طلسمات

خانه » همه » مذهبی » خدای شیعه و اهل سنت

خدای شیعه و اهل سنت

یک خاطره !

چند سال پیش با تعدادى از دانشجویان صنعتى شریف و امیرکبیر و علامه براى عمره دانشجویى مشرف شده بودم . در روز زیارت دوره کنار شهداى احد ، گفت و گوى یکى دو تا از بچه هاى دانشجو با یکى از « آنها » برایم جالب بود . « او » بچه ها را از زیارت و نزدیک شدن به محل شهداى احد دور مى کرد و مى گفت « روح ! روح ! ماکو شىء » ( برو برو اینجا چیزى نیست و خبرى نیست ؟ ! ) « توجهوا الى الله » ( فقط توجه شما به خدا باشد ) .

یکى از بچه ها پرسید : خدا کجاست ؟ ! او گفت در آسمانها ! ! اینجا بود که یکى او مى گفت و یکى بچه ها مى گفتند ! !

بچه ها گفتند یعنى خداوند در زمین نیست ؟ او مى گفت نه ! !

بچه هاى گفتند مگر شما معتقد نیستید که خدا همه جا هست ؟ ! او گفت نه ، خدا فقط در آسمانهاست .

بچه ها دوباره پرسیدند : یعنى خدا همه جا نیست ؟ ! او گفت نه ، مگر ممکنه همه جا باشه ؟ ! مگر خدا در حمام هم هست ؟ ! ( ( کم کم بحث دقیقتر شد و همه به فکر رفتند ) )

بچه ها گفتند : شما که میگى در آسمانهاست ، یعنى چى ؟ ! یعنى او در آنجا نشسته است ؟ در کجاى آسمان خدا نشسته ؟ ! آنجا بود که او هم تأملى کرد و به فکر رفت .

یکى که پشت سر بقیه بو د از دور این آیه را خواند :

وَ هُوَ الَّذِى فِى السَّماءِ إِلهٌ وَ فِى الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ ( 1 ) « و اوست که در آسمان خداست و در زمین خداست و هموست سنجیده‌کار دانا »

اینجا بود که دیگر « او » هیچ جوابى نداشت و شرطه ( نیروى نظامى ) بچه ها را متفرق کرد .

واقعیت این است که خدایى که ما قبول داریم با خدایى که آنها قبول دارند متفاوت است

– خداى ما آن مهربان ترین و بخشنده ترین به تمام هستى است که نیاز به خنده و نوازش ندارد .

– خداى ما آن نورى است که پیدایى آسمان ها و زمین به اوست و تجلى او همه جا هست بدون اینکه نیازى به جایى داشته باشد .

– خداى ما آن قدرتمند حاکم بر تمام نظام هستى است که نیاز به دست ، پا ندارد .

آرى خداى ما آن نامحدود بى کرانه اى است که فراگیرنده همه ساحل‌هاست و در وهم و تصور هیچ کس نمى گنجد و با چشم سر دیدن او ممکن نیست و تنها با چشم دل مى توان او را یافت .

منظور ما از حضور خداوند در همه جا ، همان تجلى علم و قدرت و اراده اوست که در همه جاست . ( 2 )

اما خداى آنها در آسمانهاست و با چشم قابل رؤیت است ! مى خندد ! و از عرش چهار انگشت بزرگتر است ! ! و . . .

اینک به گفته ها و نوشته هاى چاپ شده و رایج میان آنها نگاهى گذرا انداخته و آیات نورانى قرآن و سخنان روشنایى بخش پیامبر ( ص ) و امامان ( ع ) اشاره خواهد شد و داورى درستى و نادرستى گفته ها و نوشته ها را بر عهده شما عزیزان خواهیم گذاشت . باشد که با به خاطرسپارى این گونه مطالب در هنگام رویارویى با آنها ، خاطره هاى زیبا و شنیدنى از این سفر معنوى با خود به همراه بیاورید .

بنیانگذار فرقه وهابیت « محمد بن عبدالوهاب » است و او پیرو افکار « ابن تیمیه » مى‌باشد . از این رو به بیان و نقد تفکرات آنان مى‌پردازیم :

جسمانیت خدا

از مسائلى که « ابن تیمیه » به طور رسمى ، به نشر آن همت گماشت ، جسمانیت خداوند و اثبات لوازم آن بود همانند قرار گرفتن بر روى کرسى ، خندیدن ، راه رفتن و مانند این‌هاست .

« ابن تیمیه » مى‌گوید : « و لیس فى کتاب اللَّه و لا سنه رسوله و لاقول أحد من سلف الامه و أئمتها أنه لیس بجسم و أن صفاته لیست اجساماً و اَعراضاً » ( 3 ) « نه در کتاب خدا ، نه در سنت رسول خدا و نه در گفتار یکى از گذشته امت اسلام و پیشوایان امت وجود ندارد که خدا جسم نیست و صفاتش جسمى و عرضى نیست » .

هیئت عالى افتاى سعودى در پاسخ به سوال از جسمانیت خداوند گفته :

« نظراً الى أن التجسیم لم یرد فى النصوص نفیه و لا اثباته فلا یجوز للمسلم نفیه و لا اثباته لان الصفات توقیفیه » ( 4 ) .

« با توجه به این که تجسیم خداوند در نصوص نه نفى شده است و نه اثبات ، مسلمان هم نباید آن را نفى کند یا اثبات . چون صفات خداوند توقیفى است » .

خداى وهابیت مى‌خندد !

ابن تیمیه » در کتاب « عقیده الحمویه » مى‌نویسد :

« خداوند مى‌خندد و در قیامت با خنده بر بندگان خود تجلى مى‌کند » ( 5 ) .

صحیح « بخارى » نیز از « ابو هریره » روایتى از پیامبر نقل مى‌کند که :

یکى از صحابه از میهمانى پذیرایى کرد وقتى نزد پیامبر آمد ، حضرت فرمود : « ضَحَکَ اللهُ اللَّیلَهَ » ( 6 ) « خداوند ( به خاطر مهمانى ) دیشب خندید » .

خداى وهابیت از عرش به زیر مى‌آید

ابن تیمیه مى‌گوید :

« هر شب خداوند به آسمان دنیا فرود مى‌آید و مى‌گوید : آیا کسى هست مرا بخواند و من اجابتش کنم و طالب مغفرتى هست من او را ببخشم و این کار را تا طلوع فجر انجام مى‌دهد » .

او مى‌گوید : « فَمَن أنکَرَ النُّزُولَ أو تَاوَلَ فَهُوَ مُبتَدِعٌ ضَالٌّ » ( 7 ) « کسى که نزول ( خدا از عرش ) را منکر شود یا به تأویل برد بدعت گذارِ گمراه است » .

ابن بطوطه در سفرنامه خود مى‌نویسد :

در مسجد جامع دمشق دیدم ابن تیمیه بر فراز منبر مى‌گفت : « إنَّ اللهَ یَنزِلُ إلَى السَّمَاءِ الدُّنیَا کَنُزُولِى هذَا » « همانان خداوند از آسمان به دنیا نزول مى‌کند همچنان که من فرود مى‌آیم » .

سپس از پله‌هاى منبر پایین آمد .

خداى وهابیت با چشم قابل رؤیت است

ابن تیمیه » در کتاب « منهاج السنه النبویه » مى‌گوید :

عموم منسوبین به اهل سنت بر اثبات رؤیت خداوند اتفاق نظر دارند و اجماع سلف بر این است که ذات اقدس را در آخرت با چشم مى‌توان دید ولى در دنیا قابل رؤیت نیست ( 8 ) .

در حالى که ویژگى هر چیز « دیدنى » آن است که محدودیت و فاصله داشته باشد و خداوند از این گونه عوارض به دور است لذا قابل رؤیت در دنیا و آخرت نیست و در قرآن مجید به طور آشکار مى خوانیم :

لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ ( 9 ) « چشمها او را درنمى‌یابند و اوست که دیدگان را درمى‌یابد و او لطیف آگاه است »

و نیز در نهج البلاغه امام على ( ع ) مى خوانیم : « لا تراه العیون بمشاهده العیان ، ولکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان » « چشم ها او را نمى بینند ولیکن قلبها او را با حقیقت ایمان درک مى کنند » ( 10 )

دست خدا

در قرآن مجید مى خوانیم : « إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا » ( 11 ) « در حقیقت کسانى که با تو بیعت مى‌کنند جز این نیست که با خدا بیعت مى‌کنند دست‌خدا بالاى دست‌هاى آنان است پس هر که پیمان‌شکنى کند تنها به زیان خود پیمان مى‌شکند و هر که بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند به زودى خدا پاداشى بزرگ به او مى‌بخشد »

بدیهى است عبارت « دست خدا بالاى دست آنها » از آن است که بیعت با پیامبر ( ص ) یک بیعت الهى است . گویا دست خدا بالاى دست آنها قرار گرفته است و به عبارتى قدرت و نصرت مافوق خداوند یارى دهنده مؤمنان است ( 12 )

در حالى که آنها با کژاندیشى براى خداوند « دست » فرض کرده‌اند ( 13 ) اگرچه وقتى از چگونگى دست براى خدا از آنها پرسیده مى شود ، مى‌گویند مانند دست ما نیست ولى بالاخره دست دارد ! !

پى نوشت ها

. 1 زخرف ( 43 ) ، آیه . 2

. 84 باید دانست که مقام اسماء و صفات از مقام ذات سرچشمه گرفته است . اما مقام ذات ، آن مقام غیب الغیوب است که به هیچ حد و حدود و تصور و تعریفى نیاید .

. 3 التأسیس فى رد اساس التقدیس ، ج 1 ، ص . 4

. 101 فتاوى اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه و الافتاء ، ج 3 ، ص . 5

. 227 مجموعه الرسائل الکبرى ، رساله یازدهم ، ص . 6

. 451 صحیح بخارى ، ج 4 ، ص 266 کتاب المناقب ، باب مناقب الانصار صحیح بخارى ، ج 3 ، ص 210 کتاب الجهاد باب وجوب النفیر صحیح مسلم ، ج 6 ، ص 4 کتاب الاماره باب بیان الرجلین یقتل احدها الاخر .

. 7 مجموع الرسائل الکبرى ، رساله یازدهم ، ص . 8

. 451 مختصر منهاج السنه ، ج 2 ، ص . 9

. 240 انعام ( 6 ) ، آیه . 10

. 103 نهج البلاغه ، ج 2 ، خطبه 179 ، ص 99 ، تحقیق شیخ محمد عبده ، چاپ بیروت .

. 11 فتح ( 48 ) ، آیه . 12

. 10 . ک : تفسیر نمونه ، ج 22 ، ص . 13

. 44 . ک : ابن تیمیه ، الرساله التدمریه ، ص . 90

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد