حرمت تکفیر اهل قبله در کتاب و سنت
چکیده
با گسترش اسلام و جذب قلوب انسانها به این دین مبین، ستونهای کفر و استکبار به لرزه درآمد، از این جهان کفر سعی کرد با تمام قوا در مقابل جهان اسلام صف آرایی کند و از هیچ فتنه و توطئهای چشم پوشی نکنند، امروزه با پاشیدن بذر تکفیر در میان مسلمانان سعی در تخریب کردن وجهه اسلام و مسلمین را دارد، در این مقاله با بررسی حرمت تکفیر اهل قبله در کتاب و سنت با اتکا به منابع تفسیری و روایی و تاریخی از منظر اهل سنت و شیعه، و با بیان آثار تکفیر در جهان اسلام در پی دفع توطئه استکبار و بیداری مسلمانان جهان میباشد.
مقدمه
اکنون که جامعهی اسلامی و کشورهای مسلمان دچار مشکلات و مصائب بزرگی میباشند و از سوی کفر جهانی و صهیونیسم خون خوار شدیداً مورد تهاجم قرار گرفتهاند متأسفانه شاهد پیدایش و رشد افکار و برداشتهایی نامتناسب و خلاف کتاب و سنت از سوی برخی افراد و جریانهای سیاسی و دینی هستیم که جامعهی اسلامی را دچار مشکلاتی دوچندان کرده است و نیرویی که باید صرف دفاع از حقانیت اسلام و تبلیغ جهانی این دین صلح و آرامش و نجات بخش انسانها گردد اکنون در مجادلات داخلی به هدر میرود و پدیدهی تکفیر و تکفیرگرایی یکی از این مشکلات در دوران جدید است که گرچه سابقهای دیرینه در اسلام از خوارج و معتزله تا وهابیت دارد ولی اکنون با حمایتی که توسط دشمنان اسلام و مغرضین از آن میشود تجدید حیاتی دوباره یافته است و جامعهی اسلامی را دچار مشکلات نموده است، لذا جای آن دارد که به این مقوله (تکفیر) از منظری کاملتر پرداخته شود و جایگاه تاریخی و قرآنی و حدیثی آن برای جامعه اسلامی و نسل جوان شکافته شده و بازگو گردد و در این راستا جایگاه تکفیر در کتاب و سنت و به واقع رد و عدم قبول تکفیر در این دو پایهی اسلام که هر حکمی میبایست مبتنی بر آن باشد مورد توجه قرار گرفته و حرمت اهل قبله و گویندگان کلمهی توحید و حفظ خون و جان و مال آنان در قرآن کریم و احادیث صحیح نبوی (کتاب و سنت) در حد مقالهای مختصر مورد بررسی واقع شده و با توجه به محدودیتهای ساختاری مقاله سعی بر آن بوده است که مستقیماً و از منابع اولیه همچون قرآن کریم و ترجمهها و تفاسیر معتبر قدیم و جدید و کتب اصلی و صحیح حدیثی (صحاح سته) و کتب تاریخی معتبر استفاده گردد و عموماً و با تکیه به منابع تفسیری و حدیثی اهل سنت در کنار آن اندکی استفاده از منابع و تفاسیر معتبر تشیع (در موارد مشترک) به این موضوع پرداخته شده و حرمت تکفیر اهل قبله از نگاه اهل سنت در قرآن و احادیث محکم و صحیح نبوی و روشها و رفتارهای عملی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) و خلفای راشدین و صحابهی گرامی و ائمهی هدی و علمای دینی در حدی مختصر بیان شده است و برای افزودن به کیفیت علمی مقاله سعی شده است از هیچ منبع آماده و سایتهای اینترنتی و یا تحقیقات و کارهای علمی ثانویه استفاده نگردد و مستقیماً آب از سرچشمهی زلال قرآن کریم و احادیث پرفیض نبوی نوشیده شود و در این مورد از آثار و نظریات شیخ جام، به دلیل انتساب وی به حوزه علمیه و شهر جام بهره برده شده است.
تکفیر چیست؟
تکفیر، واژهای عربی از ماده «کَفَرَ» و باب تفعیل و به صورت متعدی و در معانی مختلفی آمده است. از جمله: «پوشیدن چیزی را» و یا «لباس پوشیدن بر روی زره و پوشاندن آن را» و حتی در معنای کاملاً متفاوت با مفهوم فعلی آن و به معانی «درگذاشتن از گناه کسی» و «پاک کردن خداوند گناه کسی را، ناچیز کردن گناه را» و فروتنی کردن و دست بر سینه نهادن پیش کسی و کفاره دادن سوگند و جز آن و حتی به مفهوم اسم به کار رفته است که نام تاج پادشاهی و بر سر نهادن تاجی را که به دیدنش خضوع لازم آید (2) نیز آمده است. گرچه در ابتدا و در اغلب کاربردهای تاریخی این لغت به معنای کافر خواندن روایت نشده است اما بر اثر استعمال فراوان به حدی به این مفهوم آورده شده است که اکنون این معنا عمومیت یافته و به طور خاص و امروز به معنای رایج و مصطلح آن و به قول دهخدا «به بیدینی نسبت دادن» «به کفر منسوب کردن کسی را» و «کافر خواندن کسی را» آمده است. (3) و در این مورد دهخدا نیز بیتی رندانه و عرفانی را به عنوان شاهد ذکر میکند:
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند *** پنهان خورید باده که تکفیر میکنند
امروزه در عرف رسانهها این لغت به عنوان «خروج کسی از دایرهی دین اسلام» به کار میرود.
احباط و تکفیر
در قرآن شریف، کلمهی تکفیر با این تلفظ نیامده و ترکیبات دیگری از این لغت از قبیل کَفَروا و کافَرون و … ذکر شده و آنچه در قرآن به این معنا مورد نظر است به صورت «حبط» و جمع آن «احباط» است. حتی در برخی متون اسلامی، کلمهی «حبط» به جای تکفیر آمده است؛ بدین معنا که احباط اصطلاحی در علم کلام است که در آن، گناه موجب از میان رفتن طاعت و ثواب میگردد؛ به خصوص متکلمان معتزله بیشتر به این مورد پرداختهاند و بر این باورند که هرگاه از شخص مسلمان که طاعت خداوند را به جای آورده و به این دلیل سزاوار ثواب و پاداش آخرت است گناهانی سر زند که عقوبت آن از پاداش طاعت وی بیشتر باشد. این گناهان، طاعتها و پاداشهای او را محو میکند؛ چنان که گویی هیچ طاعتی نکرده است. اما اگر ثواب فرد بیش از گناهانش باشد موضوع تکفیر پیش میآید و این ثوابها گناهان او را محو میکند و میپوشاند. (4) مشخص است که این تکفیر در معنای لغوی اول آن به کار رفته و نه اصطلاح امروزین آن و این بحثی کلامی و خارج از این مقاله بوده و در این مورد، اندیشمندان و متکلمان معتزله و اشاعره و امامیه بحثهای مفصلی دارند و متکلمین امامیه (شیعه) غالباً این گونه احباط را نمیپذیرند.
عدم تکفیر مؤمن (اهل قبله) در قرآن
با بررسی آیات قرآنی که موجب حبط و ضایع شدن اعمال و به واقع تکفیر شخص میگردد مشخص است که این موارد شامل اعمال خاصی است که در آیات قرآنی آمده و خطاب آن عموماً مؤمنانی هستند که قبلاً ایمان داشته ولی به علت اعمال خاصی موجبات تکفیر خویش و حبط اعمال خود را از جانب خداوند فراهم آوردهاند؛ از جمله افرادی که پیامبران را میکشند (آل عمران، 21 و 22) و نیز آنان که آیات خدا را تکذیب میکنند (اعراف، 141 و کهف، 105) و کسانی که راه خدا را مسدود میکنند (محمد، 32) و یا خدا را به خشم میآورند (حجر 28) و نیز شریک ورزندگان به خداوند (انعام 88 و توبه 17 و زمر 65) و نیز کسانی که در حضور پیامبر صدای خویش را از ایشان بلندتر میکنند (حجرات 2) و چند مورد دیگر که در تمام آیات خداوند در یک سوی قضیه قرار دارد و مؤمنانی که چنین میکنند در سویی دیگر و تنها اوست که تشخیص میدهد و ملاک وضع میکند و بندهای را تکفیر مینماید و اعمالش را حبط میکند و نه هیچ کس دیگر!
میتوان استنتاج کرد که براساس نص این آیات، تکفیر مؤمن و حبط دانستن اعمال او خاص خداوند است و کس دیگر نمیتواند به راحتی مؤمنی را تکفیر نموده و العیاذ بالله – جای خدا را بگیرد و حتی در طول تاریخ اسلام چنانچه موردی حقوقی و حکمی شرعی برای دفاع از اسلام لازم میآمده قضات و فقهای مسلمان از اصطلاحات شرعی و عرفی دیگری برای مجازات متهمین استفاده میکردند و مثلاً آنها را مرتد یا باغی و یا اهل سب و امثال آن دانسته و این حکم را در مقابل عمل و اقدام آنها صادر میکردند و نه اعتقاد قلبی آنها که قاضی و فقیه ملزم به دانستن و تفحّص در آن نبودند و کمتر کسی را تکفیر مینمودند، زیرا به نص صریح قرآن و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که در ادامه خواهد آمد نمیتوانستند مسلمی را که شهادتین میگوید حتی اگر از ترس یا نفاق باشد تکفیر کنند و واجب القتل بدانند و جای تعجب است که چگونه تکفیریهای زمان ما هر عمل سادهای مانند درس خواندن زنان و یا قبول نداشتن خودشان را فوراً موجب حبط اعمال قبلی و تکفیر و واجب القتل شدن میدانند و چگونه این امر مهم و خدایی را که تنها خاص و به تشخیص اوست به راحتی به اموری ساده تعمیم میدهند و حکم و فتوا صادر میکنند.
دلیل قرآنی دیگری بر رد تکفیر اهل قبله
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا …»
«ای کسانی که ایمان آوردهاید هنگامی که در راه خدا گام میزنید و به سفری برای جهاد میروید تحقیق کنید و به خاطر این که سرمایه ناپایدار دنیا و غنایمی را به دست آورید به کسی که اظهار صلح و اسلام میکند و به شما تسلیم میشود (به هر دلیلی و مصلحتی که خود میداند و خدای تبارک و تعالی) نگویید مسلمان نیستی (و تکفیرش کنید تا مال و جانش را برای خود حلال کنید) زیرا غنیمت فراوانی برای شما نزد خداوند است که «بهتر و کاملتر میتوانید تصاحب کنید» و شما نیز قبلاً چنین بودید (هدایت نایافته و فقیر و اسلام شما هم در آغاز جز اظهار و تسلیم نبود و به زبان متابعت اسلام میدادید و از شما پذیرفته میشد؛ درحالی که مکنون قلب شما بر کسی روشن نبود) و خداوند بر شما منت نهاد و هدایت شدید پس به شکرانه این نعمت بزرگ تحقیق کنید و خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.» (5)
قرآن کریم در این آیه چه زیبا به صراحت بیان میکند که اهل ایمان و قبله را نباید به خاطر سرمایهی ناپایدار دنیا کشت. و گویی که این آیه شریفه هم اکنون و در زمان ما نازل گشته و خود اثباتی بر زمان شمولی و جهان شمولی قرآن کریم است، زیرا هم اکنون شاهدیم که چگونه تکفیریها به کشتن مردمان و کسب ثروت و غنایم و قدرت مشغولند و عینیت این آیه بهتر درک میشود که میشنویم همین روزها میلیونها دلار از بانکهای شهرهای تصرف شده مسلمان با قتل مردمان مصادره میشود!
بر اساس این آیه و در تمام تفاسیر تسنن و تشیع که شأن نزول آن را ماجرای برخورد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با اسامهی بن زید که خود صحابی بزرگواری میباشد دانستهاند و همه مفسرین قدیم و جدید همین برداشت را دارند و صرف اظهار اسلام و توحید را برای مصون ماندن جان و عرض و مال مسلمان کافی دانستهاند. برای درک بهتر شأن نزول این آیه شریفه و اثبات این مدعا به طور خلاصه این ماجرا را از تفسیر سورآبادی که از قدیمیترین تفاسیر فارسی و اهل سنت (سومین تفسیر فارسی پس از تفسیر طبری و اسفراینی) و مربوط به قرن پنجم هجری است نقل میکنیم:
“این آیت در شأن اسامهی بن زید آمد و کشتن وی «مرداس بن نهیک» را و آن بود که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اسامه را با سریه بفرستاد تا بر قبیلهای از کافران حربی کوبند و ایشان اموال و چهارپایان خویش را پنهان کردند و بعضی در غارها پنهان شدند و شبانی بود نام وی «مرداس بن نهیک» وی گوسفندان خود را در غاری کرد و خود بر در آن غار بایستاد، حربهای در دست هر که یکی را دیدی از مسلمانان با وی حرب میکردی، چون بترسیدی گفتی لا اله الا الله. اسامه مکر وی بدانست چون حمله بر وی برد وی بترسید همی گفت لا اله الا الله. اسامه حربهای بر وی زد و او را بکشت و سلب وی برگرفت. آنگه اندیشید که وی شهادت میگفت و من او را بکشتم از آن اندوهگین گشت.”
چون باز آمد رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) را خبر کرد رسول بر وی انکار کرد و با وی در آن عتابها کرد و گفت: «کیف انت بقائل لا اله الا الله» چون کسی که گوینده لا اله الا الله بر تو خصمی کند. اسامه گفت یا رسول الله وی آن شهادت نه از دل میگفت لابل از بیم جان میگفت. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: «هل شققت عن قلبه؟ تو را با دل او چه کار بود» بعد که این قول بگفت چرا وی را بکشتی؟ خدای تعالی این آیت بفرستاد، اسامه گفت: چندان عتاب رسول با من بکرد در کشتن قایل این قول که من گفتم کاشکی من در آن روز مسلمان نبودمی و پس از آن مسلمان شدمی تا در شأن من این آیت نیامدی». (6)
و مفسر گرامی با برداشتی فهیمانه در پایان ماجرا میگوید: «در این آیت ما را حجت است بر آن که هیچ گوینده شهادت را نامؤمن نباید گفت و گرچه گناه کار باشد یا هوادرا باشد (از ترس و احتیاط) و این حکم است از خدای تعالی هرکه این را مخالفت کند عاصی باشد به خدای». (7)
دیگر مفسران قدیم و جدید تسنن و تشیع نیز متفق القول همین را گفتهاند از جمله سید قطب در تفسیر فی ظلال القرآن بر اهمیت اینگونه آیات تأکید نموده و میگوید:
«این چنین برنامهی قرآنی دلها را میپساید و طی مینماید تا دلها زنده شوند و پرهیزگاری کنند و نعمت خدا را یاد نمایند. چهارده قرن است که این درس با این روشنی و پاکی جوانب و زوایای معاملات بینالمللی را بیان داشته و میدارد و بر پایهی این چنین حساسیت و تقوایی قوانین و احکام را بنیان گذاری میکند….» (8)
در تفسیر نمونه مرجع بزرگوار آیت الله مکارم شیرازی نیز همین مضمون تأیید شده و موضوع را به روستایی در نزدیکی فدک مربوط دانستهاند و در پاسخ به سؤالی که ممکن است با قبول ادعاهای ظاهری مردم زمینه را برای پرورش منافق در محیط اسلامی آماده کند و موجب سوء استفاده گردد عالمانه پاسخ میدهند که از همه قوانین جهان امکان سوء استفاده هست:
«اگر بنا شود اظهار اسلام به بهانه عدم آگاهی از مکنون قبل طرف قبول نگردد مفاسد بسیاری به بار میآید که زیان آن به مراتب بشتر است و اصول و عواطف انسانی را از بین خواهد برد زیرا هرکس با دیگری کینه و خرده حسابی داشته باشد میتواند او را متهم کند که اسلام او ظاهری است و با مکنون دل او هماهنگ نیست و به این ترتیب خونهای بسیاری از بیگناهان ریخته میشود.» (9)
در تفسیر معتبر دیگر اهل سنت،-تفسیر جلالین- نیز ضمن دانستن شأن نزول این آیه بر ماجرای اسامه و مردی از بنی سلیم همانند دیگر مفسرین بزرگ شیعه و سنی بیان میکند که: «مؤمنان را نکشید و همان گونه که در مورد شما رفتار شده با آنان رفتار کنید و چون اسلام آوردند و شهادتین بر زبان راندند از آنان درگذرید.» (10)
مفسر و مرجع گرامی در ترجمه قرآن و شرح آیات منتخب نیز همچون تفسیر نمونه همین معنا را تأیید و تأکید فرمودهاند و آوردهاند که وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جریان قتل «مرداس» را شنیدند فرمودند: «مردی را کشتی که شهادتین را بر زبان جاری میکرد؟!» (11) و در مقابل جواب اسامه که شهادتین او را از ترس کشته شدن میدانست پیامبر فرمودند: «تو از دل او پرده برنداشتی تا از باطن او آگاه شوی و آنچه را به زبان گفت نپذیرفتی و از باطن نفس او آگاه نبودی». (12)
حتی به علت همین عتاب و خطاب شدید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اسامه سوگند خورد دیگر هیچ کس از گویندگان شهادتین را نکشد و حتی به همین علت در جنگهایی که در زمان خلفای راشدین صورت گرفت و یک سوی آن مسلمانان بودند شرکت نمیکرد.
دلیل دیگری از قرآن کریم بر حرمت تکفیر اهل قبله
3- (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ)؛ (13) اى كسانى كه ایمان آوردهاید همگى در سلم و صلاح داخل شوید و گامهاى شیطان را دنبال نكنید كه همانا او دشمنى آشكار برای شماست. (14)
این آیه شریف قرآنی، صراحتاً همه کسانی را که ایمان آورده و مسلمان و (اهل قبله) شدهاند اهل سلم و صلاح و مستحق برخورداری از آرامش و امنیت دانسته است و کاری به مکنونات قلبی آنها نداشته و برای جلوگیری از خروج از این سلامت و صلاح و آرامش اهل قبله یادآوری نموده است که از گامهای شیطان پیروی نکنند و اسیر تحریکات او نشوند و نیز به استناد برداشت از این آیه شریفه میتوان گفت که همهی مسلمین مادامی که عملی خلاف صریح اسلام و ضروریات آن از آنها سر نزده باید در صلح و آرامش و صفا و سلم به سر برند و هیچ کس حق ندارد آنها را با تکفیر از جامعه صلح و سلم اسلامی بیرون کند و چه بسا خطاب آیه شریفه در مورد پیروی نکردن از گامهای شیطان افرادی باشد که خود مسلم هستند و در کافه مؤمنان داخلند ولی به هر علت و هدفی سعی در خارج کردن جامعه اسلامی از سلم و سوق دادن آن به جنگ و خشونت و بیرحمی را دارند و نیز با استفاده از این آیه میتوان گفت صلح و آرامش و سلمیت در جامعه فقط در پرتو ایمان به خدا مقدور است و طبق نظر مفسر عالی قدر: «این دعوت عمومی است و همهی مؤمنان را بدون استثنا و از هر زبان و نژاد و منطقه و قشر اجتماعی به صلح و صفا دعوت مینماید». (15) این جاست که فقط قبول کلیت اسلام و نه تفاوت در جزئیات عقاید هر مسلمان میتواند عامل اتحاد اسلامی و شکل گیری حکومت واحد جهانی اسلامی گردد و وحدت بین فرق مسلمان را از منظری جدید و اعتقاد به خدا و رسول او با وجود اختلاف جزئی دیگر و داخل بودن همگی در سلم اسلامی مطرح مینماید و باعث میشود که با عبادت و بندگی خداوند و قبول رسالت پیامبر آخرینش، اختلافات جزئی فرقههای اسلامی از اهمیت بیفتد و یا از میان برود و مسلمین به سلم یا صلح و آرامش واقعی در پرتو لطف خداوند دست یابند.
4- حرمت تکفیر اهل قبله در سنت پیامبر و اصحاب
همان گونه که در بیان آیهی 94 سوره نساء گفته شد موضع عملی و سنت رفتاری و قولی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد گویندهی کملهی شهادت همان مصونیت جان و مال اوست و عتاب به اسامه و سؤال آیا تو دل او را شکافتی و از ضمیر او آگاه شدی؟ این سنت را بیان میکند که باید اظهار اسلام اهل قبله را طبق سنت نبوی بپذیریم و حق کاوش در ضمیر و باطن افراد را نداریم و با اظهار اسلام و ندیدن عملی خلاف ضروریات اسلام و منکر نشدن این ضروریات کافی است که بر اساس سنت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) او را مسلمان دانسته و تکفیر نکرده و جان و مالش را محفوظ بداریم.
هم چنین به عنوان نمونه در سنت و سیره عملی دو تن از اصحاب رسول اکرم که از اصحاب کُبار و خلفای راشیدن هستند نیز همین روش قابل مشاهده و سرمشق گرفتن است. از جمله در رفتار خلیفهی دوم هنگامی که ابولولو ایشان را به کنایه تهدید جانی میکند (در مورد ساختن آسیاب) خلیفه با وجود آن که تهدیدش را متوجه میشود و به حاضرین نیز میگوید، ولی عملاً به خاطر اینکه هنوز در سلم اسلامی داخل است و عملاً دست به کاری خلاف اسلام نزده بدون توجه به مکنونات قلبی توطئه گرانهی او با وی هیچ برخوردی نمینماید و او را آزاد میگذارد. (16) هم چنین برخورد حضرت علی (علیه السلام) با ابن ملجم با وجود احتمال توطئه از جانب او و قبل از عمل شنیعش بارها او را میبینند و حتی در مسجد کوفه بیدارش میکنند، ولی برخوردی با وی نمیکنند و همین گونه است دلیل برخورد ایشان با طرفهای جنگهای جمل و صفین و نهروان که تعقیب آنها را جایز نمیدانند و اموال و اسرایشان را تصرف نمیکنند و زخمیهای آنها را امان میدهند؛ (17) و به خصوص در ارتباط با خوارج با وجود جنگ با آنها اجازهی نابودی آنها را به افراد دیگر پس از خود نمیدهند و حتی مستمری آنها و خانوادههایشان را از بیت المال قطع نکردند و در ارتباط با مخالفین مسلمان خویش هیچ گاه آنها را تکفیر نکرده و آنها را کافر ندانستند و قواعد جنگ با کفار را با آنها اعمال نکردند؛ مثلاً طبری میگوید:
«علی بر کشتگان جنگ (نهروان) از کوفی و بصری نماز کرد و هم بر کشتگان قریش از موالف و مخالف از مردم مکه و مدینه نماز کرد و همه را در گوری بزرگ خاک کرد. … (گفت): هرچیزی از مال مسلمان درگذشته بر مسلمان حلال نیست.» (18)
روش علی این بود که فراری را نکشد و زخمی را بیجان نکند و پردهای را برندارند و مال نگیرند و یا در جنگ جمل رأی چنان بود که فراری را نکشند و زخمی را خلاص نکنند و به تعقیب مخالف نروند. (19) از این نمونهها در تاریخ صدر اسلام بین اصحاب و یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفای راشدین و ائمهی هدی فراوان است و نمونه و مبنایی از روش آن بزرگواران در ارتباط با مقولهی تکفیر است و به واقع اگر کسی مدعی دنباله روی از سلف است، سلف واقعی و صالح واقعی همین راه و روش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یاران وی میباشد.
5-حرمت تکفیر اهل قبله در حدیث قدسی
حدیث قدسی مشهوری که از قول رسول اکرم در این رابطه قابل استناد است حدیث: «من قال لا اله الا الله دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی»؛ کسی که گفت خدا یکی است و غیر از او خدایی نیست داخل در حصار و قلعهی من میشود و از هر عذابی در امان خواهد بود.» (20)
در این حدیث که در بعضی منابع با کلمه کم یا زیاد در ابتدای حدیث و در اکثر متون با ادامه و تکلمههایی آمده است و در تشیع نیز مشهور به حدیث سلسله الذهب است که امام رضا (علیه السلام) در نیشابور فرمودهاند و مشهور است که حضرت پس از بیان اصل حدیث و اندکی سکوت جملهی بشرطها و شروطها» و انا من شروطها را اضافه فرمودهاند و همگان در تسنن و تشیع متفقند بر اصالت و درستی اصل حدیث گواهی دارند و آن را دلیلی برای داخل شدن کلمه گو و اهل قبله به داخل قلعهی خداوندی میدانند که او را از هر عذابی محفوظ خواهد داشت و در ظاهر حدیث نیز اصل توحید و پیوسته شدن به اهل قبله آمده و اشارهای به اخلاص یا نیت گوینده نشده است و میتوان نتیجه گرفت که خداوند خود بر مکنونات قلبی گویندگان کلمه واقف است و نیازی به چند و چون و تفحص در شرایط قلبی نمیدیده است که راه را برای مفتیان و فقیهان و سخت گیران بعدی باز کند و همین اقرار ظاهری به توحید را برای داخل شدن به قلعهی امن خداوندی و در امان ماندن از عذاب کافی میداند و جای تعجب است که وقتی خداوند بندهای را با گفتن کلمهی توحید در قلعهی امنش پذیرفت چگونه میتوان او را تکفیر کرد و از قلعهی امن خدایی بیرون راند و –نعوذبالله – امان خدایی و حمایت الله را از وی سلب کرد و آیا تکفیر کنندهی چنین بندهای –العیاذ بالله- خود را برتر از خدا میداند که چنین حکمی میدهد؟ و به قول شیخ جام در توضیح این حدیث خطاب به چنین تکفیرکنندگانی میگوید:
«ای ناپاک بیعلم بیتقوا! چون خدای عزوجل، این حرف را از عذاب خود ایمن دارد تو او را از بدِ گفتِ خود ایمن نداری و در حصین رب العزه داخل شوی و گوهرهای ایمان دزدی؟ فردای قیامت تو را بر سر خلق اولین و آخرین بردار سیاست و قطعیت کشند.» (21)
حرمت تکفیر اهل قبله در منابع معتبر حدیثی اهل سنت (صحاح سته)
1- در حدیث بسیار معتبر و صحیحی از قول رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که در صحیح بخاری و مسلم آمده است:
«اذا قال الرجل لاخیه یا کافر هو باء به احدهما»؛ «هر مردی که به برادر خود بگوید ای کافر همانا آن کفر به یکی از آنان برمیگردد.» (22)
همین مضمون حدیث را افراد دیگری نیز از ابوسلمه و از قول پیامبر روایت کردهاند و از جمله از قول عبداله ابن عمر (رضی الله عنه) روایت شده است و با توجه به این که حدیث صحیح و معتبر بوده مشخص است که پیامبر اکرم چه میزان در روش و سنت خود نسبت به تکفیر کردن مؤمنان و برادران دینی حساسیت و توجه داشتهاند و آن را منع میکردند و حتی گوینده تکفیر را کافر میخواندند تا جایی که امام بخارای این باب را به «کسی که برادر مسلمان خود را بدون تأویل کافر بخواند خود چنان است که گفته است» (23) نام گذاری کرده است.
یا در باب 74 امام بخارای میگوید: «کسی که کفر کسی را ندیده و به او کافر بگوید از روی توجیه باشد یا نادانی» (24) و برای گفتهاش حدیثی را نقل میکند در مورد این که عمربن خطاب (رضی الله عنه) به حاطب بن ابی یلتعه گفت همانا او منافق است و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به عمر (رضی الله عنه) فرمودند: «تو چه میدانی؟ خداوند از حالات اهل بدر آگاه بود که گفته است همان گناهان شما را آمرزیدم». (25)
هم چنین در مورد حدیث صحیح فوق «هر مردی که به برادر … »عبداله ابن عمر (رضی الله عنه) میگوید اگر طرف واقعاً کافر باشد گوینده سخن راستی گفته است و گناهی ندارد و اگر طرف مسلمان باشد گناه این نسبت ناروا به گوینده برمیگردد. پس در هر صورت یکی از آنان گناهکارند.» (26)
چه زیبا شیخ الاسلام احمد جامی در توضیح کاملتر این حدیث شریف نبوی میگوید: «رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) گوید هرکه مسلمانی را کافر خواند از دو یکی کافر باشد، چون در هر وقتی که تو مرا کافر میخوانی و من بر مسلمانی خود یقین باشم به همه حال من به قول رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) تو را کافر دانم هرچه تو در حق من گویی من نیز در حق تو همان گویم.» (27)
طبیعی است که زندگی چنین جامعه اسلامی که همدیگر را کافر بخوانند چه خواهد شد و جامعه دچار هرج و مرج عقیدتی شده و آثار سوء آن در زندگی مردم مسلمان و کشورها و شهرهای اسلامی خود را نشان خواهد داد و هم اکنون نشان میدهد!
باز برای توضیح بیشتر مطلب به نقل قولهایی از شیخ جام در نهصد سال پیش میپردازیم که گویی ناظر وضع کنونی جامعهی ما بوده استو ظاهراً در آن برهه از زمان نیز جامعهی اسلامی دچار مشکلات مشابه و تکفیریهای آن زمان بوده است که میگوید: «پس چون به حقیقت بنگری همه به یکدیگر گواهی کفر و بدعت فرا دادن گرفتیم…تا لاجرم کار به این جایگاه رسید که شهری چون غزنین [شما بخوانید موصل یا هرات یا حمص و حلب و دمشق و یا نیجریه و یا هر بلاد دیگر مسلمان گرفتار این وضعیت] که همه مردمانی سنی و هم مذهب و اغلب ایشان غازیاند. چنین گفتار مینگر تا با آن مردمان و با زن و فرزندان سنیان چه کردند. از دیگر سو چند سال است که باران رحمت باز ایستاده و نرخها گران و درویشان به رنج و صد هزار مرد مصلح آواره شدند و چندان مخدرات مصلحه در این سرایها مفسدان روی فرو گشادند و اگر –نعوذ بالله – ما هم بر این روش باشیم هرچه از گاه رسول (صلی الله علیه و آله و سلم)تا روزگار ما مسلمانان رنج بردهاند –نعوذ بالله- همه بر دست ما ناچیز گردد و با مسلمانان و زن و فرزندان ما هم آن کنند که با بیت المقدس کردند» (28) و این زمانی بوده است که بیت المقدس درگیر اشغال جنگهای صلیبی و تحت ستم بود و خوشا به حال شیخ جام که درگذشت و وضع امروز فلسطین و قدس و غزه و بسیاری از شهرهای مسلمین که که گرفتار بلادهای مشابه آن دوران هستند ندید.
در ادامه، شیخ جام به گلایه از مفتیانی که با فتواهای خویش، مسلمین را شقّه شقّه نموده و مبتدع و مشبه و مرجثی و رافضی و صوفی و زعفرانی و بادنجانی! نامیدهاند میگوید:
«امروز امامان و مفتیان چنین فتوا کردن گرفتند که دست کشت جهودان و ترسایان حلال است و دست کش هر دست پاک دین پاک مذهب حرام است.» (29)
گویی خرد پس از نهصد سال شاهد مصرف کالاها و خوراکیهای غربی در میان تکفیریهاست که با خوراک و اسلحه جهودان و ترسایان به جنگهای داخلی میان مسلمین پرداختهاند و به قول ایشان: «این هم از بیعلمیها یکی است …شرم باد آن کس که چنین سخن و چنین فتوا کند مگر به قیامت ایمان ندارد.. خلق را به سنت محمدی و شریعت نبوی دعوت کنید تا کسی از راه راست رسول سرنپیچاند..دست از آیات قرآن و اخبار مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) باز دارید و فتوای کفر و بدعت فرا کردن گیرید و خود نه قبح کفر دانید و نه آن بدعت اگر تو قبح کفر و قدر مؤمن را بدانستی هرگز گوینده شهادت را کافر نخواندی.» (30)
و چه زیبا این عالم مؤمن و متعهد مسلمان با استناد به آیات کتاب الله و سنت پیامبر و اصحابش و با دیدی روشن، شرایط جامعه زمان خویش را درک نموده و مردم را به هدایت و دست زدن به ریسمان الهی دعوت میکند و جسورانه بر مفتیان و علمای زمان خود که با درک ناصحیح از دستورهای دینی موجبات تکفیر و تفرقه و ناامنی در جامعه گردیدهاند میتازد. مشکلاتی که اکنون نیز گریبان گیر جامعه اسلامی بوده و عالمانی آگاه و جسور چون شیخ جام را میطلبد.
2- در حدیثی دیگر از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و به نقل از مقداد بن عمرو کندی آمده است که از پیامبر پرسید:
چنانچه روزی با یک کافر روبرو شوم و با او بجنگم و او با شمشیر یک دست مرا قطع کند و پس از آن از ترس من به درختی پناه ببرد و بگوید مسلمان شدم (کلمهی شهادتین جاری کند) آیا در چنین حالی حق دارم پس از گفتن این کلمه او را بکشم؟ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خیر: نباید او را بکشی. مقداد گفت: ای رسول خدا چطور او را نکشم در حالی که او یک دست مرا قطع کرده و بعد از آن میگوید مسلمان شدم، پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: او را نباید بکشی اگر او را بکشی مقام شما عوض میشود و او در مقامی قرار میگیرد که شما قبل از کشتن او در آن مقام داشتی و شما هم در مقامی خواهی بود که او قبل از مسلمان شدنش در آن مقام قرار گرفته بود. (31)
در این حدیث معتبر و صحیح، حرمت تکفیر نکردن اهل قبله و حتی یک کافر مسلمان شده و آزار رساننده به مسلمین قبل از مسلمان شدنش را به محض جاری نمودن کلمهی توحید به روایت صحیح از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تأیید شده است، چه برسد به خون مسلمان و مسلمان زادهای که قرنهاست اهل قبله و عبادت و ساکن در بلاد اسلامی و ذکر معمول آنها جاری نمودن شهادتین است و باید جان و مال و ناموس آنها محفوظ بماند.
3- در حدیث معتبر دیگری، مردی که از نماز جماعت به امامت معاذ بن جبل به علت طولانی کردن نماز و خواندن سوره بقره در نماز جماعت جدا شده و فرادا نماز خوانده بود و از طرف معاذ متهم به نفاق شد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی سخنان آن مرد را شنیدند که مردی زحمت کش بوده و تحمل جسمی نماز طولانی را نداشته از وی دفاع کردند و خطاب به معاذ بن جبل که خود از اصحاب بزرگوار حضرت بود فرمودند: «ای معاذ آیا مردم را در فتنه میاندازی و سه بار فرمودند: بخوان و الشمس و الضحی را و سبح اسم ربک الاعلی و مانند آن را» و بدین ترتیب از اتهام نفاق آن مرد دفاع نموده و او را مسلمان و قابل احترام دانستند. (32)
4- در حدیث معتبر دیگری که هم در صحیح بخاری هم در صحیح مسلم آمده است پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودهاند:
«امرت ان قائل الناس حتی یقولو لا اله الا الله فقد قال لا اله الا الله فقد عصم منی نفسه و ماله الا بحقه و حسابه علی الله»؛ «به من دستور داده شده که با مردم بجنگم تا بگویند لا اله الا الله هرکس که به وحدانیت خدا اعتراف کند جان و مالش را از جانب من محفوظ میدارد، مگر در مقابل حقی که بر عهده دارد و حساب (نیت و کارهای پنهانی) او با خداست.» (33) آیا از این صریحتر در سنت و احادیث نبوی میتوان در حرمت تکفیر اهل قبله چیزی گفت؟ و جای تعجب است که چرا به این احادیث صحیح و صریح عمل نشده و مورد توجه قرار نمیگیرند.
5- حدیث معتبر دیگری در همین مورد از قول ابن ابن عمر (رضی الله عنه) نقل شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «به من دستور داده شده است بجنگم با مردم تا این که به وحدانیت خدا و رسالت محمد اقرار نمایند و نماز را به جای آورند و زکات را پرداخت کنند همین که این کارها را انجام دادند خون و مال خود را از جانب من محفوظ میدارند مگر در برابر حقی که بر عهده خواهند داشت و حساب (نیت و کارهای پنهانی) آنها با خداست. (34)»
این جا نیز صراحتاً رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سنت خویش، جاری نمودن کلمهی طیبه و رسالت محمدی و نماز و زکات را شرط مصونیت و عدم تکفیر میدانند و حساب نیت اشخاص را به خدا مربوط میکنند و میتوان نتیجه گرفت که به استناد این حدیث شریف صحیح در سنت نبوی هیچ اهل قبله و نمازگزار و پرداخت کننده زکات را نمیتوان تکفیر کرد و اگر کسی چنین کند خلاف سنت صریح نبوی عمل کرده است.
6- در حدیث شریف دیگری از قول عبداله بن مسعود (رضی الله عنها) نقل شده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «سباب المسلم فسوق و قتاله کفراً»؛ «دشنام و توهین به مسلمان باعث فاسق شدن و خارج شدن توهین کننده از قانون و دستور اسلام بوده و جنگ با مسلمان از صفات کافران است.» (35) زیرا این برخورد با مسلمان، کفران نعمت و مهر و محبتی است که به وسیلهی برادری و همبستگی اسلامی به وجود آمده و اکنون با این توهینها و تکفیرکردنها این محبت از هم میگسلد و بدیهی است وقتی وجود شریف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای توهین به مسلمان چنین نظری میفرمایند معلوم است که تکفیر مسلم در سنت و مکتب و مرام ایشان چه جایگاهی دارد و چه مشکلات و مفسدههایی را برای جهان اسلام به وجود میآورد.
7- در حدیث معتبر دیگری از قول انس بن مالک (رضی الله عنها) از پیامبر اکرم روایت شده است که فرمودند: «ثلث من اصل الایمان و لکف عمن قال لا اله الا الله لاتکفره بذنب و لاتخرجه من الاسلام بعمل والجهاد..؛ سه چیز از اصول ایمان شمرده میشود: اول این که هرکس به لا اله الا الله اعتراف کرد (باید به او حسن ظن داشت) و در اثر ارتکاب گناهی او را تکفیر ننموده و خارج از اسلام قرار ندهیم و دوم جهاد و …» (36)
به مصداق این حدیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرد کلمه گو اهل قبله را از تکفیر شدن برحذر داشته و طبق نظر اهل سنت و جماعت و برخلاف خوارج و معتزله در قدیم و فرقههای خاص و تکفیری در عصر حاضر، هیچ مسلمانی را که کمله جاری کند نمیتوان کافر و از اسلام خارج دانست و از این حیطه مقدس اخراجش نمود و چنین عملی خلاف حدیث صحیح و صریح نبوی میباشد. و جای سؤال و تعجب است که چگونه کسی میتواند خود را مسلمان و پیرو سنت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته و خلاف دستور و فرمودهاش عمل نموده و دیگر مؤمنان و هم دینانش را به راحتی تکفیر نماید.
8- در حدیث معتبر دیگری باز از قول انس بن مالک (رضی الله عنها) و از فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: «من صلی صلاتنا و استقبل قبلتنا و اکل ذبیحتنا فذلک المسلم الذی له ذمة الله و ذما رسوله فلا تخفروا الله فی ذمته»؛ «هرکس که مانند ما نماز خواند و به سوی قبلهی ما رو کند و ذبیحهی ما را خورد پس او مسلمان است و برای او امان خدا و رسول خدا است پس عهد خدا را درباره امان او نشکنید.» (37)
در واقع با این فرموده صریح رسول اکرم در زمان خود به یاران و اصحاب و پس از آن به همهی مسلمین و علما و حکمای مسلمان در طول تاریخ اسلام تا قیامت فهماندند که با دیدن این نشانهها در هر مسلمان حتی اگر رأی و عقیدهای در مواردی و نه در مسلمات اسلام خلاف نظر ما داشت نباید با این اتهام و گمان که قلباً مسلمان نیست و از روی نفاق یا ترس و یا هر دلیل دیگری چنین میگوید و چنین اعمالی انجام میدهد او را با چوب تکفیر رانده و از دایرهی اسلام خارج نمود بلکه در همواره تاریخ باید در مورد او امان خدا و رسولش را حفظ نمود و حتی از وی حمایت کرد و با بهانه جویی دایرهی تساهل اسلامی را محدود نکرد.
9- باز در حدیث دیگری از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و از قول انس ابن مالک (رضی الله عنه) که از نزدیکترین افراد به پیامبر و معاشر و همراه ایشان در خدمت آن بزرگوار بوده و در نقل حدیث مورد اعتماد است آمده است که:
«به من دستور داده شده است با مردم بجنگم تا بگویند لا اله الا الله پس هرگاه گفتند و همانند ما نماز گزاردند و رو به سوی قبلهی ما کردند و ذبح شدهی ما را خوردند پس خون و مال آنان بر ما حرام میشود مگر در مواردی که به حق باشد و حساب آن با خداست.» (38)
در حدیث دیگر به همین مضمون در سنن ابی داوود به جای «حسابهم علی الله» در پایان حدیث جملهی «لهم ما للمسلمین و علیهم ما علی المسلمین» ذکر شده که به مفهوم آن کسانی که دعوت اسلام را پذیرفتند نه تنها جنگ علیه آنان به پایان میرسد بلکه جان و مال آنان در امان میماند و در حقوق و مسئولیتها با ما و همهی مسلمین برابر میشوند. (39)
10- در حدیث دیگری به نقل از سنن ترمذی و نسائی و از قول رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که فرمود:
«مسلمان آن است که دیگر مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند و مؤمن آن است که از سوی وی مردم نسبت به جان و مال خود احساس خطر نکنند.» (40) بدین ترتیب و مصداق حدیث فوق چگونه میتوان افرادی که خود را مسلمان میدانند و اعمال و رفتارشان موجب وحشت در بین جوامع اسلامی و شهرهای بی پناه و آوارگی و کشتار مردم شده و هم چنین موجب بدنامی و بدبینی نسبت به اسلام در بین ملل غیرمسلمان و دیگر جهانیان گردیده است را پیرو آیین محمدی دانست؟
با توجه به مجموع آیات و احادیثی که نقل گردید کاملاً روشن است که اهل قبله و کلمه گوی توحید در نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یاران و اصحاب و خلفای راشدین و ائمهی هدی و علمای توحید در نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یاران و اصحاب و خلفای راشدین و ائمهی هدی و علمای دینی گذشته و حال از حرمت برخوردارند و جان و مال و ناموس و زندگی آنان باید مورد احترام بوده و از هر تعرضی مصون بمانند و در آیات قرآنی و احادیث معتبر و سیرهی عملی و سنت رفتاری و عملکرد رسول اکرم و یارانش میتوان دهها نمونه از این حرمت دربارهی اهل قبله را یافت و به عنوان الگو و سرمشق قرار داد و اگر کسی در گذشته خلاف نص کتاب و سنت در این زمینه عمل کرده و یا اکنون مینماید خود باید در برابر قرآن و حدیث در این دنیا و آن دنیا در مقابل خدای متعال و مسلمین پاسخگو باشد. و باید دانست که کتاب و سنت چنین میگوید و چنین میخواهد و حفظ حرمت اهل قبله چیزی تفکیک شدنی از کتاب الله و سنت الرسول نیست و با توجه به کمی فرصت و جایگاه یک مقاله بیش از این نمیتوان دلیل آورد و آیات و احادیث را در مورد مثال زد و تنها میتوان در پایان مطلب بار دیگر به این حدیث ارزشمند نبوی استناد کرد که فرمودند:
«الا ان الذین النصیحه الا ان الذین النصیحه الا ان الذین النصیحه قالوا: لمن یار سول الله؟ قال: لله و للکتابه و لرسوله و الائمه المسلمین و عامتهم». (41) با امید آن که همهی مسلمین و به ویژه تکفیریون و علمای اسلام و حکمای مسلمان و مردم مسلمان و همهی دوست داران اسلام آیات الهی و احادیث نبوی را بخوانند و به آن عمل کنند. ان شاء الله.
نتیجه گیری
1. ایجاد اختلاف و تفرقه بین مسلمین به مصداق آیه شریفهی (وَ لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ)؛ (42) و مانند كسانى نباشید كه پراکنده شدند و اختلاف کردند آن هم پس از آن که نشانههای وحی پروردگار به آنان رسید و آنان عذاب بزرگی دارند. (43) موجب از بین رفتن عزت و شوکت مسلمین در مقابل دشمنان و موجب عذاب شدید خواهد شد و هم چنین باعث تحریض و تشویق کفار برای حمله به اسلام و مسلمین و حتی خطر نابودی جوامع اسلامی را در پی خواهد داشت.
2. تکفیر، موجب بیاعتمادی مسلمین و فرقههای مختلف مسلمانان به یکدیگر و نوعی واگیرایی و دور شدن مسلمین از هم و رشد روحیهی ضد وحدت اسلامی شده و موجب از بین رفتن ملاکهای محکم و واحدی برای دیانت و مسلمان بودن گردیده و باعث خواهد شد پیروان هر فرقهی اسلامی بدون دلیل یا علم کافی فرقههای دیگر را تکفیر نمایند و تنها خود را مسلم بدانند؛ درحالی که جامعه اسلامی هم اکنون نیاز شدیدی به همگرایی و اتحاد دارد.
3. تکفیر، موجب معرفی شدن چهرهای خشن و خلاف صلح و صفا و تساهل و تسامح از اسلام به جهانیان و دامن زدن به اسلام هراسی در جهان شده که این مطلب ایدهی غرب برای جلوگیری از تمایل شدید جوانان و جوامع اروپایی و آمریکایی به اسلام است و چون نتوانستند با موج فزایندهی تمایل به اسلام در اروپا و آمریکا مقابله کنند سعی نمودند با نشان داده چهرهای خشن از اسلام جوانان و مردم اروپا و آمریکا را از اصل اسلام بترسانند و بگریزانند و جوامع مادی و مسیحی خود را از موجب اسلام خواهی مصون بدارند و به جایش اسلام هراسی و اسلام ستیزی را جایگزین کنند.
4. مجموعهی این رفتارها و تکفیرها موجب تغییر چهرهی اسلام و مسلمین در نزد جهانیان میشود؛ به نحوی که تا چند سال پیش و قبل از بالاگرفتن غوغای تکفیریها چهرهی اسلام و مسلمان برای یک اروپایی و آمریکایی چهرهی آرام و مؤدب و متین یک زن یا مرد مسلمان با لباس و حجاب مناسب و تمیز و سفید بود که با قرآنی در دست و لبخند زنان و آراسته و با وقار مردم اروپا و آمریکا را با علم و استفاده از عقل و خرد به قرآن و اسلام و عدالت اسلامی دعوت میکرد، ولی اکنون چهرهی یک مسلمان فردی خشن و نارنجک بر کمر بسته و تفنگ در دست با محاسنی انبوه و چهرهای خشن و نامرتب و صورتی بسته و لباسی سیاه وهم آور بر تن که فریاد میزند و میکشد و آتش میزند و قلبی خونین در دست دارد به جهانیان معرفی میشود و قضاوت کنید که این تصویر چه آیندهای از اسلام در ذهن کودک و نوجوان اروپایی و آمریکایی به جا خواهد گذاشت؟
5. با تکفیر همدیگر و جنگ داخلی بین مردم و در محدوده کشورهای اسلامی بخشی از مسلمین به راحتی آلت دست کفار شده و با دست خود به خواستههای جوامع غربی جامعهی عمل میپوشانند و عزت خود را نابود نموده و تبدیل به مستعمره و نیازمند اقتصادی به کفار میگردند و بهانه به دست کفار برای حضور در کشورهای مسلمان و اشغال سرزمینهای اسلامی میدهد که آثار سوء بعدی برای دین و ناموس و دنیای مسلمین در پی خوهد داشت، زیرا به مصداق حدیث نبوی «ویلکم او ویحکم لاترجوا بعدی کفاراً یضرب بعضکم رقاب بعض»؛ «هوشیار باشید که بعد از من به کفر برنگردید، زیرا سبب میشود بعضی گردن همدیگر را بزنید.» (44) چنین رفتاری، کار کافران است و اصولاً جنگ و شمشیرکشی برروی هم از صفات مسلمانان نیست و اگر کسی چنین کند یقیناً از کفار پیروی نموده و در جهت خواستهی آنان عمل کرده است.
6. با رواج تکفیر بین مسلمین و شکستن مرزهای احترام عقیدتی و اخلاقی به یکدیگر انس و الفت و مهربانی بین مسلمین و انسانها که ویژگی اسلام بود و هست جای خود را به نفرت و بدبینی و کینه خواهد داد و جامعهی اسلامی را از زیبایی و ظرافت تاریخی آن دور خواهد کرد و به قول شیخ جام که مؤمن را کسی میداند که: «جملهی اهل قبله را مسلمان خواندن و به بدکاری ایشان رقم کفر بر ایشان ناکشیدن و بر ایشان مهربان بودن و در اصلاح ایشان کوشیدن و عیب فراپوشیدن و به اندوهشان اندوهگین و در شادیشان شاد بودن و …تا حق برادری و مسلمانی را به جای آورده باشیم.» (45) اگر چنین نباشد و جامعهی اسلامی از چنین صفاتی تهی گردد تبدیل به جامعهای خشک و بیصفا و بیرونق خواهد شد و مسلمین مهربان با یکدیگر را که سلامشان به هم نوید آرامش و امنیت است به جمعی دشمن و بدبین و اتهام زننده به یکدیگر مبدل خواهد ساخت.
7. از مهمترین زیانهای رواج تکفیر در جوامع اسلامی تبعات و نتایج شرعی و حقوقی آن خواهد بود که آثار سویی بر اموری همچون زوجیت و تحریم زوجیت بین کافر و مسلمان و نیز رواج آسان شدن صدور حکم قتل بر اثر کینهها و نفرتهای قبلی و باطل و هم چنین به هم ریختگی ارث و میراث و نظام مالکیت و موضوع ارث نبردن کافر از مسلمان و مشکلات حقوقی خاص این مبحث و همچنین نابودی حق ولایت و کنترل والدین بر فرزندان و مردان بر همسرانشان و وجوب احترام و اطاعت فرزندان از والدین و رخت بربستن مودت و کمک خواهی مسلمین از یکدیگر در مشکلات طبیعی و پذیرفتن ولایت و حکومت کفر (برخلاف نص صریح قرآن) به بهانهی کمک خواهی و هم چنین مشکلات شرعی غسل و نماز جنازه و تدفین افراد و جواز دفن در قبور مسلمین و دعای مغفرت برای درگذشتگان و بسیاری مسائل مهم دیگر حقوقی که اداره جوامع اسلامی را کاملاً به هم خواهد ریخت و جامعه را متشنج خواهد نمود و عملاً موجب رواج برخی اباحهها و رشد و گسترش اباحه گری در جامعه اسلامی خواهد گردید.
8. به جز آثار حقوقی و عمومی و ملموس در پدیدهی تکفیر گرایی که خاص این جهان است آثار و نتایج اخروی و آن جهانی دیگری نیز خواهد داشت که خود بحثی مستقل را میطلبد و شاید به همین ملاحظات بوده است که در طول تاریخ اسلام، تکفیر مورد توجه نبوده و به جز معتزله و خوارج در قرون اولیه و برخی فرقههای جزئی در سدههای اخیر، دیگر جوامع مسلمین و ائمهی دین و علما کمتر به آن پرداختهاند و اکثر مسلمین و رهبران فرقهها در مورد تکفیر، موضع اعتدال و ملایمی داشته و شروط تکفیر را بسیار سخت و کمتر ممکن دانستهاند و این در بررسی تاریخچهی تکفیر از آغاز تا قرون اخیر قابل بررسی است و حتی عالمی سخت گیر همچون غزالی تکفیر را صحیح نمیدانست و احتمال رهایی هزار کافر را بر اثر تکفیر بهتر از آن میدانست که مبادا یک مسلمان واقعی با حکم تکفیر کشته شود. و باید دید درحال حاضر چه اتفاقی افتاده است که بار دیگر این پدیده فراموش شده مورد توجه قرار گرفته و با چه هدفی و از سوی چه کسانی و جریاناتی دوباره مطرح شده و جهان اسلام را این چنین در معرض هجمه و تهدید قرار داده است و موجبات نگرانی مسلمین را فراهم نموده است.
9. در طول تاریخ و در جوامعی با اکثریت مسلمانان، همیشه اقلیتهای دینی غیر مسلمان همچون مسیحیان، یهودیان و مجوسان (زرتشتیان) و حتی بوداییها در آرامش و امنیت کامل و در پناه حمایت مردم مسلمان و حکومتهای اسلامی زندگی میکرده و از حقوق کامل برخوردار بودهاند. (برخلاف جوامع با اقلیت غیرمسلمان که متأسفانه درگذشته و اکنون، مسلمانان تحت فشار و ظلم و ستم غیرمسلمانان و حکومتهای غیر مسلمان بوده و هستند و همچون میانمار و جمهوری آفریقایی مرکزی و حتی برخی نقاط هند و غرب چین و روسیه و بسیاری نقاط دیگر که مسلمانان مورد حمله قرار گرفته و کشتار و رانده میشوند) و این افتخاری برای اسلام و مسلمین بوده و هست ولی با گسترش پدیده تکفیر، ناامنی و فشار این اقلیتها و مراکز عبادی آنها را تهدید میکند و کلیساهایشان تخریف و خودشان تحت فشار قرار میگیرند که این برخلاف سنت اسلامی و رویهی معمول مسلمین از صدر اسلام تا کنون میباشد و موجب بدبینی به اسلام و حکومتها و کشورهای اسلامی میگردد.
10. با رشد پدیده تکفیر و دیدگاههای خشک پیروان این تفکر و تخریب اماکن تاریخی و مقدس همچون آرامگاههای انبیا و قبور اصحاب و بزرگان دین اسلام، جدا از جنبههای معنوی آنکه بیاحترامی و توهین به عقاید دیگر فرقههای اسلامی میباشد. به لحاظ تاریخی و هنری نیز با تخریب این آثار که عمدتاً بناهای با ارزش تاریخی و هنری و آثار دست معماران مسلمان و یادگارهای فرهنگی-هنری مسلمین میباشد. که از این لحاظ تاریخ و هنر اسلامی ضربه سختی خورده و بخشی از هویت فرهنگی و تاریخی و هنری خود را از دست خواهد داد و موجب بدبینی غیرمسلمانان و ضدفرهنگ و هنر دانستن مسلمانان خواهد شد.
امید است با توفیق خداوند، مسلمین با عنایت و توسل به قرآن و سنت و اتّکای حقیقی به آن اختلافات داخلی و تکفیر هم را کنار گذاشته و در مقابل تفاوت نظرهای هم، سعهی صدر نشان داده و همهی فرقهها و مذاهب اسلامی بدون استثنا تندروی و افراط گرایی که در برابر هم و فرقهی مقابل دست بردارند و بار دیگر همچون صدر اسلام در برابر مشکلات یک واحده گردند تا توفیق الهی نصیبشان گردد. آمین.
پینوشتها:
1. استاد حوزه علمیه اهل سنت تربت جام
2. فرهنگ دهخدا، ج5، ص691.
3. همان.
4. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج6، ص639.
5. آیت الله مکارم شیرازی، قرآن حکیم و شرح آیات منتخب، ص93 و قرآن کریم ترجمه الهی قمشهای و تفسیر نمونه، ج4، ص74.
6. تفسیر سورآبادی، ج1، ص94.
7. همان
8. تفسیر فی ظلال القرآن، ج2، ص193.
9. تفسیر نمونه، ج4، ص75
10. تفسیر جلالین، ص 206.
11. قرآن حکیم، شرح آیات منتخب، ص93.
12. همان.
13. بقره: 208.
14. همان، بقره 288-ص32.
15. همان، ص32.
16. تاریخ طبری، ترجمه پاینده، ج5، ص2027.
17. تاریخ کامل اسلام و ایران، ج3، ص415 و حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ص284.
18. تاریخ طبری، ج6، ص2471.
19. همان، ص 2433 و 2473.
20. مناقب العارفین، ج2، ص672.
21. بحارالحقیقه، ص 84.
22. صحیح بخاری، ج6، ص 543.
23. صحیح بخاری، ج6، باب 73.
24. همان، باب 74.
25. همان، ج6، ص544.
26. لوءلوء و مرجان، ص61.
27. بحارالحقیقه، ص80.
28. بحارالحقیقه؛ ص 80.
29. همان، ص 82.
30. همان، ص 83.
31. لولو و مرجان، احادیث مشترک بخاری و مسلم، ج1، ص72.
32. صحیح بخاری، ج6، ص544.
33. لولو و مرجان، احادیث مشترک و مسلم، ص 49.
34. همان، حدیث 15، ص50.
35. همان، ص 63.
36. علامه نعمانی، معارف الحدیث، ص120، به نقل از ابی داوود.
37. همان، ص 79، به نقل از بخاری.
38. همان، ص 118، به نقل از بخاری و ابی داوود.
39. علامه نعمانی، معارف الحدیث، ص118، به نقل از بخاری و ابوداوود.
40. همان، ص 135.
41. احمدجام نامقی، بحارالحقیقه، ص 86 و نیز صحیح مسلم و سنن ترمذی.
42. آل عمران، 105.
43. قرآن حکیم و شرح آیات منتخب، (آیه 105 آل عمران)، ص 63.
44. لولو و مرجان، احادیث 45 و 44، ص 63.
45. بحارالحقیقه، ص78.
منابع :
1. قرآن کریم، ترجمه مرحوم الهی قمشهای، چاپ اول، پاییز84قم، انتشارات لقمان.
2. آیة الله ناصر مکارم شیرازی، ترجمه قرآن حکیم و شرح آیات منتخب، چاپ اول، انتشارات اسوه، قم، 1388ش.
3. ابن اثیر، عزالدین علی، تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه عباس خلیلی، مؤسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی، تهران (بی تا).
4. احمد جام نامقی، بحارالحقیقه، تصحیح و توضیح حسن نصیری جامی، چاپ اول: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران 1389.
5. افلاکی، شمس الدین احمد، مناقب العارفین به تصحیح تحسین یازی چی، چاپخانه انجمن تاریخ ترک، (بی جا) 1961م.
6. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، ترجمه عبدالهی نور احراری، چاپ دوم، انتشارات شیخ الاسلام احمد جامی، تربت جام، 1390ش.
7. حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بدرقهی جاویدان، تهران 1385ش.
8. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1377ش.
9. سورآبادی ابوبکر عتیق نیشابوری، تفسیر سورآبادی (تفسیر التفاسیر) به تصحیح سعیدی سیرجانی، فرهنگ نشر نو، تهران، 1381ش.
10. سید قطب، تفسیر فی ضلال القرآن. ترجمه دکتر مصطفی خرم دل، ج2، نشر احسان، تهران 1387ش.
11. سیوطی، جلال الدین، تفسیر جلالین، ترجمة حسن رستمی، ج1، چاپ اول: موسسة انتشارات حسینی اصل، ارومیه، 1391ش.
12. طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری (الرسل والملوک) ترجمة ابوالقاسم پاینده، انتشارات فرهنگ ایران، تهران، 1352ش.
13. عبدالباقی محمد فواد، لولو و مرجان (احادیث مشترک امام بخاری و امام مسلم ترجمة ابوبکر حسن زاده، ج1، چاپ پنجم: نشر احسان، تهران، 1391ش.
14. مکارم شیرازی، آیة الله ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، چاپ هفتم، دارالکتب اسلامیه، تهران 1362ش.
15. موسوی بجنوردی، کاظم، دائره المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1391ش.
16. نعمانی، علامه محمد منظور، معارف الحدیث، ترجمة عبدالمجید مرادزهی خاشی، ج1، انتشارات فاروق اعظم، زاهدان، 1385ش.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالاعلام لمدرسة اهل البیت (ع)، چاپ اول