خرافه

واکاوی اعتقاد به نحوست بعضی از ایام

از حال بد تا حال خوب

هر چه انسان عوامل بیرونی را در سعادت و شقاوت خود مؤثرتر بپندارد و سعادت و شقاوت (موفقیت و عدم موفقیت دنیوی و اخروی) خود را به آنها نسبت دهد و از نسبت سعادت و شقاوت به رفتارهای خود غافل شود، مسیر را به‌اشتباه رفته و فرصت‌های لازم برای رسیدن به موفقیت را یکی پس از دیگری ازدست‌داده است. همه حرف این است که اگر عاقلانه بخواهیم به اتفاقات اطرافمان نگاه کنیم باید عوامل بیرونی اتفاقات را در کنار عوامل شخصی و درونی ببینیم.

dsdsdsds - خرافه

شاید تاکنون از این زاویه که قرار است الان درباره آن صحبت کنیم به موفقیت انسان‌ها نگاه نکرده باشید. به‌راستی چرا برخی انسان‌ها درصد موفقیت بالایی دارند و برخی دیگر نه؟ به نظر شما چرا برخی افراد با تمرکز بالا و به‌دوراز بهانه‌تراشی و اموری که حتی می‌تواند پایه خرافی داشته باشد به دنبال کیفیت‌بخشی هر چه بیشتر زندگی خود هستند؟

در پاسخ به این سوال یک فرمول کلی وجود دارد که انسان هرچه بیشتر زمینه‌های رسیدن به موفقیت را به امور بیرونی نسبت دهد، چون امور بیرونی عمدتاً و یا معمولاً از کنترل او خارج هستند، او از موفقیت دورتر شده است و کنترلش بر آن کمتر خواهد شد.

نمی‌توان گفت کیفیت‌بخشی به زندگی، به امور بیرونی مربوط نیست که قطعاً این حرف، حرف درستی نیست چراکه در احادیث به عوامل بیرونی در سعادت و شقاوت افراد اشارات متعددی شده است که در اینجا برای نمونه به حدیث نورانی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اشاره می‌کنیم که ایشان می‌فرمایند: «کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى اَلْفِطْرَةِ حَتَّى یَکُونَ أَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ أَوْ یُنَصِّرَانِهِ أَوْ یُمَجِّسَانِهِ؛[1] هر نوزادى بر اساس فطرت توحیدى متولد مى‌شود، این پدر و مادر اویند که وى را یهودى، یا مسیحى و یا مجوسى مى‌نمایند.» اما بیان این مطلب نباید ما را از این اصلی کلی غافل سازد که اصلی‌ترین مؤلفه در سعادت و شقاوت انسان مربوط به خود انسان و تلاشی است که او در زندگی خود انجام می‌دهد. قرآن کریم نیز به این قاعده کلی اشاره می‌کند و بیان می‌دارد: «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَی؛[2] و این‌که براى انسان جز آنچه تلاش کرده، (بهره دیگرى) نیست.»

هر چه انسان عوامل بیرونی را در سعادت و شقاوت خود مؤثرتر بپندارد و سعادت و شقاوت (موفقیت و عدم موفقیت دنیوی و اخروی) خود را به آنها نسبت دهد و از نسبت سعادت و شقاوت به رفتارهای خود غافل شود، مسیر را به‌اشتباه رفته و فرصت‌های لازم برای رسیدن به موفقیت را یکی پس از دیگری ازدست‌داده است. همه حرف این است که اگر عاقلانه بخواهیم به اتفاقات اطرافمان نگاه کنیم باید عوامل بیرونی اتفاقات را در کنار عوامل شخصی و درونی ببینیم.

حال سوال اینجاست که عوامل بیرونی که می‌توانند بر سعادت و شقاوت انسان مؤثر افتند کدامند؟
 

حد و حدود عوامل بیرونی مؤثر بر سعادت و شقاوت انسان

برخی از عوامل بیرونی که مؤثر بر سعادت و شقاوت انسان هستند ملموس هستند و به‌راحتی می‌توان آنها را تجربه کرد و برایشان استدلال عقلی مطرح نمود؛ عوامل بیرونی مانند تربیت پدر و مادر، محیطی که انسان در آن زندگی می‌کند، دوستانی که فرد با آنها دوستی می‌گیرد همه از عوامل بیرونی و البته ملموسی هستند که هم برای تأثیر مثبت یا منفی‌شان می‌توان به دلایل عقلی و تجربی رجوع کرد و هم به دلایل شرعی؛ برای نمونه در مسأله دوستی که به‌عنوان یکی از عوامل مهم بیرونیِ مؤثر بر سعادت و شقاوت انسان مطرح است قرآن کریم با روش انذار که روشی عقلی است و به تبعات رفتار توجه می‌دهد، به زیبایی بیان می‌فرماید: «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً* یا وَیْلَتی‏ لَیْتَنی‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً؛[3] و روزى را که آن کسى که از هدایت پیامبر بى‌بهره بوده و بر خود ستم کرده است، دست‌هاى خود را از پشیمانى به دندان مى‌گزد و مى‌گوید: اى کاش، با رسول خدا راهى به‌سوی هدایت برگرفته بودم* اى واى بر من! کاش فلانى را دوستِ خود نگرفته بودم.»

 در سمت مقابل برخی دیگر از عوامل مؤثر بر سعادت و شقاوت انسان خصوصاً در بعد بدیمنی و نحسی نیز وجود دارند که به میزان دستة اول ملموس نیستند که بتوان برای آن استدلال عقلی اقامه کرد بنابراین در این‌گونه موارد باید به سراغ حدود شرعی رفت و از شرع که مبنای وحیانی دارد استفاده نمود.

علامة طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه 19 و 20 سورة قمر بیان می‌دارد: «در سعادت و نحوست ایام: نحوست روز و یا مقدارى از زمان به معنا است که در آن زمـان به‌غیراز شر و بدى حادثه‌اى رخ ندهد و اعمال آدمى و یا حداقل نوع مخصوصى از اعمال براى صاحب عمل برکت و نتیجه خوبى نداشته باشد و سعادت روز درست برخلاف این است و ما به‌هیچ‌وجه نمى‌توانیم بر سعادت روزى از روزها و یا زمانى از زمان‌ها و یا نحوست آن اقامه برهان کنیم، چون طبیعت زمان ازنظر مقدار، طبیعتى است که اجزا و ابعاضش مثل هم هستند و خلاصه یک‌چیزند، پس ازنظر خودِ زمان فرقى میان این روز و آن روز نیست تا یکى را سعد و دیگرى را نحس بدانیم و اما عوامل و عللى که در حدوث حوادث مؤثرند و نیز در به ثمر رساندن اعمال تأثیر دارند، از حیطه علم و اطلاع ما بیرون‌اند، ما نمى‌توانیم تکه‌تکه زمان را با عواملى که در آن زمان دست در کارند بسنجیم تا بفهمیم آن عوامل در این تکه از زمان چه عملکردى دارند و آیا عملکرد آنها طورى است که این قسمت از زمان را سعد می‌کند یا نحس و به همین جهت است که تجربه هم به‌قدر کافى نمى‌تواند راه گشا باشد، چون تجربه وقتى مفید است که ما زمان را جداى از عوامل در دست داشته باشیم و با هر عاملى هم سنجیده باشیم تا بدانیم فلان اثر، اثر فلان عامل است و ما زمان جداى از عوامل نداریم و عوامل هم براى ما معلوم نیست.»[4]

با این بیان علامة طباطبایی علم و تجربه در نحوست و سعادت ایام راهی ندارد بنابراین باید به سراغ نقل رفت و نظر نهایی را از آن مطلع شد. در آیات و روایات به نحوست و میمنت برخی زمان‌ها اشاراتی وجود دارد که برای نمونه می‌توان به آیة 41 سوره فصلت اشاره کرد که خداوند تبارک‌وتعالی می‌فرمایند: «فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی أَیَّامٍ نَحِسَاتٍ؛ ما هم بر هلاک آن قوم عاد باد تندی در ایّام نحس شوم فرستادیم.» و یا روایاتی که تقسیم اوقات هفته به جهت شومی و میمونی آمده است، امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند:  اَلسَّبْتُ لَنَا وَ اَلْأَحَدُ لِشِیعَتِنَا وَ اَلْإِثْنَیْنِ لِأَعْدَائِنَا وَ اَلثَّلاَثَاءُ لِبَنِی أُمَیَّةَ وَ اَلْأَرْبِعَاءُ یَوْمُ شُرْبِ اَلدَّوَاءِ وَ اَلْخَمِیسُ تُقْضَى فِیهِ اَلْحَوَائِجُ وَ اَلْجُمُعَةُ لِلتَّنَظُّفِ وَ اَلتَّطَیُّبِ وَ هُوَ عِیدُ اَلْمُسْلِمِینَ؛[5] شنبه براى ما و یک‌شنبه براى شیعیان ما و دوشنبه براى دشمنان ما و سه‌شنبه براى بنى امیه و چهارشنبه روز خوردن دواست و در پنجشنبه حاجت‌ها روا مى‌شود و روز جمعه براى نظافت کردن و عطر زدن است و آن عید مسلمانان است.

ذیل همین روایات تحقیقات گسترده‌ای انجام شده است که به مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنیم.
با توجه به بیاناتی که علامه طباطبایی در ذیل آیه 41 سوره فصلت دارند ایشان بیان می‌نمایند: «هرچند از سیاق داستان قوم عاد که این دو آیه مربوط بدانست استفاده مى‌شود که نحوست و شئامت مربوط به خود آن زمانى است که در آن زمان باد به‌عنوان عذاب بر قوم عاد وزید و آن زمان هفت شب و هشت روز پشت سر هم بوده که عذاب به‌طور مستمر بر آنان نازل مى‌شده اما برنمی‌آید که این تأثیر و دخالت زمان، به نحوى بوده که با گردش هفته‌ها دوباره آن زمان نحس برگردد.»[6]

شؤومت یا میمنت یک روز یا ایام خاص، ذاتی آن روز یا ایام نیست بلکه عارضی است و رفتار یا اتفاق خاصی که در ظرف زمانی آن روز انجام شده است باعث عارض شدن آن دو وصف شده است و گاه تأکید روایات بر برخی از آن روزها اسبابی بر مقابله با دشمنان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بوده است. به‌عنوان‌مثال «در منابع حدیثی شیعه، روایاتی دال بر نحوست روز دوشنبه وجود دارد. صدور این احادیث در تقابل با حرکت سیاسی بنی‌امیه صورت گرفته است که بدین روز، به سبب مصادف بودن آن با شهادت ابا‌عبدالله (علیهم‌السلام) تبرک جسته و سبب دروغینِ میلاد نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را برای شرعی جلوه دادن آن مطرح می‌ساختند؛ اما ائمة شیعه در مقابل آنان، این روز را مصادف با روز وفات نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بوده است منحوس اعلام فرموده و شیعیان خود را از تبرک جستن بدان باز می‌داشتند.»[7]  

قدم‌های استوار عمل

حقیقت این است که اگر نحوستی در کار بوده است از عملی بوده که سابقاً در آن زمان انجام شده است و این اعمال ما هستند که می‌توانند زمان‌ها و عمل می‌تواند بر عوامل بیرونی پلید غلبه کند و حتی در گامی استوارتر عوامل منحوس و پلید را از بین ببرد و مکان و زمان را تحت تأثیر خود قرار دهد و آنها را میمون و متبرک کند.

شرافت انسان‌ها و رفتارهای درست آنها می‌تواند مکان‌ها و زمان‌ها را تحت تأثیر خود قرار دهد و همان‌گونه که مکان و زمانی به سبب عمل پلید انسان‌ها شومی پیدا کرده است، متبرک شود و این همان چیزی است که باید در نگاه ما شکل بگیرد که حرف اول را عمل ما می‌زند و نحوست و میمنت ایام آن‌قدری تأثیرگذار نیستند که عمل یک فرد می‌تواند تأثیر بگذارد.

رفع محدودیت‌ها، نحوست‌ها، شئومت‌های مکانی و زمانی و در یک‌کلام ایجاد برکت در حیات دنیایی و اخروی به عمل انسان بستگی دارد. حسن ختام این بحث یک آیه زیبا در قرآن کریم است: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ او انْثى‏ وَ هُوَ مُومِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ اجْرَهُمْ بِاحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُون؛ هر کس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، درحالی‌که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم و پاداشی بهتر از کردارشان عطا خواهیم کرد.»

 

پی‌نوشت

[1]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلی، جلد 1, صفحه 332، انتشارات دارالکتاب الاسلامی، بیروت.
[2]. سوره نجم، آیه 39.
[3] سوره فرقان، آیه 27 و 28.
[4]. ترجمه تفسیر المیزان، نویسنده: محمدحسین طباطبائی، ج 19، ص 115 و 116، مترجم محمدباقر موسوی همدانی انتشارات دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۷۴.
[5]. الخصال، نویسنده: محمد بن علی این بابویه، جلد 2، صفحه 95، مترجم: یعقوب جعفری، انتشارات نسیم کوثر، قم، 1382.
[6]. ترجمه تفسیر المیزان، نویسنده: محمدحسین طباطبائی، ج 19، ص 116، مترجم محمدباقر موسوی همدانی انتشارات دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۷۴
[7]. مقاله: بررسی روایات نحوست روز دوشنبه، نویسندگان: حسن نقی زاده مرضیه روستا، حدیث پژوهی سال هفتم پاییز و زمستان 1394 شماره 14

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد