طلسمات

خانه » همه » مذهبی » خلاصه‌ای از زندگی‌نامه یعقوب نبی(ع) را بیان کنید؟

خلاصه‌ای از زندگی‌نامه یعقوب نبی(ع) را بیان کنید؟

پاسخ اجمالی

حضرت یعقوب(ع) از پیامبران بزرگ الهی بود که قوم بنی‌اسرائیل از فرزندان و نوادگان او بودند. یعقوب(ع) پسر اسحاق(ع) و نوه ابراهیم(ع)، بر اساس برخی گزارش‌ها مادرش «رفقا بنت بتوئیل بن ناحور بن آزر» نام داشت. بر اساس آنچه قرآن کریم بیان می‌کند، مکتب و آیین یعقوب(ع) در راستای‌ دعوت‌ توحیدی‌ جدش ابراهیم(‌ع) بود. یعقوب(ع) در آزمایشی بزرگ دچار فراق طولانی فرزندش یوسف(ع) شد، اما سرانجام این فراق پایان یافت و هفده سال بعد از پایان فراق در سن 140، 147 و یا 170 سالگی در مصر از دنیا رفت. طبق وصیت او، یوسف(ع) پیکرش را به فلسطین برده و در کنار قبر ابراهیم(ع) و اسحاق(ع) واقع‌ در مَکفیله‌(شهر الخلیل) دفن کرد.

پاسخ تفصیلی

حضرت یعقوب(ع) یکی از پیامبران بزرگ الهی و سر سلسله‌ی قوم بنی‌اسرائیل است. از تاریخ دقیق تولدش اطلاعاتی در دست نیست، اما تولد او به پدربزرگش ابراهیم(ع) بشارت داده شده بود: «همسر او(ابراهیم) در حالی‌که ایستاده بود [از شنیدن گفت‌وگوى فرشتگان با ابراهیم‏] خندید. او را به اسحاق و پس از اسحاق به یعقوب مژده دادیم».[1]

نسب حضرت یعقوب(ع)

حضرت یعقوب پسر حضرت اسحاق(ع)[2] و نوه حضرت ابراهیم(ع)[3] است. نام مادرش «رفقا بنت بتوئیل بن ناحور بن آزر» بود.[4] خدا به اسحاق وحى فرمود که من از شکم «رفقا» دو امت و دو قوم بزرگ بیرون می‌آورم و فرزند کوچک را از فرزند بزرگ، بزرگ‌تر می‌سازم. عیسو(عیصو، عاص) و یعقوب دوقلو بودند، اما عیسو قبل از یعقوب به دنیا آمد.[5]

نام و القاب

واژه «یعقوب» از ریشه‌ی «عقب» و به معناى «پاشنه» است.[6] گفته می‌شود از آن‌جا که یعقوب بعد از برادر دوقلوی خود «عیسو»[7] به دنیا آمد، او را یعقوب نامیدند.

لقب یعقوب(ع)، اسرائیل است. در مورد فلسفه‌ی این لقب، چند وجه ذکر شده است:

  1. «اسر» به معنای بنده است و «ایل»؛ یعنی خدا؛ از این‌رو که یعقوب(ع) بنده خوب خدا بود، او را چنین نامیدند.[8]
  2. از آن‌جا که حضرت یعقوب(ع) یکی از اجنه به نام «ایل» که چراغ بیت المقدس را خاموش می‌کرد، را اسیر و به یکی از ستون‌های مسجد بست، به این نام نامیده شد.[9]

3. چون یعقوب(ع) از ترس برادر خود عیسو به نزد عموی خود رفت، و در شب سفر کرد(یسری باللیل)، به این لقب نامیده شد.[10]

4. بر اساس گزارش تورات، فرشته الاهی پس از کُشتی گرفتن با یعقوب گفت، هنگام سپیده‌دم قصد رفتن دارد، اما یعقوب(ع) گفت، اجازه نمی‌دهم، مگر آن‌که برای من دعا کنی. فرشته بعد از آشنایی با نام یعقوب، گفت: چون با فرشته و با انسان‌‌ها کشمکش داشتی و پیروز شدی، نام تو اسرائیل است، نه یعقوب.[11]

همسر

اسحاق(ع) به فرزندش یعقوب(ع) سفارش کرده بود که با زنی از اهالی کنعان ازدواج نکند و بهتر است با دختر «لابان بن ناهر بن آزر» ازدواج کند؛ لذا یعقوب(ع) به سمت آنها که در فرات زندگی می‌کردند، رفت.[12] «لابان» دو دختر به نام «لایا»(لیا)[13](دختر بزرگ) و «راحیل»(دختر کوچک‌تر) داشت. یعقوب «راحیل» را از «لابان» خواستگاری کرد.[14] مهریه او این بود که 7 سال برای او خدمت کند. بعد از پایان 7 سال، «لابان» به او پیشنهاد کرد تا با دختر بزرگش ازدواج کند، اما یعقوب(ع) اعتراض کرد و سرانجام برای حفظ آبرو با «لایا» ازدواج کرد و برای ازدواج با «راحیل» 7 سال دیگر به «لابان» خدمت کرد.[15] بر این اساس یعقوب(ع) هم‌زمان با دو خواهر ازدواج کرد و این ازدواج طبق آیه‌ی «وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَینَ الْأُخْتَینِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ …»؛[16] و [نیز حرام است بر شما] جمع میان دو خواهر کنید، مگر آنچه در گذشته واقع شد…»، مشکل شرعی نداشت؛ زیرا حکم حرمت جمع بین دو خواهر، پیش از اسلام نبود.[17]

فرزندان یعقوب(ع)

یعقوب(ع) از «لایا» دارای چند فرزند شد که عبارت‌اند از: روبیل، شمعان، لاوى، یهوذا، اشاجر، زفولون و دخترى به نام دینا. او هم‌چنین از «راحیل» صاحب دو فرزند به نام یوسف و بنیامین شد.[18]

هم‌چنین یعقوب(ع) از «زلفا»(کنیز لیا) دارای چند فرزند به نام کاذ، آشر و نفتالى و نیز از کنیز راحیل دارای فرزندی به نام اودان شد.[19]

از میان فرزندان یعقوب(ع) ملک و نبوت در میان چهار فرزند ایشان، یعنی لاوی، یهوذا(یهودا)، یوسف و بنیامین قرار گرفت.[20]

نبوت

یعقوب(ع) هنگام رفتن به کنعان، وقتی به بیت‌المقدس رسید، برای استراحت خوابید. در خواب دید نردبانی به سمت آسمان قرار دارد که او به سمت آسمان عروج می‌کند و خدا به او وحی کرد: من خدایی هستم که خدایی جز من نیست. خدای تو و پدرانت! و این زمین مقدس را برای تو و ذریه و پیامبران بعد از تو قرار دادم و حکمت و نبوت را به شما هدیه دادم.[21]

قرآن نیز بر پیامبر بودن ایشان تأکید می‌کند:

«قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَینا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ …»؛[22] بگویید ما به خدا و آنچه به سوى ما نازل شده، و به آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگانِ آنان فرود آمده، ایمان آوردیم.

آیین یعقوب

بر اساس گزارش قرآن کریم، مکتب و آیین یعقوب(ع) در راستای‌ دعوت‌ توحیدی‌ جدش ابراهیم(‌ع) بود:

«… و یعقوب به فرزندانش گفت: اى فرزندان من، خدا براى شما این دین را برگزیده است، مبادا بمیرید بدون ‌آن‌که بدان گردن نهاده باشید».[23]

در همین راستا یعقوب(ع) در واپسین لحظات عمرش از فرزندان خود پرسید: «پس از من، چه چیز را می‌پرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم».[24]

با توجه به این آیات، آیین یعقوب(ع) همان دین حنیف جدش ابراهیم(ع) بود.

کتاب آسمانی یعقوب(ع)

نام حضرت یعقوب شانزده مرتبه با همین نام،[25] و دو بار نیز با نام «اسرائیل»[26] در قرآن آمده و به بخش‌های مهمی از زندگی او اشاره شده است، اما به نام کتابی آسمانی که بر آن‌حضرت نازل شده باشد، در قرآن اشاره نشده است. نیز در منابع تاریخی، تفسیری و روایی هم، مطلبی که بیانگر وجود کتابی آسمانی برای ایشان باشد، یافت نشد؛ لذا می‌توان گفت؛ یعقوب(ع) مروج دین ابراهیمی بود و کتابی آسمانی که متشکل از آیین و شرایع جدید باشد، نداشت.

آل یعقوب(ع)

قرآن کریم از وی به عنوان سر سلسله «آل یعقوب» نام برده است:

«…وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ عَلى‏ آلِ‏ یَعْقُوبَ‏ کَما أَتَمَّها عَلى‏ أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلیمٌ حَکیمٌ»؛[27] و نعمتش را بر تو و بر آل یعقوب تمام مى‏کند، چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام کرد؛ یقیناً پروردگارت دانا و حکیم است.

«بنی اسرائیل» نیز به همان «آل یعقوب» در مصادیق گسترده‌اش گفته می‌شود.

شخصیت یعقوب(ع) در قرآن

یعقوب(ع) مانند همه‌ی پیامبران الهى(ع)، داراى ویژگی‌ها و امتیازات خاصى است، از جمله:

1. او از اولیای برگزیده الاهی بود: «وَاذْکرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ أُولِی الْأَیدِی وَالْأَبْصارِ». «إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکرَى الدَّارِ». «وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَینَ الْأَخْیارِ»؛[28] بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب آن مردان قدرت‌مند و با بصیرت را یاد کن. آنان را خصلت پاکدلى بخشیدیم تا یاد قیامت کنند. آنها در نزد ما برگزیدگان و نیکان‌اند.

2. بنده‌ای صالح و عبادت‌پیشه و امام و پیشوایی برای دیگران بود: «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ نافِلَةً وَ کلًّا جَعَلْنا صالِحِینَ‏»*«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَینا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ»؛[29] و به او اسحاق و فرزندزاده‏‌‌اى مانند یعقوب را بخشیدیم، و همه را از شایستگان گردانیدیم. و آنها را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می‌کردند، و انجام کارهاى نیک و برپا داشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم، و آنها فقط مرا عبادت می‌‏کردند.

2. از دانش و علم لدنی برخوردار بود: «وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ‏»؛[30] او از طریق تعلیمى که ما به او دادیم، علم و آگاهى داشت، در حالی‌که اکثر مردم نمی‌دانند.

3. صبر جمیلی داشت: قرآن به صبر زیبای یعقوب(ع) هنگام شنیدن خبر کشته شدن یوسف(ع)، اشاره کرده و می‌فرماید: «جامه‌‏‌اش را که به خون دروغین آغشته بود آوردند. گفت: نفس شما، کارى را در نظرتان بیاراست. اکنون براى من صبر جمیل بهتر است. و من بر آنچه می‌‏گویید از خدا یارى می‌‏خواهم».[31]

هم‌چنین قرآن زمانی‌که برادران، خبر دست‌گیری بنیامین(برادر یوسف) را به دلیل دزدی به یعقوب(ع) دادند، به صبر زیبای او اشاره دارد: «گفت: بلکه نفس شما چیزى را براى شما آراسته است، پس (صبر من) صبرى نیکو است، امید است که خداوند همه آنها را نزد من آورد، همانا او داناى فرزانه است».[32]

4. از اشتباهات دیگران گذشت می‌کرد: بعد از خیانت برادران یوسف(ع) در حق او، برادران نزد یعقوب(ع)، آمدند و از آن‌حضرت(ع) عذرخواهی کردند. یعقوب(ع) نیز از خدا خواست تا آنها را مورد عفو خود قرار دهد: «قالَ‏ سَوْفَ‏ أَسْتَغْفِرُ لَکمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»؛[33] گفت: براى شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم کرد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.

5. دانش تعبیر رؤیا را می‌دانست: حضرت یعقوب(ع) از تعبیر رؤیا مطلع بود و از کید و دشمنی شیطان نسبت به انسان، آگاهی کامل داشت؛ از این‌رو به فرزندش یوسف(ع) دستور داد تا آنچه را در عالم رؤیا دیده بود، کتمان کند. «قالَ یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ‏ رُؤْیاکَ عَلى‏ إِخْوَتِکَ فَیَکیدُوا لَکَ کَیْداً إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبینٌ»؛[34] گفت: اى پسرم! خواب خود را براى برادرانت مگو که نقشه‌‏اى خطرناک بر ضد تو به کار می‌بندند، بی‌گمان شیطان براى انسان دشمنى آشکار است.

شخصیت یعقوب(ع) در روایات

هم‌چنین در روایات به برخی از دیگر ویژگی‌های این پیامبر الاهی اشاره شده است:

1. «منادی صبح هر روز ندا می‌داد هر کسی خواهان غذا است، به خانه‌ی یعقوب(ع) برود و هنگام عصر اعلام می‌کرد هر کسی غذای شب می‌خواهد، به خانه یعقوب(ع) برود».[35]

2. یعقوب(ع) نخستین کسی بود که وارد مسجد می‌شد و آخرین نفری بود که از آن‌جا خارج می‌شد و چراغ‌های آن‌را روشن و خاموش می‌نمود.[36]

3. او مانند فرزند و پدرانش کریم بود.[37]

ابتلائات و امتحانات یعقوب(ع)

در قرآن و روایات به گرفتاری‌های او  از جمله جداشدن از فرزندش یوسف(ع) و برخی دلائل آن پرداخته شده است:

امام سجاد(ع) فرمود: «حضرت یعقوب(ع) هر روز گوسفندى را ذبح می‌کرد، بخشی از آن‌را صدقه مى‏داد، و قسمت دیگرش را خود و خانواده‌اش استفاده مى‏کردند، اما شب جمعه‌ای هنگام افطار، سائلى که آن‌روز را روزه داشت، به خانه‌اش آمده و چند بار درخواست غذا کرد، یعقوب و اهل‌ بیتش صداى او را ‏شنیدند، ولى چون او را نشناخته  و به او اعتمادی نداشتند پاسخ ندادند. آن سائل ناامید شده و شب را در گرسنگى به سر برد و از یعقوب نزد خدا شکایت کرد. آن شب یعقوب و خانواده‌اش سیر خوابیدند و مقداری از غذایشان نیز اضافه آمد. خداوند به یعقوب وحى کرد که بنده ما را از خانه‌ات راندى و غضب ما را به سوى خود کشیدى و شایسته تأدیب گردیدى. در همان شب بود که یوسف(ع) نیز در خواب دید، یازده ستاره و آفتاب و ماه او را سجده مى‏کنند، وقتى که صبح شد، و خواب را براى پدرش نقل کرد، یعقوب با آن درایتى که در تعبیر خواب داشت به ضمیمه وحیى که به او شده بود، از آینده دشوار خود مطلع شد.[38] از آن لحظه گرفتارى‌های او آغاز شد:[39]

1. جدایی از یوسف که قرآن به صورت مفصل به آن پرداخته است. اجمالاً او آگاه بود که فرزندش زنده است، اما نمی‌دانست که در چه وضعیتی به سر می­برد.[40] به همین دلیل ایشان همواره گریان بود.[41]

  1. نابینایی بر اثر گریه زیاد.[42]

3 . جدا شدن از فرزند دیگرش بنیامین.

و …

البته در نهایت به فرزندانش رسید و چشمش بینا شد.

وفات و آرامگاه

یعقوب(ع) بعد از یافتن یوسف(ع) هفده سال در مصر باقی ماند،[43] و سرانجام در سن 140[44] یا 147[45] یا 170[46] سالگی در مصر از دنیا رفت. او هنگام وفات به یوسف(ع) وصیت کرد که جنازه او را در مصر دفن نکند؛[47] لذا یوسف(ع) پیکر او را به فلسطین برد و در کنار قبر ابراهیم(ع) و اسحاق(ع) واقع‌ در مَکفیله‌(واقع در شهر الخلیل)[48] به خاک سپرد.[49]

 


[1]. هود، 71.

[2]. «زندگی‌نامه اسحاق نبی(ع)»، 116102.

[3]. « فرازهای مهمّ زندگانی حضرت ابراهیم (ع)»، 12146.

[4]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق خلیل شحادة، ج 2، ص 43، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.

[5]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج ‏1،ص 28، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا.

[6]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین،‏ ج 1، ص 623، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.

[7]. «زندگی‌نامه عیسو بن اسحاق و جریان نبوت او در تورات»، 78840.

[8]. ر. ک : «علت نام‌گذاری یعقوب(ع) به اسرائیل»، 96072.

[9]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 43 – 44، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.

[10]. نواده مهلب پسر محمد پسر شادی‏، مجمل التواریخ و القصص، محقق، مصحح، ملک الشعراء بهار، رمضانی، بهجت، ص 195، تهران، کلاله خاور، چاپ دوم، بی‌تا.

[11]. کتاب مقدس، کتاب پیدایش، سوره 32، آیات 27- 29.

[12]. ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم،‏ المعارف، ص 40 – 41، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، 1992م.

[13]. در برخی از منابع نام «لیا»، «حبار» بیان شده است. ر. ک: شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج‏ 1، ص 242، ‏تهران، نشر جهان‏، چاپ اول، 1378ق‏.‏

[14]. المعارف، ص 40 – 41.

[15]. همان.

[16]. نساء، 23.

[17]. «ازدواج هم‌زمان دو خواهر قبل از اسلام»، 57516.

[18]. تاریخ ‏الیعقوبى، ج ‏1، ص 30.

[19]. همان.

[20]. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 1، ص 59، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق.

[21]. المعارف، ص 40 – 41.

[22]. بقره، 136.

[23]. بقره، 132.

[24]. بقره، 133.

[25]. بقره، 132، 133، 136، 140؛ آل‌عمران، 84؛ نساء، 163؛ انعام، 84؛ هود، 71؛ یوسف، 6، 38، 68؛ مریم، 6، 49؛ انبیاء، 72؛ عنکبوت، 27؛ ص، 45؛

[26]. آل عمران، 93؛ مریم، 58.

[27]. یوسف، 6.

[28]. ص، 45 – 47.

[29]. انبیاء، 72 – 73.

[30]. یوسف، 68.

[31]. یوسف، 18.

[32]. یوسف، 83.

[33]. یوسف، 98.

[34]. یوسف، 5.

[35]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 6، ص 287، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[36]. علل الشرائع، ج ‏1، ص 44.

[37]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب ع، ج 4، 180، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.

[38]. علل الشرائع، ج 1، ص 45 – 46.

[39]. علت مبتلا شدن حضرت یعقوب(ع) به مصیبت»، 58029.

[40]. «دلیل آگاه نشدن حضرت یعقوب از وضعیت حضرت یوسف»، 53260.

[41]. «علت گریه زیاد حضرت یعقوب در فراق یوسف(ع) )»، 69999؛ «ثواب گریه یعقوب(ع) در فراغ فرزندش یوسف(ع)»، 102505؛ «تأثیر پیراهن حضرت یوسف(ع) در بینایی حضرت یعقوب(ع)»، 98962؛ روایت «بکائون خمسه»، 105553.

[42]. «تأثیر پیراهن حضرت یوسف(ع) در بینایی حضرت یعقوب(ع)»، 98962.

[43]. المعارف، ص 40.

[44]. تاریخ ‏الیعقوبى، ج ‏1، ص 30.

[45]. المعارف، ص 40.

[46]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 3، ص 66، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.

[47]. تاریخ‏الیعقوبى،ج‏ 1، ص 30.

[48]. البدء و التاریخ، ج 3، ص 52.

[49]. مروج‏الذهب، ج ‏1، ص 59 – 60.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد