خانه » همه » مذهبی » حكايت آن شب و امام علي (عليه السلام)

حكايت آن شب و امام علي (عليه السلام)

حكايت آن شب و امام علي (عليه السلام)

روزي در منزل ام سلمه در خدمت پيغمبر اكرم (ص) نشسته بودم و به فرمايشات او گوش مي دادم كه علي بن ابي طالب(ع)وارد شد چهره پيغمبر (ص)از خوشحالي شكفت و درخشان گرديد، علي (ع)را در بر گرفت و پيشاني او را بوسيد.سپس رو به من كرد و فرمود:
اي ابوذر، اين شخص را كه بر ما وارد شد، به حقيقت مي شناسي؟

0a525dfc ed7a 4e18 8b21 54f6e42ecf8b - حكايت آن شب و امام علي (عليه السلام)
6766 - حكايت آن شب و امام علي (عليه السلام)
حكايت آن شب و امام علي (عليه السلام)

كراجكي (ره)در كتاب «كنزالفوائد»از ابوذر نقل مي كند:
روزي در منزل ام سلمه در خدمت پيغمبر اكرم (ص) نشسته بودم و به فرمايشات او گوش مي دادم كه علي بن ابي طالب(ع)وارد شد چهره پيغمبر (ص)از خوشحالي شكفت و درخشان گرديد، علي (ع)را در بر گرفت و پيشاني او را بوسيد.سپس رو به من كرد و فرمود:
اي ابوذر، اين شخص را كه بر ما وارد شد، به حقيقت مي شناسي؟
ابوذر گفت:عرض كردم :اي رسول خدا!او برادر و پسر عم شما، همسر فاطمه (س)و پدر حسن و حسين – دو سرور جوانان بهشت -است.
رسول خدا (ص)فرمود:اي ابوذر؛ اين امامي است فروزنده و درخشان، نيزه بلند بالاي پروردگار ودرِ بزرگ رحمت او است كه هر كس خدا را اراده كند، بايد از آن در وارد شود.
اي ابوذر،او بر پا دارنده عدالت و مدافع حريم الهي و ياري كننده دين خدا و حجت پروردگار بر آفريدگان است. خداوند همواره در ميان امت ها به سبب او، با خلق خود احتجاج مي كند با آنكه در ميان هر امتي پيامبري را بر انگيخته است.
اي ابوذر، خداوند بر هر پايه اي از پايه هاي عرش خود هفتاد هزار فرشته قرار داده كه تسبيح و عبادت آنها، دعا كردن براي علي (ع)وشيعيانش و نفرين كردن بر دشمنان آن حضرت است.
اي ابوذر، اگر علي (ع)نبود، حق از باطل و مومن از كافر تشخيص داده نمي شد و خدا عبادت نمي گرديد، زيرا او بر سرمشركان زد تا اسلام آورند و خدا را عبادت كنند و اگر اونبود، پاداش و كيفري نبود، ميان او و خدا پرده و حجابي نيست و او خود حجاب و پرده است.
سپس رسول خدا (ص)اين آيه را تلاوت فرمود:«خدا شرع و احكامي كه براي شما مسلمانان قرار داد همان است كه نوح را به آن سفارش كرد.و هركس با دعا و تضرع به درگاه الهي روي آورد، هدايت مي شود».(1)
اي ابوذر، خداي تبارك و تعالي در سلطنت و يكتايي خود يگانه بود، معرفتش را به بندگان با اخلاص خود مرحمت كرد و بهشت را مباح گردانيد.هر كه را بخواهد هدايت كند، او را با ولايت علي (ع)آشنا مي كند و هر كه را بخواهد بر قلبش پرده افكند معرفت آن حضرت را از او باز مي دارد.
اي ابوذر، او پرچم هدايت، دليل تقوا، ريسمان محكم الهي، پيشواي اولياي من و نور كساني كه مرا اطاعت كنند.او كلمه اي است كه خدا تقواپيشه گان را به آن ملزم ساخته است.
دوستان او مومن و دشمنان او كافرند هر كس ارتباطش را با او قطع كرد گمراه و باعث گمراهي ديگران است و هر كه ولايت او را انكار كرد، مشرك است.
اي ابوذر، منكر ولايت علي (ع)را روز قيامت مي آورند، در حالي كه كر و كور و لال است و در تاريكي هاي قيامت، وارونه و نگون سار فرياد بر مي آورد:«يا حسرتي علي ما فرطت في جنب الله واحسرتا، اي واي بر من بر آنچه كوتاهي كردم در جنب پروردگار يعني اميرالمؤمنين (ع)»
در گردنش حلقه اي از آتش است كه سيصد زبانه دارد. بر هر يك از آنها شيطاني به صورت او آب دهان مي افكند و در داخل قبر او را با خصومت و شدت به طرف آتش رها مي كنند.
ابوذر گفت:عرض كردم اي رسول خدا!پدر و مادر به فداي شما، دلم را سرشار از خوشحالي نمودي، زيادتر بفرماييد، فرمود:
وقتي مرا به آسمان ها بردند، به آسمان اول كه رسيدم، فرشته اي اذان گفت و نماز برپا گرديد.جبرئيل دستم را گرفت و مرا مقدم داشت و عرض كرد:نماز را با فرشتگان بخوانيد، اينها مدتي طولاني است كه مشتاق ديدار شما هستند آنگاه نماز را با هفتاد صف از فرشتگان كه طول هر صف به اندازه فاصله مشرق و مغرب بود و عدد فرشتگان را جز خالق آنها نمي دانست، خواندم، چون نماز به پايان رسيد، بعضي از فرشتگان به من روي آوردند و سلام كردند و گفتند:ما حاجت و تقاضايي از شما داريم.گمان كردم آنها درخواست شفاعت دارند، زيرا خدا اختيار حوض كوثر و شفاعت را به من داده است و به اين وسيله بر پيامبران برتري بخشيده است.
به آنها گفتم:اي ملائكه پروردگار من، حاجت شما چيست؟ گفتند:تقاضاي ما اين است كه وقتي به زمين برگشتي، سلام ما را به علي(ع)برساني و به او بگويي كه اشتياق ما به او خيلي طول كشيد.
گفتم :آيا شما ما را به حقيقت معرفت مي شناسيد؟
عرض كردند:اي رسول خدا، چگونه شمار را نشناسيم در حالي كه اول مخلوقي هستيد كه خداوند شما را آفريده است. او شما را اشباح نور در ميان نوري از نور خودش آفريد و براي شما در ملكوت جايگاهي قرارداد كه تسبيح، تقديس و تكبير او كنيد، سپس فرشتگان را از نورهاي مختلف و پراكنده -آن طور كه اراده فرمود -آفريد ما به شما عبور مي كرديم، در حالي كه شما تسبيح، تقديس، تكبير، تحميد و تهليل پروردگار مي نموديد و ما آنها را از شما آموختيم و به تسبيح، تقديس، تكبير، تمجيد و تهليل خداوند پرداختيم.
آنچه از خير و خوبي كه بخواهد از طرف خداوند نازل شود، به سوي شما فرود مي آيد و آنچه از اعمال بندگان كه بخواهد به درگاه ربوبي بالا رود، از ناحيه شما بالا مي رود پس چگونه شما را نشناسيم؟
سپس مرا به آسمان دوم بالا بردند.فرشتگاني كه آنجا بودند. همان درخواست را از من نمودند.به آنها گفتم:آيا شما به حقيقت معرفت ما را مي شناسيد؟
عرض كردند:چگونه شما را نشناسيم در حالي كه شما برگزيدگان خدا از ميان مخلوقات او، خزانه دار علم او، ريسمان محكم او و حجت بزرگ او هستيد شما پايگاه و جايگاه و اساس علم و دانشيد.پس علي (ع) را از طرف ما سلام برسانيد.
سپس مرا به آسمان سوم بالا بردند.فرشتگان آنجا نيز همان درخواست را نمودند به آنها گفتم:آيا مارا به حقيقت معرفت مي شناسيد؟
عرض كردند:چگونه شما را نشناسيم در حالي كه شما در هستيد براي رسيدن به همه مرتبه ها و منزلت ها، شما دليل و برهان هستيد براي رفع خصومت ها و علي(ع)دابة الارض(3)و كسي است كه در مقام قضاوت، حكم قاطع دهد و بين حق و باطل جدا كند.اوصاحب عصا و قسمت كننده دوزخ در ميان دشمنان مي باشد.او كشتي نجات است كه هر كه به آن وارد شود نجات مي يابد.كسي كه از آن تخلف و سرپيچي نمايد روز قيامت در آتش سقوط كند.شما اركان قوم و ستارگان سرزمين ها هستيد، پس چگونه شما را نشناسيم؟
سپس عرض كردند:علي (ع)را از طرف ما سلام برسانيد.
سپس مرا به آسمان چهارم بالا بردند.فرشتگان آنجا هم، همان تقاضا را نمودند، به آنها نيز گفتم:اي ملائكه پروردگار من! آيا شما به حقيقت معرفت ما را مي شناسيد؟
عرض كردند:چگونه نشناسيم، درحالي كه شما درخت نبوت، محل رحمت، جايگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان هستيد.جبرئيل بر شما فرود مي آيد و وحي الهي را مي رساند.به علي (ع)از طرف ما سلام برسانيد.
سپس مرا به آسمان پنجم بالا بردند.فرشتگان آنجا نيز همان تقاضا را از من نمودند به آنها گفتم:
اي فرشتگان، شما به حقيقت معرفت ما را مي شناسيد؟
گفتند:چگونه شما را نشناسيم در حالي كه صبح و شام بر عرش عبور مي كنيم و بر آن نوشته شده است:خدايي جز خداوند يكتا نيست، محمد فرستاده خداست، او را به علي بن ابي طالب ياري نمودم».
از آنجا دانستيم كه علي (ع)يكي از اولياي الهي است كه از طرف او ولايت و سرپرستي دارد.پس او را از طرف ما سلام برسان.
سپس مرابه آسمان ششم بالابردند، فرشتگان آنجا هم خواسته و تقاضاي فرشتگان پيشين را نمودند.به آنها گفتم :آيا شما ما را به حقيقت معرفت مي شناسيد؟
گفتند:چگونه شمارا نشناسيم در حالي كه خداوند بهشت فردوس را كه آفريده و كنار در آن درختي نشانيده است. برروي هر برگ آن درخت، با نور نوشته شده است:«خدايي جز خداوند يگانه نيست، محمد فرستاده خداست و علي بن ابي طالب دست آويز مورد اطمينان خداوند و ريسمان محكم الهي و چشم بيناي حق تعالي بر همه مخلوقات است».
پس علي (ع)را از طرف ما سلام برسان.
سپس مرا به آسمان هفتم بالا بردند، از فرشتگان آنجا شنيدم كه مي گفتند:«الحمد الله الذي صدقنا وعده؛ سپاس و ستايش مخصوص خداوندي است كه به وعده اش درباره ما عمل كرد».
به آنها گفتم:خداوند به شما چه وعده اي داده بود؟
عرض كردند:اي رسول خدا، هنگامي كه خداوند شما را به صورت اشباحي در ميان نور از نور خودش آفريد، ولايت شما را بر ما عرضه نمود و آن را پذيرفتيم.پس به خدا شكايت كرديم كه ما آنها را دوست داريم و خواهان ديدار آنها هستيم، نسبت به وجود مقدس شما وعده فرمود كه او را در آسمان ها به شما نشان مي دهم و اكنون به وعده اش وفا نمود.
و امانسبت به علي (ع)وقتي به درگاه الهي شكوه كرديم كه مشتاق ديدار او هستيم.خداوند فرشته اي را به صورت علي (ع)براي ما آفريد و او را در طرف راست عرض بر روي تختي نشانيد كه از طلاست و به انواع دّر و جواهرات زينت داده شده است و بالاي آن قبه اي از مرواريد سفيد قرار داده كه داخل آن از خارج و خارج آن از داخل ديده مي شود و بدون اينكه از پايين روي پايه اي باشد يا از بالا به رشته اي متصل باشد به امر تكويني صاحب عرض كه به آن فرموده بايست، اين گونه ايستاده است و ما هرگاه مشتاق ديدن علي (ع)مي شويم، به اين فرشته نگاه مي كنيم.پس علي (ع) را از طرف ما سلام برسان.

پي نوشت ها:

1.سوره شوري (42)، آيه 13.
2.سوره زمر (39)، آيه 56.
3.اشاره دارد به آيه شريفه«و ادا وقع القول عليهم آخرجنا لهم دابة من الارض تكلمهم…؛ هنگامي كه وعده عذاب كافران به وقوع پيوندد زمان انتقام با ظهور مهدي (ع)فرا رسد، جنبنده اي از زمين برانگيزيم كه با آنان تكلم كند…»؛ سوره نمل (27)، آيه 82.
4.سوره زمر (39).آيه 74.
5.تأويل الايات، ج2.ص 781.بحارالانوار، ج 40، ص55.ح 90.مدينة المعاجز، ج 2، ص 395، ح 624. المحتضر، ص 77.غايةالمرام، ص 608، ح8.علامه مجلسي (ره)قسمتي از حديث را در بحارالانوار، ج 8، ص174، ح 22 از تفسير فرات، ص 133 نقل كرده است.

منبع:نشريه موعود،شماره 101

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد