوید. سعد از دشنام دادن امتناع ورزید. معاویه دلیل کارش را پرسید.
سعد این عذر را آورد که وی صفاتی را از زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مورد امیرمؤمنان، شنیده است که تا زمانی که آن صفات را به یاد بیاورد هرگز به علی علیه السّلام دشنام نخواهد گفت.
صفاتی که سعد به آن ها متوسّل شد در این روایت عبارتند از: حدیث رایت، حدیث طیر، حدیث غدیر. (22)
از این رو، این قراین خارجی، بر این نکته دلالت دارند که حضرت علی علیه السّلام، محبوب ترین خلق خدا و رسول خداست. البته این قراین بی شمارند و ما سخن را با ذکر آن شواهد به درازا نمی کشیم.
رابطه ی محبوب ترین بودن با امامت و ولایت
اکنون این پرسش ها مطرحند که معنای «دوست داشتنی ترین فرد در نزد خدا و رسول خدا بودن» چیست؟
بین محبوب ترین بودن و امامت و ولایت چه رابطه ای وجود دارد؟
آیا می توان تصوّر کرد که محبوبیت اشیا یا اشخاص در نزد خدا و رسولش امری تصادفی باشد؟
آیا امکان دارد که این امر، بدون معیار و قاعده باشد؟
آیا چنین احتمالی داده می شود؟
ممکن است هر فردی چیزی و یا کسی را دوست داشته باشد و آن را بهترین و دوست داشتنی ترین فرد یا چیز نزد خود بداند. در این صورت، به خاطر این دوست داشتن از او سؤال می شود که دلیل این محبوبیّت چیست؟
بی تردید چنین پرسشی مطرح خواهد شد و دوست داشتن قاعده و علّتی دارد و محبوبیّت امری تصادفی نیست.
انسان، همه صداها را دوست ندارد، همه تصاویر را دوست ندارد، همه اشیا را دوست ندارد، ناگزیر باید قانونی برای دوست داشتن وجود داشته باشد. پس برای این که امری دوست داشتنی تر باشد، به طریق اولی این قاعده و قانون حاکم خواهد بود.
این که چیزی برای انسان محبوب ترین اشیا موجود در جهان باشد، یا این که شخصی محبوب ترین افراد در جمع انسان ها باشد، آیا بی حساب و بدون دلیل و سبب است؟ چنین امری منطقی و عاقلانه نیست.
ما انسان هستیم و دارای قدرت تعقّل، ما تلاش می کنیم که رفتار و اعمالمان از روی حکمت، دلیل و علّت باشد. بدون دلیل از چیزی حذر نمی کنیم؛ یا بدون دلیل بی حساب و بدون سبب، چیزی را انتخاب نمی کنیم. آیا مقعول است که بگویی: فلان کتاب را بیش از همه کتاب های جهان دوست داری و وقتی علّت را بپرسند، پاسخی منطقی نداشته باشی؟!
خداوند سبحان و متعال یکی از افراد بشر و مخلوقات خویش را محبوب ترین آنها نزد خویش قرار داده و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز شخصی را به عنوان محبوب ترین مخلوقات انتخاب کرده، آیا معتقدی که این بدون حساب و کتاب است؟
آیا چنین امری معقول است؟
همه تحریفاتی که توسط محدّثان و مؤلفان اهل سنّت در این حدیث صورت گرفته و تمام استدلال هایی را که تلاش می کردند به وسیله این حدیث در برابر امامت بیاورند، همه این موارد، شواهد و ادّله دیگری است که بر افضلیّت امیر مؤمنان علی علیه السّلام و مقام والای آن حضرت دلالت دارد.
چرا که اگر این گونه نبود، چنین نمی کردند، دست به تحریف نمی زدند، اقدام به ضرب و شتم نمی کردند، منبرها را نمی شکستند و به یکی از بزرگ ترین حدیث شناس و حافظ حدیثِ مذهب خویش، توهین نمی کردند.
بنابراین، محبوب ترین بودن نزد خداوند متعال و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تصادفی نیست و باید دلیلی داشته باشد.
بدیهی است که محبوب ترین بودن نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به خاطر تمایلات نفسانی و اغراض شخصی نیست؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بزرگ تر و ارجمندتر از آن است که کسی را فقط به خاطر تمایلات نفسانی، دوست بدارد و آن شخص را محبوب ترین خلق خداوند نزد خویش به حساب بیاورد، پس چه قاعده ای در این محبوب ترین بودن وجود دارد؟
ما درباره این قاعده یا دیگر قواعد، علم و آگاهی کافی و دقیقی نداریم؛ چرا که از سویی مسأله دقیق تر و مهم تر از آن است که خرد و عقل ما آن را درک کند و بفهمیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چه معیار و ملاکی برای انتخاب یکی از مخلوقات خداوند متعال به عنوان محبوب ترین آن ها نزد خویش داشته است.
و از سوی دیگر ما در سطحی نیستیم که آن معیار و دیگر معیارهای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بدانیم، تا بتوانیم مشخص کنیم که چه کسی محبوب ترین خلق است، مگر از طریق احادیث متواتر و معتبری که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده و شیعه و سنّی بر آن ها اتفّاق نظر دارند.
بنابراین، امکان ندارد محبوب ترین بودن شخصی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به خاطر تمایلات نفسانی و علاقه و اشتیاق خاص و غرض ورزی باشد تا فردی را محبوب ترین مخلوق پروردگار قرار دهد و دیگران را در این زمره قرار ندهد.
بلکه در این جا ضوابطی وجود دارد که به واسطه آن ها، دورترین مردم به ایشان نزدیک و نزدیک ترین مردم از ایشان، دور می شوند.
این ضوابط بی تردید از جانب خداوند متعال است و هر پیامبری که از جانب خداوند سبحان و متعال فرستاده می شود، فقط با توجّه به وحی الهی کاری را انجام می دهد، یا از آن دست بر می دارد و برعکس، به انجام کاری اقدام نمی کند و از آن دست نمی کشد.
قرآن کریم درباره حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
(وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى)؛ (23)
او هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید، سخن او چیزی جز وحی، که بر او القا می شود نیست.
بنابراین، اگر محبوب ترین بودن با معیار و دلیل و حساب باشد، آن محبوب ترین بودن به نزدیکی معنوی و افضلیّت می انجامد و به وجودی پایان می پذیرد که محبوب ترین افراد نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باشد و در همه امور زندگی از دیگران مقدّم و پیش رو شود.
در این باره نووی در شرح صحیح مسلم عبارت جالبی دارد، همو که از بزرگ ترین حافظان حدیث شناس اهل سنّت به شمار می رود و کتاب او در شرح صحیح مسلم از مشهورترین و معتبرترین کتاب های اهل سنّت است. او در این کتاب معنای محبّت خداوند متعال به بنده خود و مراد از این کلمه در متون اسلامی قرآن و سنّت، چنین شرح می دهد:
محبّت خداوند سبحان و متعال به بنده خود این است که به او توانایی اطاعت، عصمت و توفیق بهره مندی از الطاف و رحمت های الهی را عنایت فرماید. این ها پایه ها و نقطه های شروع محبّت است. اما غایت این محبّت آن است که حجاب ها را از قلب بنده خود بزداید تا با بصیرت خویش، خدا را ببیند و این شخص، محبوب خداوند متعال می شود، همان طور که در حدیث صحیح قدسی آمده است:
فإذا أحببته کنت سمعه الّذی یسمع به وبصر…؛ (24)
آن گاه که او را دوست بدارم، گوش او شوم، همان گوشی که با آن می شنود و چشم او گردم… .
به راستی نووی چه عبارت لطیفی گفته است؟!
بنابراین، آیا در مورد ملازمه ی محبوب ترین فرد بودن با امامت شک و تردیدی باقی می ماند؟
آن چه گفته شد درباره کسی است که خداوند او را دوست دارد، اما اگر فردی محبوب ترین مخلوقات نزد او باشد، چه جایگاهی پیدا می کند؟
عبارت نووی پیرامون محبّت خدا به یک نفر بود، اما اگر این شخص به تنهایی محبوب ترین آفریدگان خداوند متعال شود چه باید گفت؟
این همان چیزی است که گفتیم فهم ما از درک چنین مسائلی ناتوان است، مگر این که به اندازه ای که می فهمیم سخن بگوییم.
از این رو، بی تردید اقتضای محبوب ترین بودنِ نزد خداوند، داشتن مقام امامت، خلافت و ولایت است.
آن چه گفتیم در پرتو حدیثی مطرح شد که آن را با روایت ها، سندها و متون گوناگون و برخی عباراتی که به آن مربوط می شد، بیان کردیم.
بنابر آن چه گفته شد بحث در مورد حدیث طیر از طرفی بر امامت امیر مؤمنان علی علیه السّلام دلالت دارد و از طرف دیگر محبوب ترین فرد بودن اقتضا می کند که آن فرد از دیگران برتر باشد.
محبوب ترین بودن، معیاری در رویدادهای تاریخ صدر اسلام
اما با روی کرد به وقایع تاریخ اسلام، تنها با ذکر دو نمونه از وقایع، روشن می شود که استدلال ما به حدیث طیر درباره امامت امیر مؤمنان علی علیه السّلام از طریق دلالت این روایت بر محبوب ترین بودن آن حضرت نزد خداوند، از امور مسلّم نزد صحابه بزرگ است و جای هیچ گونه خدشه از سوی هیچ کس باقی نمی ماند.
عمر و سخن از جانشینی خود
نمونه یکم
اهل سنّت چنین روایت می کنند:
عمر بن خطّاب در آخرین لحظات زندگی خود بود که به او گفتند: «اگر می خواستی کسی را به جانشینی منصوب کنی چه کسی را انتخاب می کردی؟»
عمر پاسخ داد: اگر ابوعبیده جرّاح زنده بود قطعاً او را به جانشینی انتخاب می کردم.
البته ما نمی خواهیم از موضوع بحث خارج شویم؛ چرا که هدف ما تنها ارائه شاهدی است که بر این مطلب دلالت داشته باشد که محبوب ترین بودن، دلیل افضلیّت است و افضلیّت نیز از نظر کتاب، سنّت، عقل و خردمندان دلیلی بر امامت و خلافت کلّی است و ما در گفتار عمر دیدگاهی داریم که در جای خود بحث شده است.
در توضیح سخن عمر می گوییم: او می گوید: اگر ابوعبیده جرّاح زنده بود قطعاً او را به جانشینی خود انتخاب می کردم.
اگر خداوند متعال از وی بپرسد: چرا و با چه معیاری ابوعبیده را در صورت زنده بودن، جانشین خود می کردی؟!
می گوید: اگر پروردگارم از من بپرسد، می گویم: از پیامبر تو شنیدم که می گفت: ابوعبیده، امین این امّت است.
هم چنین عمر می گوید: اگر سالم، غلام ابوحذیفه زنده بود او را جانشین خود می کردم.
ما در این مورد نیز دیدگاهی داریم که در جای خود بحث خواهد شد.
عمر می گوید: اگر پروردگارم از من بپرسد، می گویم: از پیامبرت شنیدم که می گفت: به راستی سالم، خداوند را بسیار دوست دارد.
دلیل عمر بن خطّاب برای جانشینی نزد خداوند این است که از پیامبر شنیده است که می گفت: به راستی سالم، خداوند را بسیار دوست دارد.
بنابراین، حُبّ و دوستی به ملاک و معیاری برای خلافت و جانشینی تبدیل شد. از سوی دیگر، اجماع بر این بود که امام بایستی از قریش باشد. اما چرا سالم غلام ابی حذیفه با این وضعیّت مدّ نظر عمر بن خطّاب بود؟ در این باره در جای خود بحث خواهیم کرد.
گفتنی است که این نمونه تاریخی در منابع اهل سنّت از جمله تاریخ طبری و الکامل فی التاریخ ابن اثیر و منابع دیگر آمده است. (25)
استدلال عمر در سقیفه
نمونه دوم
نمونه دوم مهم تر است. در صحیح بخاری و در جریان سقیفه و رویدادهای مربوط به آن و به طور مشخص در جریان بیعت با ابوبکر، شاهد دومی بر این سخن خویش می یابیم. راوی می گوید:
انصار در سقیفه بنی ساعده نزد سعد بن عباده گردهم آمدند. ابوبکر گفت: ما امیریم و شما وزیر!
عمر به ابوبکر گفت:
نبایعک أنت، فأنت سیّدنا و خیّرنا و أحبّنا إلی رسول الله؛
ما فقط با تو بیعت می کنیم، تو سرور، خیرخواه و محبوب ترین ما نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستی!
آن گاه عمر با او بیعت کرد و مردم نیز با وی بیعت کردند. (26)
بنابراین، محبوب ترین فرد بودن نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم معیاری در وقایع صدر اسلام بوده است.
ما این بحث را کنار می گذاریم و آن را به جای خود موکول می کنیم.
البته طبق عبارتی که از ابوبکر نقل شده، خود او انکار می کند که بهترین و محبوب ترین امت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باشد.
این روایت در صحیح بخاری آمده؛ خواه درست باشد و خواه نادرست حجّت و برهانی منطقی در برابر اهل سنّت است که ما آنان را به پذیرش آن وادار می کنیم.
عمر بن خطّاب ادّعا می کند که ابوبکر محبوب ترین مخلوقات نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. از این رو در برابر انصار و دیگران اعلام کرد که ابوبکر کسی است که به جانشینی منصوب گردیده است، به چه دلیل؟ برای این که او محبوب ترین مخلوقات خداوند نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.
اما حدیث طیر، حدیثی متواتر و معتبر است که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم صادر شده است و شیعه و سنّی آن را قبول دارند که ما پیش تر درباره راویان و چگونگی استدلال به آن سخن گفتیم.
حسد ورزی به امیرالمؤمنین علیه السّلام
از فواید حدیث طیر این است که بدانیم، در بین اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حتی نزدیکان ایشان کسانی بودند که به امیر مؤمنان علی علیه السّلام حسد می ورزیدند.
انس بن مالک خدمتکار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دروغ می گوید، نه یک بار و نه دو بار؛ بلکه چندین بار. او به جهت حسادتی که در دل، نسبت به علی علیه السّلام داشت دروغ می گوید و آشکار شدن واقعیّت را بیشتر و بیشتر به تعویق می اندازد.
هنگامی که امیرمؤمنان علی علیه السّلام از انس خواست تا به حدیث غدیر گواهی دهد از شهادت دادن خودداری کرد و شهادت خویش را کتمان نمود و کتمان شهادت از گناهان کبیره است تا این که امیر مؤمنان علی علیه السّلام او را نفرین کرد و به بیماری پیسی مبتلا گردید. (27)
آری، برای شناخت شخصیّت واقعی افراد، پیش از مراجعه به کتاب های شرح زندگینامه اشخاص و صحابه، لازم است به سراغ سنّت و سیره نبوی برویم و از این رهگذر شخصیّت حقیقی و واقعی آنان را دریابیم، چرا که کارشناسان این حوزه، به خوبی می دانند که حقایق حالات افراد در سنّت و احادیث وارده در منابع معتبر، بیشتر و بیشتر آشکار می شود.
پینوشتها:
1- صحیح ترمذی: 84/6، حدیث 3731.
2- فضائل الامام علی علیه السّلام: 42، حدیث 68.
3- مجمع الزوائد: 125/9.
4- هدف از نقل روایت به این شکل، تأکید بر این نکته است که این عبارات، طبق نقل احمد بن حنبل تحریف شده است.
5-ر.ک: تاریخ مدینة دمشق: 247/42.
6- خصائص امیر المؤمنین علیه السّلام: 27، حدیث 10.
7- ر. ک: سیر اعلام النبلاء: 133/14، التهذیب: 6/1.
8- ر. ک: مقدمه السنن الکبری: 3/1.
9- خصائص امیرالمؤمنین علیه السّلام: 52.
10- این متن از حدیث شریف طیر را ابن کثیر از ابویعلی نقل کرده است ر. ک: البدایة و النهایه: 350/7.
11- الجرح والتعدیل رازی: 184/2، شماره 625.
12- معرفة الثقات، عجلی: 227/1.
13- الکامل فی ضعفاء الرجال، ابن عدی: 278/1.
14- شفاء السقام فی زیارة خیر الأنام: 75.
15- تهذیب التهذیب: 297/4، شماره 590.
16- همین گونه در کتاب الطیر ابن مردویه نقل شده است ر. ک: نفحات الأزهار: 224/14.
17- مناقب الامام علی علیه السّلام، ابن مغازلی: 171، حدیث 200.
18- همان: 175، حدیث 212.
19- العجم الکبیر: 282/10، مناقب الامام علی علیه السّلام، ابن مغازلی: 164، حدیث 190 و 192و 193 و منابع دیگر.
20- ر. ک: المستدرک علی الصحیحین: 131/3، المعجم الأوسط: 267/7.
21- مناقب الامام علی علیه السّلام، ابن مغازلی: 136.
22- حلیة الأولیاء 356/4.
23- سوره نجم: آیات 3و 4.
24- شرح صحیح مسلم، نووی: 151/15.
25- تاریخ طبری: 580/2، الکامل فی التاریخ: 65/3.
26- صحیح بخاری: 7/5 و 8.
27- المعارف ابن قتیبه: 580، شرح نهج البلاغه: 74/4.
منبع مقاله: حسینی میلانی، سید علی، (1390)، نگاهی به حدیث طیر: اثبات امامت امیرمؤمنان علی علیه السّلام در حدیث طیر، ترجمه: هیئت تحریریه ی انتشارات الحقایق، قم: انتشارات الحقایق، چاپ دوم.
/م