نگاهی به یک اصطلاح در علم اصول
حَقیقَت و مَجاز
نگاهی به یک اصطلاح در علم اصول
الف. اقسام حقیقت و مجاز:
1.حقیقت شرعیه:
قبل از ظهور اسلام مردم برای تنظیمات مناسبات حقوقی، معاملاتی و اقتصادی و همچنین مراسم عبادی و… خود از کلمات و الفاظ و اصطلاحاتی استفاده میکردند. بعد از ظهور اسلام بسیاری از آن نظامات عیناً مورد تأیید شارع قرار گرفته، و در مواردی هم تغییراتی در آن داده شده است. لذا در اسلام دو دسته احکام داریم: یک دسته احکامی که فاقد سابقه بوده و اسلام آنها را وضع کرده، این دسته به احکام تأسیسی مشهور هستند، و دستهی دیگر احکامی میباشند که شارع آنها را عیناً یا با تغییراتی متناسب تنفیذ کرده، که به آنها احکام امضایی نام دادهاند.
حقیقت شرعیه عبارت است از استفاده از پارهای کلمات و اصطلاحات اسلامی (که در احکام مورد استعمال قرارگرفته، گرچه از عرف گرفته شده باشد). برای مقاصد خاص شرعی. به بیان دیگر اگر شارع قالبهای خاصی را برای فهماندن معانی موردنظر خود وضع کرده باشد، میگویند حقیقت شرعیه است، و اگر شارع این قالبها را برای فهماندن معانی خاص وضع نکرده، بلکه در زبان مسلمانها چنین جاری شده باشد. میگویند حقیقت متشرعه. مثلاً لفظ «صلاة» در لغت به معنای دعاست. آیا پیامبر فرمود من قرار دادم لفظ صلاة را برای نماز به کیفیت مخصوص، و یا مثلاً فرموده: نماز بخوانید آن گونه که من میخوانم، و آن گاه ایستاده و اقدام به نماز خواندن کرده، و لفظ صلاة را به طور مجاز آن قدر در ارکان مخصوصه به کار برده که با کثرت استعمال حقیقت در آن ایجاد شده است؟ و یا اصلاً چنین قراردادی وجود ندارد، تنها، بعدها در عرف متشرعه (فقها) چنین فهمی پیدا شده است؟
آیا حقیقت شرعیه داریم یا خیر؟ نقل الفاظ به معانی جدید یا تعیینی (تنصیصی) است، و یا تعینی. یعنی در اثر کثرت استعمال در معنای دوم و ترک معنای لغوی تعیّن در معنای دوم پیدا کرد. صحیح این است که بگوییم حقیقت شرعیه به معنای تعیینی (3) نداریم. زیرا اگر شارع مقدس صریحاً به طور جداگانه، در مورد هریک از الفاظ گفته باشد که این لفظ را برای فلان معنی وضع کردم، حتماً به تواتر به ما میرسیده، در حالی که چنین نیست، و اما حقیقت شرعیه به معنای تعینی وجود دارد. یعین شارع الفاظی را در معانی مجازی با قرینه استعمال کرده، و در اثر کثرت استعمال در معانی جدید، معانی لغوی آنها فراموش شده، به گونهای که بدون قرینه معانی جدید از آن الفاظ فهمیده میشود. (4)
حاصل اینکه اگر در دلیلی آمده باشد، موقع رؤیت هلال صلات واجب است. در صورتی که هیچ قرینهای در کار نباشد، بنابر قول به حقیقت شرعیه نماز در اول هر ماه موقع رؤیت هلال واجب میشود. اما براساس دیدگاه منکرین حقیقت شرعیه، هنگام رؤیت هلال تنها دعا لازم است، چون معنای صلات همان دعا است. بعضی از علما معتقدند: این بحث فایدهی مهمی ندارد، زیرا وضع تعینی نسبت به زمان ائمه (علیهم السلام) قطعی است، و نسبت به زمان پیامبر قابل اثبات نیست. لذا الفاظی که در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) استعمال شدهاند همگی مجملاند. (5) برخی از علمای اصول میگویند: حقیقت شرعیه در اصطلاحات جدید و نو وجود دارد. زیرا این روش تمام صاحبان علوم و فنون است که وقتی وسیلهای را اختراع میکنند، و یا فکری نو ابراز میکنند، مقصود خود را به وسیلهی نامگذاری به مردم ارائه میدهند. شارع مقدس نیز از این روش عقلایی استفاده کرده است. مثلاً عبادت خاص و اقامهی نماز را به وسیلهی لفظ صلات به مردم ارائه داده، ولی برای فهماندن معانیای که در میان مردم متداول است مثل بیع-نکاح و… نیاز به الفاظ و نامگذاری جدید نبوده، لذا در آنها حقیقت شرعیه نداریم، بلکه حقیقت عرفیه خواهیم داشت. (6)
استفاده از بحث حقیقت شرعی و عرفی در حقوق موضوعه
این بحث را با تلخیص از کتاب مبانی استنباط حقوق اسلامی، ص43 ادامه میدهیم: در تعریف حقیقت شرعی گفته شد که کلمات و اصطلاحاتی که شرع به وضع تعیینی، یا تعینی وضع کرده باشد، حقیقت شرعی است. همین اصطلاح را در مورد اقدام قانونگذار نیز میتوان به کار برد. بدین معنی که بگوییم کلمات و اصطلاحاتی که قانونگذار به وضع تعیینی یا تعینی وضع کرده باشد «حقیقت قانونی» است. از بررسی متون قانونی به خوبی پیداست که قانونگذار در بیشتر موارد کلمات و اصطلاحاتی را که در گفتگوی روزانه بین مردم متداول بوده به کار برده، و در آن موارد اصطلاح خاصی به کار نبرده است. مثل جرم- مجرم- متهم- حکم- محکوم علیه… و در بعضی موارد نیز خود به تعریف کلمات و اصطلاحاتی در ابتدا قانون پرداخته، و به اصطلاح اقدام به وضع کرده است.
مثال:
1. در مادهی 224 قانون مدنی آمده: الفاظ عقود محمول است بر معانی عرفیه. مثال 2. اصطلاح «حقابه» در قانون ملی شدن آب، به عرف ارجاع داده نشده، بلکه در مادهی (7) 3.همان قانون از «حقابه» تعریف شده است. سؤال این است آیا این عرف، عرف عام است یا خاص؟ در کتاب مذکور از دکتر کاتوزیان نقل میکند که «عرف عام» است. اما خود او استنباط میکند که «عرف خاص» است. یعنی مراد «عرف متشرعه فقها و حقوقدانان» است.
2.حقیقت لغویه:
استعمال لفظ در معنایی را که در علم لغت به عنوان معنای حقیقی آن لفظ معین شده حقیقت لغوی گویند.
3.حقیقت عرفیه:
استعمال الفاظ در معانیای که از طرف عرف معین شده، حقیقت عرفیه نام دارد. این عرف میتواند فقها (8) و متشرعه باشند، و میتوانند حقوقدانان و غیره باشند.
مثال:
کلمهی «دارایی» در لغت و عرف عام به معنای اموال و مطالبات شخصی است. ولی در عرف خاص یعنی در اصطلاح حقوق عبارت است از مجموع اموال و حقوق مالی و دیون و تعهدات، و با تفسیری که از آن میکنند و آن را از عناصر شخصیت میدانند، معنایی متفاوت با معنای لغوی و عرفی خود دارد. (9)
1.مجاز در کلمه:
اگر استعمال لفظ در غیرمعنای حقیقی به دلیل علاقهی مشابهت باشد، مثل استعمال لفظ شیر در مرد دلیر به آن استعاره گویند، والا مجاز مرسل است. مثال: مردم میگویند آسمان میبارد، در حالی که ابر میبارد نه آسمان.
2.مجاز در اسناد:
پیامبر میفرماید: «نسیان از امتم برداشته شد» (10) در واقع فراموشی برداشته نشد، بلکه حکم آن برداشته شد.
3.مجاز در حذف:
تقسیم دیگر از مجاز عبارت است از: 1.مجاز متعارف؛ 2.مجاز راجح؛ 3.مجاز مشهور.
1.مجاز متعارف مثل اکثر مجازات متداول.
2.مجاز راجح مجازی است که استعمال لفظ در یک معنای مجازی بیش از دیگر معانی مجازی باشد.
3.مجاز مشهور، و آن در موردی است که استعمال لفظ در معنای مجازی از معنای حقیقی بیشتر باشد. مثل استعمال صیغهی امر در استحباب.
ب.نشانههای حقیقت (11) و مجاز:
گاه میدانیم که لفظی برای معنای خاصی وضع شده، (یا به تصریح اهل لغت و یا چون خود اهل لغت است). در این صورت بحثی باقی نمیماند که استعمال این لفظ در آن معنی حقیقت است، و در غیر آن مجاز. اما گاهی در اصل وضع شک میکنیم در اینجا اصولیین (12) برای تشخیص حقیقت از مجاز، نشانههایی را برمیشمرند که عمدهترین آنها عبارت اند از:1. تبادر و عدم تبادر؛ 2.صحت سلب و عدم صحت سلب؛ 3.اطراد و عدم اطراد؛ 4.تصریح واضع.
ج.آیا استعمال لفظ در معنای مجازی نیازی به اجازهی واضع دارد یا خیر؟
به بیان دیگر آیا استعمال در معنای مجازی متوقف به اجازهی واضع بوده و باید در چهارچوب علاقههای مخصوص که در علم بیان مطرح است، انجام پذیرد یا خیر؟ حقیقت این است که وجود مناسبت و پذیرش ذوق سلیم برای به کار بردن الفاظ در معانی مجازی کافی است. (13)
پینوشتها:
1.وضع در لغت یعنی قرار دادن و در اصطلاح قرار دادن لفظ در برابر معنی است به گونهای که لفظ دلالت بر آن معنی داشته باشد. موضوع له یعنی آنچه که لفظ در برابر آن قرار داده میشود، یعنی معنی لفظ.
2.کفایة الاصول، ج1، ص 25؛ الذریعه الی اصول الشریعه، ج1، ص 10؛ نهایة الاصول، ص28؛ اصول الفقه، ج1، ص 23؛ الوافیه فی اصول الفقه، ص59؛ معالم الدین فی الاصول، ص26؛ عدة الاصول، ج1، ص 140.
3.اصول الفقه، ج1، ص 36؛ اجود التقریرات، ص33؛ اصول الاستنباط، ص55.
4.اصول الفقه، ج1، ص 36؛ اصول الاستنباط، ص55.
5.اجود التقریرات، ص33.
6.بدایع الافکار، ص104.
7.حقابه عبارت از آبی است که در دفاتر جزء جمع یا اسناد مالکیت یا حکم دادگاه یا مدارک قانونی دیگر قبل از تصویب این قانون به نفع مالک آن تعیین شده باشد.
8.مبانی استنباط حقوق اسلامی، ص38، عرف متشرعه مردمیاند که شریعت را پذیرفتهاند و معمولاً از زمان امام صادق (علیه السلام) به بعد را عرف متشرعه گویند.
9.مبانی استنباط در حقوق اسلام، ص 38.
10.«رفع عن امتی تسعه النسیان…» من لایحضره الفقیه، ج1، حدیث 132.
11.کفایة الاصول، ج1، ص 25؛ اصول الفقه، ج1، ص 23؛ نهایة الاصول، ص39.
12.قوانین الاصول، ج1، ص13.
13.اصطلاحات الاصول، «الحقیقه و المجاز».
منبع مقاله :
ولائی، عیسی، (1391)، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ نهم