خانه » همه » مذهبی » حدیث عَلِیٌ مِنّی و أنا مِن عَلِی

حدیث عَلِیٌ مِنّی و أنا مِن عَلِی

حدیث عَلِیٌ مِنّی و أنا مِن عَلِی

رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در هر فرصت می‌کوشید مقام والای علی (علیه السلام) را در اسلام و تقدم او بر سایر صحابه و اتحاد و اتصال روحی و معنوی خود را با او به ثبوت رساند و معلوم است

29743 ali - حدیث عَلِیٌ مِنّی و أنا مِن عَلِی
29743 ali - حدیث عَلِیٌ مِنّی و أنا مِن عَلِی
نویسنده: مشایخ فریدنی
 
رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در هر فرصت می‌کوشید مقام والای علی (علیه السلام) را در اسلام و تقدم او بر سایر صحابه و اتحاد و اتصال روحی و معنوی خود را با او به ثبوت رساند و معلوم است که هدفش از این کوشش جلب توجه مسلمانان به ولایت و امامت علی (علیه السلام) و تذکار واجبات شرعی ایشان نسبت به آن حضرت بوده است. در این زمینه علاوه بر آن چه در احادیث «غدیر»، ولایت»، «منزلت»، «اخوت»، «ثقلین» … و سایر احادیث صحیح متواتر از او روایت شده است در مناسبتهای دیگر هم فرموده است: علی چون روح در تن من است؛ علی چون سر برای بدن من است؛ او در دنیا و آخرت برادر من است؛ علی برای من به جای هارون برای موسی است؛ من خانه‌ی حکمتم و علی دروازه‌ی آن خانه است؛ و من شهر علمم و علی دروازه‌ی آن شهر است؛ و علی صندوقچه‌ی علم من است؛ دست علی در دادگستری مانند دست من است؛ گوشتش از گوشت من و خونش از خون من است؛ من و علی از یک درختیم و سایر مردم از درختهای دیگرند؛ هر کس از علی جدا شود از من جدا شده و هر کس از من جدا شود از خدا جدا شده است؛ من و علی تا روز قیامت بر امت مسلمان حجتیم (کنزالعمال، 1129/12 و احادیث بعدی؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، 126/2).
جامع‌ترین بیان رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره‌ی وحدت و اتصال و یگانگی خود با علی حدیث مشهور «علیٌّ مِنّی و انا مِن علی» است. بدین معنی که اعلام فرموده است: علی از من و از جنس من و پاره‌ی تن من و سخنش سخن من و جنگ با او جنگ با من و پیروزی او پیروزی من و محبت به او محبت به من و دشمنی با او دشمنی با من است و هر کس او را بیازارد مرا آزرده است. این معانی از حرف «مِن» در این حدیث به دست می‌آید که مفید معنی بیان جنس و تبعیض است. همین تعبیر را درباره‌ی سایر اهل بیت نیز به کار برده و مثلاً فرموده است: «حَسَنٌ منّی» نو «حُسَینٌ منی و انا مِن حُسَین» و درباره‌ی اهل بیت فرموده است: «انتم منّی و انا منکُم». برای مزید اطلاع در این باره باید به کتب حدیث مراجعه شود. اینک چند صورت از حدیث مذکور ذکر می‌شود:
1) محمدبن عیسی ترمذی در جامع صحیح (299/2) از براء بن عازب چنین روایت کرده است: «اِنَّ النبیّ صلی الله علیه و سلم قال لعلّی بن ابی طالب علیه السلام: انت منّی و انا منک» پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: تو از منی و من از توام؛
2) باز هم ترمذی در صحیح (299/2) به سند خود از حبشیّ بن جُنادة سلولی چنین روایت کرده است: «قال رسول‌الله (صلی الله علیه و سلم): علیٌ مِنّی و انا من علیّ و لا یؤدّی عنّی اِلّا انا او علی» رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: علی از من است و من از علیم و کاری را که بر عهده من است یا وامی را که بر ذمه‌ی ممن است جز خود من یا علی نمی‌گزارد و ادا نمی‌کند – این حدیث را ابن ماجه در صحیح (13 به نقل فضائل الخمسة، 339/1) و ابن حنبل در مسند به پنج طریق (174/2) و کنزالعمال (1153/12 به بعد) و محب طبری در الریاض النضرة (174/2) نقل کرده‌اند؛

بیشتر بخوانید: حدیث ولایت و راویان آن

3) علی متقی در کنزالعمال (1123/12 به بعد) به اسناد خود از رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین روایت کرده است: «اِنَّ علیاً مِنی و انا منه و هو ولی کلّ مؤمن بعدی» یعنی علی از من است و من از علیم و او بعد از من ولی همه‌ی مؤمنان است. این حدیث را نسائی در خصائص (87) و از بشر بن هلال و او از جعفر بن سلیمان و او از یزید بن حمید صبّی و او از مطرف بن عبدالله و مطرف از عمران بن حصین از رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده‌اند. همچنین عبدالرؤوف مُناوی در کنوزالحقایق (37) آن را نقل کرده است؛
4) محمد بن اسماعیل بخاری در جامع صحیح (به نقل فضائل الخمسة، 338/1) بعد از شرح وقایع صلح حُدَیبیه و عُمرَة القضاء و اقامت سه روزه‌ی رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان و صحابه‌ی او در مکه به روایت از براء بن عازب چنین آورده است: «… چون مدت اقامت رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه منقضی شد کافران قریش نزد علی (علیه السلام) آمدند و گفتند: به رفیق (صاحب) خود بگو که از مکه بیرون رود … و آن حضرت از مکه خارج شد. در آن موقع دختر کوچک حمزة (بن عبدالمطلب) به دنبال رسول‌الله افتاد و فریاد می‌زد: ‌ای عمو،‌ای عمو. پس علی (علیه السلام) به سوی آن دختر رفت و او را با خود نزد فاطمه (سلام الله علیها) برد و گفت: دختر عمت را همراه خود بدار. فاطمه (سلام الله علیها) نیز او را در هودج خویش سوار کرد. بر سر نگاهداری آن دختر بین علی بن ابی طالب (علیه السلام) و برادرش جعفر و زید بن حارثه اختلاف افتاد. علی (علیه السلام) می‌گفت: من برای نگاهداری او سزاوارترم، او دختر عم من است، جعفر می‌گفت: (علاوه بر آن که) دختر عم من است خاله‌اش نیز همسر من است و زید می‌گفت: او برادر‌زاده‌ی من است (در پیوند برادری که رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از ورود به مدینه بین اصحاب بست حمزه را با زید برادر ساخت) رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بین ایشان داوری فرمود و امر کرد آن دختر نزد خاله‌اش در خانه‌ی جعفر باشد و گفت: الخالة بِمَنزَلة الُام خاله به جای مادر است. به علی فرمود: انت منی و انا منک و به جعفر فرمود: اشبَهتَ خَلقی و خُلقی تو در شکل و خوی شبیه منی و به زید گفت: انتَ اخوُنا و مُولانا تو برادر ما و مولای ما هستی (از معانی مولی یکی هم بنده‌ی آزاده شده است). این حدیث را احمد بیهقی در سنن (5/8) نسائی در خصائص (89) احمدبن حنبل در مسند (98/2) حاکم نیشابوری در المستدرک علی‌الصحیحین (120/3) احمدبن محمد طّحاوی در مشکل‌الآثار (173/4) و خطیب در تاریخ بغداد به روایت از هانی بن هیبره از علی بن ابی طالب (علیه السلام) نقل کرده‌اند؛
5) محمدبن عیسی ترمذی در جامع صحیح (297/2) حدیث ذیل را از عمران بن حصین روایت کرده است: «رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لشکری را به مأموریت جنگی فرستاد و علی (علیه السلام) را به امارت آن منصوب نمود و در آن مأموریت غنائم بسیار به دست مسلمانان افتاد. یکی از کارهای علی (علیه السلام) در آن سفر موجب ناخشنودی و شگفتی گردید، به قولی کنیزکی را از غنائم به خود اختصاص داد، پس چهار تن از لشکریان با هم قرار گذاشتند بعد از بازگشت به مدینه در محضر رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) این خبر را به او برسانند. اصحاب را رسم چنین بود که از هر سفر به مدینه باز می‌گشتند نخست به دیدار پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رفتند و به او سلام می‌دادند. سپس به منازل خود می‌رفتند. آن لشکریان نیز چنین کردند و به سلام رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند. پس یکی از آن چهارتن گفت:‌ ای رسول خدا نمی‌بینی که علی بن ابی طالب (علیه السلام) چنین و چنان کرده است. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روی از او بر‌گرداند. نفر دوم و سوم نیز همان سخن را گفتند و با اعراض رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مواجه گشتند. وقتی نفر چهارم همان سخن را تکرار کرد آثار غضب در رخسار رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هویدا شد و روی بدو آورده فرمودند: «ماتریدون من علی؟ ما تریدون من علی؟ ان علیاً منی و انا منه و هو ولی کلِ مومِنٍ بعدی. از علی چه می‌خواهید، از علی چه می‌خواهید یقین بدانید که علی از من است و من از اویم (هر چه او هست من هم همانم) و او بعد از من ولی و سرپرست همه‌ی مؤمنان است». این حدیث را احمد بن محمد بن حنبل در مسند (437/4) حاکم نیشابوری در المستدرک علی‌الصحیحین (110/3)، ابوداوود طیالسی در مسند (111/3)، حافظ ابونُعیم اصفهانی در حلیة‌الاولیاء (294/6)، علی متقی در کنزالعمال (359/15) و نسائی در خصائص (98) نقل کرده است و طبری آن را صحیح دانسته است.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد