خانه » همه » مذهبی » حقيقت انسان از ديدگاه نجم الدين رازى و رادا كريشنان (4)

حقيقت انسان از ديدگاه نجم الدين رازى و رادا كريشنان (4)

حقيقت انسان از ديدگاه نجم الدين رازى و رادا كريشنان (4)

بدين ترتيب به نظر مى رسد كه گيتا دوگونه خودْ براى انسان مطرح مى كند; خودْ متعالى كه فراسوى عالم ماده است و خودْ مادى كه در ارتباط با اين عناصر مادى است. رادا كريشنان در موارد متعدد كه از وجود انسان بحث مى كند، با تعبيرات متفاوتى دوگونه خودْ را مطرح مى كند خودى كه خودْ حقيقى، روح برتر و خود برتر است، و خودْ ديگرى كه خودْ

618396a9 6c9b 46fb 9807 91eb3b9d92a9 - حقيقت انسان از ديدگاه نجم الدين رازى و رادا كريشنان (4)

0013269 - حقيقت انسان از ديدگاه نجم الدين رازى و رادا كريشنان (4)
حقيقت انسان از ديدگاه نجم الدين رازى و رادا كريشنان (4)

 

نويسنده:محمدعلى رستميان

 

خود برتر و خود فرودست
 

بدين ترتيب به نظر مى رسد كه گيتا دوگونه خودْ براى انسان مطرح مى كند; خودْ متعالى كه فراسوى عالم ماده است و خودْ مادى كه در ارتباط با اين عناصر مادى است. رادا كريشنان در موارد متعدد كه از وجود انسان بحث مى كند، با تعبيرات متفاوتى دوگونه خودْ را مطرح مى كند خودى كه خودْ حقيقى، روح برتر و خود برتر است، و خودْ ديگرى كه خودْ جاويدان، وجود ابدى، و تجسد يافته است. يكى از تعبيراتى كه تفاوت اين دو خودْ را مشخص مى كند، اين است كه خودْ اول با Self (اِس بزرگ) و خودْ دوم با self (اِس كوچك) بيان مى شود.[79] رادا كريشنان در تفسير بند پنجم از فصل نهم گيتا كه انسان را تشويق مى كند كه خود خود را نجات دهد، زيرا خود آدمى است كه دوست يا دشمن خود است، اين دو خود را مطرح كرده و خود برتر را سرچشمه و غايت خود فرودست مى داند. او خود برتر را آگاهى زير بنايى ما معرفى مى كند كه با آگاهى هاى روزمره (خود فرودست) تفاوت دارد و ما اغلب از آن آگاهى برتر به خاطر توجه به خوشايندى و ناخوشايندى امور، آگاه نيستيم. ارتباط خاصى كه او بين اين دو خودْ مطرح مى كند، جالب توجه است. اين دو خودْ ممكن است دشمن هم گردند يا دوست هم باشند. اگر ما خواهش هاى سركش خود را كنترل كنيم و در زمينه اراده خودخواهانه خويش تلاش نكنيم، نقبى به سوى خود برتر زده ايم و اگر خود را در اختيار خود برتر قرار دهيم، او معلم و راهنماى ما مى شود.[80] با مقايسه اين دو خودْ و دو مرتبه پوُروُشه و پرَكريتى و دو مرتبه آن، اين حقيقت آشكار مى گردد كه خود برتر انسان، در حقيقت همان پوُروُشه است كه متعالى از عالم مادى و ماديات است و به هيچ وجه نه در ذات و نه در عمل مادى نيست و خود فرودست انسان همان مرتبه اى از پرَكريتى يا جيوه است كه از جنس آگاهى است، البته نه آگاهى صرف همچون پوُروُشه بلكه آگاهى مخلوط با ماده. اين خودْ نيز هر چند ذاتاً مجرد و جاويدان است ولى در عمل با بدن مادى در ارتباط است و از طريق آن عمل مى كند و از آن متأثر مى شود.

1. انسجام و مراتب وجود انسان
 

گيتا در فصل پانزدهم از درختى صحبت مى كند كه ريشه هايش در بالا و شاخ و برگش در پايين قرار دارد. اين درخت كه به درخت كيهانى يا آفرينش شهرت دارد از يك طرف به برهمن، كه منشأ تمام موجودات است ختم مى شود و از طرف ديگر به عالم مادى كه پست ترين جلوه هاى عالم است. رادا كريشنان اين امر را حاكى از اتحاد جهان مادى با برهمن مى داند. تمام اين عالم همچون موجود زنده اى با برهمن متحد است و در حقيقت عالم مادى جلوه اى از برهمن محسوب مى شود.[81] تشبيه عالمِ وجود به درخت، از مراحل مختلف وجودى آن است حكايت مى كند، كه مرحله به مرحله تنزل كرده تا به عالم مادى رسيده است.
گيتا خلقت وجود انسان را نيز بر همين بنا تبيين مى كند. اصل وجود او از برهمن نشأت گرفته و مرحله به مرحله تنزل كرده تا در عالم مادى شكل گرفته است:
پاره اى از خود من كه در جهان زندگى، روح زنده مى شود. پنج حس و دل را به سوى خود مى كشد و در طبيعت سكنى مى گزيند.[82] نكته اى كه در اينجا تذكر آن خالى از فايده نيست، اينكه بين گيتا و اپانيشادها در مورد مرتبه محورى وجود انسان تفاوت عمده اى وجود دارد. اوُپه نيشدها[84] اما گيتا همواره براى تبيين اين خودْ از مفهوم پوُروُشه استفاده مى كند و پوُروُشه را امرى فراسوى ماده و مطلق مى شمارد كه با برهمن يكى و متحد است. اما مفهوم آتمن همانطور كه در تفسير راداكريشنان مشاهده كرديم به يك مفهوم فرعى تبديل مى شود كه به عنوان پشتيبانى كننده تجلى يا در حقيقت واسطه بودن در تجلى پوُروُشه به كار مى رود.

پيوستگى و ارتباط مراتب وجود انسان
 

از بحث قبل مشخص گرديد كه مراتب وجود انسان در سه مرتبه بدن، خود فرد است و خود برتر خلاصه مى شود. اما در اينجا نيز همان سؤالى مطرح مى شود كه در بحث عرفان اسلامى مطرح گرديد. آيا اين مراتب وجودى چگونه با هم ارتباط و هماهنگى دارند تا انسجام وجود انسان را تأمين كنند. براى پاسخ به اين سؤال دو مبحث آينده طرح ريزى شده است. بحث را با چگونگى ارتباط بين مراتب وجود ا نسان آغاز مى كنيم و در حقيقت طرحى را كه در تفسير راداكريشنان بر گيتا در مورد انسجام وجود انسان مطرح است، توضيح مى دهيم. سپس به محور اصلى وجود انسان مى پردازيم تا دريابيم كداميك از اين مراتب نقش اصلى ترى در وجود انسان دارد. زيرا طرح انسجام وجود انسان بدون وجود اين مرتبه محورى قابل تبيين نيست.
رادا كريشنان در تفسير اين سخن به تجليات برهمن در عالم مى پردازد كه وجود او را از غيب به ظهور مى رساند. تجلى برهمن براى ايجاد وجود انسانى با پوُروُشه آغاز مى شود. هر چند پوُروُشه تجلى برهمن است ولى با آن متحد است. گسترش تجلى برهمن با تجلى جيوه از طريق آتمن به ظهور مى رسد و جيوه به شكل روح زنده در كالبد انسان قرار مى گيرد. پس هر فرد انسانى، پرتويى از آگاهى الهى است. آن پرتو در درون بدن قرار دارد و اگر اراده كنيم كه آن را آزاد كنيم به شكل ديگرى در مى آيد.[85] اما جيوه تنها يك تجلى مجرد از ماده همچون پوُروُشه نيست، بلكه تجلى مركبى از عالم تجرد و عالم ماده است. رادا كريشنان در تفسير بند 21 و 22 از فصل سيزدهم گيتا ضمن تبيين دو خودْ انسان، يعنى دو پوُروُشه، كه يكى فقط ناظر به وجود انسان است و ديگرى كه متعلق به گونه ها[87] توجه به اين دو سخن رادا كريشنان چگونگى پديد آمدن خود فرودست انسانى را تبيين مى كند. از يك طرف بدن مادى انسان با عناصر مختلف با تغييرات فيزيكى خود به نحوه اى از تكامل دست مى يابد كه در آن يكسرى آگاهى هاى پراكنده به وجود مى آيد. اين آگاهى هاى پراكنده انسان را از ساير حيوانات متمايز نمى كند. زيرا چنين آگاهى هايى كه به وجود مى آيند و نابود مى شوند، در ساير حيوانات نيز وجود دارد. اما آنچه اين آگاهى ها را تعالى مى بخشد و به جيوه تبديل مى كند و به آن ها ثبات و دوام مى بخشد و خود جاويدان پديد مى آيد، تجلى پوُروُشه بر آن هاست. پس از يك سو تجلى پوُروُشه وجود دارد و از سوى ديگر آگاهى هاى پراكنده و متفرقى كه بر اثر تكامل پركريتى (عناصر پنج گانه) حاصل شده است. پيوند اين دو، تحقق خود فرودست انسان يا روح زنده و يا جيوه را در پى دارد كه حلقه اتصال عناصر مادى و روح مجرد انسانى (پوُروُشه) است.
رادا كريشنان در جاى ديگر اين دو امر يعنى تحولات پركريتى و تجلى پوُروُشه يا خود برتر انسان را با همديگر بيان نموده است و اين دو را براى تشخص يافتن وجود انسان و پديدار شدن «من» لازم مى داند. پركريتى در ابتدا صرف قوه است[90] او در اين سخن، حقيقت وجود انسان را با تفصيل بيشترى بيان كرده است. علاوه بر اشراق پوُروُشه كه به وحدت آگاهى هاى پراكنده به وجود آمده در پركريتى مى انجامد و خود فرودست انسان شكل مى گيرد، مرتبه اى ديگر از آگاهى در وجود انسان را بيان مى كند كه بين اين خود فرودست و عناصر پديد مى آيد. اين آگاهى آهَمْكارَه يا خودآگاهى است. اين مرتبه از آگاهى باعث پيوند عميق خود فرودست انسان با اجزاى بدن و حواس مختلف است كه باعث مى گردد انسان به اشتباه خويشتن را بدنى مادى تصور كند و از حقيقت مجرد خويش غافل شود. در حقيقت بعد از اينكه پوُروُشه از مرتبه اعلاى ربوبى تنزل مى كند، آخرين مرتبه نزول آن همين مرتبه آهَمْكارَه يا آگاهى روح به بدن است. اين مرتبه از آگاهى از شؤون خود فرودست انسان است كه در تمام انسان ها وجود دارد.
6ـ گوُنه ها[91]، تعيين كننده آگاهى خود فرودست
از بحث هاى قبل روشن شد كه وجود داشتن و نداشتن انسان در گيتا بر محور آگاهى ثابت دور مى زند. آن زمان كه اين آگاهى به نحوى پديدار مى شود، هويت انسان شكل مى گيرد و اين آگاهى از ارتباط پركريتى با پوُروُشه به وجود مى آيد. اما به نظر مى رسد در اين ميان پركريتى تأثير بيشترى در تعيين آگاهى انسان دارد. به عبارت ديگر پوُروُشه كه آگاهى صرف است با تنزل و تعلق به پركريتى به مرتبه اى از آگاهى تنزل پيدا مى كند كه خصوصيات پركريتى آن را براى او مشخص مى نمايد. پركريتى داراى سه عامل است كه غلبه هر يك از آن ها نحوه اى از آگاهى را براى انسان به وجود مى آورد. اين عوامل، رَجَسْ rajas، تَمَسْtamas ، و سَتْوَه sattvaهستند كه گوُنه هاى سه گانه ناميده مى شوند.
گونه ها از اين جهت كه انسان را دلبسته به دنيا مى كنند و راه نجات نهايى را بر انسان مى بندند و منشأ تولد دوباره هستند، مشتركند. اما از جهت نحوه آگاهى كه به وجود مى آورند تفاوت دارند. تَمَسْ پست ترين گوُنه هاست. تَمَسْ را به غفلت و رخوت و نادانى تفسير مى كنند[92]. رَجَس در مرتبه بعدى قرار دارد و حالت شور و هوس را در انسان پديد مى آورد. اما سَتْوَه برترين گوُنه هاست و خير و نيكى و خوبى به بار مى آورد. اين گوُنه ها، هر سه در تمام افراد وجود دارند، ليكن حالت خاص و رتبه وجودى هر فرد به واسطه غلبه يكى از اين سه بر دو ديگر پديد مى آيد.
گيتا تمام اعمال و حالات وجود انسان را داير مدار گوُنه ها مى داند. چگونگى عمل انسان، آگاهى، فهم، دانش، خوشى، ايمان، پرستش، رياضت، قربانى و حتى علاقه به غذاى خاص، همه از غلبه يكى از آن ها ناشى مى شود[93]. ما در اينجا نقش گوُنه ها را در فهم و دانش بشر كه با هويت انسان در ارتباط است با كمى تفصيل بررسى مى كنيم.
گيتا هر يك از گوُنه ها را با فهم خاصى از جهان همراه مى داند. كسى كه در حجاب ظلمت قرار دارد و خطا را صواب و همه چيز را بر خلاف واقع مى يابد، هويت وجودى او تَمَسى است. كسى كه بين خوب و بد و درست و نادرست نمى تواند به درستى قضاوت كند. طبيعت رَجَسى و آن كه ذات يگانه را در همه موجودات مى بيند طبيعت سَتْوَه يى دارد.[95] با تطبيق بين بحث هاى پيرامون گوُنه ها و مراتب وجود انسان، مشخص مى شود كه انسان هاى داراى طبيعت تَمَسى، كسانى هستند كه مرتبه وجودى آن ها در اهَمْكارَه يا خودآگاهى يا پندار بدن به عنوان تمام حقيقت وجود خويش يعنى پايين ترين مرتبه وجودى انسان كه هر انسانى در ابتداى خلقت از آن برخوردار است،قرار دارد و هنوز هيچ گونه رشد و تعالى نيافته است. در اين مرتبه وجودى، انسان تنها به ظواهر مادى جهان مشغول است و همه چيز را مادى مى انگارد و آن چه را حقيقت واقعى است نمى شناسد. پس واقع را معدوم مى انگارد و آن چه را كه از حقيقتى درجه دوم برخوردار است و تابع حقايق اصيل است، حقيقت محض مى پندارد. اما كسانى كه از طبيعت رَجَسى برخوردارند تا حدودى به خودْ جاويد خويش آگاهى پيدا كرده اند ولى اين آگاهى آنقدر ضعيف است كه با خطا دست به گريبان است. ولى سَتْوَه ييان به آگاهى محض در رتبه پايين رسيده اند. به صورتى كه راه درست و نادرست را به خوبى درك مى كنند. پس اين گروه در مرتبه والا، رَجَسىها در مرتبه وسط و تَمَسىها در پست ترين مراتب قرار دارند.[96] با توجه به اينكه گوُنه ها حتى در مرتبه سَتْوَهيى نيز انسان را دلبسته به دنيا مى كنند، در گيتا مرتبه خاصى براى انسان مطرح گرديده كه برتر از گوُنه ها است. اين مرتبه را كه جيوَن موُكته[99]

2. خود فرودست محور وجود انسان
 

در بحث هاى قبل دوگونه خودْ در مورد انسان مطرح گرديد كه هر يك به نحوى در شكل گيرى وجود انسان دخالت داشتند. در اين جا اين سؤال مطرح است كه كدام يك از اين دو، محور وجود انسان را تشكيل مى دهد و به عبارت ديگر حقيقت وجود انسان كدام خودْ است. زيرا هر انسانى به طور وجدانى خويشتن را فراتر يك فرد نمى داند و هر فرد انسان از يك وحدت شخصيت برخوردار است و اين متضمن آن است كه از اين دو خود يكى تابع ديگرى باشد.

انسان موجودى متكامل
 

در بحث از گوُنه ها چهار حالت و مرتبه وجودى براى انسان مطرح شد كه گوُنه ها در پديدار شدن آن ها نقش اصلى داشتند. اما در اين ميان، اين نكته قابل توجه است كه انسان مى تواند با سعى و تلاش، خود را از يك مرتبه پايين تر به مرتبه بالاتر ارتقاء دهد و حتى از تعلق به گوُنه ها رهايى يافته و به والاترين مراتب كمال دست يابد. حال آيا كدام يك از اين دو خود در وجود انسان به اين كمال پذيرى نائل مى شود. به نظر مى رسد بتوان به آسانى پاسخ داد كه خود فرودست در انسان تكامل مى يابد و مرحله به مرحله به غايت خويش مى رسد. زيرا همان طور كه در مباحث گذشته مطرح گرديد، خود برتر در وجود انسان، تنها نقش شاهد و ناظر را بر عهده دارد، نه عمل كننده است و نه از احوال پركريتى متأثر مى شود.
رادا كريشنان، در موارد مختلف كه بحث نجات انسان مطرح مى شود، بر اين مطلب تأكيد مى كند كه خود فرودست انسان با تكامل به مراتب بالاتر دست مى يابد. گيتا براى نجات انسان سه راه را تبيين مى كند، راه عمل، راه معرف و راه عشق. گيتا عمل نكردن را امرى محال در مورد انسان تلقى مى كند و ضمن تأكيد بر اينكه به هر حال انسان در دنيا عمل كننده است، عمل خالص و بدون چشم داشت را يكى از راه هاى نجات انسان مى داند. اين امر اقتضا دارد كه خود فرودست يا نفس انسان محور وجود او باشد. زيرا عمل از گوُنه ها برمى خيزد و خود برتر انسانى مرتبه اى متعالى از پركريتى و گوُنه ها دارد. در حالى كه نفس انسان در دامان پركريتى به وجود آمده و رشد و تكامل يافته است و با تجلى خود برتر به روح جاويد تبديل شده است. پس آن كه عمل مى كند و نجات مى يابد همان خود فرودست انسان است نه روح متعالى او، زيرا او از ابتدا به زندان پركريتى وارد نشده است كه بخواهد از آن نجات يابد، در حالى كه خود فرودست انسان ابتدا از پركريتى به وجود آمده است و با آن سازگارى داشته، ليكن پس از تكامل و دريافت تجلى از عالم اعلى، اين منزل را براى خويش كوچك مى يابد و به فكر نجات از آن مى افتد.
راه معرفت نيز به شكل ديگرى بر نقش محورى خود فرودست انسان تأكيد مى كند. گيتا با اين كه روح والا ـ خود برتر ـ را در وجود انسان معرفت و آگاهى صرف مى داند، ولى انسان را در حالت عادى از اين معرفت خالى مى داند. انسان بايد با تلاش و كوشش به چنين معرفتى دست يابد و اين امر تنها از طريق رام كردن حواس و كنترل احساسات سركش حاصل مى شود. اين احساسات و اميال و حواس همه برخاسته از پركريتى هستند و از صفات و تبعات خود فرودست انسان محسوب مى شوند. حال كدام يك از اين دو خود بايد بر اميال و حواس چيره گردد. با توجه به اين كه خود متعالى در وجود انسان فقط شاهد است و عمل كننده نيست و اصلاً برتر از عالم پركيتى محسوب مى شود، تلاش براى مهار كردن حواس و اميال و خواسته ها كار خود فرودست است، زيرا اين ها صفات آن محسوب مى شوند و طبيعى است كه آن بايد تلاش كند و اميال خويش را تحت كنترل درآورد.
گيتا در جاى ديگر غايت طريق معرفت را شهود خود برتر مى داند. اگر كسى بتواند به اين معرفت دست يابد به غايت حقيقى خويش واصل شده است.[100] اما نكته مهم در اين مورد اين است كه شناسنده در اينجا خود فرودست است. نفس است كه با مهار احساسات سركش خوبش به مقام خود برتر دست يافته و به غايت خويش مى رسد.
اما طريق عشق و محبت نيز همين گونه است. يعنى آن كه مى خواهد خويشتن را مستغرق در ذات لايزال برهمن كند و جز او هيچ چيز را طلب نكند، خود فرودست انسانى است. خود برتر انسانى كه خواه ناخواه در استغراق كامل به سر مى برد و با برهمن متحد و يگانه است. اما خود فرودست و يا به تعبير راد كريشنان وجود تجسد يافته در اين مرحله كار بسيار دشوارى در پيش دارد. زيرا آن كه به بدن و ماده متعلق است و در آن گرفتار آمده، چگونه مى تواند انديشه خويش را در خداى برتر از حواس مستغرق گرداند.[102] رادا كريشنان در بحث نجات انسان از تولد مجدد و ارتقا او به مرتبه اى فراتر از گوُنه ها، روح تجسد يافته را محور اين ارتقاء معرفى مى كند كه از گوُنه ها مى گذرد و از مرگ، زندگى، رنج و پيرى رهايى يافته و به زندگى جاويد دست مى يابد.[103] بدين ترتيب با توجه به اين كه انسان موجودى تكامل پذير است اين حقيقت آشكار مى گردد كه نفس يا خود فرودست انسانى محور وجود او را تشكيل مى دهد و اين خود اوست كه استعداد تكامل را به واسطه قرار گرفتن در زمينه اى مساعد داراست و روح متعالى يا خود برتر تنها براى خلقت اين خودْ به وجود آمده است و ابزارى براى خلقت و تكامل آن محسوب مى شود.

تطبيق نفس بر حالات وجودى انسان
 

امر ديگرى كه نشان مى دهد خود فرودست يا نفس انسان محور وجود او را تشكيل مى دهد تطبيق آن با حالات وجودى انسان است. انسان در ابتداى امر، خويشتن را با احساس «من» درك مى كند و هر كس از اين طريق است كه خويشتن را مى يابد و حتى در مراحل تكامل اين مفهوم هيچ گاه از بين نمى رود. زيرا از بين رفتن آن به معناى نابودى وجود انسان است و حتى تكامل به مرتبه بالاتر از گوُنه ها نيز بقاى «من» به عنوان امرى خودآگاه از خويش را در پى دارد. گيتا از انسان متكامل يافته به مرتبه بالاتر از گوُنه ها به «او» تعبير مى كند[104]، همان تعبيرى كه براى انسان در مرتبه تَمَسْ نيز به كار مى رود و اين امر نشانگر اين است كه همان احساس «من» كه در اين مرتبه پديد مى آيد همواره باقى است و تنها تكامل مى يابد نه اينكه از بين برود. همچنين در بحث هاى قبل روشن شد كه احساس «من» از خود فرودست كه متعلق به عناصر بدن است به وجود مى آيد. پس اين خود فرودست همواره بعد از خلقت انسان محور وجود او را تشكيل مى دهد و تكامل يافته و به مراتب والاتر دسترسى پيدا مى كند.
يكى ديگر از حالات وجودى انسان دسترسى تدريجى به آگاهى بيشتر است و اين امرى است كه ما وجداناً در خود مى يابيم. اين افزايش تدريجى آگاهى و تبديل آن به آگاهى صرف كه از خصوصيات روح متعالى است، نشان مى دهد كه نفس انسان در يك سير تكامل به تدريج وسعت وجودى پيدا مى كند. زيرا اصل وجود انسان با آگاهى قرين است و هر چه بر آگاهى او افزوده شود، لاجرم وجود او گسترده تر مى شود. پس افزايش تدريجى آگاهى انسان حكايت از اين دارد كه حقيقت او روح متعالى نيست. زيرا آگاهى روح متعالى كه دفعى و يك باره است از دسترسى وجود انسان خارج است، هر چند انسان با سعى و تلاش مى تواند به اين آگاهى دسترسى پيدا كند يعنى خود را به آن مرتبه وجودى برساند.

نتيجه گيرى
 

مباحث گذشته تا حدودى حقيقت وجود انسان از نظر گيتا و رادا كريشنان را روشن مى كند. انسان هر چند موجودى است كه يك بعد وجودى او از عالم تجرد و از برهمن نشأت مى گيرد، ولى اصل تكوين وجودش در عالم پركريتى صورت مى پذيرد. از اين رو در ابتداى خلقت موجودى مادى است كه بهره اى از عالم برهمن نيز در خود دارد كه با اين سرمايه وجودى مى تواند تكامل يابد.
از طرف ديگر از مباحث گذشته اين حقيقت نيز آشكار مى گردد كه مفهوم «من» كه محور وجود انسان را تشكيل مى دهد، از ديدگاه گيتا، فى حد نفسه، مفهوم مذموم و معرفت اشتباه محسوب نمى شود، بلكه پديدار شدن مفهوم «من» در وجود انسان و در حقيقت شكل گيرى وجود انسان با يك معرفت ديگر همراه است كه اين معرفتى اشتباه و خلاف واقعيت است. پديدار شدن احساس من در انسان با اين تلقى همراه است كه او خويشتن را امرى منحصر در بدن و حقيقتى صرفاً مادى مى پندارد. اين معرفتى خلاف واقع است كه او بايد با سعى و تلاش آن را برطرف كند و دريابد كه مهم ترين بعد وجودى او كه غايت خلقت او نيز محسوب مى شود از عالمى ديگر نشأت گرفته و او صرفاً موجودى مادى نيست و اگر چه در ابتدا خصوصيات مادى بر وجودش غلبه دارد، ولى همان تجلى ضعيف ملكوتى در وجودش آنچنان استعداد تكامل را براى او فراهم كرده است كه مى تواند به لقاى برهمن نائل گردد.
بدين ترتيب معرفت پندارى در مورد وجود انسان تلقى وجود خويش به عنوان امرى صرفاً مادى است. اگر انسان خويشتن را موجودى تصوير كند كه هر چند از ماده نشأت گرفته ولى يك بعد مجرد نيز دارد و موجودى است نه كاملاً مادى و نه كاملاً مجرد، از خويشتن تصويرى صحيح دارد و معرفت او معرفتى واقعى است. اين معرفت به معرفتى صحيح در مورد غايت خلقت او نيز منجر مى شود كه او هنگامى كه سير نزولى خويش از برهمن را شناخت، در مى يابد كه در همين سير بايد تكامل يابد و به غايت خويش واصل گردد.

آخرين سخن
 

در تطبيق حقيقت نفس در عرفان اسلامى و گيتا به شباهت هاى بسيارى برمى خوريم. در عين حال كه تفاوت هايى نيز وجود دارد. در ارتباط با حقيقت وجود انسان بين گيتا و عرفان اسلامى اين تشابه وجود دارد كه سير نزولى وجود انسان با سير صعودى آن مطابقت دارد. در بحث از حقيقت نفس در عرفان اسلامى گفتيم كه در سير نزولى مهم ترين مرتبه وجود انسان روح است. در گيتا نيز اين مرتبه اختصاص به خود متعال دارد كه با روح در اوصاف و ويژگى ها كاملاً شبيه است.از سوى ديگر در سير صعود اين خود فرودست است كه محور وجود انسان قرار دارد و صفات و ويژگى هاى شبيه نفس انسان دارد و حتى تكوين آن از عالم ماده مانند نشأت گرفتن نفس ناطقه از روح حيوانى بر اثر فيض خود متعال است.
يكى ديگر از شباهت ها، در زمينه مرتبه واسطه بين روح و نفس است. در عرفان اسلامى مرتبه قلب مرتبه اى مجرد و شبيه به مرتبه روح است، و هر چند از عالم امر و مجرد است، از مراتب وجودى نفس محسوب مى شود. حتى حالت معكوس آن در مراتب نازله نفس نيز ديده مى شود. همين امر در گيتا نيز وجود دارد و دل يكى از مراتب وجودى خود فرودست محسوب مى شود، اما مرتبه متعالى آن يعنى آتمن موجودى كاملا مجرد است.
يكى از تفاوت ها عمده بين گيتا و عرفان اسلامى در حقيقت وجود انسان، مربوط به مرتبه روح است. به نظر مى رسد در گيتا خود متعال جنبه اشتراكى دارد. يعنى تمام انسان ها در يك خودْ كلى شريك هستند و هر فردى براى خويش از يك خودْ متعال برخوردار نيست و تنها جيوه يا خود فرودست درافراد شخصى محسوب مى شود، ولى مرتبه روح در عرفان اسلامى همچون مرتبه نفس، فردى است و هر كس براى خويش يك روح مجرد خاص نيز دارد كه به تربيت نفس مى پردازد. البته از سخنان بعضى از عارفان[105] اينگونه ظاهر مى شود كه اين روح مجرد يك روح كلى است كه همه انسان ها در آن شريك هستند.
البته با توجه به واسطه اى كه بين خود برتر، يعنى پوُروُشه و خود فرودست، يعنى جيوه در تفسير راداكريشنان مطرح است، مى توان حدس زد كه تلقى راداكريشنان از مراتب وجودى انسان به عرفان اسلامى نزديك تر است. يعنى مى توان آتمن را در تلقى راداكريشنان بر مرتبه روح جزئى در عرفان ا سلامى تطبيق كرد. زيرا خصوصيات اين دو بسيار شبيه هم هستند.
كتابنامه
1. رازى، نجم الدين، مرصاد العباد، تحقيق محمد امين رياحى، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1365.
2. موحد، محمد على، ترجمه گيتا، سرود خدايان، شركت سهامى خوارزمى.
3. حجويرى غزنوى، كشف المحجوب، تحقيق، د ـ ژوكوفسكى، كتابخانه طهورى، 1358.
4. شايگان، داريوش، اديان و مكتب هاى فلسفى هند، سپهر، تهران، 1362.
5. كاشانى، عزالدين، مصباح الهداية، تحقيق جلال الدين همايى، نشر هما، 1367.
_. Radhakrishnan, S. The BHAGAVADGITA. Harper Collins Publishers India, tweifth imression, 1998.
_. Stutley, Margaret and James, A Dictiohary of Hinduism, 1985, London, Melbourne and Henley

پی نوشت :
 

[79]. همان، ص 310.
[80]. همان، ص 189.
[81]. همان، ص 326.
[82]. گيتا، 15:5.
ads¤[83]. Upanis
[84]. رك: اديان و مكتب هاى فلسفى هند، ج2، ص 103.
[85]. تفسير گيتا، ص 329.
[86]. Modes.
[87]. همان، ص 309.
[88]. پركريتى در رتبه اى كه قوه صرف است، اَوْيَكْته نام دارد كه مى توانيم از آن به هيولاى اولى تعبير كنيم.
[89]. Ahamka¦ra.
[90]. تفسير گيتا، ص 213.
[91]. gunas; modes
[92]. تفسير گيتا، ص 316.
[93]. گيتا، 17 و 18.
[94]. همان، بند 22ـ24.
[95]. تفسير گيتا، ص 218.
[96]. تفسير گيتا، ص 322.
[97]. jivanmukta.
[98]. همان، ص 323.
[99]. همان، ص 323، 324.
[100]. گيتا، 13: 24.
[101]. همان، 12: 5، تفسير گيتا، ص 213.
[102]. همان، بند 9 تا 11.
[103]. تفسير گيتا، ص 322.
[104]. گيتا، فصل 14، بند 21ـ26.
[105]. ر.ك: كشف المحجوب، ص 95.
 

منبع: پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد