خانه » همه » مذهبی » خدا بارها دعای فرعون را مستجاب کرد. گفته شد؛ فرعون در نهایت تنها به این دلیل غرق شد که به جای درخواست مستقیم از پروردگار، موسی(ع) را واسطه قرار داد! آیا این مطلب صحیح است و با شفاعت ناسازگار نیست؟!

خدا بارها دعای فرعون را مستجاب کرد. گفته شد؛ فرعون در نهایت تنها به این دلیل غرق شد که به جای درخواست مستقیم از پروردگار، موسی(ع) را واسطه قرار داد! آیا این مطلب صحیح است و با شفاعت ناسازگار نیست؟!

این پرسش را باید به دو بخش تقسیم کرد:
1. آیا دعاهای اجابت شده فرعون بدون واسطه بود، یا این‌که فرعون، در آن موارد نیز موسی(ع) را واسطه قرار داد؟
بنابر آیات قرآن؛ فرعونیان، نافرمانی‌های بسیاری انجام دادند که به دنبال آن، خداوند عذاب‌های مختلفی را بر آنها فرود آورد:
«پس ما طوفان و هجوم ملخ و شپش و قورباغه و آلوده شدن وسایل زندگى به خون که عذاب‌هاى گوناگونى بود را به سوى آنان فرستادیم، باز هم تکبّر و سرکشى کردند و گروهى مُجرم و گناه‌کار بودند».[1]
اینها بلایای بزرگی بود که بر فرعونیان نازل شد. آنها خوب می‌دانستند که خود و خدای پوشالی آنها، توان دفع این حوادث غیر مترقبه را ندارند و به همین جهت به موسی(ع) متوسل شدند که از خدای خود، برطرف‌شدن این مشکلات را بخواهد:
«و هرگاه عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: اى موسى! پروردگارت را با استفاده از پیمانى که با تو دارد [و آن مستجاب کردن دعاى توست‏] براى ما بخوان که اگر این عذاب را از ما برطرف کنى یقیناً به تو ایمان می‌آوریم و بنی‌اسرائیل را با تو روانه می‌کنیم».[2]
به دنبال این درخواست‌ها بود که در هر مرحله، به واسطه موسی(ع)، خداوند عذاب را از آنان برداشت.[3]
بنابر این، فرعونیان خود از خداوند درخواست نکردند، بلکه در هر مرحله به موسی(ع) متوسل گشته و او را واسطه میان خود و پروردگار قرار دادند و این همان توسلی است که ما شیعیان آن‌را قبول داریم.
2. آیا روایتی داریم مبنی بر این‌که فرعون در زمان غرق شدن، به موسی(ع) متوسل شد و به همین جهت پروردگار دعایش را اجابت نکرده و فرموده که اگر یک‌بار از من درخواست می‌کرد، دعایش را اجابت می‌کردم؟!
در روایتی از امام رضا(ع) چنین نقل شده است: «…وَ لِعِلَّةٍ أُخْرَى أَغْرَقَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِرْعَوْنَ وَ هِیَ أَنَّهُ اسْتَغَاثَ بِمُوسَى لَمَّا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ وَ لَمْ یَسْتَغِثْ بِاللهِ فَأَوْحَى اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا مُوسَى مَا أَغَثْتَ فِرْعَوْنَ لِأَنَّکَ لَمْ تَخْلُقْهُ وَ لَوِ اسْتَغَاثَ بِی لَأَغَثْتُه‏»؛[4] فرعون وقتى در آستانه غرق شدن قرار گرفت، به جای آن‌که از خداوند طلب یاری نماید، به موسی پناهنده و از او طلب یاری نمود؛ از این‌رو، خداوند به موسی(ع) فرمود: اى موسى فرعون را پناه ندادی؛ زیرا او را نیافریدى، و اگر به من پناه آورده بود، البته به فریادش رسیده بودم.
این روایت را که شیخ صدوق نقل کرده، اگرچه بنابر پذیرش دیدگاهی درباره احادیث منقول از مشایخ شیخ صدوق،[5] قابل پذیرش است؛ اما از جهت محتوایی دارای اشکالاتی بوده و پذیرش سند لزوماً به معنای پذیرش ظاهر محتوای آن نیست. اشکالات محتوایی این روایت، عبارت است از: 
الف) گزارش موجود در آن برخلاف گزارشی است که در قرآن آمده است: «هنگامى که بلاى غرق شدن، او را فروگرفت، گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودى جز همان که بنی‌اسرائیل به او ایمان آوردند، نیست و من از تسلیم‌شدگان [در برابر فرمان‌هاى حق‏] هستم».[6]
بنابر تصریح این آیه، فرعون اعلام مسلمانی را به صورت مطلق بیان می‌کند تا ایمان خود به خداوند را وسیله‌ای برای نجات از غرق قرار دهد و در این درخواست نیز موسی(ع) هیچ نقشی نداشته و از آن‌حضرت تقاضایی برای واسطه‌شدن نمی‌شود.
ب) علاوه بر این، بر اساس صریح قرآن، دعای او تنها بدین جهت مورد پذیرش قرار نگرفت که بعد از مشاهده این همه معجزات و سرکش در هر مرحله، اکنون که عذاب نهایی رسید، ایمان او دیگر برایش نفعی نداشته؛ زیرا تنها از روی ترس و اجبار بود: «[به او گفته شد:] اکنون [که به نابودى خود یقین دارى و زمان بازگشت به خدا سپرى شده ایمان می‌آورى؟!] در حالى‌که پیش از این عصیان می‌ورزیدى و از تبهکاران بودى؟».[7]
ج) حتی اگر فرعون به موسی(ع) توسل می‌کرد، نمی‌توان تنها به همین دلیل تقاضای او را رد کرد، زیرا اصل توسل به پیامبران و امامان معصوم(ع) و اولیای الهی، در قرآن و سنت مورد تأیید قرار گرفته و بدان سفارش شده است.[8] مگر آن‌که گفته شود که فرعون از موسی(ع) نخواسته بود که نقش واسطه را ایفا کند، بلکه مستقیماً از خود او تقاضای کمک کرده بود.

[1]. اعراف، 133.
[2]. اعراف، 134.
[3]. اعراف، 135: «پس هنگامی که تا مدت معینی عذاب را از آنان برداشتیم، باز هم پیمان‌شکنی کردند».
[4]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 59، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 78، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق. 
[5]. بسیاری از عالمان معتقدند که مشایخ(اساتید) صدوق همه از ثقاتند. و نقل صدوق از آنها، خود دلیل بر توثیق است. برای نمونه؛ ر. ک: عاملى(شهید ثانى)، زین الدین بن على‌، مسالک الافهام إلى تنقیح شرائع الإسلام‌، ج 2، ص 23، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة‌، چاپ اول‌، 1413ق؛ موسوی عاملى، محمد بن على،‌ مدارک الاحکام فی شرح شرائع الإسلام‌، ج 6، ص 84، بیروت، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول،‌ 1411ق.
[6]. یونس، 90.
[7]. یونس، 91.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد