خانه » همه » مذهبی » خلفا و امام علی(ع)-شبهات اهل سنت

خلفا و امام علی(ع)-شبهات اهل سنت

در ابتدا ضروری است که به این نکات توجه شود:1 از مسائلی که امامان ما(ع) از جمله امیرالمؤمنین(ع) برای حفظ وحدت و جلب توجه مخالفین، و یا حفظ جان خود و شیعیان مراعات می کردند مسئله تقیه بود که در برخی موارد مجبور می شدند ظاهرا به نفع خلفا و یا حاکمان وقت بزنند و یا دستوری موافق اهل سنت صادر کنند، این گونه روایات که برای تقیه صادر شده باشد قابل استناد و استدلال نیست.
در همین کتاب «تلخیص الشافی» مواردی از تقیه بیان شده است از جمله ج 2، ص 119.
2. در بین روایات گاهی تعارض و اختلاف واقع می شود از این گونه روایات در بخش تاریخ و احکام و … وجود دارد که راه چاره این است که به جنبه ترجیحی و برتری و به اصطلاح به مرجحات روایات رجوع شود هر کدام اعتبارش بیشتر بود به آن اخذ و عمل می شود.
3. در بین روایات، روایاتی قابل اعتماد است که سندش کامل و متصل به معصوم باشد و اگر روایتی سندش به معصوم نرسد و یا نقل کننده قابل اعتماد نباشد از مقام اعتبار خارج است.
همه این مسائل برای این است که در بین روایات ما برخی روایات مجعوله (جعل شده) وجود دارد که در زمان تسلط خلفای بنی امیه و بنی عباس لابلای کتاب هایی که در آن زمان دست خطی بودند روایاتی جعلی اضافه شده است.
با توجه به نکات پیش گفته به پاسخ موارد ذکر شده می پردازیم:
الف. نقل الفارات و ناسخ التواریخ، گذشته از این که تفاوت هایی بین نقل الفاراتر.ک، الفارات، ابی اسحاق ابراهیم، تهران: سلسله انتشارات انجمن آثار ملی تحقیق جلال الدین، ص 210 و ابن ابی الحدید و بحار وجود دارد و گذشته از این که مدرک ناسخ و بحارمحمد باقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت: ج 33، صص 533-534 و … خود ابن ابی الحدید است که از علمای اهل سنت است اولا باید گفت، الفارات سندی متص به معصوم ذکر نکرده است ثانیا احتمال تیه وجود دارد چون حضرت تازه به خلافت رسیده و عثمان هم تازه به قتل رسیده بود، و از آن طرف این نامه برای مردم مصر بود که بر اثر تبلیغات خلفا، طرفدار آنها به حساب می آمدند و واقعا ابوبکر و عمر را خلیفه مسلمین می دانستند لذا با مردم مماشات می کند، اما نسبت به عثمان که مردم بدبین بودند صریحا می فرماید او بدعت گذاری کرد اگر علی(ع) واقعا می خواست خلفا را تمجید کند باید از عثمان هم تمجید می کرد!
ثانیا بر فرضی که روایت فوق سندا تمام باشد و تقیه هم در کار نباشد در مقام تعارض و اختلاف این روایت با آن همه روایاتی که علی(ع) و ائمه اطهار(ع) خود را امامان بر حق داسنتند و خلفا را غاصب که این روایت در الغدیر، و اثبات الهداه، و خود نهج البلاغه و … آمده است برابری نمی کند و در برابر آن همه روایات تاب مقاومت ندارد حتی با روایاتی که از خود اهل سنت مانند حدیث ثقلین، منزلت، یوم الدار، حدیث غدیر و … نمی تواند برابری کند. یعنی این یک روایت است آن هم غیر قطعی اما روایاتی که امامان را بر حق و خلفا را غاصب می دانند قطعی و به اصطلاح در حد تواترند.
ب. اما روایات کتاب الشافی و تلخیص آن، اولا طبق آدرس داده شده چنان روایاتی یافت نشد (ولی امکان دارد اختلاف چاپ باعث این شده که مطلب یافت نشود و چون عبارت عربی حدیث نیامده از طریق رایانه هم دسترسی پیدا نکردیم) ولی با یک نگاه کلی به الشافی، و تلخیص آن می توان مسأله را روشن کرد …
این کتاب و تلخیص آن اساسی ترین بحثش اثبات خلافت بلافصل امیرمؤمنان(ع) است و غاصب بودن خلفا و عدم لیاقت خلافت داشتن آنها است به عنوان نمونه در تلخیص الشافیتلخیص الشافی، شیخ طوسی، قم: دارالکتب الاسلامیه، سوم، 1394 هـ . ق، ج 1-2 ج 1-2 ز ص 3 تا ص 94 بحثش اثبات خلافت بلافصل امیرمؤمنان علی(ع) است با ادله فراوان.
از ص 96 تا ص 98 عدم لیاقت ابوبکر را برای خلافت بحث نموده است.
از ص 98-110 روایاتی را که با خلافت ابی بکر تنافی دارد مطرح نموده است.
و در برخی بخش ها روایاتی را که از طریق اهل سنت نقل شده پاسخ داده مانند این دو روایت که از قول پیغمبر(ص) نقل کرده اند: «إقتدوا باللذین بعدی؛ به آن دو نفر که بعد از من می آیند اقتدا کنید»تلخیص الشافی، همان، ج 1-2، بخش جلد دوم، ص 246 و یا نقل شده که «إن الحق ینطق علی لسان عمر؛ حق بر زبان عمر جاری است.»همان و از آن جواب داده که به روایات خود اهل سنت که نقل شده پیامبر(ص) فرمود: خلفای بعد از من دوازده نفر است سازگاری ندارد و حدیث دوم با اعترافات عمر که بیش از هفتار بار گفت اگر علی(ع) نبود عمر هلاک می شد نمی سازد.
احتمالا مواردی که در پرسش آمده از این قبیل است، یعنی روایاتی است که از زبان اهل سنت در این دو کتاب نقل شده و طرف در پاورقی دقت نکرده که این از طریق اهل سنت نقل شده است.
تازه اگر چنین روایاتی هم باشد، از نظر سند قابل خدشه است، و امکان تقیه در آنها وجود دارد و اگر سند و دلالت آنها هم تمام باشد هرگز در مقابل روایات بی شماری که امامان دوازدگانه(ع) را خلفای برحق می دانند نمی توانند مقاومت کنند. و اگر ما هیچ مدرکی نداشتیم جز حدیث ثقلین، حدیث منزلت، حدیث غدیر، یوم الدار که به صورت قطعی از منابع اهل سنت نقل شده کافی بود در رد روایات مورد ادعا.
و همین طور روایات متعددی از منابع اهل سنت نقل شده که پیامبر(ص) فرمود خلفای بعد از من دوازده نفرندصحیح مسلم، دار احیاء التراث العربی، ج 2، ص 1453، سند احمد حنبل، مؤسسه الرساله، ج 6، ص 331، مجم الزوائد هیثمی، دار الکتاب العربی، بیروت: ج 5، ص 190، سند ابو لیلی، موسل، دار المأمون، بیروت: ج 8، ص 444، صحیح بخاری، دار احیاء التراث، ج 9، ص 101 و در برخی از آنها صریحا اسم دوازده امام آمده است.فرائد السمطین جوئینی، بیروت: مؤسسه المحمودی، ج 2، ص 134
از جمله خوارزمی از سلمان نقل می کند: «به حضور پیامبر(ص) شرفیاب شدیم که حسین(ع) در آغوش او بود چشمان او را بوسید و فرمود: براستی تو سید و پدر سادات هستی، تو خود امام و فرزند امام هستی، تو خود حجت و فرزند حجت [خدایی] و پدر نه حجت از نسل خود هستی که نهمین آنها قائم آنهاست.»مقتل الحسین، خوارزمی، مکتبه المفید، قم: ج 1، ص 146
در نتیجه جواب کلی از تمام روایاتی که به نوعی از خلفا و یا حقانیت آنها دفاع کرده این است که:
1. برخی از آنها سندا قابل اعتنا نیست
2. برخی در مقام تقیه صادر شده است
3. اگر از نظر سند و جهت صدور هم تمام باشد یعنی تقیه ای نباشد با روایات فراوان قطعی که دلالت بر حقانیت امامان(ع) و غاصب بودن خلفا دلالت دارند -و حتی در منابع اهل سنت آمده و قبلا به آنها اشاره شد- نمی تواند برابری و مقابله کند و به اصطلاح مبتلا به معارض اقوی است.
این نکته را اضافه کنیم که برای حفظ وحدت جامعه اسلامی علنی نباید به خلفا توهین کرد ولی این باعث نمی شود که ما از دلیل های حق و محکمان به برخی روایات ضعیف و غیر قابل اعتماد دست برداریم.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد