خانه » همه » مذهبی » حقوق نماز

حقوق نماز

به یقین نماز داراى حدود و معیارهایى است که رعایت آنها و محافظت بر آنها ، به منزله اداى حق نماز است . هر نمازگزارى باید این حدود را بشناسد و به حق نماز ، عارف باشد چنان که امام على ( علیه السلام ) مى فرماید : « مَنْ اَتَى الصَّلاهَ عارِفَاً بِحَقِّها غَفَرالله لَهُ » 1 « کسى که نماز به جاى آورد در حالى که عارف به حق آن باشد ، خداوند او را مى آمرزد » . در واقع حق نماز ، به معناى به جاى آوردن آن با شرایط و آداب کامل است و این نماز کامل و تمام است که معراج انسان و موجب صعود روح او به درجات عالى است . امام باقر ( علیه السلام ) مى فرماید : « اذا ما اَدَّى الرجُلُ صَلاهً واحِدِهً تامِّهً قُبِلَتْ جمیعُ صَلاتِه » 2 « وقتى که انسان یک نماز کامل و تمام به جاى مى آورد ، همه نمازهاى او مورد قبول مى شود » . در اینجا ابتدا براساس دو روایت ، به حق نماز وحدود آن اشاره مى شود آن گاه به اجمال اصول و راه هایى که عرفا و بزرگان براى اداى حق نماز مطرح کرده اند ، بیان مى گردد . حضرت على بن الحسین ( علیهما السلام ) حق نماز را چنین بیان فرمود : حق نماز این است که بدانى نماز ، در آمدن به پیشگاه معبود یگانه است و تو در نماز پیش روى وى ایستاده اى پس آن گاه که بر این حقیقت آگاه گردیدى ، سزاوار آنى که در نماز بایستى ، ایستادن کسى که خواهنده و ترسنده ، بیمناک و امیدوار و مستمند و زارى کننده است و خداى را بزرگ مى دارد ، و قیام کسى که با آرامش ، چشم فروهشتن ، سربزیر افکندن ، فروتنى اندام ها ، نرمى بال ها ( فروهشتن شانه ها ) و نیکویى راز گفتن با او در دل ، در محضرش ایستاده است و نیز شایستگى دارى که از خداى بخواهى تا گردنت را از زیر بار لغزش هایى که بر آن حلقه گشته است و آن را به پرتگاه هلاک و نابودى افکنده است ، آزاد گرداند و هیچ نیرویى جز آنکه خداعطا کند ، وجود ندارد . 3 امام صادق ( علیه السلام ) نیز درباره حد و حدود نماز مى فرماید : « نماز ، کامل نمى شود ، جز از کسى که داراى وضوى کاملى بوده و نماز را بى کم و کاستى تمام کند ، و هیچ گونه بیگانگى و دورویى و انحراف در او نباشد . خدا را بشناسد و با شناخت کامل ، مقابل او بایستد . خاضع و افتاده و استوار باشد . میان امید و ناامیدى ، شکیبایى و نگرانى قرار گیرد یعنى ، در چنان حالى باشد که گویا وعده هاى خداوند برایش عملى مى شود . در تهدیدهایش بر او واقع مى گردد ، عزّت و شرف خود را کنار گذاشته ، غرض و مقصود خود را پیش چشم خود ببیند . درد دل خود را به خدا سپرده ، و راه خود را به سوى خدا مایل کند ، دورى و جدایى اش از نماز چنان نباشد که پیوندهاى دلبستگى به آن را قطع کند . بداند مقابل کسى قرار گرفته که او را قصد کرده و تحفه خویش را به او آورده ، و از او طلب کمک و یارى و بخشش دارد . نمازى که به آن امر شده و از آن خبر داده شده ، نمازى است که به این صورت به جا آورده شود و این نماز است که انسان را از بدى ها و زشتى ها دور مى کند .
4 البته چه بسیار افرادى که چنین بودند و چنین نماز مى خواندند . یکى از دوستان شهید مطهرى مى گوید : در روزهاى غربت نمازخانه مسجد دانشگاه ، روزى به آنجا رفتم . استاد با اینکه هوا گرم بود با عمامه و قبا و عبا در حال اقامه نماز بود . واقعاً نماز را اقامه مى کرد . شاید به علت آنکه با تمرکزى عجیب و خضوع و خشوع جالب توجّه نماز مى خواند ، به هیچ وجه متوجه ورود من نشد .
استاد نماز را به گونه اى آمیخته با توجّه و خضوع برگزار مى کرد که حالت ویژه ایشان مرا به خود مجذوب ساخت . به جاى اینکه به ایشان اقتدا کنم ، مشغول تماشاى نمازشان بودم تا از نماز فارغ شد و ادعیه و تعقیبات و تسبحات را ادامه داد . حالتى را که از پشت سر در نماز ایشان به وضوح احساس مى کردم ، غیر قابل توصیف است . گویى ، قیامت و احوال آن را شهود مى کرد ، و حالت خشیتى که ویژه علماى واقعى و خدا آشناست ، حتى از قفا ، در قد و بالاى این سرو سهى انسان را مجذوب خود مى ساخت .
5 او در این نماز عاشقانه ، به مولا و امیر خود اقتدا کرده بود چنان که مى گویند . هنگامى که وقت نماز مى شد ، على ( علیه السلام ) به خود مى پیچید و مى لرزید . به اومى گفتند : اى امیرالمؤمنان ! شما را چه شده است ؟ مى فرمود : « وقت اداى امانتى رسیده است که خداوند آن را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کرد ، و آنها از تحمل آن ابا کردند و از آن بیمناک شدند .
6 در هر حال از دیدگاه بزرگان و عرفا ، براى رعایت این حدود و اداى حق نماز ، وجود شش اصل ضرورى است :
. 1 حضور قلب ، و مراد از آن خالى بودن دل از غیر نماز و حضور دل نزد افعال و اقوال آن است . در این صورت است که فعل و قول مقرون به علم بوده و چنین نخواهد بود که انسان عملى از اعمال نماز را به جاى آورد در حالى که فکرش به جاى دیگرى مشغول است ، و اگر چنین بود ، حضور قلب حاصل شده است .
. 2 تفهم و دریافتن ، و مراد از آن این است که قلب انسان ، نزد معانى اعمال باشد و این امرى زاید بر حضور قلب است زیرا حضور قلب به حضور دل نزد الفاظ و صورت افعال تحقق مى یابد گرچه انسان از حقایق آن الفاظ و اعمال و از معانى و تدبیر در آنها غافل باشد ولى تفهم و دریافتن ، درک معانى اعمال و اقوال است .
. 3 تعظیم و بزرگداشت ذات اقدس حق عبادت او است .
. 4 هیبت است که عبارت از خوف و ترسى است که از تعظیم واخلاص حاصل مى شود .
. 5 رجاى به فضل خداوند و قبول او است .
. 6 حیا ، و آن تأمل در هر چیزى است که مخالف با توحید ذات اقدس حق و معرفت اوست و منشأ آن خود را مقصر دانستن و گناهکار پنداشتن است .
7 اگر این حدود رعایت شود ، تا اندازه اى مى توان به رعایت حقوق نماز امیدوار شد .
پى نوشت ها :
. 1 بحارالانوار ، ج 82 ، ص 207 تحف العقول ، ص . 2
. 117 وسائل الشیعه ، ج 3 ، ص . 3
. 20 تحف العقول ، ص 258 مستدرک سفینه البحار ، ج 6 ، ص . 4
. 312 بحارالانوار ، ج 84 ، ص . 5
. 250 سرگذشت هاى ویژه از زندگانى شهید مطهرى ، ص . 6
. 88 محجه البیضاء ، ج 1 ، ص . 7
. 378 اسرار الصلاه ، ص . 300

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد