نگاهي به درونمايه و محورهاي سوره ي احقاف
حقيقت وجود چيست؟
براي آنکه از حقيقت اشياء آگاه گرديم، ناگزير بايد حقايق بزرگتري را بشناسيم که در پسِ اين حقايق نهفته اند، اين حقايق بزرگتر، عبارتند از:
نويسنده: آيت الله سيدمحمّدتقي مدرسي
مترجم: محمد تقدمي صابري
مترجم: محمد تقدمي صابري
نگاهي به درونمايه و محورهاي سوره ي احقاف
براي آنکه از حقيقت اشياء آگاه گرديم، ناگزير بايد حقايق بزرگتري را بشناسيم که در پسِ اين حقايق نهفته اند، اين حقايق بزرگتر، عبارتند از:
1- حقيقت آفرينش، و اينکه هر چيزي از جانب پروردگاري ارجمند و حکيم آفريده شده، اندازه گيري گشته و کارگرداني بر آن صورت گرفته است.
2- حقيقي بودن واقعيت، و اينکه اشياء حقيقت دارند و وهم و خيال نيستند.
3- حقيقت زمان، و اينکه هر چيزي را زماني است.
ليک از چه رو بيشتر مردم اين حقايقِ روشن را در نمي يابند و حتي آن هنگام که خداوند به وسيله ي پيامبران، آنان را بيم مي دهد، باز از اين حقايق روي مي گردانند؟ (آيات 1-3)
شايد اين موضوع، مهمترين موضوعي باشد که در قرآن بررسي مي شود، چه، بدون بررسي آن، آدمي به دانش و دانايي نمي رسد.
اينک پرسشي: حجابهايي که ديدگان آفريدگان را از ديدن حقايق مي پوشاند، کدامند؟ در پاسخ بايد گفت: اين حجابها بسيارند و شايد سياق آيات در سوره ي احقاف به سان ديگر سوره ها، با تمرکز بر بعضي از اين پوششها، در پي بررسي آنهاست، برخي از اين پوششها عبارتند از:
1- شرک ورزيدن با فراخواني کسي غير از خدا، سياق آيات مي پرسد: آنچه که به جاي خدا فرا مي خوانند چيزي را از زمين آفريده اند يا در اداره ي آسمانها مشارکتي داشته اند؟ هرگز؛ اين خدايان دروغين تا به روز رستاخيز پاسخ آنان را نمي دهند و در آن روز با آنان سر به دشمني برمي دارند. (آيات 4-6)
2- سرازير کردن سيل تهمتها و پيشداوريها و قضاوتهاي نادرست بر رسالتها و رسولان، که موجب مي شود حقيقت رسالت و رسولان را در نيابند، از اين رو آنان گفتند: رسالت، افسون است و رسول دروغگو.
امّا رسول چگونه مي تواند دروغگو باشد، در حالي که پروردگار با قدرت خويش بر هر که دروغ گويد احاطه دارد و با علم خود، همه چيز را فراگرفته و او بر درستي رسالت، گواه است؟ اين رسول، نوآمده اي نيست، بلکه پروردگار پيامبراني را پيش از او برانگيخته است.
پيامبر در رسالت خويش صادق است و وظيفه اي جز گزاردن پيام پروردگار ندارد. نيز برخي از دانشمندان بني اسرائيل بر راستي و درستي او گواهي داده اند، در حالي که نادانان تکبّر ورزيدند. (آيات 7-10)
حسادت، کينه و تعصب ورزي در برابر صاحب رسالت، سبب کفر به رسالت مي شود، ليک چرا آدمي براي موقعيت شخصي خويش، خود را از حقيقتي که بدان فراخوانده مي شود، محروم مي سازد و اساساً از چه رو آدمي اين موضع ستمگرانه را برگزيند که او را از هدايت باز مي دارد و مي دانيم پروردگار قوم ستمگر را هدايت نمي کند؟
کتاب موسي (عليه السلام) که برخي نسبت به آن تعصب مي ورزند و [مردم] را از نسخه ي کامل تر آن [قرآن] باز مي دارند، براي تأييد ظلم و ستم فرود نيامده، بلکه اين کتاب، رحمت است. قرآن نيز همين گونه، اين کتاب، ستمگران را بيم مي دهد و بشارتي براي نيکوکاران است.
رسالت داران، نيازمند آن هستند که در برابر اين دشواريها ايستادگي کنند و آن هنگام است که بر آنها بيمي نباشد و غمين نخواهند شد. (آيات 11-14)
موضعگيري درست در برابر نسلهاي گذشته در فراهم آوردن فرصت هاي ايمان، سهم دارد. سياق آيات سفارش پروردگار در نيکي به پدر و مادر را بيان مي دارد. همانگونه که اشتياق مشروع نزد انسان در داشتن نسلي پاک را روشن مي سازد.
پروردگار به توبه کنندگاني که تا سن چهل سالگي به درگاهش روي آورند، وعده مي دهد گناهان آنان را بيامرزد و آنان را به بهشت درآورد.
امّا فرزندي که از فرمان پدر و مادر که چون وعده ي پروردگار، حق است، او را به ايمان آوردن فرا مي خوانند، سرپيچي کند، مي گويد اين سخنان، مگر افسانه هاي گذشتگان نيست. فرزندي اينگونه، مثالي است براي کسي که خودسري جواني، او را از پيروي حق، که پدر و مادرش او را بدان فرا مي خوانند، رويگردان ساخته و آنگاه او مثالي است براي ستمگري که سرپيچي او از پدر و مادرش، او را از پيروي حق بازداشته، تنها بدان سبب که اين دعوت از سوي پدر و مادر است! (آيات 15-18)
قرآن روشن مي سازد که درجات مردم به اندازه ي کردار آنان است، پس از اين، تصويري از دوزخيان عرضه مي دارد که دوزخ با زبانه هايش به پيشواز آنان مي رود و بدانجا محاکمه مي شوند، زيرا نعمتهاي پاکيزه خود را در زندگي دنيا صرف کرده اند. (گويا زياده روي در لذتها، گردنه اي ديگر در جاده ايمان است) بر اين اساس، شايد سبب زياده روي در برخورداري از نعمتهاي پاکيزه، سرکشي بر روي زمين باشد و فرجام اين زياده روي نيز شايد گمراهي از حدود شريعت باشد. (آيات 19-20)
کدام مانع غيرقابل عبوري همانند همنوايي با عادات پوسيده و سنتهاي باطل است؟ همانگونه که قوم عاد رفتار کردند، آن هنگام که هود (عليه السلام) آنان را در احقاف (ريگستان) بيم داد. آنان رويگردان شده، از او خواستند تا عذاب را زودتر بر ايشان فرود آورد، ليک هنگامي که آن عذاب را به صورت ابري روي آورنده به سوي واديهاي خود ديدند از روي غفلت بسيار، گفتند: اين ابري است که بارش دهنده ي ماست، حال آنکه بادي بود که به فرمان پروردگارش همه چيز را ويران مي ساخت. (آيات 21-25)
از چه رو قوم عاد کفر ورزيد؟ آيا کفرشان از روي تهيدستي و نياز بود؟ يا از روي فقدان گوش شنوا و چشمان بينا که وسايل شناخت و معرفت هستند؟ هرگز؛ بلکه کفر آنان به سبب انکار و به ريشخند گرفتن آيات پروردگار بود، از اين رو نابودي فرجام آنان شد.
آيا پيش از اينکه پندي براي پندگيرندگان پس از خود باشيم، نبايد از فرجام کار قوم عاد، اندرز گيريم؟ آيا نبايد از ويرانه هاي شهرهاي ويران شده، ديدن کنيم؟ آيا نبايد از آياتي که پروردگار آنها را گوناگون بيان داشته سود گيريم؟
آيا معبودي که آدمي در کفر ورزيدن به پروردگار خود بر آن تکيه دارد و مي پندارد او را از عذاب پروردگار بازمي دارد، اين شهرها را از عذاب خداوند بازداشت؟ (آيات 26- 28)
برخي از مردمان به جنيان پناه مي برند و مي پندارند که آنها، ايشان را از عذاب پروردگار باز مي دارند، حال آنکه جنيان نيز همانند انسانها با رسالت الهي بيم داده شده اند و خداوند گروهي از آنان را [به سوي پيامبر] روانه ساخت تا به قرآن گوش فرا دهند و آنان هشداردهنده شدند و از قوم خود خواستند تا رسالت را اجابت کنند. اين گروه براي قوم خويش روشن ساختند که هر کس دعوت کننده ي خدا را پاسخ نگويد، در زمين درمانده کننده ي خدا نيست. (آيات 29-32)
آيات پاياني سوره، توانايي خدا بر زنده ساختن مردگان را بيان مي دارد و اينکه کافران هنگامي که عذاب را مي نگرند، به اين توانايي ايمان مي آورند. اين آيات روشن مي سازد که فرستاده ي خدا بايد بدون اينکه براي مشرکان شتابزدگي به خرج دهد، صبر پيشه کند، زيرا هرچند عمر آنان طولاني باشد، ماندگاريشان در دنيا، اگر با جاويدان شدن در دوزخ سنجيده شود، به اندازه ي ساعتي بيش نيست. (آيات 33-35)
منبع مقاله :
مدرسي، سيد محمدتقي؛ (1386)، سوره هاي قرآن: درونمايه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمي صابري، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوي، چاپ اول.
/ج