خود كشي عبارت است از يك نوع آدم كشي و قتل نفس با وحدت قاتل و مقتول. مي توان خودكشي را واكنشي دانست كه فرد در قبال هر نوع متلاشي شدن پيوندهاي خانوادگي، جسم و روان خود شخص، پيوند هاي ملي، شهري و غيره، از خود نشان مي دهد. و اين واكنش دفعه اي، باعث از بين رفتن شخص مي شود.
يكي از جامعه شناسان، خود كشي را اين گونه تعريف مي كند: «مرگي كه بطور مستقيم يا غير مستقيم بر اثر اقدام خود فرد، در حالي كه به نتيجة رفتارش (مرگ) آگاهي دارد، روي مي دهد.»[1] در ضمن خود كشي فقط مختص انسان نيست و در برخي از حيوانات مانند نهنگ نيز ديده مي شود. نهنگ ها گاهي دسته جمعي دست به خود كشي مي زنند.
خود كشي يك پديده عالمگير است. كه در طول تاريخ در كشورها و اجتماعات مختلف سابقه دارد. در قديم الايام اكثر ملت ها نه تنها خود كشي را مذموم نمي دانستند، بلكه از آن به عنوان عملي افتخار آميز ياد مي كردند.
خود كشي در بعضي از جوامع امري عادي به حساب مي آمد، مثلا در هندوستان خود كشي زن بيوه پس از مرگ شوهر، امري كاملا پذيرفته شده بود. رهبران مذهبي اعتقاد داشتند كه اين نوع مرگ چون حالت داوطلبانه دارد، باعث بخشيده شدن گناهان شوهر و نيز وسيله اي براي ورود زن به بهشت خواهد بود و نيز فرزندان آنها از امتيازات خاصي در جامعه برخوردار مي شوند. و يا در تبت و چين افرادي كه خود كشي مي كردند دو دسته بودند، يكدسته كساني كه در جستجوي تكامل معنوي بودند و دسته ديگري كه براي گريز از مقابله با دشمن دست به خود كشي مي زدند.
به طور نمونه پس از مرگ «كنفوسيوس» 500 نفر از شاگردان او به عنوان اعتراض به از بين بردن آثار او خود را در دريا انداختند. خود كشي در آتن در عهد باستان مطرود شناخته مي شد و حتي جسد او هم مورد مجازات قرار مي گرفت، دست او را قطع مي كردند و در محل ديگري دفن مي كردند.[2] اديان الهي خود كشي را امري مذموم دانسته و در اين زمينه موضع گيري هاي شديدي را نيز ارائه كرده اند. كليساي مسيحي در قرون وسطي خود كشي را نوعي آدم كشي شمرده و آن را محكوم مي كردند. سن آگوستين آن را تحت هر نوع شرايطي يك جنايت مي دانست. در برخي از كشورهاي اروپايي اموال كسي كه مرتكب خود كشي مي شد، توقيف مي گرديد و خود كشي را مربوط به كساني مي دانستند كه ايمان به خداوند ندارند.[3] و تصريح مي كردند: كسي كه خودكشي مي كند مستقيما به دوزخ مي رود.[4] در انجيل برنابا تصريح به عدم جواز خود كشي شده است.[5]در تورات تا جايي كه بررسي شد مطلبي خاص در رابطه با اين موضوع بدست نيامده و لكن از آنجاي كه در ده فرمان خدا به موسي ـ عليه السّلام ـ از قتل نفس بطور موكد نهي شده[6] و از سوي ديگر دين يهود از جمله اديان ابراهيمي است، مي توان بدست آورد كه خود كشي و انتحار در دين يهود جايز نمي باشد، چون خود كشي نوعي قتل نفس محسوب مي گردد.
گويا در دين برهمايي اين عمل جايز دانسته شده است، در قانون آنها آمده است كسي كه مي خواهد خود كشي كند بايد سه روز روزه بگيرد و كسي كه دست به خود كشي زد و ناكام شد بايد سخت ترين توبه ها را به جا آورد.[7]در آئين بودا از خود كشي منع شده است به اين دليل كه خود كشي بي فايده است، چون روان صفا نيافته باز در تناسخهاي ديگري زائيده مي شود تا به فراموشي كامل خود برسند.[8]اما در هيچ يك از مكاتب و اديان به اندازة اسلام بر ممنوعيت خود كشي پافشاري نشده است. در صفحات نخست تاريخ اسلام آورده اند كه روزي پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ دربارة كسي فرمود: سرانجام اين فرد به جهنم خواهد رفت. گروهي با شنيدن اين سخن، سخت شگفت زده شدند، زيرا آن فرد در انجام كارهاي خير و حضور در صحنه هاي مبارزه برجسته بود، سپس ديدند كه وي در يكي از جنگها مجروح شد و براي رهايي از درد و جراحت دست به خود كشي زد.[9]در نتيجه از ديدگاه اسلام و اديان توحيدي، خود كشي و انتحار قتل نفس دانسته شده و به شدت از آن نهي گرديده است. و لكن در برخي اديان ديگر مانند هندوئيسم و برهمايي تا حدودي اين عمل جايز دانسته شده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مسائلي از ديدگاه اسلام، ناصر مكارم شيرازي.
2. خود كشي، پيدايش، عمل، درمان، پيرمورن، ترجمة مازيار سهند.
3. بحران خود كشي، علي اسلامي نسب.
پي نوشت ها:
[1] . كاهاني، عليرضا، نشرية درد، شمارة 8، ص 1.
[2] . ابهري، مجيد، نشرية همسر، شمارة 38.
[3] . قاموس كتاب مقدس، منشورات مكتبة، ششم،1981 ميلادي، ص 109.
[4] . ويل دورانت، تاريخ تمدن، سازمان آموزش انقلاب، اول، 1368ه.، تهران، ج6، ص905.
[5] . مهمور علي، الثفافة الروحية في انجيل برنابا، ص 108، بي تا، بي جا.
[6] . عهد عتيق، سفر خروج20.
[7] . ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج1، ص573.
[8] . همان، ج1، ص496.
[9] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، دارالكتب الاسلاميه،1384 ق، تهران، ج20، ص98.