در سطوح ملى، منطقه اى و بین المللى، نظیر کشورهاى عربى، آمریکا و کشورهاى برتر اروپایى، هدفهاى خاص و مشترک جهت برانگیختن عراق براى حمله به ایران وجود داشت. براى عراق در سطح هدفهاى ملى، چند مساله حائز اهمیت بود که در صدر آنها ترمیم قرارداد 1975 م الجزایر و تعیین مرزهاى جدید زمینى و دریایى با ایران قرار داشت. رژیم عراق که از همان ابتداى انعقاد موافقتنامه 1975 م خود را مغبون مى دانست (مصاحبه صدام حسین مندرج در مجله اشپیگل شماره 23 ژوئن 1981 م)، پس از پیروزى انقلاب موقع را براى تجدید نظر و احیانا لغو معاهده از هر نظر مناسب دانست و بدین جهت گام به گام به تضعیف این معاهده پرداخت. اظهار نظر مقامات رژیم بعثى، گویاى این مطلب است: سفیر عراق در بیروت طى مصاحبه اى با روزنامه النهار در تاریخ 12 آبان 1358 نوامبر 1979 بهبود روابط ایران و عراق را از جمله منوط به تجدید نظر در عهدنامه 1975 الجزایر بین دو کشور در مورد اروند رود، عنوان کرد. صدام نیز در فروردین ماه 1359 / آوریل 1980 طى گفتگویى که به وسیله خبرگزاریها مخابره شد، یکى از شرطهاى توقف جنگ بین ایران و عراق را بازگرداندن دنباله اروند رود به حالت قبل از سال 1975 م بیان کرد. وى طى یک حمله شدید به رهبران ایران تاکید کرد که عراق آماده است با زور تمام اختلافات خود را با ایران حل کند. (1) شرایط نخستین آتش بس رسمى که توسط عراق در 5 مهر 1359 / 28 سپتامبر 1980 انتشار یافت، نشاندهنده هدف رهبر عراق از جنگ در سطح ملى است. این بیانیه برقرارى صلح را در گرو تحقق چند شرط قرار داده است: به رسمیت شناخته شدن حقوق ارضى عراق از سوى ایران، قطع مداخله در امور داخلى عراق، قول متقابل براى رعایت مناسبات حسن همجوارى و بازگرداندن سه جزیره در خلیج فارس (تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسى) به صاحبان به حق عرب آنها. (2)
از این شرایط، آخرین مورد احتمالا کم اهمیت ترین است. اما اشاره رژیم عراق به آن، جلب افکار عمومى براى تاکید بر این امر بود که عراق از جانب کل ملت عرب دست به تلاش زده است. بر این اساس، در اواخر تیرماه 1359 / ژوئن 1980 صدام در همین رابطه اظهار داشت: «اینک توانایى نظامى براى استرداد سه جزیره واقع در خلیج فارس که توسط شاه اشغال شده است را داریم. از زمان اشغال این سه جزیره هرگز ساکت ننشسته ایم و پیوسته خود را از نظر نظامى و اقتصادى براى پس گرفتن این جزایر آماده کرده ایم » . (3)
بنا به برخى تحلیلها، همچنین جنگ براى صدام، نقطه اوج سیاستهاى وى براى جلب علاقه آمریکا به تواناییهاى عراق به منظور جانشینى ایران زمان شاه به صورت یک قدرت منطقه اى، محسوب مى شد. (4)
این جهت گیرى بدان خاطر بود که خط مشى دفاعى آمریکا در قبال منطقه، مرکز ثقل خود را بر روى تجهیزات لازم نظامى براى حامیان خود در منطقه – اساسا عربستان سعودى و ایران – به عنوان ابزارى براى تشکیل یک شبکه دفاعى در منطقه که بتواند تامین کننده منافع متقابل باشد، استوار کرد، (5) و عراق مى توانست با شرایط خاص آن زمان، این نقش را ایفا کرده و به آلترناتیو رژیم شاه تبدیل شود. مجله نیوزویک درباره چنین گرایشى در میان رهبرى عراق بر این عقیده بود که اهداف عراق چیزى کمتر از تسلط بر خلیج فارس و شاید سراسر خاورمیانه با هزینه اجتناب ناپذیر دو ابرقدرت نیست. زیرا در این میان خلاءى وجود داشت که مى بایست پر شود. مصر به خاطر شرکتش در مذاکرات صلح کمپ دیوید منزوى و مطرود شده بود، سوریه گرفتار مشکلات داخلى بود و ایران که روزى ژاندارم خلیج فارس بود در هرج و مرج به سر مى برد. پس عراق کاندیداى امیدبخش براى این خلاء محسوب مى شد. زیرا تجهیزات وسیعى از سلاحهاى مدرن را که بیشتر از شوروى و اروپاى غربى تامین شده بود در اختیار داشت. همچنین بر خلاف عربستان سعودى و حکومتهاى خلیج فارس، داراى جمعیتى بالغ بر 13 میلیون نفر بود. (6)
درباره هدفهاى عراق در سطح ملى، دیدگاه دیگرى ناظر بر این معناست که آغاز جنگ در جهت گسترش فرهنگ ملت عراق در منطقه است. (این دیدگاه آقاى محسن رضایى، فرمانده پیشین سپاه پاسداران، مى باشد) و در چارچوب نظریه «منازعه فرهنگ سیاسى میان ملتها» مطرح شده است. مطابق این نظریه، مابین کشورها و ملتها نوعى منازعه فرهنگى سیاسى وجود دارد که هر یک در صدد گسترش فرهنگ خود در قلمرو ملت دیگر است. ناتوانى از گسترش این فرهنگ از مجارى عادى و طبیعى موجب مى شود که حکومتها از راه جنگ به این مهم مبادرت ورزند. عناصر دیگر این نظریه که وجود آنها براى وقوع جنگ لازم شمرده مى شود عبارتند از:
1- تطبیق انگیزه هاى شخصى (فرهنگى – سیاسى) رهبران با انگیزه ملت در درون واحد سیاسى، 2- تطابق انگیزه هاى سطح بین المللى با انگیزه هاى ملى (در مورد کشورهایى که به عنوان قدرت بین المللى شناخته نمى شوند)، 3- اعتماد به موفقیت، درباره انگیزه ها، همگرایى و اشتراک نظر ملتها و رهبران در جهت گیرى سیاست خارجى، واحد سیاسى نقش اساسى دارد. علاوه بر این منافع، ایجاد انگیزه نیز مهم است.
مبتنى بر نظریه مزبور، ملت عراق به طور بالقوه در صدد گسترش فرهنگ سیاسى خود به بیرون از مرزهاى کشور بوده است. اما تعریف غلط رهبران از انگیزه ها، این ملت را در مقابل جمهورى اسلامى قرار داد. (7)
هدف دیگر عراق، آن گونه که مقامات رسمى این کشور بیان کرده اند، براندازى حکومت و تجزیه خاک جمهورى اسلامى بوده است. صدام حسین در مصاحبه 21 آبان 1359 / 12 نوامبر 1980 مندرج در مطبوعات عراق، در مورد اهداف کلى عراق اظهار داشت:
«ما از تجزیه و انهدام ایران ناراحت نمى شویم و با صراحت اعلام مى داریم در شرایطى که این کشور دشمن ماست، هر فرد عراقى و یا شاید هر فرد عرب مایل به تقسیم ایران و خرابى آن خواهد بود.» طارق عزیز، وزیر خارجه عراق، نیز هشت ماه پس از جنگ گفت: «وجود پنج ایران کوچک بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود.» وى اضافه کرد: «ما از شورش ملتهاى ایرانى پشتیبانى خواهیم کرد و همه سعى خود را متوجه ایران خواهیم کرد.» صدام حسین نیز در فروردین ماه 1360 در مقابل جمعى از نفرات ارتش ملى (جیش الشعبى) که عازم جبهه هاى جنگ بودند همین هدف را چنین توضیح داد:
«ما آماده ایم هر گونه کمک منجمله سلاحى که مورد نیاز مردم عرب خوزستان و سایر ملتهاى ایران به ویژه کردها، بلوچها و همه وطن پرستان واقعى و شریف مى باشد، به آنها بدهیم. ما به تمامیت ارضى ایران علاقه اى نداریم و این استراتژى ماست که از مدتها پیش اعلام کرده ایم » . (8)
هدف براندازى نظامى نیز از جانب مقامات عراقى مورد تاکید قرار گرفت. حدود یک سال پس از جنگ، طاها یاسین رمضان، معاون نخست وزیر عراق، در این باره گفت: «این جنگ به خاطر عهدنامه 1975 م و یا چند صد کیلومتر خاک و نصف اروند رود نیست، این جنگ به خاطر سرنگونى رژیم جمهورى اسلامى ایران است » . (9)
این هدف عراق در رسانه هاى غربى نیز درج شد. روزنامه «کریستین ساینس مانیتور» از قول «ادوارد وودلاک » ، استاد دانشگاه جرج تاون نوشت: «احتمالا یکى از هدفهاى عراقیها سرنگونى رژیم [امام] خمینى است » . (10)
عراق و کشورهاى منطقه و قدرتهاى بزرگ اروپایى، نسبت به براندازى نظام جمهورى اسلامى، اشتراک نظر داشتند. اما تغییر رفتار به عنوان یک حداقل، مورد توافق تمام قدرتهاى بزرگ بود. از این رو، آمریکا و بلوک غرب همراه با عراق و کشورهاى منطقه در صدد بودند بازى جدیدى راه بیاندازند که طى آن انقلاب اسلامى را مهار کرده جمهورى اسلامى را به همگرایى با خانواده جهانى واداشته و یا از طریق براندازى به بحران موجود خاتمه دهند. زیرا ادامه این روند با منافع غرب و آمریکا در تضاد بود. از این رو، اقدامات گوناگونى توسط آمریکا و با حمایت بلوک غرب علیه انقلاب اسلامى صورت گرفت. این اقدامات در دو سطح ملى و بین المللى به اجرا گذاشته شد. در سطح ملى آشوب، اغتشاش و به راه انداختن جنگ داخلى توسط اقلیتهاى قومى و جریانهاى وابسته به نظام پیشین و فعال شدن گروههاى به اصطلاح چپ در صحنه فرهنگى و اجتماعى و مانند آن را مى توان برشمرد. در سطح بین المللى و منطقه اى مى توان از این اقدامات نام برد: جنگ روانى و تبلیغاتى به منظور انزواى سیاسى ایران، قطع ارتباطات دیپلماتیک، مسدود کردن اموال و داراییهاى ایران، محاصره اقتصادى و حمله نظامى به طبس. حمله به طبس در واکنش به تصرف سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، صورت گرفت. اما عملیات نظامى آمریکا در کویر طبس با شکست مواجه شد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى، سنگین ترین ضربه وارده به آمریکا، گروگانگیرى دیپلماتهاى این کشور توسط دانشجویان بود. (11)
دانشجویان مسلمان مدعى بودند که سفارت آمریکا در تهران به جاى فعالیت دیپلماتیک به امر جاسوسى و براندازى جمهورى اسلامى پرداخته است. این ادعاى آنها پس از انتشار اسناد سفارتخانه مورد قبول همگان واقع شد.
شکست عملیات طبس، دور جدیدى از اقدامات را در دستور کار بلوک غرب به پیشتازى آمریکا قرار داد. روزنامه نیویورک تایمز پنج ماه قبل از آغاز حمله عراق در اردیبهشت 1359 / آوریل 1980 از طرحهاى مرحله به مرحله دولت آمریکا در این زمینه پرده برداشت. این روزنامه نوشت:
«دولت آمریکا پس از شکست عملیات طبس، امکان اجراى سه طرح نظامى بسیار مهم را بررسى مى کند. طرحهاى مزبور عبارتند از: پیاده کردن نیروى نظامى در شهرهایى که محل نگهدارى گروگانهاى آمریکاست، مین گذارى در میادین صدور نفت یا بمباران پالایشگاههاى ایران.» نیویورک تایمز مى افزاید: «واشنگتن امیدوار است که تحریم اقتصادى و سیاسى ایران بتواند در تیرگى روابط ایران و عراق تاثیر بیشترى داشته باشد.» عده اى معتقدند چشم انداز جنگ با کشورى نیرومند، شاید ایران را وادار سازد در سیاست خود تجدید نظر کند. (12)
ما قبل از تحمیل جنگ، طرح دیگرى باید اجرا مى شد که در صورت موفقیت به حیات جمهورى اسلامى ایران خاتمه مى داد و در صورت عدم موفقیت، جنگ آغاز مى شد. از این رو در مورخ چهارم تیرماه 1359 کودتاى نوژه با همکارى عناصر داخلى و بین المللى به اجرا گذاشته شد. اما این بار نیز بخت با انقلاب بود و آمریکا بار دیگر شکست را پذیرا شد. در چنین شرایطى برژینسکى، مشاور امنیتى کارتر، رئیس جمهور آمریکا، اظهار داشت:
«استراتژى آمریکا در مقابله با انقلاب ایران باید تقویت دولتهایى که توان انجام عملیات نظامى علیه رژیم [امام] خمینى را دارا هستند مورد توجه قرار دهد» . (13)
متعاقبا، برژینسکى در نیمه تیرماه سال 1359 در اردن محرمانه با صدام حسین دیدار کرد. بنا به اظهارات گرى سیک، برژینسکى در دیدار خود با صدام این تلقى عمدى را در وى ایجاد کرد که واشنگتن در مورد تهاجم عراق به ایران به بغداد چراغ سبز نشان داده است. مجله فیگارو درباره اهمیت این دیدار نوشته است:
«جریان جنگ عراق و ایران در واقع از ژوئن (تیرماه) گذشته، زمانى آغاز شد که برژینسکى به اردن سفر و در مرز میان دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات کرد و قول داد که از صدام حسین حمایت کند و این امر را تفهیم کرد که آمریکا، با آرزوهاى عراق در مورد اروندرود و احتمال برقرارى یک جمهورى عربستان در این منطقه مخالفتى نخواهد کرد» . (14)
در پى این دیدار، کارتر اجازه فروش پنج فروند جت بوئینگ مسافربرى را به عراق صادر و چند روز پیش از حمله به ایران، تحریم فروش موتورهاى جنرال الکتریک به بغداد را ملغى کرد. به رغم وجود بدبینیهاى چندى بین دو کشور، واشنگتن بغداد را ابزار مهم و شاید تنها کشورى مى دید که مى توانست با دشمنش یعنى ایران درگیر شود. (15)
صدام حسین نیز که پس از روى کار آمدن در پى نزدیکى به آمریکا بود و شرایط انقلابى در ایران را با توجه به تعارض آن با منافع آمریکا، بهترین فرصت تشخیص داده، براى جلب خشنودى آمریکا گامهاى لازم را برداشت: در دیماه 1359 همراه با کشورهاى محافظه کار عرب، تجاوز شوروى به افغانستان را محکوم کرد و مدتى بعد پیشنهاد منشور ضد شوروى در خاورمیانه را ارائه داد. ژانویه سال بعد، اشغال سفارت آمریکا در ایران از سوى بغداد محکوم شد.مهمتر از همه رئیس جمهور عراق، مناسبات دوستانه خود را با عربستان سعودى تحکیم بخشید و خود را حامى ثبات ریاض در برابر رادیکالیسم اسلامى خواند. در 5 فروردین 1359 / 25 مارس 1980 یک پیمان ضد شوروى بین ریاض و بغداد به امضا رسید. این پیمان در حمایت از یمن شمالى بود که در نظر اشت شورش سوسیالیستى مورد حمایت شوروى و نشات گرفته از یمن جنوبى را سرکوب کند. همزمان، صدام حسین از جبهه امتناع اعراب که براى مبارزه با کمپ دیوید تشکیل شده بود کناره گیرى کرد. (16)
علاوه بر این، صدام حسین با درکى که از سیاست آمریکا داشت، یک روز پس از اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران در تاریخ 20/1/1359 هجرى شمسى، اعلام کرد: «عراق آماده و مجهز است تا براى دفاع از حاکمیت و افتخار خود به جنگ دست بزند» . (17)
این هماهنگى میان آمریکا و عراق که از همگرایى آنها در مقابله با انقلاب اسلامى ناشى مى شد زمینه را براى تجاوز عراق به ایران به عنوان اقدام نهایى فراهم ساخت. به ویژه که آخرین وضعیت نظامى، اقتصادى و اجتماعى ایران که شامل اطلاعات دقیقى بود، توسط آمریکا از طریق عربستان در اختیار عراق گذاشته شد و موجب دلگرمى و پشت گرمى هر چه بیشتر این رژیم گردید. مجله ژون آفریک در مورخ 9 ژوئن 1982 نوشت:
«زمامداران عربستان هنگام استقبال از صدام، درست یک ماه مانده به شروع جنگ، هدیه شاهانه اى به او دادند و آن گزارشى بود تهیه شده از سوى دستگاههاى سرى آمریکا که در آن اوضاع اقتصادى، اجتماعى و نظامى ایران تشریح شده بود. حتى بیشتر از این، در این سند واقعیات دقیقى درباره وضع ارتش ایران، تعداد نفرات آن، مواضع و تجهیزات قابل بهره بردارى آن و اطلاعات مختلف دیگر که بسیار محرمانه بود به او منعکس کردند. خلاصه آنکه یک نقشه کامل تهاجم تهیه شده بود» . (18)
پى نوشت ها:
1) تحلیلى بر جنگ تحمیلى رژیم عراق علیه ایران، دفتر حقوقى وزارت امور خارجه، بهمن 1361، ص 5- 4.
2) رالف کینگ، پیشین، صص 4- 2.
3) پیشین، ص 101.
4. [Guardian,23october,1980. ]
5) ویلیام جى اولسون، جنگ خلیج فارس: صلح در دوران ما، 1985، ترجمه خبرگزارى جمهورى اسلامى، 2/10/64، ص 17.
6. [ News Week, 7December 1980]
7) محسن رضاى، درس «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق » دوره دکترى علوم نظامى، دانشکده فرماندهى و ستاد سپاه پاسداران، 31 فروردین 1374 ه. ش.
8) پیشین، صص 2- 101.
9) مصاحبه طاها یاسین رمضان با روزنامه الثوره مورخ دى ماه 1360 (ژانویه 1982)
[christian Science Monitor, 26 september 1980]
11) حضرت امام خمینى (س) ضمن آنکه این رویداد را انقلابى بزرگتر از انقلاب اول نامیدند، اظهار داشتند: ابهت آمریکا شکسته شد (نقل به مضمون) .
12) منوچهر محمدى و دیگران، جنگ تحمیلى (مجموعه مقالات)، [دکتر منوچهر محمدى، جنگ ایران و عراق: یک بررسى همه جانبه]، دانشکده فرماندهى و ستاد سپاه پاسداران، تهران 1373، صص 9- 8.
13) على اصغر کاظمى، مدیریت بحرانهاى بین المللى، دفتر مطالعات سیاسى و بین اللملى، تهران 1367، ص 65.
14) روزنامه انقلاب اسلامى، 17 آذر 1359 ه.ش به نقل از فیگارو.
( جنگ عراق و ایران، رویارویى استراتژى ها ،حسین اردستانى )
از این شرایط، آخرین مورد احتمالا کم اهمیت ترین است. اما اشاره رژیم عراق به آن، جلب افکار عمومى براى تاکید بر این امر بود که عراق از جانب کل ملت عرب دست به تلاش زده است. بر این اساس، در اواخر تیرماه 1359 / ژوئن 1980 صدام در همین رابطه اظهار داشت: «اینک توانایى نظامى براى استرداد سه جزیره واقع در خلیج فارس که توسط شاه اشغال شده است را داریم. از زمان اشغال این سه جزیره هرگز ساکت ننشسته ایم و پیوسته خود را از نظر نظامى و اقتصادى براى پس گرفتن این جزایر آماده کرده ایم » . (3)
بنا به برخى تحلیلها، همچنین جنگ براى صدام، نقطه اوج سیاستهاى وى براى جلب علاقه آمریکا به تواناییهاى عراق به منظور جانشینى ایران زمان شاه به صورت یک قدرت منطقه اى، محسوب مى شد. (4)
این جهت گیرى بدان خاطر بود که خط مشى دفاعى آمریکا در قبال منطقه، مرکز ثقل خود را بر روى تجهیزات لازم نظامى براى حامیان خود در منطقه – اساسا عربستان سعودى و ایران – به عنوان ابزارى براى تشکیل یک شبکه دفاعى در منطقه که بتواند تامین کننده منافع متقابل باشد، استوار کرد، (5) و عراق مى توانست با شرایط خاص آن زمان، این نقش را ایفا کرده و به آلترناتیو رژیم شاه تبدیل شود. مجله نیوزویک درباره چنین گرایشى در میان رهبرى عراق بر این عقیده بود که اهداف عراق چیزى کمتر از تسلط بر خلیج فارس و شاید سراسر خاورمیانه با هزینه اجتناب ناپذیر دو ابرقدرت نیست. زیرا در این میان خلاءى وجود داشت که مى بایست پر شود. مصر به خاطر شرکتش در مذاکرات صلح کمپ دیوید منزوى و مطرود شده بود، سوریه گرفتار مشکلات داخلى بود و ایران که روزى ژاندارم خلیج فارس بود در هرج و مرج به سر مى برد. پس عراق کاندیداى امیدبخش براى این خلاء محسوب مى شد. زیرا تجهیزات وسیعى از سلاحهاى مدرن را که بیشتر از شوروى و اروپاى غربى تامین شده بود در اختیار داشت. همچنین بر خلاف عربستان سعودى و حکومتهاى خلیج فارس، داراى جمعیتى بالغ بر 13 میلیون نفر بود. (6)
درباره هدفهاى عراق در سطح ملى، دیدگاه دیگرى ناظر بر این معناست که آغاز جنگ در جهت گسترش فرهنگ ملت عراق در منطقه است. (این دیدگاه آقاى محسن رضایى، فرمانده پیشین سپاه پاسداران، مى باشد) و در چارچوب نظریه «منازعه فرهنگ سیاسى میان ملتها» مطرح شده است. مطابق این نظریه، مابین کشورها و ملتها نوعى منازعه فرهنگى سیاسى وجود دارد که هر یک در صدد گسترش فرهنگ خود در قلمرو ملت دیگر است. ناتوانى از گسترش این فرهنگ از مجارى عادى و طبیعى موجب مى شود که حکومتها از راه جنگ به این مهم مبادرت ورزند. عناصر دیگر این نظریه که وجود آنها براى وقوع جنگ لازم شمرده مى شود عبارتند از:
1- تطبیق انگیزه هاى شخصى (فرهنگى – سیاسى) رهبران با انگیزه ملت در درون واحد سیاسى، 2- تطابق انگیزه هاى سطح بین المللى با انگیزه هاى ملى (در مورد کشورهایى که به عنوان قدرت بین المللى شناخته نمى شوند)، 3- اعتماد به موفقیت، درباره انگیزه ها، همگرایى و اشتراک نظر ملتها و رهبران در جهت گیرى سیاست خارجى، واحد سیاسى نقش اساسى دارد. علاوه بر این منافع، ایجاد انگیزه نیز مهم است.
مبتنى بر نظریه مزبور، ملت عراق به طور بالقوه در صدد گسترش فرهنگ سیاسى خود به بیرون از مرزهاى کشور بوده است. اما تعریف غلط رهبران از انگیزه ها، این ملت را در مقابل جمهورى اسلامى قرار داد. (7)
هدف دیگر عراق، آن گونه که مقامات رسمى این کشور بیان کرده اند، براندازى حکومت و تجزیه خاک جمهورى اسلامى بوده است. صدام حسین در مصاحبه 21 آبان 1359 / 12 نوامبر 1980 مندرج در مطبوعات عراق، در مورد اهداف کلى عراق اظهار داشت:
«ما از تجزیه و انهدام ایران ناراحت نمى شویم و با صراحت اعلام مى داریم در شرایطى که این کشور دشمن ماست، هر فرد عراقى و یا شاید هر فرد عرب مایل به تقسیم ایران و خرابى آن خواهد بود.» طارق عزیز، وزیر خارجه عراق، نیز هشت ماه پس از جنگ گفت: «وجود پنج ایران کوچک بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود.» وى اضافه کرد: «ما از شورش ملتهاى ایرانى پشتیبانى خواهیم کرد و همه سعى خود را متوجه ایران خواهیم کرد.» صدام حسین نیز در فروردین ماه 1360 در مقابل جمعى از نفرات ارتش ملى (جیش الشعبى) که عازم جبهه هاى جنگ بودند همین هدف را چنین توضیح داد:
«ما آماده ایم هر گونه کمک منجمله سلاحى که مورد نیاز مردم عرب خوزستان و سایر ملتهاى ایران به ویژه کردها، بلوچها و همه وطن پرستان واقعى و شریف مى باشد، به آنها بدهیم. ما به تمامیت ارضى ایران علاقه اى نداریم و این استراتژى ماست که از مدتها پیش اعلام کرده ایم » . (8)
هدف براندازى نظامى نیز از جانب مقامات عراقى مورد تاکید قرار گرفت. حدود یک سال پس از جنگ، طاها یاسین رمضان، معاون نخست وزیر عراق، در این باره گفت: «این جنگ به خاطر عهدنامه 1975 م و یا چند صد کیلومتر خاک و نصف اروند رود نیست، این جنگ به خاطر سرنگونى رژیم جمهورى اسلامى ایران است » . (9)
این هدف عراق در رسانه هاى غربى نیز درج شد. روزنامه «کریستین ساینس مانیتور» از قول «ادوارد وودلاک » ، استاد دانشگاه جرج تاون نوشت: «احتمالا یکى از هدفهاى عراقیها سرنگونى رژیم [امام] خمینى است » . (10)
عراق و کشورهاى منطقه و قدرتهاى بزرگ اروپایى، نسبت به براندازى نظام جمهورى اسلامى، اشتراک نظر داشتند. اما تغییر رفتار به عنوان یک حداقل، مورد توافق تمام قدرتهاى بزرگ بود. از این رو، آمریکا و بلوک غرب همراه با عراق و کشورهاى منطقه در صدد بودند بازى جدیدى راه بیاندازند که طى آن انقلاب اسلامى را مهار کرده جمهورى اسلامى را به همگرایى با خانواده جهانى واداشته و یا از طریق براندازى به بحران موجود خاتمه دهند. زیرا ادامه این روند با منافع غرب و آمریکا در تضاد بود. از این رو، اقدامات گوناگونى توسط آمریکا و با حمایت بلوک غرب علیه انقلاب اسلامى صورت گرفت. این اقدامات در دو سطح ملى و بین المللى به اجرا گذاشته شد. در سطح ملى آشوب، اغتشاش و به راه انداختن جنگ داخلى توسط اقلیتهاى قومى و جریانهاى وابسته به نظام پیشین و فعال شدن گروههاى به اصطلاح چپ در صحنه فرهنگى و اجتماعى و مانند آن را مى توان برشمرد. در سطح بین المللى و منطقه اى مى توان از این اقدامات نام برد: جنگ روانى و تبلیغاتى به منظور انزواى سیاسى ایران، قطع ارتباطات دیپلماتیک، مسدود کردن اموال و داراییهاى ایران، محاصره اقتصادى و حمله نظامى به طبس. حمله به طبس در واکنش به تصرف سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، صورت گرفت. اما عملیات نظامى آمریکا در کویر طبس با شکست مواجه شد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى، سنگین ترین ضربه وارده به آمریکا، گروگانگیرى دیپلماتهاى این کشور توسط دانشجویان بود. (11)
دانشجویان مسلمان مدعى بودند که سفارت آمریکا در تهران به جاى فعالیت دیپلماتیک به امر جاسوسى و براندازى جمهورى اسلامى پرداخته است. این ادعاى آنها پس از انتشار اسناد سفارتخانه مورد قبول همگان واقع شد.
شکست عملیات طبس، دور جدیدى از اقدامات را در دستور کار بلوک غرب به پیشتازى آمریکا قرار داد. روزنامه نیویورک تایمز پنج ماه قبل از آغاز حمله عراق در اردیبهشت 1359 / آوریل 1980 از طرحهاى مرحله به مرحله دولت آمریکا در این زمینه پرده برداشت. این روزنامه نوشت:
«دولت آمریکا پس از شکست عملیات طبس، امکان اجراى سه طرح نظامى بسیار مهم را بررسى مى کند. طرحهاى مزبور عبارتند از: پیاده کردن نیروى نظامى در شهرهایى که محل نگهدارى گروگانهاى آمریکاست، مین گذارى در میادین صدور نفت یا بمباران پالایشگاههاى ایران.» نیویورک تایمز مى افزاید: «واشنگتن امیدوار است که تحریم اقتصادى و سیاسى ایران بتواند در تیرگى روابط ایران و عراق تاثیر بیشترى داشته باشد.» عده اى معتقدند چشم انداز جنگ با کشورى نیرومند، شاید ایران را وادار سازد در سیاست خود تجدید نظر کند. (12)
ما قبل از تحمیل جنگ، طرح دیگرى باید اجرا مى شد که در صورت موفقیت به حیات جمهورى اسلامى ایران خاتمه مى داد و در صورت عدم موفقیت، جنگ آغاز مى شد. از این رو در مورخ چهارم تیرماه 1359 کودتاى نوژه با همکارى عناصر داخلى و بین المللى به اجرا گذاشته شد. اما این بار نیز بخت با انقلاب بود و آمریکا بار دیگر شکست را پذیرا شد. در چنین شرایطى برژینسکى، مشاور امنیتى کارتر، رئیس جمهور آمریکا، اظهار داشت:
«استراتژى آمریکا در مقابله با انقلاب ایران باید تقویت دولتهایى که توان انجام عملیات نظامى علیه رژیم [امام] خمینى را دارا هستند مورد توجه قرار دهد» . (13)
متعاقبا، برژینسکى در نیمه تیرماه سال 1359 در اردن محرمانه با صدام حسین دیدار کرد. بنا به اظهارات گرى سیک، برژینسکى در دیدار خود با صدام این تلقى عمدى را در وى ایجاد کرد که واشنگتن در مورد تهاجم عراق به ایران به بغداد چراغ سبز نشان داده است. مجله فیگارو درباره اهمیت این دیدار نوشته است:
«جریان جنگ عراق و ایران در واقع از ژوئن (تیرماه) گذشته، زمانى آغاز شد که برژینسکى به اردن سفر و در مرز میان دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات کرد و قول داد که از صدام حسین حمایت کند و این امر را تفهیم کرد که آمریکا، با آرزوهاى عراق در مورد اروندرود و احتمال برقرارى یک جمهورى عربستان در این منطقه مخالفتى نخواهد کرد» . (14)
در پى این دیدار، کارتر اجازه فروش پنج فروند جت بوئینگ مسافربرى را به عراق صادر و چند روز پیش از حمله به ایران، تحریم فروش موتورهاى جنرال الکتریک به بغداد را ملغى کرد. به رغم وجود بدبینیهاى چندى بین دو کشور، واشنگتن بغداد را ابزار مهم و شاید تنها کشورى مى دید که مى توانست با دشمنش یعنى ایران درگیر شود. (15)
صدام حسین نیز که پس از روى کار آمدن در پى نزدیکى به آمریکا بود و شرایط انقلابى در ایران را با توجه به تعارض آن با منافع آمریکا، بهترین فرصت تشخیص داده، براى جلب خشنودى آمریکا گامهاى لازم را برداشت: در دیماه 1359 همراه با کشورهاى محافظه کار عرب، تجاوز شوروى به افغانستان را محکوم کرد و مدتى بعد پیشنهاد منشور ضد شوروى در خاورمیانه را ارائه داد. ژانویه سال بعد، اشغال سفارت آمریکا در ایران از سوى بغداد محکوم شد.مهمتر از همه رئیس جمهور عراق، مناسبات دوستانه خود را با عربستان سعودى تحکیم بخشید و خود را حامى ثبات ریاض در برابر رادیکالیسم اسلامى خواند. در 5 فروردین 1359 / 25 مارس 1980 یک پیمان ضد شوروى بین ریاض و بغداد به امضا رسید. این پیمان در حمایت از یمن شمالى بود که در نظر اشت شورش سوسیالیستى مورد حمایت شوروى و نشات گرفته از یمن جنوبى را سرکوب کند. همزمان، صدام حسین از جبهه امتناع اعراب که براى مبارزه با کمپ دیوید تشکیل شده بود کناره گیرى کرد. (16)
علاوه بر این، صدام حسین با درکى که از سیاست آمریکا داشت، یک روز پس از اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران در تاریخ 20/1/1359 هجرى شمسى، اعلام کرد: «عراق آماده و مجهز است تا براى دفاع از حاکمیت و افتخار خود به جنگ دست بزند» . (17)
این هماهنگى میان آمریکا و عراق که از همگرایى آنها در مقابله با انقلاب اسلامى ناشى مى شد زمینه را براى تجاوز عراق به ایران به عنوان اقدام نهایى فراهم ساخت. به ویژه که آخرین وضعیت نظامى، اقتصادى و اجتماعى ایران که شامل اطلاعات دقیقى بود، توسط آمریکا از طریق عربستان در اختیار عراق گذاشته شد و موجب دلگرمى و پشت گرمى هر چه بیشتر این رژیم گردید. مجله ژون آفریک در مورخ 9 ژوئن 1982 نوشت:
«زمامداران عربستان هنگام استقبال از صدام، درست یک ماه مانده به شروع جنگ، هدیه شاهانه اى به او دادند و آن گزارشى بود تهیه شده از سوى دستگاههاى سرى آمریکا که در آن اوضاع اقتصادى، اجتماعى و نظامى ایران تشریح شده بود. حتى بیشتر از این، در این سند واقعیات دقیقى درباره وضع ارتش ایران، تعداد نفرات آن، مواضع و تجهیزات قابل بهره بردارى آن و اطلاعات مختلف دیگر که بسیار محرمانه بود به او منعکس کردند. خلاصه آنکه یک نقشه کامل تهاجم تهیه شده بود» . (18)
پى نوشت ها:
1) تحلیلى بر جنگ تحمیلى رژیم عراق علیه ایران، دفتر حقوقى وزارت امور خارجه، بهمن 1361، ص 5- 4.
2) رالف کینگ، پیشین، صص 4- 2.
3) پیشین، ص 101.
4. [Guardian,23october,1980. ]
5) ویلیام جى اولسون، جنگ خلیج فارس: صلح در دوران ما، 1985، ترجمه خبرگزارى جمهورى اسلامى، 2/10/64، ص 17.
6. [ News Week, 7December 1980]
7) محسن رضاى، درس «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق » دوره دکترى علوم نظامى، دانشکده فرماندهى و ستاد سپاه پاسداران، 31 فروردین 1374 ه. ش.
8) پیشین، صص 2- 101.
9) مصاحبه طاها یاسین رمضان با روزنامه الثوره مورخ دى ماه 1360 (ژانویه 1982)
[christian Science Monitor, 26 september 1980]
11) حضرت امام خمینى (س) ضمن آنکه این رویداد را انقلابى بزرگتر از انقلاب اول نامیدند، اظهار داشتند: ابهت آمریکا شکسته شد (نقل به مضمون) .
12) منوچهر محمدى و دیگران، جنگ تحمیلى (مجموعه مقالات)، [دکتر منوچهر محمدى، جنگ ایران و عراق: یک بررسى همه جانبه]، دانشکده فرماندهى و ستاد سپاه پاسداران، تهران 1373، صص 9- 8.
13) على اصغر کاظمى، مدیریت بحرانهاى بین المللى، دفتر مطالعات سیاسى و بین اللملى، تهران 1367، ص 65.
14) روزنامه انقلاب اسلامى، 17 آذر 1359 ه.ش به نقل از فیگارو.
( جنگ عراق و ایران، رویارویى استراتژى ها ،حسین اردستانى )