طبق آيات و روايات، نظام آفرينش، بهترين نظام مي باشد و خداوند، نيز فياض مطلق است به هر موجودي همان وجود و همان اندازه از كمال و زيبائي را مي دهد كه مي تواند بپذيرد، خداوند متعال مي فرمايد: الذي احسن كل شيء خلقه… او همان كسي است كه هر چه را آفريد نيكو آفريد و به تعبير ديگر بناي كاخ عظيم خلقت را بر نظام احسن يعني بر چنان نظمي استوار كرد كه از آن كاملتر تصور نمي شد. در ميان همة موجودات پيوند و هماهنگي ايجاد کرد و به هر كدام آنچه با زبان حال مي خواستند عطا فرمود.[1]پس لازم است در ابتدا نظام عالم را بشناسيم كه آيا يك نظام قراردادي است يا يك نظام ذاتي؟
آيا معناي خلقت و آفرينش اين است كه خداوند مجموعي از اشياء و حوادث مي آفريند در حالي كه هيچ رابطة وا قعي و ذاتي ميان آنها نيست ،بعد آنها را به صف مي كشد و يكي را پشت سر ديگري قرار مي دهد و نظام عالم پيدا مي شود؟ يا آنكه روابط علل و اسباب با معلولات و مسببات شان طوري است كه قرار گرفتن هر معلول و مسببي در دنياي علت و سبب، عين وجود آن معلول است و به اصطلاح: «مرتبه هر وجود در نظام طولي و عرضي جهان مقوّم ذات آن وجود است» همانند مراتب اعداد كه با جابجا كردن تنها مرتبه عوض نمي شود بلكه ماهيت تغيير مي كند مثلا عدد پنج ماهيتش پنج است، و پنج بودن پنج به اين است كه ميان عدد چهار و شش باشد و فرض وقوع عدد پنج در ميان عدد شش و هشت مساوي است با نبود پنج بلكه آن چه هست هفت است كه در جاي خود قرار دارد. مثلا سعدي، در مرتبه و درجة خاصي از شرائط زماني و مكاني قرار گرفته است كه در نتيجه از لحاظ زماني بر ما مقدم است، آيا سعدي آفريده شده و سپس در آن شرايط خاص قرار گرفته است، و يا وجود سعدي مساوي است با آن درجة خاص در وجود و با همة آن شرايط؟ جدا كردن سعدي از زمان و مكان خود يعني جدا كردن سعدي از خود يعني سعدي، سعدي نباشد. پس نظام موجودات، عين و جود آنها است که از ناحيه ذات حق افاضه مي شود. چون وجود موجودات و مرتبة وجود آنها يكي است ارادة وجود آنها عين ارادة نظام و ارادة نظام، عين ارادة وجود آنها است. و ما امرنا الا واحدة[2]،[3] عليت علت و معلوليت معلول، جعلي و قرار دادي نيست، وقتي (الف) علت (ب) است به خاطر خصوصيتي است كه در ذات الف وجود دارد و آن را علت ب ساخته است و نيز ب كه معلول است خصوصيتي دارد كه بخاطر آن مربوط به الف گشته است. البته اين خصوصيت چيزي جز نحوة وجود آنها نيست، بين علت و معلول يك ارتباط واقعي و حقيقي وجود دارد، اعتباري و قراردادي نيست، عارضي و قابل انتقال نيز نمي باشد. اين ارتباط از ذات علت و ذات معلول، بر مي خيزد. معلول به تمام ذات خود مرتبط با علت است و علت نيز، به تمام ذات خود، منشأ صدور معلول است.
استاد مطهري در عدل الهي در اين باره مي نويسندخداوند زردآلو را زرد آلو نكرده است، بلكه زردآلو را ايجاد كرده است يعني خداوند اشياء را آفريده در حالي که آنها ذاتاً با هم اختلاف دارند، خداوند زمان را آفريده است زمان خاصيت معيني دارد، گذشته و حال و آينده در آن هست، نبايد پنداشت كه در آغاز، زمان را به صورت يك مجموعه كه همة اجزاء آن با هم است آفريده و سپس آن را كش داده و به صورت فعلي در آورده است، در آية شريفة «ربنا الذي اعطي كل شيء خلقه ثم هدي» از كلمه «خلقه» استفاده مي شود، كه هر چيز، خلقت خاصي دارد كه مال خود او است و خدا همان خلقت خاص را به او داده است. حقيقت، اين است كه جهان به همين گونه كه هست، امكان وجود داشته است و در واقع هر جزئي از اجزاء جهان نيز آفرينش معيني درباره آن امكان داشته است و خدا همان آفرينش را به آن داده است. رحمت پروردگار هيچ موجود مستعدي را محروم نمي سازد ولي استعداد و ظرفيّت موجودات هم يكسان نمي باشد. استعدادها مختلف است و اين اختلاف ذاتي جهان است.
استاد مطهري در عدل الهي مي فرمايند: جهان هستي نظامات و قوانين ذاتي و لا يتغير دارد و به موجب آن هر شيء و هر پديدة مكان و موقعيت خاصي دارد و تغيير و تبديل در آن راه ندارد.[4]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. اصول فلسفه و روش رئاليسم، علامه طباطبايي، جلد سوم مقاله هشتم و نهم.
2. عدل الهي، شهيد مطهري.
پي نوشت ها:
[1] . تفسير نمونه، سوره الم سجده آيه 7، شدهم از تفسير نمونه نقل شده در ذيل آيه ذكر شده.
[2] . قمر/50.
[3] . مطهري، مرتضي، عدل الهي، حسينيه ارشاد، چاپخانه اتحاد، 1349، صص 44، 43، 42، 41؛ و اصول فلسفه و روش رئاليسم، ضرورت و مكان، مستفاد از مقاله هشتم و نهم، ج 3، صص 98 و 99.
[4] . همان، ص67.