افراد بشر در بهره گيري از مواهب خلقت برابر نيستند؛ چرا كه انسان ها از نظر نيروي جسماني، استعداد، هوش، توارث امكانات مادي و ديگر مواهب يكسان نيستند. گروهي داراي زندگي راحت و گروهي ديگر جز سختي و زجر از اين دنيا، چيزي نمي بينند. اين تفاوت ها و اختلافها في الجمله از سنن حتمي آفرينش است كه از روي حكمت و مصلحت از سوي آفريدگار حكيم و دانا مقدر شده تا انسان ها به يكديگر احساس نياز كنند و در زندگي يكديگر را ياري دهند و در خدمت هم قرار گيرند. چنانچه اين تفاوت ها نبود، زندگي اجتماعي ميسر نمي شد و تار و پود اجتماع از هم مي گسست و فعاليت و نشاط به ركود و افسردگي مبدل مي گشت.[1]علاوه بر اين يكي ديگر از اسرار تفاوت ها «ابتلا و آزمايش» افراد است، كه زمينه اي است براي تكامل و خودسازي انسان ها و اين تفاوت ها براي اين است كه معلوم گردد انسان چگونه از امكانات خدادادي بهره برداري مي كند و اگر اين نابرابريها نبود زمينة ابتلاء و امتحان از ميان مي رفت. در قرآن نيز خداوند فرموده است: اگر خدا مي خواست همه شما را امت واحده و يكسان قرار مي داد، ولي خدا مي خواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد.[2]پس خداوند متعال با هر چيزي بندگان خود را با توجه به مصلحت و ظرفيت افراد امتحان مي كند، چه از قبيل امراض و فقر و ذلت و ادبار دنيا باشد يا مقابل اين موارد مثل ثروت، سلامتي و… و در ابتلاء به بلايا و كمبودها، غرض و مصلحت هايي دارد كه ما بدانها اشاره مي كنيم.
1. ياد حق و تضرع به درگاهش: يكي از غرض هاي ابتلاء بندگان اين است كه آنها در اين ابتلاء و گرفتاريها به ياد حق افتند و مناجات و تضرع به درگاهش نمايند و مانوس با ذكر و فكر او گردند؛ چرا كه تنها راه كمال انسان همين انس با ياد و ذكر حق تعالي است. و اين طبيعي بشر است كه در وقت بليات بر ركني كه احتمال نجات در او مي دهند پناه مي برند و بدان متوجه مي شوند و انقطاع به مقام مقدس او پيدا مي كنند.[3]مي توان گفت كه چون انبياء و اولياء به نور باطني، يافته اند كه حق تعالي بر اين عالم، نظر لطف دارد از اين جهت فقر و ابتلاء را به راحتي و ثروت اختيار كرده اند. چنانكه در حديث است كه جبرئيل كليد خزائن ارض را به خدمت حضرت رسول ـ صلي الله عليه و آله ـ آورد و عرض كرد در صورت اختيار آن، باز از مقامات اخروي شما چيزي كم نخواهد شد؛ ولي حضرت براي تواضع از حق تعالي قبول نفرمودند و فقر را اختيار كردند.[4]2. وصول به درجات: همان طور كه در اخبار نيز اشاره شده، براي مومنان درجاتي است كه به آنها نائل نشوند مگر با بليات و امراض و آلام. حضرت امام صادق ـ عليه السلام ـ در اين زمينه فرموده اند: هر آينه براي بنده، درجه اي پيش خدا مي باشد كه نمي رسد به آن مگر به دو خصلت: رفتن مالش يا بليه در جسمش.[5] و در جايي ديگر فرموده اند: همانا بزرگي فرد با بزرگي بلا است و خداوند قومي را دوست ندارد، مگر آنكه خداوند آنها را مبتلا كند.[6]3. انزجار از عالم فاني: هر عملي كه از انسان واقع مي شود از آن يك اثري در نفس واقع مي شود، چه اعمال حسنه باشد يا سيئه، و چه از سنخ لذائز باشد يا از سنخ الام؛ مثلاً از هر لذتي كه انسان مي برد در نفس اثري از آن واقع مي شود و ايجاد علاقه و محبتي نسبت به آن مي شود و توجه نفس به آن افزون مي گردد، و هر چه در لذات بيشتر غوطه زند، علاقه و حب نفس بر اين عالم شديدتر مي گردد و ريشه محبت بيشتر مي گردد، و هر چه توجه به دنيا بيشتر گردد به همان اندازه توجه به حق و عالم آخرت كم رنگ تر مي گردد.
بنابراين حق تعالي، عنايت و الطافش به هر كس بيشتر باشد او را بيشتر از اين عالم و زخارف آن پرهيز مي دهد و امواج بليات و فتن را بر او بيشتر متوجه مي فرمايد، تا اينكه روحش از اين دنيا منصرف و منزجر گشته و به مقدار ايمانش به عالم باقي روآورد و اگر نبود از براي تحمل شدت ابتلاء، مگر همين يك جهت هر آينه كفايت مي كرد.[7]حضرت باقر ـ عليه السلام ـ فرموده اند: همانا خداي تعالي مؤمن را به وسيلة بلا تفقد كند هم چنانكه مردي عيال خود را به وسيله هديه از سفر تفقد كند و هر آينه او را از دنيا، پرهيز دهد همچنانكه طبيب مريض را پرهيز دهد.[8]4. شدت بليات تابع شدت ادراك است.
در حديث آمده كه: «و من سخف دينه و ضعف عقله قل بلاء»،[9] هر كه دين و عقلش ضعيف باشد ابتلائش كمتر خواهد بود.
پس كساني كه عقلشان ضعيف و كم ادراك هستند به مقدار ضعف عقل و ادراك خود، بليات و گرفتاري مي بينند، بر خلاف كساني كه عقلشان كامل و اداركشان شديد است كه به مقدار كمال عقل و شدت ادراك خود، بليات روحاني آنها زياد است و هر چه ادراك كاملتر و روحانيت قوي تر باشد، بليات بيشتر و ادراك و ناملايمات افزون گردد.[10]از امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است كه: «همانا چنين است كه مؤمن به اندازه كارهاي نيكويش مبتلا مي شود؛ پس كسي كه دين او درست باشد و كار او نيكو باشد، بلاي او سخت گردد و اين براي اين است كه خداي متعال دنيا را براي مؤمن ثواب قرار نداده است و نه سزا براي كافري، و كسي كه دينش است و عقلش، ضعيف است بلايش كم باشد و همانا بلا به سوي مؤمن پرهيزگار از باران به سوي آرامگاه زمين تندتر است».[11]و در آخر گفتني است كه نوع گرفتاريها نيز روي اصول و مصلحت هايي است كه خداي متعال براي بندگان خود مقرر فرموده است و هر كس را بنابر مصلحت هايي از راههايي به امتحان مي كشد و انسان بايد سعي كند با توكل به خدا در هر حالي از امتحان موفق بيرون آيد. و در احاديث آمده است كه خداوند بر اساس مصلحت هايي بندگان خود را به امتحان مي كشد و بنده اي كه با فقر سازگارتر باشد با فقر و بنده اي كه با دارايي سازگار تر باشد با دارايي امتحان مي كند.
نكتة پاياني:
تمام مطالبي كه گفته شود راجع به اصل امتحانات الهي و شدت و ضعف آنهاست، اما دربارة فرض سوال شما كه فرموديد بعضي راهها مثل تربيت بچه راحت و بعضي مثل مبارزه با نفس سخت است، توجه به اين نكته داشته باشيد كه معلوم نيست مثلاً تربيت فرزند راحت تر از مبارزه با هواي نفس باشد اگر تربيت اسلامي باشد، بايد پدر و مادر از قبل از انعقاد نطفه به اموري كه خود يك نوع تهذيب نفس است دقت داشته باشند؛ اموري از قبيل لقمه اي كه مي خورند، حرفي كه مي زنند، مجالسي كه شركت مي كنند، رابطه اي كه با قرآن دارند و… و بعد از انعقاد نطفه در زمان بارداري، در زمان بچه داري كه نمونه هايي از مادران داريم كه حتي يك بار بدون وضو به بچه شير نداده اند و اين كار كمي نيست كه انسان حدود دو سال بدون وضو نباشد، حتي نيمه هاي شب كه مكرر بايد براي آرام و سير كردن بچه تجديد وضو نمايند.
نكته ديگر اينكه خداوند پاداش و جزائي هم كه براي عمل بندگان در نظر مي گيرد مسلماً بر حسب «فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره و من يعمل مثقال ذرة شراً يره» مي باشد؛ يعني هر كس مثقال ذره اي خوبي انجام دهد آنرا خواهيد ديد و هر كس مثقال ذره اي بدي كند آنرا خواهد ديد. به اين ترتيب خداوند شدت و راحتي امتحانات بندگانش را در نظر خواهد گرفت و بر حسب ميزان اخلاص، عمل و …. جزا خواهد داد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. چهل حديث، امام خميني (ره)، نشر موسسه تنظيم و نشر آثار امام (ره)، فصل 15.
2. نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي، آيت الله مهدوي كني، نشر دفتر، فرهنگ اسلامي.
3. امتحان سنت الهي و عامل تكامل، حسين شفائي، نشر خود مولف، قم.
پي نوشت ها:
[1] . مهدوي كني، نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي، نشر دفتر فرهنگ اسلامي، چاپ هفتم، 1376، ص 156.
[2] . همان، ص 657.
[3] . موسوي خميني، سيد روح الله، چهل حديث، نشر موسسه تنظيم و نشر آثار امام (ره)، چاپ بيستم، ص 241.
[4] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول الكافي، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، ج 2، ص 122، حديث 8.
[5] . همان، ج 2، ص 257، حديث 23.
[6] . همان، ج 2، ص 252، حديث 3.
[7] . موسوي خميني، سيد روح الله، چهل حديث، ص 240.
[8] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول الكافي، ج 2، ص 255، حديث 17.
[9] . همان، ج 2، ص 252، حديث 2.
[10] . چهل حديث، ص 246.
[11] . الكافي، ج 2، ص 259، حديث 29.