یکی دیگر از افتخارات حذیفه، منافق شناسی او بود. هنگام بازگشت پیامبر اسلام از جنگ «تبوک» در رکاب آن حضرت بود، او مرکب رسول خدا را میراند و «عمار»، افسار آن را در دست داشت.در اثنای راه به گردنهای رسیدند، ناگهان گروهی از منافقان که شمارة آنان به دوازده نفر میرسید، از کمینگاه بیرون آمدند تا پیامبر را ترور کنند پیک وحی فوراً جریان را به پیامبر گزارش داد، پیامبر به حذیفه فرمود:
« به صورت مرکبهای آنان بزن»، حذیفه به صورت مرکبهای آنان کوبید و آنان را عقب زد و نقشة سوء آنان را خنثی کرد. این گروه با هم تبانی کرده بودند که سر راه پیامبر کمین نموده حضرت را به قتل برسانند، آنان قرار گذاشته بودند که اگر موفق به اجرای این نقشه شدند که چه بهتر، و اگر پیش از اقدام، شناخته شدند بگویند: «شوخی میکردیم»!
خداوند پس از این حادثه طی آیة 65 از سورة « توبه» پرده از نقشه خائنانة آنان برداشت و فرمود: « اگر از آنان بپرسی خواهند گفت: « شوخی میکردیم»!
باری هنگامی که پیامبر و همراهان به منزل رسیدند، پیامبر از حذیفه پرسید: آیا چند نفر از آنان را شناختی؟
عرض کرد: هیچ کدام را نشناختم. پیامبر اسامی یکایک آنان را گفت. در این هنگام آتش خشم حذیفه از توطئة شیطانی آنان زبانه کشید و با سیمای شجاعانه و مصمم اجازه خواست که حضرت او را مامور کشتن آنان بنماید، پیامبر موافقت نکرد و فرمود:
« نمیخواهم بگویند: محمد پس از پیروزی، دست به خون دشمنان خود آلوده کرد» (مجمع البیان /3/46)
آری حذیفه از آن تاریخ، منافقان را که ماسک اسلام به چهره زده و در جامعة اسلامی رخنه کرده بودند ولی باطناً منکر اسلام بودند، بخوبی میشناخت زیرا پیامبر آنان را به وی معرفی کرده بود. روی همین اصل بود که او «رازدار پیامبر» لقب یافته بود.(تاریخ بغداد /1/161)
روزی امیرمؤمنان (ع) برفراز منبر کوفه آغاز سخن کرد و فرمود: «مشکلات خود را از من بپرسید پیش از آنکه از میان شما بروم» در این هنگام شخصی بنام « ابن الکواء» از پای منبر برخاست و سؤالاتی از حضرت کرد و امام همه را پاسخ گفت.
ابن الکواء سپس از وضع عدهای از یاران پیامبر پرسید تا آنکه به حذیفة رسید. امیرمؤمنان (ع) فرمود:
«حذیفه منافقان را میشناسد و اسامی آنان را میداند، و اگر از حدود الهی(حرام و حلال) از او بپرسید، خواهید دید به این مسائل دانا و آگاه است»(بحار الانوار /10/123)
بر اساس همین منافق شناسی حذیفه بود که در دوران خلافت عمر، افرادی که ایمان و نفاق آنان مشکوک بود، تا حذیفه بر جنازة آنان حاضر نمیشد، خلیفه وقت، جرات نماز خواندن بر آنان را نداشت (اسد الغابه /1/391)
آیة الله جعفر سبحانی،شخصیتهای اسلامی شیعه ج 1 ـ 2
به نقل از سایت تبیان
« به صورت مرکبهای آنان بزن»، حذیفه به صورت مرکبهای آنان کوبید و آنان را عقب زد و نقشة سوء آنان را خنثی کرد. این گروه با هم تبانی کرده بودند که سر راه پیامبر کمین نموده حضرت را به قتل برسانند، آنان قرار گذاشته بودند که اگر موفق به اجرای این نقشه شدند که چه بهتر، و اگر پیش از اقدام، شناخته شدند بگویند: «شوخی میکردیم»!
خداوند پس از این حادثه طی آیة 65 از سورة « توبه» پرده از نقشه خائنانة آنان برداشت و فرمود: « اگر از آنان بپرسی خواهند گفت: « شوخی میکردیم»!
باری هنگامی که پیامبر و همراهان به منزل رسیدند، پیامبر از حذیفه پرسید: آیا چند نفر از آنان را شناختی؟
عرض کرد: هیچ کدام را نشناختم. پیامبر اسامی یکایک آنان را گفت. در این هنگام آتش خشم حذیفه از توطئة شیطانی آنان زبانه کشید و با سیمای شجاعانه و مصمم اجازه خواست که حضرت او را مامور کشتن آنان بنماید، پیامبر موافقت نکرد و فرمود:
« نمیخواهم بگویند: محمد پس از پیروزی، دست به خون دشمنان خود آلوده کرد» (مجمع البیان /3/46)
آری حذیفه از آن تاریخ، منافقان را که ماسک اسلام به چهره زده و در جامعة اسلامی رخنه کرده بودند ولی باطناً منکر اسلام بودند، بخوبی میشناخت زیرا پیامبر آنان را به وی معرفی کرده بود. روی همین اصل بود که او «رازدار پیامبر» لقب یافته بود.(تاریخ بغداد /1/161)
روزی امیرمؤمنان (ع) برفراز منبر کوفه آغاز سخن کرد و فرمود: «مشکلات خود را از من بپرسید پیش از آنکه از میان شما بروم» در این هنگام شخصی بنام « ابن الکواء» از پای منبر برخاست و سؤالاتی از حضرت کرد و امام همه را پاسخ گفت.
ابن الکواء سپس از وضع عدهای از یاران پیامبر پرسید تا آنکه به حذیفة رسید. امیرمؤمنان (ع) فرمود:
«حذیفه منافقان را میشناسد و اسامی آنان را میداند، و اگر از حدود الهی(حرام و حلال) از او بپرسید، خواهید دید به این مسائل دانا و آگاه است»(بحار الانوار /10/123)
بر اساس همین منافق شناسی حذیفه بود که در دوران خلافت عمر، افرادی که ایمان و نفاق آنان مشکوک بود، تا حذیفه بر جنازة آنان حاضر نمیشد، خلیفه وقت، جرات نماز خواندن بر آنان را نداشت (اسد الغابه /1/391)
آیة الله جعفر سبحانی،شخصیتهای اسلامی شیعه ج 1 ـ 2
به نقل از سایت تبیان