خانه » همه » مذهبی » حُجّيّتِ سنّت پيامبر اسلام (ص)

حُجّيّتِ سنّت پيامبر اسلام (ص)

حُجّيّتِ سنّت پيامبر اسلام (ص)

در عنوان اين مبنا واژه « حجّت » در لغت به معناي دليل و برهان است، و مراد از كلمه ي « حجيّت » در عبارت « حجيت سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)» نزديك به همان معناي لغوي حجت است؛ يعني سنت پيامبراكرم

00176 - حُجّيّتِ سنّت پيامبر اسلام (ص)
00176 - حُجّيّتِ سنّت پيامبر اسلام (ص)

 

نويسنده: علي راد

 


در عنوان اين مبنا واژه « حجّت » در لغت به معناي دليل و برهان است(1)، و مراد از كلمه ي « حجيّت » در عبارت « حجيت سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)» نزديك به همان معناي لغوي حجت است؛ يعني سنت پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ‌صلاحيت دارد مصدر احكام باشد و دليل براي احكام شرعي قرار گيرد و به آن احتجاج شود،‌ در اين صورت آنچه كه از گفتار و رفتار پيامبر خدا در تفسير قرآن بر جاي مانده دليل و برهاني براي قطع عذرها و ابطال دليل مقابل آن است. از اين رو، التزام عملي به آن لازم و مخالفت با آن حرام است. كلمه سنت نيز به معناي طريق، شيوه و قانون آمده و در اينجا به معناي شيوه گفتاري يا رفتاري پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) است. درواقع عبارت « حجيّت سنت پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله و سلم)‌در تفسير » همسان با اين جمله ي خبري است « سنت پيامبر خدا در تفسيرْ حجت است » يعني هر آنچه پيامبرخدا در تفسير گفته اند دليلي براي قطع عذرها و ابطال توهّم ديگران است.(2)
سنت تفسيري پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) خاستگاهي قرآني دارد و يكي از وظايف اصلي ايشان تبيين و تعليم قرآن بوده است: وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَکَّرُونَ‌ ( نحل: 44) ( ما قرآن را بر تو نازل كرديم تا براي مردم آنچه را كه بر آنان فرو فرستاده شده، تبيين كني و شايد كه آنان بينديشند. )
در آيه ي دوم سوره جمعه هم مي فرمايد: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ… ( او خدايي است كه در ميان جمعيت درس نخوانده پيامبري از ايشان برانگيخت تا برايشان آياتش را تلاوت كند و آنان را تزكيه كند و به آنان كتاب و حكمت بياموزد… ).
مطابق نص صريح اين آيات، پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) به امر الاهي قرآن را تبيين كرده و هر آنچه ايشان به اقتضاي وظيفه ي الاهي بيان كند از هر نوع لغزش در امان است: وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى‌.إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى‌ (نجم: 3-4) ( او از هوا سخن نمي گويد، نيست آنچه كه به زبان مي آورد جز سخني كه [ بر او ] وحي شده است ) و آيه وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ( حشر: 7) ( هر آنچه را رسول براي شما آورد بگيريد و هرچه را از شما بازداشت، بازايستيد ) بر آن دلالت مي كند.
ادله ي اثبات حجيّت سنت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) به طور كلي به دو دسته عقلي و نقلي تقسيم مي شوند. دليل عقلي از فلسفه ي رسالت و نبوت بهره مي گيرد و دليل نقلي از قرآن، اجماع و سيره ي مسلمين.

الف) دليل عقلي

از آنجا كه خداوند براي عموم افراد بشر تكاليف و برنامه هايي را براي رسيدن به سعادت و كمال تعيين كرده، قطعاً براي هدايت و راهنمايي آنان نيز فردي از افراد بشر را معرفي نموده است تا اين افراد برگزيده، افراد ديگر را با وظايف و تكاليفي كه خداوند در راه تكامل و هدايت آنان مقرر داشته، آشنا سازند و حجت خدا بر آنان تمام شود. از سوي ديگر، انجام چنين مسئوليتي از عهده ي افرادي برمي آيد كه از هر گناه مصون هستند. چون در غير اين صورت به قول آنها اطمينان نمي شود و پيروي از قول و فعل ايشان جايز نيست. ديگر اينكه اگر پيامبر گناه كند، بايد او را نهي كرد و عمل او را منكَر شمرد؛ در حالي كه رد پيغمبر و آزار او جايز نيست. بنابراين، فلسفه ي بعثت انبيا، عصمت ايشان را ضروري مي سازد و عصمت به معناي انطباق كامل پيامبران در انديشه، رفتار و گفتار، با حق و خواست الهي است، و پيروي از ايشان بر ما واجب و ضروري است.(3)

ب) دليل نقلي

1.آيات قرآن. قرآن در آيات بسياري به اعتبار سنت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)‌اشاره دارد. اين آيات به چهار دسته ي « حجيت داوري پيامبر‌ »، « برابري اطاعت از پيامبر با اطاعت الاهي »، « معرفي پيامبر به عنوان الگوي حسنه » و « لزوم تمسك به تمامي آموزه هاي پيامبر » تقسيم مي شود. وجه اشتراك همگي اين آيات مقبول و مورد رضايت بودن تمامي بيانات هدايتي و تعليمي پيامبر در حوزه ي تبيين و تبليغ دين از جمله تفسير قرآن است. نمونه ي اين آيات، به ترتيب، به قرار زيرند:
1.إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْکُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌ (نور: 51)
وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَکُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُبِيناً (احزاب:36)
فَلاَ وَ رَبِّکَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَکِّمُوکَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ( نساء: 65)
2. مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً (نساء: 80)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً ( نساء: 59)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‌ (حجرات: 1)
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ‌ (آل عمران: 31)
3.لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِيراً ( احزاب: 21)
4. وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ(حشر: 7)
2. اجماع. ملاك « حجيت اجماع » بين عالمان اهل سنت و شيعه تفاوت هايي دارد. اهل سنت اصالتاً و شيعه به خاطر كاشفيت از رأي معصوم، آن را حجت مي دانند. اما در اين نكته اختلافي نيست كه وقتي تمام مسلمانان و انديشمندان فِرَق متفاوت اسلامي بر يك امر اتفاق نظر دارند، چنين اجماعي قطعاً حجت است. در گفتار معصومين چنين اجماعي معتبر شناخته شده است. سنت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) از مصاديقي است كه فرق اسلامي بر حجيت آن متفق القول هستند و آن را به عنوان دومين منبع شناخت دين در نظر دارند.
3.سيره ي مسلمين. سنت از آغاز تاكنون همواره مورد توجه مسلمانان بوده است. صحابه از آغازين روز، با شنيدن اين فرمان هاي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) كه « صلوا كما رأيتموني اصلي » (4) و « خذوا مني مناسككم » (5)، شيوه ي نماز خواندن و حج گزاردن را از پيامبر آموختند. در هر مشكل و معضلي به ايشان مراجعه مي كردند و گفتار ايشان حجت بود. پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)، صحابه، تابعين و تبّع تابعين هم پيرو روايات پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) بودند. هم چنين، تمامي مكاتب فقهي كوشيدند براي تحكيم عقايد خود از سنت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) استفاده كنند، كه اين امر خود نشانه ي سيره ي عملي مسلمين در تمسك به سنت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)‌و بالطبع، معتبر دانستن آن است.(6)

پي‌نوشت‌ها:

1.ر.ك: ابراهيم انيس و ديگران، المعجم الوسيط، ماده « ح ج ج ».
2.فتح الله نجارزادگان، تفسير تطبيقي، ص 70.
3. علي نصيري، رابطه ي متقابل كتاب و سنت، ص 130-131.
4.مجلسي، بحارالانوار، ج79، ص 335.
5.ابن حجر، فتح الباري، ج1، ص 193.
6.براي آگاهي بيشتر از دلايل نقلي حجيت سنّت نبوي ر.ك: علي نصيري، رابطه متقابل كتاب و سنت، ص 132-139.

منبع مقاله :
راد، علي، (1390)، مباني كلامي اماميه در تفسير قرآن: با رويكرد نقّادانه به آراي ذهبي، عسّال و رومي، تهران: سخن، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد