خداوند متعال می فرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ اْلأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» و فرمود:« الرَّحْمنُ؛ عَلَّمَ الْقُرْآنَ؛ خَلَقَ اْلإِنْسانَ؛ عَلَّمَهُ الْبَیانَن(الرحمن/1-4)
طبق این آیات، انسان از طرف خداوند متعال تعلیم شده است و تمام اسماء الهی و قرآن کریم به او القاء گردیده است. اما مراد از این تعلیم، تعلیم عرفی نیست بلکه مراد تعلیم تکوینی است. وقتی گفته می شود خدا به آدم همه اسماء الهی را تعلیم داد، مراد این است آدم، مظهر جمیع اسماء خداست و وقتی گفته می شود قرآن به انسان تعلیم داده شد ؛ مقصود این است که حقیقت قرآن را خداوند متعال در جان انسان تعبیه کرده است ؛ و تمام این امور نه در عالم ماده بلکه در عالمی، فوق عالم ملائک رخ داده است.لذا خداوند متعال «علم القرآن» را قبل از «خلق الانسان» بیان فرمود و جریان سجده ملائک را بعد از جریان تعلیم اسماء فرمود و جریان سجده بلافاصله بعد از نفخ روح بوده است. پس تعلیم اسماء قبل از خلقت مادی انسان بوده است و مراد از آدم نیز صرفا شخص حضرت آدم(ع) نیست چرا که در روایات آمده است که حضرت آدم(ع) از اسم اعظم تنها 25 حرف آن را داشت در حالی که در این آیه سخن از تعلیم کل اسماء است لذا عرفا و حکما وبرخی مفسرین گفته اند مراد از آدم در این آیه ، حقیقت انسانی است که خداوند متعال از آن تعبیر به «روحی» نمود. « و نفخت فیه من روحی» و اگر آن روح را آدم گفته است از آن روست که آن روح به اولین بدنی که تعلق گرفت، بدن حضرت آدم(ع) بود. تمام ارواح جزئیه از تنزلات همین روح واحدند و تنها چهارده معصومند که بنا به روایات، به صورت تام با آن حقیقت الهی متصلند و از همین روست که چهارده معصوم را انسان کامل و مظهر جمیع اسماء می نامند. ـ روایات ناظر به اتصال چهارده معصوم به روح کلی را در بحارالانوار، ج25، باب سوم ملاحظه فرمایید- و باز بر همین اساس است که پیامبر(ص) فرمود: « کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین؛ من نبی بودم آن گاه که هنوز آدم بین آب وگل بود.»(بحارالانوار، ج16، ص402) در ادامه حدیث آمده است که آدم از خاک آفریده شد در حالی که رسول اکرم(ص) قبل از او از نور آفریده شده بود.
اگر آدم(ع) تعلیم اسماء شد؛ چهارده معصوم(ع) خود، اسماء خدا هستند؛ لذا امام باقر(ع) فرمود: « خداوند متعال چهارده هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم(ع) چهارده نور از نور عظمتش آفرید و آن چهارده نور، ارواح ما بود … ما هستیم اسماء حسنای خدا که خدا عملی را از بندگانش قبول نمی کند مگر به سبب معرفت ما و به خدا قسم ما هستیم آن کلماتی که خدا به آدم القاء نمود … .»(بحارالانوار، ج25، ص5)
این گونه روایات در متون روایی به قدری زیادند که می توان آنها را از حیث معنا متواتر دانست. لب لباب محتوای این روایات این است که روح چهارده معصوم قبل از تمام موجودات آفریده شده اند و مظهر تام اسماء خدا هستند و ملائک و انبیاء، علم و حکمت را از آنها گرفته اند و تنها این چهارده نفرند که عالم به جمیع اسماء خدا هستد و در رتبه دوم انبیاء هستند با اختلاف درجاتی که دارند و بعد از انبیاء دیگر افرادند. لذا اصل این مطلب که همه انسانها مظهر همه اسماء خدا هستند بنابه روایات فراوانی که نمونه ای از آنها را بیان کردیم مردود است. هر انسانی بالقوه مظهر برخی از اسماء خداست، کما اینکه دیگر موجودات نیز هر کدام مظهر اسم یا اسمائی هستند لکن مظهریت انسان، برای اسماء الهی- به نحوه بالقوه- از دیگر موجودات قویتر است. اما این مطلب که فرموده اید، عدل خدا ایجاب می کند که شرایط بالفعل شدن انسانها را فراهم کند، سخن درستی است؛ اما لازمه این امر آن نیست که شخص هنگام مرگ تمام بالقوه ها و استعدادهای خود را بالفعل کرده باشد، بالفعل کردن یا نکردن استعدادها به دست خود انسان است. ممکن است کسی قبل از مرگ تمام استعدادهای خود را بالفعل کرده باشد و ممکن است این گونه نباشد. حتی چه بسا خداوند متعال از باب لطف ، شخصی را قبل از رسیدن اجل حتمی او از دنیا ببرد، تا آن اندک سرمایه فطری را هم تباه نکند. بنابراین شکی نیست که خدا شرایط را برای بالفعل شدن فراهم می کند ولی استفاده کردن یا نکردن از این شرایط به اختیار خود انسان بسته است. حال اگر کسی از این شرایط به طور کامل استفاده کرد به مرتبه ای که از آن تنزل نموده است خواهد رسید ولی این مرتبه یقینا پایین تر از مرتبه انبیاء خواهد بود. کمااینکه انبیاء نیز سلسله مراتب دارند ؛ با اینکه همه آنها تمام استعدادهای وجودی خود را به فعلیت رسانده اند. اساسا نظام خلقت، نظام طولی است ؛ و در چنین نظامی محال است همه از نظر وجودی برابرباشند همان طور که نوع موجودات مراتب دارند افراد یک نوع نیز می توانند مراتب داشته باشند بخصوص در مورد انسان .
ضمنا رجعت اولا عمومی نیست و ثانیا برای همه رجعت کنندگان تکامل آور نیست، برخی از مؤمنان بعد از رجعت تکامل می یابند ولی برای برخی از اهل بیت(ع) که رجعت می کنند تکاملی در کار نیست. امام از دیدگاه عرفا و حکمای اسلامی زمانی که به امامت می رسد به تمام معنا بالفعل است و اعمال و عبادات او از باب تجلی کمالات است نه برای اکتساب کمالات. سیر آنها، سیر فی الحق است نه سیرالی الحق.انسان کامل عبادت نمی کند که عبد شود بلکه چون عبد است عبودیت خود را اظهار می کند؛ چنین فاعلی را در حکمت متعالیه فاعل بالتجلی گویند .
طبق این آیات، انسان از طرف خداوند متعال تعلیم شده است و تمام اسماء الهی و قرآن کریم به او القاء گردیده است. اما مراد از این تعلیم، تعلیم عرفی نیست بلکه مراد تعلیم تکوینی است. وقتی گفته می شود خدا به آدم همه اسماء الهی را تعلیم داد، مراد این است آدم، مظهر جمیع اسماء خداست و وقتی گفته می شود قرآن به انسان تعلیم داده شد ؛ مقصود این است که حقیقت قرآن را خداوند متعال در جان انسان تعبیه کرده است ؛ و تمام این امور نه در عالم ماده بلکه در عالمی، فوق عالم ملائک رخ داده است.لذا خداوند متعال «علم القرآن» را قبل از «خلق الانسان» بیان فرمود و جریان سجده ملائک را بعد از جریان تعلیم اسماء فرمود و جریان سجده بلافاصله بعد از نفخ روح بوده است. پس تعلیم اسماء قبل از خلقت مادی انسان بوده است و مراد از آدم نیز صرفا شخص حضرت آدم(ع) نیست چرا که در روایات آمده است که حضرت آدم(ع) از اسم اعظم تنها 25 حرف آن را داشت در حالی که در این آیه سخن از تعلیم کل اسماء است لذا عرفا و حکما وبرخی مفسرین گفته اند مراد از آدم در این آیه ، حقیقت انسانی است که خداوند متعال از آن تعبیر به «روحی» نمود. « و نفخت فیه من روحی» و اگر آن روح را آدم گفته است از آن روست که آن روح به اولین بدنی که تعلق گرفت، بدن حضرت آدم(ع) بود. تمام ارواح جزئیه از تنزلات همین روح واحدند و تنها چهارده معصومند که بنا به روایات، به صورت تام با آن حقیقت الهی متصلند و از همین روست که چهارده معصوم را انسان کامل و مظهر جمیع اسماء می نامند. ـ روایات ناظر به اتصال چهارده معصوم به روح کلی را در بحارالانوار، ج25، باب سوم ملاحظه فرمایید- و باز بر همین اساس است که پیامبر(ص) فرمود: « کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین؛ من نبی بودم آن گاه که هنوز آدم بین آب وگل بود.»(بحارالانوار، ج16، ص402) در ادامه حدیث آمده است که آدم از خاک آفریده شد در حالی که رسول اکرم(ص) قبل از او از نور آفریده شده بود.
اگر آدم(ع) تعلیم اسماء شد؛ چهارده معصوم(ع) خود، اسماء خدا هستند؛ لذا امام باقر(ع) فرمود: « خداوند متعال چهارده هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم(ع) چهارده نور از نور عظمتش آفرید و آن چهارده نور، ارواح ما بود … ما هستیم اسماء حسنای خدا که خدا عملی را از بندگانش قبول نمی کند مگر به سبب معرفت ما و به خدا قسم ما هستیم آن کلماتی که خدا به آدم القاء نمود … .»(بحارالانوار، ج25، ص5)
این گونه روایات در متون روایی به قدری زیادند که می توان آنها را از حیث معنا متواتر دانست. لب لباب محتوای این روایات این است که روح چهارده معصوم قبل از تمام موجودات آفریده شده اند و مظهر تام اسماء خدا هستند و ملائک و انبیاء، علم و حکمت را از آنها گرفته اند و تنها این چهارده نفرند که عالم به جمیع اسماء خدا هستد و در رتبه دوم انبیاء هستند با اختلاف درجاتی که دارند و بعد از انبیاء دیگر افرادند. لذا اصل این مطلب که همه انسانها مظهر همه اسماء خدا هستند بنابه روایات فراوانی که نمونه ای از آنها را بیان کردیم مردود است. هر انسانی بالقوه مظهر برخی از اسماء خداست، کما اینکه دیگر موجودات نیز هر کدام مظهر اسم یا اسمائی هستند لکن مظهریت انسان، برای اسماء الهی- به نحوه بالقوه- از دیگر موجودات قویتر است. اما این مطلب که فرموده اید، عدل خدا ایجاب می کند که شرایط بالفعل شدن انسانها را فراهم کند، سخن درستی است؛ اما لازمه این امر آن نیست که شخص هنگام مرگ تمام بالقوه ها و استعدادهای خود را بالفعل کرده باشد، بالفعل کردن یا نکردن استعدادها به دست خود انسان است. ممکن است کسی قبل از مرگ تمام استعدادهای خود را بالفعل کرده باشد و ممکن است این گونه نباشد. حتی چه بسا خداوند متعال از باب لطف ، شخصی را قبل از رسیدن اجل حتمی او از دنیا ببرد، تا آن اندک سرمایه فطری را هم تباه نکند. بنابراین شکی نیست که خدا شرایط را برای بالفعل شدن فراهم می کند ولی استفاده کردن یا نکردن از این شرایط به اختیار خود انسان بسته است. حال اگر کسی از این شرایط به طور کامل استفاده کرد به مرتبه ای که از آن تنزل نموده است خواهد رسید ولی این مرتبه یقینا پایین تر از مرتبه انبیاء خواهد بود. کمااینکه انبیاء نیز سلسله مراتب دارند ؛ با اینکه همه آنها تمام استعدادهای وجودی خود را به فعلیت رسانده اند. اساسا نظام خلقت، نظام طولی است ؛ و در چنین نظامی محال است همه از نظر وجودی برابرباشند همان طور که نوع موجودات مراتب دارند افراد یک نوع نیز می توانند مراتب داشته باشند بخصوص در مورد انسان .
ضمنا رجعت اولا عمومی نیست و ثانیا برای همه رجعت کنندگان تکامل آور نیست، برخی از مؤمنان بعد از رجعت تکامل می یابند ولی برای برخی از اهل بیت(ع) که رجعت می کنند تکاملی در کار نیست. امام از دیدگاه عرفا و حکمای اسلامی زمانی که به امامت می رسد به تمام معنا بالفعل است و اعمال و عبادات او از باب تجلی کمالات است نه برای اکتساب کمالات. سیر آنها، سیر فی الحق است نه سیرالی الحق.انسان کامل عبادت نمی کند که عبد شود بلکه چون عبد است عبودیت خود را اظهار می کند؛ چنین فاعلی را در حکمت متعالیه فاعل بالتجلی گویند .