حياتي ترين مسئله اي که با آن مواجهيم
به عقيده ي يک نويسنده، فهم اصل موجودات حياتي ترين مسئله اي است که بشر با آن مواجه است. تمام سيستم هاي فلسفي با بيان و توجيه منشأ و اصل اشيا بنا مي شود يا ازبين مي رود.
نويسنده: اسکار لئو براوئر(1) (2) عالم فيزيک و شيمي
به عقيده ي يک نويسنده، فهم اصل موجودات حياتي ترين مسئله اي است که بشر با آن مواجه است. تمام سيستم هاي فلسفي با بيان و توجيه منشأ و اصل اشيا بنا مي شود يا ازبين مي رود.
حال، ما زمين يعني کره اي را که بر روي آن زندگي مي کنيم در نظر مي گيريم. هيچ عقل سالمي نمي تواند وجود زمين را منکر شود، همان گونه که نمي شود وجود اجرام سماوي ديگر را انکارکرد. بنابراين، بحث آينده ما کاملاً روي يک زمينه ي حقيقي است.
وزن وحجم کره زمين فوق العاده بزرگ است. وزن زمين به 6600 بيليون بيليون تن بالغ مي شود، فهم معني حقيقي يک ميليون براي بشر بسيار مشکل است، تا چه رسد به يک بيليون يا يک بيليون بيليون. مثلاً اگر ما به کارگري بگوييم که شما براي هر روز کارتان يک دلار اجرت خواهيد گرفت، و اگر يک ميليون روز متوالي بدون تعطيل کار کنيد ميليونر خواهيد شد، ممکن است آن کارگر دل خود را خوش کند که ممکن است روزي، ميليونر شود، ولي هرگز تصور نخواهد کردکه يک ميليون روز 2742 سال مي شود.
اين توده ي عظيم که اسمش زمين است ازکجا آمده؟
حال به بزرگي سيارات ديگر منظومه شمسي توجه کنيم. جرم آفتاب که بزرگ ترين آن هاست 330000 بار 6600 بيليون بيليون تن است. در
کهکشاني که منظومه ي شمسي جزو آن است، يعني در کهکشان ما، دست کم يک بيليون خورشيد وجود دارد که وزن اغلب آن ها از خورشيد ما زيادتر است. منجمان بزرگ مي گويند حداقل صد هزار کهکشان نظير کهکشان ما در عالم موجود است. در هرحال، مسلم است که اجرام سماوي بيشماري در اين جهان وجود دارد. مجموع وزن اين اجرام سماوي چه اندازه است؟ اين اجرام عظيم ازکجا آمده اند و منشأ آنها کجا بوده است؟ فقط تفکر در اين خصوص کافي است که انسان را گيج و متحيرکند.
براي بيان و دريافت وجود اجرام سماوي دو فرضيه ممکن است: نخست اين که اين اجرام ابتدايي ندارند، يعني ازلي هستند؛ دوم اين که آن ها خلق شده اند.
در حالت اول با فرضيه ي نادرستي روبه رو هستيم، زيرا تغيير و نمو و تکامل از خواص يا ويژگي هاي اشياي مادي است. علوم طبيعي به صورت قطعي براي چيزها آغازي را معلوم مي سازد. اما در فرضيه دوم، يعني قبول فرضيه ي خلقت اجسام، در زمان ها و مکان هاي مختلف عقايد گوناگوني وجود داشته که مي توان آن ها را در پنج قسمت مهم طبقه بندي کرد:
قسمت اول ميتولوژي (3) يا اساطير است که مسلماً زاييده تخيلات انساني است. با وجود اين ما به اساطير هم توجه مي کنيم، زيرا بشر ميل دارد خلقت عالم را به يک نيروي مافوق انساني، يعني قدرت خدا، نسبت دهد.
دوم سنت و روايت است، يعني بشر از روي گفته ها و رواياتي که نسل به نسل به دست آورده، راجع به خلقت عالم عقايدي پيدا کرده است. گرچه اين گونه اطلاعات ناقص و تحريف يافته اند، ولي درگفته ها و روايات چيزهايي هست که آدمي را به ياد گزارش سفر پيدايش کتاب مقدس مي اندازد.
سوم نظريات فلسفي است. افراد باهوش بشر همواره براي پيدا کردن راز آفرينش و مبدأ جهان تلاش کرده، نظرياتي ابراز داشته اند. اگر اين نظريات از طرف متفکران ديگر تأييد شود، قبول عام پيدا مي کند و مورد مطالعه معلمان و دانشجويان قرار مي گيرد. وگرنه متروک مي ماند و به دست فراموشي سپرده مي شود.
چهارم نتايجي است که از مطالعه و تحصيل علوم طبيعي و زيست شناسي به دست مي آيند. اين علوم اوضاع و احوال مختلف انسان و طبيعت را در نظر مي گيرند. دانشمندان به پژوهش مي پردازند، کالبد شکافي مي کنند، با ميکروسکوپ هاي دقيق ذرات کوچک را مورد مطالعه قرار مي دهند و با تلسکوپ هاي قوي به تجسس در آسمان ها مي پردازند و ازکهکشان گرفته تا اتم همه را از نظر مي گذرانند. آن ها تاريخ و قوانين و طرز انجام گرفتن کارهاي طبيعت را بررسي و با هم مقايسه مي کنند تا بلکه بتوانند به دريافت و فهم جهان موفق شوند.
قسمت پنجم عقايدي است که از طريق وحي و الهام به دست مي آيد. کتاب هاي مقدس آسماني مجموعه ي اين عقايد الهامي و خدايي است، و به موجب اين عقايد در يک لحظه معين آفريدگار قادر متعال با حکمت عاليه خود جهان را خلق فرموده است. علوم تنها اين مطلب را مي توانند ثابت کنند که دنيا و قوانين آن نمي توانند جزو مخلوق يک نيرو و حکمت عاليه باشد، و بيش از آن نمي توانند چيزي بگويند. تنها کتاب هاي آسماني اين نيرو و حکمت عاليه را همچون خدايي به ما معرفي مي کنند که با پيامبران خود ما را در اين جهان به مشيت خود رهبري مي کند.
حال چون به بحث نخستين خود يعني تعداد شگرف اجرام سماوي و عظمت حيرت آور جهان ستارگان و تنوع عظيم اجسام جاندار و بيجان و عده ي بي شمار قوانين مرتب و منظم طبيعت بازگرديم، از همسفران جهاني کمونيست خود مي پرسيم: آيا دستگاهي به اين عظمت و ترتيب، وجود صانع و خالقي را اثبات نمي کند؟ آيا اين همه نظم و ترتيب براي پي بردن به وجود يک حکمت عاليه کافي نيست؟
ايمان به آفريدگار و اقرار به سيطره و سلطنت وي در جهان هستي، انسان را به ترک ظلم و صفات حيواني وگرويدن به تزکيه ي نفس و اتصاف به بشردوستي و صداقت و انصاف مجبور مي کند. من، به نام يک عالم، انکار وجود صانع را غير منطقي مي دانم و آن دسته از عقايد علمي را که روي فرضيه ي عدم خالق بنا شده براي بشر مضر مي شمارم.
پينوشتها:
1- Oscar Leo Brauer.
2- داراي درجه ي M. S و دکتر در فلسفه از دانشگاه کاليفرنيا و از سال 1926 استاد فيزيک و شيمي درکالج دولتي سان خوزه درآن ايالت، متخصص در شيمي آلي و اندازه گيري کينين درگنه گنه و تجزيه ي خاک براي تعيين مقدار فسفر و غيره.
3- mythology.
منبع مقاله :
آلن، فرانک؛ (1340)، اثبات وجود خدا، گردآورنده: کلوور مونسما، جان، مترجمان: احمد آرام، سيد مهدي امين، علي اکبر صبا، عبدالعلي کارنگ و علي اکبر مجتهدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هشتم