طلسمات

خانه » همه » مذهبی » حضرت علي ـ عليه‌السلام ـ مي‌فرمايد: در جنگ‌ها همين كه كار بر همه سخت مي‌شد به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ پناه مي‌برديم و در پشت او قرار مي‌گرفتيم آيا اين با شجاعت اميرالمؤمين ـ عليه‌السلام ـ و نيز با توجه به اينكه جان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مقدم بر جان ديگران است سازگار است؟

حضرت علي ـ عليه‌السلام ـ مي‌فرمايد: در جنگ‌ها همين كه كار بر همه سخت مي‌شد به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ پناه مي‌برديم و در پشت او قرار مي‌گرفتيم آيا اين با شجاعت اميرالمؤمين ـ عليه‌السلام ـ و نيز با توجه به اينكه جان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مقدم بر جان ديگران است سازگار است؟

در منابع روائي اين قضيه به نقل از اميرالمؤمنين ـ عليه‌السلام ـ  روايت شده است كه حضرت در مقام بيان شدت نبرد و توصيف شجاعت و استقامت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ آن را فرموده است و فرمايش حضرت نيز اين‌گونه است. «هنگامي كه جنگ داغ مي‌شد و نبرد به اوج مي‌رسيد ما در كنار رسول خدا و در پناه او با دشمن و كاروزار مي‌پرداختيم و در اين نبرد خود پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بيش از ديگران بر دشمنان حمله مي‌برد بگونه‌اي كه هيچكدام از ما پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به دشمن نزديك‌تر نبوديم.»[1]هرگز حضرت علي ـ عليه‌السلام ـ  نمي‌فرمايد: كه ما در پشت سر پيامبر قرار مي‌گرفتيم و براي حفظ جان خود از خطر دشمن جان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را سپر جان خود قرار مي‌داديم! تا چنين شبهة براي شما پديد آيد بلكه حضرت در مقام بيان شجاعت بي‌نظير پيامبر و حضور شخص او در صف اول نبرد با دشمن، مي‌باشد و اين منافات ندارد كه علي ـ عليه‌السلام ـ  به عنوان مدافع پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ خود نيز در صف اول نبرد باشد چنانكه تاريخ مبارزات و مجاهدات علي ـ عليه‌السلام ـ  گواه اين حقيقت است.
براي تثبيت اين واقعيت در ذهن، كافي است نگاه كوتاهي به فرازهاي از تاريخ جنگ‌هاي صدر اسلام بشود تا شجاعت حيرت‌آور اميرالمؤمنين و نقش منحصر بفرد او در دفاع از اسلام و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به خوبي روشن گردد كه در اينجا فقط به ذكر نمونه ‌هاي از دفاع بي‌نظير علي ـ عليه‌السلام ـ  در جنگ احد كه بيش از هر جاي ديگر جان پيامبر در معرض خطر بود اشاره مي‌نمايم:
خود حضرت علي ـ عليه‌السلام ـ  در سخنراني كه در روز شورا، پس از مرگ خليفه دوم (عمر) تشكيل شده بود، خطاب به جمع حاضر مي‌فرمايد «… آيا بخاطر داريد كه من در جنگ احد، شر نه نفر از پرچمداران قبيله عبدالدار (سرلشكران) كه هر يكي مبارزطلبان پس از ديگري پرچم بدست مي‌گرفت و نعره مي‌كشيد را از سر شما كوتاه كردم؟ همة حضار سخن او را تأييد نمودند. دوباره فرمود: آيا بخاطر داريد كه پس از آن نه نفر، «صوأب» غلام حبشي (كه شخصي بسيار قوي هيكل بوده است) وارد ميدان شد در حالي كه جز كشتن پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به چيز ديگري قانع نبود و به قدري خشمناك شده بود كه دهانش كف زده بود چشمانش از شدت غضب سرخ شده بود و شماها از ديدن اين جنگ‌آور مهيب وحشت‌زده پا به فرار گذاشتيد ولي من پيش رفتم ضربتي بر كمر او زدم و او را از پاي در آوردم؟! باز همة حضار كلام حضرت را تصديق نمودند.»[2]در شرايطي كه لشكر اسلام در جنگ احد به بركت رشادت‌هاي علي ـ عليه‌السلام ـ  و كشتن پرچمداران نه گانه سپاه كفر به پيروزي نهائي نزديك مي‌شد. ولي عدة كه مأمور نگهباني از گردنة احد بود به طمع غنائم گردنه را ترك كردند و با حملة غافلگيرانه خالد بن وليد از فرماندهان كفر، صحنة جنگ عوض شد و حدود 70 نفر از لشكر اسلام كشته و ديگران مضمحل و متواري گرديدند و در ميان فراريان شيخين (ابوبكر و عمر نيز) حضور داشتند كه براي نجات جان خود از دامنه كوه بالا مي‌رفتند و قرآن با لحن نكوهش اين صحنة خفت‌بار را بازگو نموده است «إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْراكُمْ»[3] در چنين لحظات دشوار و حساس كه پرچمدار لشكر اسلام «مصعب بن عمير» به شهادت رسيده بود و خبر كذب قتل پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در ميان لشكريان طرفين پيچيده بود، جز چند نفر انگشت‌شمار كسي در صحنة‌ نبرد در كنار پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ باقي نمانده بود.
وقتي پنج نفر از قهرمانان لشكر دشمن ـ با استفاده از وضعيت بوجود آمده و قتل ياران پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ قصد جان پيامبر را نمودند افرادي مثل: «عبدالله بن شهاب» كه پيشاني پيامبر را مجروح كرد و «عتبه» كه با ضربات سنگ دندان‌هاي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را شكست و «ليثي» كه زخم كاري و شديد بر چهره مبارك پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ وارد ساخت و نزديك بود كه نور اسلام را خاموش نمايند و خطر حتمي، جان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را تهديد مي‌كرد، فقط چند نفر از مدافعان جان بر كف چون علي ـ عليه‌السلام ـ  و حمزه سيدالشهداء و ابودجانه، ثابت قدم و استوار خود را سپر جان رسول خدا نمودند و خطر دشمن را دفع نمودند.
در اين ميان شجاعت و رشادت بي‌نظير علي ـ عليه‌السلام ـ  در دفاع از وجود پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بسيار اعجاب‌آور و زينت صفحات تاريخ اسلام مي‌باشد بگونة كه اين حراست و دفاع علي ـ عليه‌السلام ـ  از وجود پيامبر و حملات آتشين او بر دشمنان مهاجم و حماسه آفريني بي‌همانند او در صحنة احد، فرشتگان آسماني را نيز به تعجب و تحسين وا داشته‌اند و فرياد «لاسيف الا ذوالفقار و لافتي الا علي»[4] توسط امين وحي در ميدان نبرد، در توصيف شجاعت آن يكّه‌تاز ميدان نبرد و تحسين از رزم بي‌امان آن افسر ارشد اسلام، طنين‌انداز گرديده است.
نتيجه: اينكه تاريخ درخشان علي ـ عليه‌السلام ـ گوياي شجاعت بي‌نظير اميرالمؤمنين ـ عليه‌السلام ـ  مي‌باشد كه همة تاريخ‌نگاران شيعه و سني در اين مورد اتفاق نظر دارند.[5] كه علي ـ عليه‌السلام ـ پروانه‌وار در صحنة خطر خود را سپر جان پيامبر مي‌نمود.
بنابراين گرچه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در جنگ احد با شجاعت و قدرت از جان خود و حريم اسلام دفاع مي‌كرد و در برابر هجوم دشمن ـ با اينكه زخم‌هاي متعددي برداشته بود ـ چون كوه مقاومت و ايستادگي نمود و يكي از دلائل عمده سالم ماندن پيامبر از خطر شهادت، دفاع و نبرد سخت خود آن حضرت بوده است.
اما با اين حال، بدون ترديد پاسداري و جان‌فشاني ياران باوفا و مدافعان آن حضرت بويژه دفاع منحصر بفرد علي ـ عليه‌السلام ـ  و محافظت شديد او از جان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نقش تعيين‌كننده در تضمين حيات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ داشته است.
با اين توضيح، تصور روشني از شجاعت اميرالمؤمنين ـ عليه‌السلام ـ  در ذهن پديد مي آيد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. كتاب «فروغ ابديت» ج 2، (غزوات احد، احزاب، خيبر و…) نوشتة آيت‌الله جعفر سبحاني، چاپ دفتر تبليغات اسلامي، قم 1366.
2. كتاب «ارشاد» شيخ مفيد، ترجمه و شرح فارسي محمدباقر ساعدي خراساني، چاپ چهارم، انتشارات اسلاميه، تهران، 1381.
 
پي نوشت ها:
[1] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، چاپ سوم، 1403ـ1983، ص 191.
[2] . بحارالانوار ج 20، ص 51.
[3] . آل‌عمران/ 153، «بياد آوريد زماني را كه شما بطرف دامنه كوه فرار مي‌كرديد و پيامبر شما را بسوي خود فرا مي‌خواند.»
[4] . سبحاني، جعفر، پژوهشي پيرامون زندگي علي ـ عليه‌السلام ـ  ، چاپ سوم، 1366، جهان‌آراء، ص 127.
[5] . همان، «افرادي چون طبري، ابن هشام، انس و…»

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد