چكيده:
آنچه كه انسان ميخورد و مينوشد در روح و روان و نيز جسم او تأثيرگذار است، از اين رو خداوند متعال برخي از آنها را حرام و برخي ديگر را حلال كرده است. آنچه كه در اين نوشتار مورد تأكيد است، آشنايي با خوردنيهاي حرامي است كه در دو سوره بقره و مائده به آن اشاره شده است.
در اين دو سوره حدود دوازده خوردني و آشاميدني مورد نهي قرار گرفته بود. نكته قابل اهميت در اين خوردنيهاي حرام اين است كه برخي از آنها به دليل منافات داشتن با روح توحيد و يگانهپرستي مورد نهي قرار گرفتهاند كه خود نشان از تأكيد دين اسلام بر مسئله توحيد در تمام محورهاي زندگي فردي و اجتماعي انسان دارد.
مقدمه
خداوند با آفرینش انسان، رزق و روزی او را هم همراهش آفريده است. همانطوری که غذا در رشد و تقویت جسم انسان تأثیر میگذارد، در روح و روان او هم اثر به سزایی دارد، از اين رو خداوند حکیم و متعال، بعضی خوردنیها را بر ما حرام کرده است تا اثرات بد آنها در بدن و روح ما تأثیرگذار نباشد.
اگرچه علم امروز اثرات منفی غذاهای حرام در روح و روان انسان را کمتر متوجه شده، امّا اثرات منفی بعضی از آنها در سلامتی جسم انسان را به خوبی ثابت کرده است و این خود دليلي بر اعجاز علمی قرآن میباشد. در قرآن کریم آیات متعددی درباره خوردنیهای حرام ذکر شده است، و ما در این بحث به بررسی آن خوردنیها در دو سوره بقره و مائده میپردازیم.
خوردني هاي حرام
مواد و غذاهايي كه خداوند آنها را در دو سوره بقره و مائده بر ما حرام كرده است، عبارتند از:
1- مردار
منظور از مردار، مردهی هر حیوانی است که خدا، گوشت آن را حلال نموده است، خواه از چهارپایان باشد یا پرندگان؛ و نیز وحشی یا اهلی بودن تفاوت نمیکند. با این بیان، خوردن «مردار» و بهرهوریهای دیگر از آن حرام است.
خداوند متعال در اين باره ميفرمايد:
«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ …»[1] «مردار بر شما حرام شده است.»
فلسفه تحريم گوشت مردار
بدون شك خداوند حكيم بدون دليل چيزي را حرام نميكند، از اين رو اگر گوشت مردار را حرام كرده است، به دليل مفاسد و مضراتي است كه در آن وجود دارد.
افزون بر اين كه پيشوايان دين در روايات اسلامى زيانهاى مردار را يادآور شدهاند، پيشرفتهاى علمى بشر نيز پرده از روى آن مضرات برداشته است.
در اين باره امام صادق عليه السلام فرمود:
«اما الميتة فانه لم ينل منها احد الا ضعف بدنه، و ذهبت قوته، و انقطع نسله و لا يموت آكل الميتة الا فجاة»[2]
«به كسي از گوشت مردار نميرسد، مگر آنكه بدنش ضعيف و نسلش قطع ميشود و خورنده گوشت خوك به طور ناگهاني ميميرد.»اين مفاسد ممكن است به خاطر آن باشد كه دستگاه گوارش نمىتواند از مردار خون سالم و زنده بسازد، افزون بر آن، مردار كانونى است از انواع ميكربها، اسلام علاوه بر اينكه خوردن گوشت مردار را تحريم كرده، آن را نجس هم دانسته تا مسلمانان كاملا از آن دورى كنند.[3]
2- خون
خداوند متعال در اين باره ميفرمايد:
«حُرِّمَتْ عَلَيْكُم … الدم …»[4]«خون بر شما حرام شده است.»
در جاهلیت، خون حیوان را بر رودهی بزرگ آن میریختند و پس از آماده ساختن میخوردند. امّا با نزول قرآن شریف، خون ریخته شده تحریم گردید، امّا اندک خونی که به گوشت آلوده میشود و یا خونی که در جگر سیاه به صورت گوشت درآمده، روا شناخته شد.
حکمت تحريم خوردن خون
خونخوارى هم زيان جسمى دارد و هم اثر سوء اخلاقى، چرا كه خون از يك سو ماده كاملا آمادهاى است براى پرورش انواع ميكربها.
تمام ميكربهايى كه وارد بدن انسان مىشوند به خون حمله مىكنند، و آن را مركز فعاليت خويش قرار مىدهند، به همين دليل گلبولهاى سفيد كه پاسداران و سربازان كشور تن انسان هستند همواره در منطقه خون پاسدارى مىكنند تا ميكربها به اين سنگر حساس كه با تمام مناطق بدن ارتباط نزديك دارد راه پيدا نكنند، مخصوصا هنگامى كه خون از جريان مىافتد و به اصطلاح مىميرد، گلبولهاى سفيد از بين مىروند و به همين دليل ميكربها كه ميدان را خالى از حريف مىبينند به سرعت زاد و ولد كرده گسترش مىيابند، بنا بر اين اگر گفته شود خون به هنگامى كه از جريان مىافتد آلودهترين اجزاى بدن انسان و حيوان است، گزاف گفته نشده است.
از سوى ديگر امروز در علم غذاشناسى ثابت شده كه غذاها از طريق تاثير در غدهها و ايجاد هورمونها در روحيات و اخلاق انسان اثر مىگذارند، از قديم نيز تاثير خونخوارى در قساوت و سنگدلى به تجربه رسيده، و حتى ضرب المثل شده است.[5]
امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود:
«خداوند خون را حرام كرد، زيرا [تغذيه از خون] سبب فساد بدنها و موجب پيدا شدن آب زرد و بوى متعفّن دهان و بد بو شدن شخص و بد خلق شدن وى و سخت دل شدن و كم مهر گرديدن نسبت به ديگران مىگردد حتى كار به جايى مىرسد كه فرزند به واسطه تغذيه از آن پدر و دوست و همسرش را به قتل مىرساند.»[6]
3- گوشت خوک
خداوند متعال در اين باره ميفرمايد:
«حُرِّمَتْ عَلَيْكُم … و لحم الخنزير …»[7] «گوشت خوك بر شما حرام شده است.»
آیه شریفه گوشت خوک را به صورت جداگانه تحریم میکند تا روشن سازد که خوک و گوشت آن به طور کلّی حرام است، خواه مردار باشد و یا نباشد؛ البته حیواناتی چون سگ و گربه و میمون و… نيز این گونهاند؛ امّا بدان دلیل به گوشت خوک تصریح شده است که مردم بیشتر به خوردن آن علاقه نشان میدهند، نه دیگر حیوانات همانند آن.
فلسفه تحريم گوشت خوك
خوك حتى نزد اروپائيان كه بيشتر گوشت آن را مىخورند سمبل بىغيرتى است، و حيوانى كثيف است. خوك در امور جنسى فوق العاده بىتفاوت و لا ابالى است و علاوه بر تاثير غذا در روحيات كه از نظر علم ثابت است، تاثير اين غذا در خصوص لااباليگرى در مسائل جنسى مشهود است.
در شريعت حضرت موسى عليه السلام حرمت گوشت خوك نيز اعلام شده است، چنانكه در تورات آمده است:
«خوك … نشخوار نميكند اين براي شما نجس است. از گوشت آنها مخوريد و لاش آنها را لمس مكنيد اينها براي شما نجساند»[8]
و در اناجيل گناهكاران به خوك تشبيه شدهاند، و در ضمن داستانها مظهر شيطان خوك معرفى شده است.
جاى تعجب است كه بعضى با چشم خود مىبينند از يك سو خوراك خوك نوعا از كثافات و گاهى از فضولات خودش است و از سوى ديگر براى همه روشن شده كه گوشت اين حيوان پليد داراى دو نوع انگل خطرناك بنام كرم «تريشين» و يك نوع كرم «كدو» است باز هم در استفاده از گوشت آن اصرار مى ورزند.
تنها كرم «تريشين» كافى است كه در يك ماه 15 هزار تخمريزى كند و در انسان سبب پيدايش امراض گوناگونى مانند كم خونى، سرگيجه، تبهاى مخصوص اسهال، دردهاى رماتيسمى، كشش اعصاب، خارش داخل بدن، تراكم پيهها، كوفتگى و خستگى، سختى عمل جويدن و بلعيدن غذا و تنفس و غيره گردد.
در يك كيلو گوشت خوك ممكن است 400 ميليون نوزاد كرم «تريشين» باشد و شايد همين امور سبب شد كه چند سال قبل در قسمتى از كشور روسيه خوردن گوشت خوك ممنوع اعلام شد.
آرى آئينى كه دستوراتش به مرور زمان جلوه تازهاى پيدا مىكند آئين خدا و آئين اسلام است.
بعضى مى گويند با وسائل امروز مىتوان تمام اين انگلها را كشت و گوشت خوك را از آنها پاك نمود، ولى به فرض كه با وسائل بهداشتى با پختن گوشت خوك در حرارت زياد انگلهاى مزبور به كلى از ميان بروند باز زيان گوشت خوك قابل انكار نيست، زيرا طبق اصل مسلمى كه اشاره شد گوشت هر حيوانى حاوى صفات آن حيوان است و از طريق غده ها و تراوش آنها (هورمونها) در اخلاق كسانى كه از آن تغذيه مىكنند اثر مى گذارد، و به اين ترتيب خوردن گوشت خوك مىتواند صفت بىبند و بارى جنسى و بى اعتنايى به مسائل ناموسى را كه از خصائص بارز نر اين حيوان است به خورنده آن منتقل كند.
و شايد يكى از علل بى بند و بارى شديد جنسى كه در كشورهاى غربى حكومت مى كند همان تغذيه از گوشت اين حيوان آلوده باشد.[9]
4- حيوان با ذبح غیر اسلامی
خداوند متعال در اين باره ميفرمايد:
«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ … وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِه»[10]
« مردار و … هر حيوانى كه به هنگام كشتنش نام ديگرى جز اللّه را بر او بگويند، بر شما حرام شد.»
از این آيه دانسته ميشود که هر حیوان حلال گوشتی که به نام غیر خدا ذبح شود و یا در کشتار آن، مقررات شرعی رعایت نگردد و یا به دست كافران کشته شود، حرام است و خوردن گوشت آن نارواست.
حکمت تحريم اکل حيوان با ذبح غير اسلامي
آيا بردن نام خدا يا غير خدا، هنگام ذبح، از نظر بهداشتى در گوشت حيوان اثر مى گذارد؟!
در پاسخ بايد گفت نبايد فراموش كرد كه لازم نيست نام خدا و غير خدا در ماهيت گوشت از نظر بهداشتى اثرى بگذارد، زيرا محرمات در اسلام روى جهات مختلفى است، گاهى تحريم چيزى به دليل بهداشت و حفظ جسم است، و گاهى به دليل تهذيب روح و زمانى نيز به دليل حفظ نظام اجتماع، و تحريم گوشتهايى كه به نام بتها ذبح مىشود در حقيقت جنبه معنوى و اخلاقى و تربيتى دارد، آنها انسان را از خدا دور مى كند، و اثر روانى و تربيتى نامطلوبى دارد، چرا كه از سنتهاى شرك و بت پرستى است و تجديد كننده خاطره آنها ميباشد.[11]
تحريم موضوعات چهارگانه ـ مردار، خون، خوك، حيوان با ذبح غير شرعي ـ در چهار سوره از قرآن ذكر شده است كه دو مورد از آن در مكه (انعام- 145 و نحل 115) و دو مورد آن در مدينه نازل شده است (بقره- 173 و مائده- 3).
چنين به نظر مى رسد كه نخستين بار اوائل بعثت بود كه تحريم اين گوشتهاى حرام اعلام شد، و دومين بار اواخر اقامت پيامبر (ص) در مكه، و سومين بار در اوائل هجرت در مدينه و بالاخره چهارمين بار در اواخر عمر پيامبر در سوره مائده كه از آخرين سوره قرآن است بيان شده است.[12]
اين طرز نزول آيات كه بى سابقه يا كم سابقه است، به خاطر اهميت اين موضوع و خطرات جسمى و روحى فراوان آن است و نيز به خاطر آلودگى زياد مردم آن روز به آن بوده است.[13]
5- حیوان خفه شده
خداوند متعال در اين باره ميفرمايد:
«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ … وَ الْمُنْخَنِقَةُ »[14]
« مردار و … حيوانات خفهشده بر شما حرام شد»
به باور برخی، منظور از واژهی «منخنقه» آن حیوانی است که سرش را میان دو قسمت درخت در فشار قرار دهند تا خفه شود. و به باور برخی دیگر، حیوانی است که با ریسمان شکارچی و دام خفه گردد.
«ابن عباس» میگوید: در جاهلیت، حیوان را خفه میکردند و گوشت آن را میخورند.[15]
در بعضى از روايات نقل شده كه مجوس مخصوصاً مقيد بودند كه حيوانات را از طريق خفه كردن آنها بكشند سپس از گوشتشان استفاده كنند.[16] بنا براين ممكن است آيه ناظر به وضع آنها نيز باشد.
6- حيوان کتک خورده
خداوند متعال در اين باره ميفرمايد:
«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ … و الْمَوْقُوذَة»[17]
« مردار و … حيوان كتك خورده بر شما حرام شد»
منظور از واژهی «موقوذه» حیوانی است که بر اثر کتک بسیار و یا ضربهای کاری به وسیلهي چوب یا هر ابزار دیگری از پا درآید که خوردن گوشت آن نیز حرام است؛ و نیز همینگونه است اگر بر اثر بیماری بمیرد.
7- حیوان پرتاب شده
خداوند متعال در اين باره ميفرمايد:
«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ … و الْمُتَرَدِّيَةُ»[18]
« مردار و … حيوان پرتابشده بر شما حرام شد»
به باور گروهی از جمله «ابن عباس» حیوانی که از کوه یا جای بلندی سقوط کند و یا در چاه بیفتد و بمیرد، در این صورت نیز خوردن گوشت آن تحریم شده است؛ امّا اگر در چاه سقوط کند و امکان کشتار شرعی آن نباشد، اگر پیش از مردن آن کاردی به پیکرش بزنند که بر اثر آن زخم جان دهد، گوشت آن حلال میگردد. [19]
8- حيوان شاخ زده شده
خداوند متعال در اين باره ميفرمايد:
«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ … و الْنطيحة »[20]
« مردار و … حيوان شاخزدهشده بر شما حرام شد»
حیوانی که بر اثر شاخ زدن دیگر حیوانات بمیرد، نيز خوردن گوشت آن حرام است.
9- شکار مردهی درندگان
خداوند متعال در اين باره ميفرمايد:
«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ … و مَا أَكلََ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ »[21]
«مردار و … و آنچه درّنده (از آن) خورده، بر شما حرام شد مگر آنچه را (زنده دریابید و) سر ببرید…»
خوردني ديگري كه از سوي خداوند حرام شد، گوشت حیوانی است که به وسیلهی درندهای شکار شده و بمیرد.
ممكن است فلسفه تحريم اين پنج نوع از گوشتهاى حيوانات به خاطر آن باشد كه خون به قدر كافى از آنها بيرون نمىرود، زيرا تا زمانى كه رگهاى اصلى گردن بريده نشود، خون به اندازه كافى بيرون نخواهد ريخت. از سوي ديگر خون مركز انواع ميكربها است و با مردن حيوان قبل از هر چيز خون عفونت پيدا مىكند، و به تعبير ديگر اين چنين گوشتها يك نوع مسموميت دارند و جزء گوشتهاى سالم محسوب نخواهد شد، مخصوصا اگر حيوان بر اثر شكنجه يا بيمارى و يا تعقيب حيوان درندهاى بميرد مسموميت بيشترى خواهد داشت. به علاوه جنبه معنوى ذبح كه با ذكر نام خدا و رو به قبله بودن حاصل مىشود در هيچ يك از اينها نيست.
ولى اگر قبل از آنكه اين حيوانات جان بسپرند به آنها برسند و با آداب اسلامى آنها را سر ببرند و خون بقدر كافى از آنها بيرون بريزد، حلال خواهد بود و لذا به دنبال تحريم موارد فوق مىفرمايد: (إِلَّا ما ذَكَّيْتُمْ.)
10- حيوان كشتهشده بر آستان بتها
«حرمت عليكم ….و ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بالْأَزْلام»[22]
«حرام شد بر شما … هر چه بر آستان بتان ذبح شود و آنچه به وسيله تيرهاى قمار قسمت كنيد.»
در زمان جاهليت بت پرستان سنگهايى در اطراف كعبه نصب كرده بودند كه شكل و صورت خاصى نداشت، آنها را «نُصب» مىناميدند در مقابل آنها قربانى مىكردند و خون قربانى را به آنها مىماليدند، و فرق آنها با بت همان بود كه بتها همواره داراى اشكال و صور خاصى بودند اما «نصب» چنين نبودند، اسلام در اين آيه اينگونه گوشتها را تحريم كرده و ميگويد: (و ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُب)
روشن است كه تحريم اين نوع گوشت جنبه اخلاقى و معنوى دارد نه جنبه مادى و جسمانى، و در واقع يكى از اقسام «ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِه» ميباشد، كه به خاطر رواجش در ميان عرب جاهلى به آن تصريح شده است.
11- حيوان كشتهشده با بختآزمايي
«حرمت عليكم …. أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بالْأَزْلام»[23] «حرام شد بر شما … آنچه به وسيله تيرهاى قمار قسمت كنيد.»
نوع ديگرى از حيواناتى كه تحريم آن در آيه فوق آمده آنها است كه بصورت «بخت آزمايى» ذبح و تقسيم ميگرديده و آن چنين بوده كه: ده نفر با هم شرطبندى ميكردند و حيوانى را خريدارى و ذبح نموده سپس ده چوبه تير كه روى هفت عدد از آنها عنوان «برنده» و سه عدد عنوان «بازنده» ثبت شده بود در كيسه مخصوصى مى ريختند و به صورت قرعه كشى آنها را به نام يك يك از آن ده نفر بيرون مى آوردند، هفت چوبه برنده بنام هر كس مى افتاد سهمى از گوشت بر مىداشت، و چيزى در برابر آن نمىپرداخت، ولى آن سه نفر كه تيرهاى بازنده را دريافت داشته بودند، بايد هر كدام يك سوم قيمت حيوان را بپردازند، بدون اينكه سهمى از گوشت داشته باشند، اين چوبه هاى تير را «ازلام» جمع «زلم» (بر وزن قلم) ميناميدند، اسلام خوردن اين گوشتها را تحريم كرد، نه به خاطر اينكه اصل گوشت حرام بوده باشد بلكه به خاطر اينكه جنبه قمار و بختآزمايى دارد و مىفرمايد: (و أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بالْأَزْلام)
روشن است كه تحريم قمار و مانند آن اختصاص به گوشت حيوانات ندارد، بلكه در هر چيز انجام گيرد ممنوع است و تمام زيانهاى فعاليتهاى حساب نشده اجتماعى و برنامه هاى خرافى در آن جمع ميباشد.[24]
آنچه از مجموع بحثهاى فوق و ساير منابع اسلامى استفاده مىشود اين است كه روش اسلام در مورد بهرهبردارى از گوشتها- همانند ساير دستورهايش يك روش كاملا اعتدالى را در پيش گرفته، يعنى نه همانند مردم زمان جاهليت كه از گوشت سوسمار و مردار و خون و امثال آن مىخوردند، و يا همانند بسيارى از غربيهاى امروز كه حتى از خوردن گوشت خرچنگ و كرمها چشمپوشى نمى كنند، و نه مانند هندوها كه مطلقا خوردن گوشت را ممنوع مىدانند، بلكه گوشت حيواناتى كه داراى تغذيه پاك بوده و مورد تنفر نباشند حلال كرده و روى روشهاى افراطى و تفريطى خط بطلان كشيده و براى استفاده از گوشتها شرائطى مقرر داشته است به اين ترتيب كه:
1- حيواناتى كه از گوشت آنها استفاده مىشود بايد از حيوانات علف خوار باشند، زيرا گوشت حيوانات گوشتخوار بر اثر خوردن گوشتهاى مردار و آلوده غالبا ناسالم و مايه انواع بيمارى ها است، به خلاف چهارپايان علفخوار كه معمولا از غذاهاى سالم و پاك استفاده ميكنند.
افزون بر آن، همانطور كه در گذشته ذيل آيه 72 سوره بقره گفتيم هر حيوانى صفات خويش را از طريق گوشت خود به كسانى كه از آن ميخورند منتقل ميكند، بنا بر اين تغذيه از گوشت حيوانات درنده صفت قساوت و درندگى را در انسان تقويت مىنمايد، و نيز به همين دليل است كه در اسلام حيوانات جلال يعنى حيواناتى كه از نجاست تغذيه مىكنند تحريم شده است.
2- حيواناتى كه از گوشتشان استفاده ميشود بايد مورد تنفر نبوده باشند.
3- و نيز بايد زيانى براى جسم يا روح انسان توليد نكنند.
4- حيواناتى كه در مسير شرك و بتپرستى قربانى ميشوند و مانند آنها چون از نظر معنوى ناپاكند تحريم شدهاند.
5- يك سلسله دستورها در اسلام براى طرز ذبح حيوانات وارد شده كه هر كدام به نوبه خود، داراى اثر بهداشتى يا اخلاقى ميباشد.[25]
12- شراب
«خمر» كه در زبان فارسي به شراب ترجمه ميشود ـ در لغت در اصل به گفته راغب اصفهاني به معنى پوشانيدن چيزى است و لذا به چيزى كه با آن مىپوشانند «خمار» گفته مىشود هر چند خمار معمولا به چيزى گفته مىشود كه زن سر خود را با آن مىپوشاند.[26]
در كتاب «معجم مقاييس اللغة» نيز براى «خمر» يك ريشه ذكر كرده كه دلالت بر پوشاندن و اختلاط و آميزش در پنهانى مىكند و از آنجا كه شراب عقل انسان را مىپوشاند به آن خمر گفته شده زيرا سبب مستى است و مستى پردهاى بر روى عقل مى افكند و نمى گذارد انسان خوب و بد را تشخيص دهد.
البته بايد توجه داشت كه «خمر» در اصطلاح شرع به معنى شراب انگور نيست بلكه به معنى هر مايع مست كننده است خواه از انگور گرفته شده باشد و يا از كشمش يا خرما و يا هر چيز ديگر، هر چند در لغت براى هر يك از انواع مشروبات الكلى اسمى قرار داده شده است.[27]
شراب در قرآن كريم به شدت مذمت و حرام اعلام شده است، اما گفتني است كه خداوند در طي چند مرحله حرمت شراب را اعلام كرد، چنانكه ابتدا در سوره نحل فرمود:
«و مِن ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاََيَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُون»[28] «و از ميوه هاى نخلها و تاكها شرابى مستى آور و رزقى نيكو به دست مى آوريد، و خردمندان را در اين عبرتى است»
«سكر» در اينجا به معنى مسكرات و مشروبات الكلى است، و معنى مشهور آن همين است.
روشن است كه قرآن در اين آيه هرگز اجازه شرابسازى از خرما و انگور نداده بلكه با توجه به اينكه «مسكرات» را در مقابل «رزق حسن» قرار داده اشاره كوتاهى به تحريم خمر و نامطلوب بودن آن نموده است، بنا بر اين نياز به اين نداريم كه بگوئيم اين آيه قبل از نزول تحريم شراب نازل شده و اشارهاى به حلال بودن آن است، بلكه به عكس آيه، اشاره به حرام بودن آن مىكند و شايد اولين اخطار در زمينه تحريم خمر باشد.[29]
خداوند در سوره نساء ميفرمايد:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون»[30]
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، آن گاه كه مست هستيد گرد نماز مگرديد تا بدانيد كه چه مىگوييد.»
خداوند متعال در اين آيه تنها به بيان بطلان نماز در حال مستي اشاره ميكند.
خداوند حكيم در ادامه سير بيان تدريجي حكم تحريم شراب در سوره بقره ميفرمايد:
«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما»[31]
«از تو درباره شراب و قمار مىپرسند. بگو: در آن دو گناهى بزرگ و سودهايى است براى مردم و گناهشان از سودشان بيشتر است»
خداوند متعال در اين آيه شراب را مادهاي داراي منفعت معرفي ميكند. منفعت شراب به این است که به واسطه خرید و فروش آن مالی بدست میآورند و با آشامیدن آن لذت و طرب و نیروی کسب مینمايند.[32]با وجود اين، قرآن كريم تصريح ميكند كه گناه آن بيش از منافع آن است
پس از آن خداوند متعال در سوره مائده فرمود:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِر و … رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون»[33]
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، شراب و قمار و … كار شيطان است، از آن اجتناب كنيد تا رستگار شويد.»
در آخر نيز فرمود:
«اِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُون»[34]
«شيطان مىخواهد با شراب و قمار ميان شما كينه و دشمنى افكند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد، آيا بس مىكنيد؟»
مرحوم علامه طباطبايي پس از بيان اين آيات و مقايسه آنها با يكديگر ده خصوصيت در اين آيات كه تشديد و تاكيد حرمت شراب را مىرسانند، چنين بيان ميكند:
يكى از جهت اينكه كلمه «انما» در آن بكار رفته است؛
دوم از اينكه شراب را پليد و رجس خوانده است؛
سوم اينكه آن را عمل شيطان ناميده است؛
چهارم از جهت اينكه خداوند صراحتا امر به اجتناب از آن دارد؛
پنجم از جهت اينكه فرموده است در آن اجتناب اميد و انتظار رستگارى هست؛
ششم از اين جهت كه مشتمل است بر بيان مفاسدى كه بر آشاميدن شراب مترتب است؛
هفتم از اينكه مىپرسد، آيا اين مقدار از بيان مرتكبين اين عمل را از عمل زشتشان باز مى دارد يا نه؟
هشتم از اينكه بعد از آن همه تاكيد آنان را به اطاعت خدا و رسول امر نموده از مخالفتشان بر حذر مىدارد؛
نهم آنكه مى فرمايد خداوند از اينكه شما اطاعتش بكنيد يا نكنيد بى نياز است؛
دهم اينكه در يك آيه بعد مىفرمايد: «لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ …»[35]
پيشتر بيان شد كه تحريم شراب در چند مرحله به وسيله خداوند اعلام شده است. در تبيين دليل اين مسئله ميتوان گفت كه عرب آن زمان عادت عجيبي به نوشيدن شراب داشت و امر به ترك آن براي آنها بسيار دشوار بود. از اين رو مصلحت در اين بود كه اين حكم در چند مرحله بيان شود.
حکمت تحريم شراب
شراب خواری مضرات طبیعی، اخلاقی و عقلی فراوانی دارد، امّا ضررهای طبیعی و آثار سوء و جسمی این عمل اختلالهایی است که در معده، روده، کبد، شش، سلسله اعصاب و شرایین، قلب و حواس ظاهری، چون بینایی و چشایی و غیر آن پدید میآورد که پزشکان حاذق قدیم و جدید تألیفات بسیاری نوشته و آمارهای عجیبی ارائه دادهاند، که از کثرت مبتلایان به انواع مرضهای مهلکی خبر میدهد که از این سم مهلک ناشی میشود.
و اما مضرّات اخلاقی شراب این است که علاوه بر آثار سویی که گفتیم در درون انسان دارد و علاوه بر اینکه خلقت ظاهری انسان را زشت و بیقواره میکند، انسان را به ناسزا گویی وامیدارد، و نیز به دیگران ضرر میرساند، و مرتکب هر جنایتی و قتلی میشود، اسرار خود و دیگران هتک و تجاوز میکند، تمامی قوانین و مقدسات انسانی را که اساس سعادت زندگی انسانها است باطل و لگدمال میکند.
امّا ضررهای عقلیش این است که عقل را زایل و تصرفات عقل را نامنظم و مجرای ادراک را در حال مستی و خماری تغییر میدهد، و این قابل انکار نیست و بدترین گناه و فساد هم همین است، چون بقیه فسادها از اینجا شروع میشود. [36]
برخي مفسران در اين باره آمار وحشتناكي از نتايج شرابخواري ارائه كردهاند:
1. به موجب آمارى كه در انگلستان درباره جنون الكلى انتشار يافت، و اين جنون با جنونهاى ديگر در آن مقايسه شده بود، چنين بدست آمده كه در برابر 2249 ديوانه الكلى فقط 53 ديوانه به علل ديگر وجود داشته است!
2. به موجب آمار ديگرى كه از تيمارستان هاى آمريكا بدست آمده 85 درصد از بيماران روانى آنها را بيماران الكلى تشكيل مىدهد!
3. يكى از دانشمندان انگليسى به نام «بنتام» مىنويسد: مشروبات الكلى در كشورهاى شمالى انسان را كودن و ابله، و در كشورهاى جنوبى ديوانه مىكند، سپس مى افزايد: آئين اسلام تمام انواع نوشابه هاى الكلى را تحريم كرده است و اين يكى از امتيازات اسلام مىباشد.
4. اگر از كسانى كه در حال مستى دست به انتحار يا جنايت زده و خانه هايى را ويران ساخته و خانمانهايى را بر باد دادهاند آمارى تهيه شود، رقم سرسامآورى را تشكيل مىدهد.
5. در فرانسه، هر روز 440 نفر جان خود را فداى الكل مى كنند!
6. طبق آمار ديگرى تلفات بيماريهاى روانى آمريكا در يك سال دو برابر تلفات آن كشور در جنگ جهانى دوم بوده است و به عقيده دانشمندان در بيماريهاى روانى آمريكا مشروبات الكلي و سيگار نقش اساسى داشته اند!
7. به موجب آمارى كه توسط يكى از دانشمندان به نام «هوگر» به مناسبت بيستمين سالگرد مجله علوم ابراز شد 60 درصد قتلهاى عمدى، 75 درصد ضرب و جرح، 30 درصد جرائم ضد اخلاقى (از جمله زنا با محارم!) 20 درصد جرائم سرقت مربوط به الكل و مشروبات الكلى بوده است و به موجب آمارى از همين دانشمند 40 درصد از اطفال مجرم داراى سابقه اثر الكليت هستند.
8. از نظر اقتصادى تنها در انگلستان زيانهاى ناشى از طريق غيبت كارگران از كار به خاطر الكليسم به 50 مليون دلار در سال (تقريبا 1750 مليون تومان) برآورد شده است، كه اين مبلغ بتنهايى مىتواند هزينه ايجاد هزاران كودكستان و دبستان و دبيرستان را تامين كند
9. به موجب آمارى كه در باره زيانهاى مشروبات الكلى در فرانسه انتشار يافته: الكل 137 ميليارد فرانك در سال بر بودجه فرانسه غير از خسارات شخصى به شرح زير تحميل مى كند:
60 ميليارد فرانك خرج دادگسترى و زندانها.
40 ميليارد فرانك خرج تعاون عمومى و خيريه.
10 ميليارد فرانك مخارج بيمارستانها براى الكليها.
70 ميليارد فرانك هزينه امنيت اجتماعى! و به اين ترتيب روشن مىشود كه تعداد بيماران روانى و بيمارستانها و قتلها و نزاعهاى خونين و سرقتها و تجاوزها و تصادفها با تعداد ميخانه ها تناسب مستقيم دارد.[37]
جمع بندی و نتیجه گیری
نتايج حاصل از اين نوشتار عبارتند از:
1. دين مبين اسلام هدف از آفرينش انسان را به كمال رساندن او معرفي كرده است؛
2. غذايي كه انسان مصرف ميكند در سلامت جسم و روح او تأثيرگذار است؛
3. نوع غذايي كه به وسيله انسان مصرف ميشود از سوي اسلام مورد كنترل قرار گرفته است تا مانع از رشد و كمال انسان نشود؛
4. در دو سوره بقره و مائده حدود دوازده نوع خوردني و آشاميدني مورد تحريم قرار گرفته است كه همگي داراي آثار زيانبار مادي و معنوي هستند؛
نویسنده: کانیکی جامانقول آوا
______________________________________
پی نوشت:
[1] . مائده/3 و نيز ر.ك. بقرة/173 و نحل/115. [2] . شيخ صدوق، الامالي، ص666، و علل الشرايع، ج2، ص484. [3] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج1، ص585. [4] . مائده/3 و نيز ر.ك. بقرة/173 و نحل/115. [5] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج1، ص585 و 586. [6] . شيخ صدوق، علل الشرايع، ج2، ص484 و شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة، ج24، ص100. [7] . مائده/3 و نيز ر.ك. بقرة/173 و نحل/115. [8] . سفر لاويان، 11: 7 و 8. [9] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج1، ص586 و 587 و نيز ر.ك. فخررازي، مفاتيح الغيب، ج11، ص283. [10] . مائده/3 و نيز ر.ك. بقرة/173 و نحل/115. [11] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج1، ص588. [12] . سيدمحمد حسين طباطبايي، الميزان، ج12، ص365. [13] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج1، ص588. [14] . مائده/3. [15] . فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج3، ص243. [16] . شيخ صدوق، الخصال، ج2، ص451. [17] . مائده/3. [18] . مائده/3. [19] . شيخ طوسي، التبيان، ج3، ص430 و فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج3، ص243. [20] . مائده/3. [21] . مائده/3. [22] . مائده/3. [23] . مائده/3. [24] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج4، ص260 و 261. [25] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 4، ص261 و 262. [26] . راغب اصفهاني، المفردات، ذيل ماده «خمر». [27] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج2، ص118. [28] . نحل/67. [29] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه،ج1، ص274. [30] . نساء/43. [31] . بقرة/219. [32]. شيخ طوسي، التبيان، ج2، ص213 و طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج2، ص557. [33] . مائده/90. [34] . مائدة/91. [35] . طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان، ج6، ص122 – 125. [36]. سيدمحمدحسين طباطبايي، تفسیر المیزان، ج2، ص290. [37] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج5، ص75.