قرآن كريم نازل شد تا همه ي انسانها را از ظلمات جهل و ناداني به سوي نور رهنمون گردد.[1] همو رحمتي است از طرف خداي رحيم بر مؤمنين[2] كه به آن عاملاند. در عين حال براي بدكاران ترس و هشدار را به همراه آورده است.[3] كتابي است كه در آن هرچه موجب سعادت و شقاوت انسانها است آورده شده[4] و جز پاكان كسي به حريم و حرم آن راه پيدا نميكند.[5] پس براي دستيابي به اين كتاب شفاي امراض قلب[6]، هم درون را بايد پاك كرد و هم به پاكان واقعي كه در واقع صاحبان اصلي قرآن كريم هستند، توسّل جست و دامن آنها را گرفت تا بهره هاي بزرگي از آن برد.
پيامبر و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و علماي دينشناسي كه از چشمه ي جوشان دانش آنان خود را سيراب كردهاند و در واقع ادامه دهندگان راه آنان و ناشران علوم ايشان و نوّاب عام امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه شريف ـ هستند، وظيفة تفسير و تعليم معارف و علوم قرآن را به عهده دارند.
1ـ پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مفسّر راستن قرآن كريم:
خداوند تبارك و تعالي، تبيين و تفسير را در چندين آيه از قرآن كريم، از وظايف پيامبر شمرده و فرموده است: ما قرآن را نازل كرديم تا آن را بر مردم بيان و تفسير نمايي.
« …وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ [7]؛ بسوي تو قرآن را نازل كرديم تا آن را بر آنها تفسير و تبيين كني.»
از طرفي خداوند در قرآن كريم، اطاعت از پيامبر را قرين اطاعت خويش شمرده[8] و فرموده است: از امر و نهي او پيروي كنيد. [9]بنابراين يكي از وظايف پيامبر، تبيين و تفسير قرآن كريم است و بر مردم نيز واجب است در قول و عمل از او اطاعت كنند.
2ـ امامان رهبران و مفسّران راستين قرآن كريم:
امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ قرآن كريم را تفسير ميكردند[10] و از ديگران نيز ميخواستند كه از آنها در مورد هر مسئلهاي و مطلبي كه ميگويند شاهد قرآني بخواهند.
پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود به اهل بيت من چيزي را (به گمان خود) نسبت ندهيد، چرا كه آنها آگاهترين مردم هستند.[11]خدا در قرآن كريم، راسخون در علم را به عنوان افرادي كه علم و دانش در وجودشان استقرار يافته و ريشه دوانده است معرفي كرده است. و در تفسير برهان بيش از يازده روايت نقل كرده كه راسخان در علم پيامبر و اهل بيت او هستند.[12]قرآن كريم، ميفرمايد: « فَاسْئَلوُا أهلَ الذِّكرِ …[13]؛ از اهل ذكر سؤال كنيد.» از امامان معصوم نقل شده كه منظور از اهل ذكر ما اهل بيت هستيم و در كتاب كافي روايت شده است.[14] در جاهاي ديگر قرآن كريم « الذكر» را به عنوان قرآن معرفي كرده[15] و بدين ترتيب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ اهل قرآن خواهند بود كه در تفسير قرآن كريم بايد به اهل آن رجوع كرد.
3ـ علماء دينشناس مخالف هوي و هوس، ناشران علوم ائمه ـ عليهم السلام ـ و مفسّران قرآن:
امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ همواره مردم را به علماء دينشناس كه علم خود را در عمل به اثبات رسانده بودند ارجاع ميدادند[16] و ميفرمودند اگر اينها نباشند دين كهنه ميشود و از بين مردم ميرود.[17]؛ به عنوان نمونه از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده كه در مورد زرارة كه يكي از ياران عالم و با وفاي حضرت بود، خطاب به مردم فرمودند: هرگاه حديثي را خواستيد به او رجوع كنيد.»
امام صادق ـ عليهالسلام ـ و امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ نيز طبق حديثي مردم را به علماي دينشناسي كه عامل به علم خويش هستند، ارجاع داده و بر آنها واجب دانسته از آنها استفاده كنند.
خداوند نيز وظيفه ي تبيين و تفسير كتاب خويش را بر عهده ي عالمان نهاده[18] و فرموده:
« و خدا پيمان گرفت از آنان كه كتاب به آنها داده شده (عالمان) كه حقايق كتاب آسماني را براي مردم بيان كنيد و كتمان نكنيد.»[19]خلاصه و نتيجه اين كه: خداوند تبارك و تعالي، وظيفه ي تفسير قرآن كريم را بر عهده ي معصومين ـ عليهم السلام ـ و علماء دينشناس گذاشته است.
معرفي منابع جهت مطالعه ي بيشتر:
1ـ آيتالله جوادي آملي، تفسير تسنيم، ، ج 1، ص 31 الي 241.
2ـ مصباح يزدي ،آموزش عقايد، ج 2-1، ص 204 الي 378.
3ـ قرآن در اسلام، علّامه طباطبايي.
پي نوشت ها:
[1] . ابراهيم: 14/ 1، فرقان: 25/ 1، مدثر: 74/ 36.
[2] . يونس: 10/ 57.
[3] . شوري: 42/ 7.
[4] . نحل: 16/ 89.
[5] . واقعه: 56/ 79.
[6] . يونس: 10/ 57.
[7] . نحل: 16/ 44.
[8] . نساء: 4/ 59.
[9] . حشر: 59/ 7.
[10] . حرّ عاملي، وسائلالشيعة،ج1،داراحياءالتراث العربي، 1391 هـ . ق،باب 23و 39 ، صص 291،و 327.
[11] . كمالالدّين و تمام النعمه، ص 253، باب 23.
[12] . ر.ك قريشي، سيّد علي اكبر، قاموس قرآن، ج3، تهران: دارالكتب الاسلامية، ششم، 1372، ص 88.
[13] . نحل: 16/ 43 و انبياء: 21/ 7.
[14] . ر.ك كليني، محمّد بن يعقوب، كافي، ج1، تحقيق علي اكبر غفّاري، تهران: دارالكتب الاسلامية، سوّم، 1388هـ ق، ص 210-212 .
[15] . حجر: 15/ 19.
[16] . ر.ك حرّ عاملي، وسائل الشيعة، ج 18، ص 104 و 105.
[17] . ر.ك همان، ص 103.
[18] . ر. ك جوادي آملي، عبدالله، تفسير تسنيم، ج1، قم: اسراء، سوّم، 1381، ص 132.
[19] . آل عمران: 3/ 187.