در پاسخ به این پرسش به چند نکته اشاره می شود:1. چنان که در بخش اول پاسخ داده شد، ملاک خوبی و بدی از منظر نظام اخلاقی اسلام، همان تقرب و نزدیکی به خداوند است. اگر عملی انسان را به خدا نزدیک کند، خوب است و اگر عملی انسان را از خداوند دور نماید، بد و مذموم است.
2. توجه به این نکته ضروری است که عقل انسان خطوط کلی حسن و قبح اشیاء و اعمال خاصی را درک می کند؛ مثلا قبح ظلم و حسن عدالت را می فهمد. اما بسیاری از رفتارها و اعمال است که حسن و قبح آنها برای عقل شناخته شده نیست در این موارد وحی و انبیاء(ع) هستند که حسن و قبح آن اعمال را برای ما مشخص می کنند.
این که روزه گرفتن حَسَن است و زمانش باید سی روز باشد، و این که از اول طلوع صبح باشد تا غروب آفتاب و … و نظایر مانند آن را عقل نمی تواند بفهمد این جزئیات و تفاصیل بایستی از طریق وحی شناسانده شود.
3. مهم ترین چالش و کاستی که نظریه عمل گرایی (پراگماتیست) از آن رنج می برد این است که منظور از «سود» چیست؟ سود حقیقی انسان چیست؟ ایا سود حقیقی انسان در همین سودهای مادی و حیوانی منحصر است؟ در هنگام تعارض و ناسازگاری سودها چه باید کرد؟ کدام سود مقدم است؟
به نظر می رسد تنها کسی که می تواند سود واقعی انسان را معرفی کند، خالق و آفریننده انسان اوست. که بر سود حقیقی و دنیوی و اخروی انسان آگاه است و انسان را از طریق وحی به ان سود حقیقی آشنا نموده است.
4. بر فرض که مبنای «سودگرایی» در تبیین ملاک خوبی و بدی، پذیرفته شود باز این پرسش مطرح است که: «چرا «سود» و «سودگرایی» خوب است؟»
چرا اگر انسان به دنبال بیشترین سود و منفعت باشد، مطلوب و خوب است وگرنه بد است؟
این سؤال آن قدر ادامه پیدا می کند تا به یک امر ذاتی -مثل حب ذات یا حسن و قبح ذ اتی- باز گردد. زیرا هر امر عرضی بایستی به یک امر ذاتی باز گردد.
بنابراین خود «سودگرایی» نمی تواند سنگ زیربنای یک مکتب اخلاقی باشد زیرا پیش از آن، مبانی دیگر و نهایی وجود دارد که بایستی به آنها دست یافت.
2. توجه به این نکته ضروری است که عقل انسان خطوط کلی حسن و قبح اشیاء و اعمال خاصی را درک می کند؛ مثلا قبح ظلم و حسن عدالت را می فهمد. اما بسیاری از رفتارها و اعمال است که حسن و قبح آنها برای عقل شناخته شده نیست در این موارد وحی و انبیاء(ع) هستند که حسن و قبح آن اعمال را برای ما مشخص می کنند.
این که روزه گرفتن حَسَن است و زمانش باید سی روز باشد، و این که از اول طلوع صبح باشد تا غروب آفتاب و … و نظایر مانند آن را عقل نمی تواند بفهمد این جزئیات و تفاصیل بایستی از طریق وحی شناسانده شود.
3. مهم ترین چالش و کاستی که نظریه عمل گرایی (پراگماتیست) از آن رنج می برد این است که منظور از «سود» چیست؟ سود حقیقی انسان چیست؟ ایا سود حقیقی انسان در همین سودهای مادی و حیوانی منحصر است؟ در هنگام تعارض و ناسازگاری سودها چه باید کرد؟ کدام سود مقدم است؟
به نظر می رسد تنها کسی که می تواند سود واقعی انسان را معرفی کند، خالق و آفریننده انسان اوست. که بر سود حقیقی و دنیوی و اخروی انسان آگاه است و انسان را از طریق وحی به ان سود حقیقی آشنا نموده است.
4. بر فرض که مبنای «سودگرایی» در تبیین ملاک خوبی و بدی، پذیرفته شود باز این پرسش مطرح است که: «چرا «سود» و «سودگرایی» خوب است؟»
چرا اگر انسان به دنبال بیشترین سود و منفعت باشد، مطلوب و خوب است وگرنه بد است؟
این سؤال آن قدر ادامه پیدا می کند تا به یک امر ذاتی -مثل حب ذات یا حسن و قبح ذ اتی- باز گردد. زیرا هر امر عرضی بایستی به یک امر ذاتی باز گردد.
بنابراین خود «سودگرایی» نمی تواند سنگ زیربنای یک مکتب اخلاقی باشد زیرا پیش از آن، مبانی دیگر و نهایی وجود دارد که بایستی به آنها دست یافت.