خورشید یا زمین؟
چه کسی افسانهی کیهان زمینمرکز را باطل کرد؟
کوپرنیک هفتاد ساله که ریاضیدان و معلمی پرآوازه بود، بیشتر دوران بزرگسالی خود را در این شهر، بر کرانهی دریای بالتیک، در مقام مباشر کلیسا گذرانده بود. اما این کار فقط ساعات روز او را پر میکرد. آنچه ذهن او را به راستی مشغول میکرد، رصدهای شبانه و محاسبهی حرکتهای اجرام آسمانی بود.
اینک در ماه مه، در آستانهی مرگ، ضربههای پشت سر هم، ذهن و جسم او را ناتوان کرده بود. در کنار او گئورک رِتیکوس، استاد جوان ریاضیات، اهل نورنبرگ، آلمان، نشسته بود که از چندین سال قبل دستیار کوپرنیک بود. دو سال قبل، کوپرنیک مهمترین اثر و حاصل عمر خود را به رِتیکوس سپرده بود تا آن را منتشر کند.
نوشته کوپرنیک، با عنوان گردش افلاک آسمانی حاوی رصدها و محاسبات او در مورد حرکت اجرام آسمانی بود و باوری مذهبی و علمی را که بیش از یک هزار سال همگان آن را پذیرفته بودند، رد میکرد.
نظریهی کوپرنیک این باور قدیمی را که زمینمرکز منظومهی شمسی است و خورشید، ماه و سایر اجرام آسمانی قابل مشاهده دور آن میچرخند، نقش بر آب کرد.
کوپرنیک نتیجه گرفته بود که زمین سیارهای است که دورِ خورشید میگردد. به عقیدهی او ماه تنها کرهای بود که دور زمین میچرخید. نظریهی کوپرنیک، چنان که خواهیم دید، به اندازهای انقلابی بود که از بیست سال قبل که آن را تکمیل کرده بود، فقط دوستان قابل اعتمادش از آن اطلاع داشتند.
تصمیمی دشوار
تصمیم گیری برای انتشار این اثر اصلاً کار آسانی نبود. در حقیقت ابتدا تصمیم داشت انتشار این اثر را به پس از مرگ خود موکول کند. اما ورود بیست و پنج ساله از فرومبورک در سال 1539 باعث تغییر عقیدهی کوپرنیک شد.
مرد جوان شایعاتی شنیده بود مبنی بر اینکه این مباشر کلیسا در لهستان اثبات کرده که زمینمرکز منظومهی شمسی نیست. او که مشتاق کسب اطلاعات بیشتر در این مورد بود، اثر ارزشمند پیرمرد را به دقت مرور و بررسی کرد تا متقاعد شد که نمیتوان در صحت نظریهی کوپرنیک تردید کرد.
رِتیکوس مشتاقانه پیشنهاد کرد که وظیفهی یافتن سرمایه گذار برای تامین هزینههای انتشار کتاب شش جلدی گردش افلاک آسمانی را به عهده بگیرد.
رتیکوس در سال 1541 نوشت که پس از تشویق زیاد، کوپرنیک «سرانجام بر اکراه طولانی مدت خود برای انتشار این کتاب غلبه کرد». طی دو سال بعد از آن، رتیکوس دست نوشتهی کتاب کوپرنیک را، بین فرومبورک و نورنبرگ در آلمان، که قرار بود کتاب در آنجا چاپ شود، میبرد و میآورد.
کوپرنیک قبل از آنکه بتواند کتاب خود را بخواند، از دنیا رفت، اما تا آخر به همان اندازه بر نظریهی خود پا برجا بود که سالها قبل، هنگامی که برای نخستین بار اعلام کرد که «مرکز عالم خورشید است» به این گفته اعتقاد داشت.
ایدهای به قدمت قرنها
کوپرنیک را معمولا نخستین کسی میدانند که نظریهی گردش سیارهها به دور خورشید را بیان کرد، اما مدتها قبل از او نیز این نظریه، که نظریهی خورشیدمرکزی نام دارد، مطرح شده بود.
آریستارخوس، فیلسوف یونانی، در قرن سوم قبل از میلاد این نظریه را مطرح کرده بود. اما این نظریه با نظر ارسطو، که فیلسوفی بلندآوازه بود و زمین را مرکز عالم میدانست، تضاد داشت. افکار آریستارخوس مردود و نظر ارسطو پذیرفته شد و نظریهی خورشیدمرکزی تا 1500 سال بعد به بوتهی فراموشی سپرده شد. نظریهی خورشیدمرکزی را به کوپرنیک منسوب میکنند، زیرا او نخستین کسی بود که آن را به صورت علمی اثبات کرد.
سهم مهم دیگر کوپرنیک در علوم جدید، اتکای او به واقعیتها برای اثبات هر فرضیه و تکرار نتایج تحقیقاتش بود. این روش منظم به نام روش علمی شهرت یافت. روش کوپرنیک در ترکیب مشاهده، ثبت نتایج و محاسبات، سبب شد که یکی از نخستین مردان عصر خود شمرده شود که از شیوههای دقیق علمی پیروی میکند و نام او به عنوان یکی از دانشمندان بزرگ در تاریخ ثبت شد. او بیشتر عمر خود را صرف اثبات نظریهی خورشیدمرکزی با استفاده از محاسبات ریاضی کرد.
اما این نظر کوپرنیک با اعتقادات کلیسا در تضاد بود؛ کلیسایی که نه تنها یک نیروی قدرتمند مذهبی بود، بلکه بیشترین نفوذ اجتماعی و سیاسی را نیز در اروپا داشت. طی قرنها پیشوایان کلیسا و پیروان مسیحیت اعتقاد داشتند که خورشید و سایر کرات آسمانی دور زمین میگردند.
«شرح تصویر: بطلیموس، دانشمند یونانی قرن دوم، عقیده داشت که خورشید، ماه و سیارهها، همگی دور زمین میگردند. محاسبات او نظریهی زمینمرکزی را تایید میکرد.»
مطالعات بطلیموس
دانشمند و ریاضیدانی یونانی به نام بطلیموس، که در قرن دوم میلادی روی کرات آسمانی تحقیق میکرد، با این نظر موافق بود. طبق محاسباتی که او روی حرکتهای خورشید، ماه و سیارهها انجام داد، زمینمرکزی بود که کرات دور آن گردش میکردند. این نظریه را نظریهی زمینمرکزی نامیدند.
در زمانی که کوپرنیک به دنیا آمد، اختربینان عالم را فضایی نسبتاً کوچک میپنداشتند که زمین در مرز آن قرار داشت. آنها فکر میکردند که حرکتهای سیارات و رویدادهایی که در آسمان مشاهده میشود، مانند عبور شهابسنگها یا ستارههای دنبالهدار، از جانب پروردگار و برای خیر و صلاح انسان است. در اروپای قرن شانزدهم، کسانی که با این افکار مخالفت میکردند بدعتگذارانی تلقی میشدند که نه تنها واقعیتهای علمی پذیرفته شده را نادیده میگیرند، بلکه به اصول مذهبی نیز بیاعتنایند. با توجه به قدرت بیپایان کلیسا، هر کس چنین عقایدی ابراز میکرد، به سختی مجازات میشد.
کوپرنیک در هنگام انجام کشفهای خود در زمینهی اخترشناسی، به درستی فرض کرد که ممکن است بسیاری از مردم تصور کنند که اعتقادهای رایج انکارناپذیرند. در حقیقت، اگر چه ریاضیدانان دیگر محاسبات او را میستودند، نتیجه گیری او مبنی بر اینکه سیارهها دور خورشید میگردند، تقریبا بیاعتبار شمرده شد. با وجود این، پس از مرگ کوپرنیک، کتاب او در میان اخترشناسان بحثهای فراوان برانگیخت و هنگامی که همکارانش حاصل سی سال تحقیق او را تجزیه و تحلیل کردند و هر گامی را که کوپرنیک برداشته بود، دنبال میکردند و به همان نتایج رسیدند، بیش از پیش او را تحسین کردند. با همین بررسی دقیق بود که تحقیق کوپرنیک سهم خود را ادا کرد. در حقیقت او ماهیت اخترشناسی را تغییر داد.
مترجم: محمدرضا افضلی
منبع: اینگرم، اسکات؛ (1385)، نیکولاس کوپرنیک: پدر اخترشناسی مدرن، محمدرضا افضلی؛ تهران: انتشارات فاطمی، چاپ دوم.