درباره استاد (4)
«صدور گذرنامه جهت نامبرده بالا به مقصد كشورهاي عربي از نظر اين اداره كل به مصلحت نميباشد. »
درباره استاد (4)
ممنوعيت خروج از كشور
استاد مطهري كه از قبل پيشبيني اتخاذ چنين ترفندي را از سوي ساواك كرده بود از فرصت استفاده كرده و جهت سفر به كشورهاي اسلامي بهعنوان فرصت مطالعاتي درخواست مرخصي و گذرنامه مينمايد كه در تاريخ 18/10/54 ثابتي ضمن نامهاي چنين مينويسد :
«صدور گذرنامه جهت نامبرده بالا به مقصد كشورهاي عربي از نظر اين اداره كل به مصلحت نميباشد. »
انجمن فلسفه ايران
در تاريخ 19/2/1355 انجمن شاهنشاهي فلسفه ايران با حضور فرح پهلوي افتتاح ميشود. متوليان انجمن به احترام وثاقت علمي و تفوق فلسفي استاد مطهري از ساواك جهت شركت استاد در اين مراسم استعلام به عمل ميآورند كه با مخالفت ساواك مواجه ميگردند.(41)
محرم و صفر آن سال كه مصادف با خردادماه 1355 بود نيز ساواك به شهرباني و ژاندارمري و كليه ساواكها طي نامهاي ممنوعالمنبر بودن استاد را اعلام و درخواست جلوگيري و مراقبت از منبر وي را نمود.(42)
سازمان دادن به مجامع روشنفكري
حضور مستمر او در مراكز علمي دانشگاهي از قبيل انجمن اسلامي پزشكان، انجمن اسلامي دانشجويان و ايراد سخنرانيهاي علمي و نشر مقالات وزين و… گواه صادقي بر اين ادعاست:
«مرحوم مطهري در دانشكده با استادان، بسيار خوب رفتار ميكردند و حتي به آنهايي كه معلوم بود با ايشان دشمني دارند، احترام ميگذاشتند. مرحوم مطهري سعي داشتند آنها را ارشاد كنند و هيچ وقت در برابرشان نميايستادند، مگر در يك مورد كه در سال 55 اتفاق افتاد و ايشان مجبور شدند در برابر آريانپور بايستند و چهرة منافقانه او را آشكار كنند او خود را به عنوان چهرهاي علمي و محبوب دانشجويان جا زده بود. كه استاد دانشكده الهيات است، وقتي سر كلاس ميرود، مرام كمونيستي و نقض تعاليم ديني را به دانشجويان القا ميكند. من هم سر كلاس در رّد او صحبت ميكنم. يك روز به او گفتم : «اين روش شما غلط است. اگر شما خودتان را در اين قضيه قوي ميدانيد، من حاضرم در يك ميزگرد تلويزيوني با هم بنشينيم و در اين خصوص مناظره كنيم.» (43)
جريان آريانپور اين بود كه او ـ به عنوان يك فرد معتقد به ماركسيسم ـ در دانشكده الهيات مدرس بود و اين جزء شگفتيهاي آن زمان بود كه در دانشكده الهيات و علوم اسلامي كسي تدريس ميكرد كه اسلام را مطلقاً قبول نداشت.
مرحوم مطهري ميگفت كه من بارها با آريانپور راجع به مسائل اسلامي صحبت كردم. آريانپور ميگفت كه آقا بيخود ميگويند. بنده معتقد به اسلام هستم.»
ايشان مقابل آقاي مطهري كه ميرسيدند با قاطعيت و با جرأت ميگفتند كه خلاف ميگويند. من همان وقتها اين را به بعضي از شاگردان آريانپور گفتم اينها از تعجب شاخ در ميآوردند كه چطور اين آدمي كه اين طور ضد اسلام در كلاس هست پيش آقاي مطهري كه ميرسد آن طور صحبت ميكند. در داخل دانشكده الهيات مسئلهاي راجع به سر كلاس و مسائلي كه ايشان گفته بود و اعتراض بچهها به آريانپور مسئلهاي پيش آمد كه موجب شد كه آقاي مفتح يك روزي فرياد و اعتراض كند در صحن دانشكده الهيات; مرحوم مطهري ميگفت كه من داخل اطاق نشسته بودم يك وقت ديدم صداي داد و فرياد بلند شد. رفتم بيرون ديدم آقاي مفتح دارد همين طور فرياد ميكشد و داد ميزند كه بعد البته آقاي مطهري به عنوان اعتراض گفتند آريانپور بايد در اين دانشكده نباشد و اگر باشد ما بيرون خواهيم رفت. البته آريانپور را يك مدت كوتاهي گفتند كه نيايد. و بعد از آن مدت كوتاه برايش درس گذاشتند. بعد آقاي مطهري اعتراض كرد و به عنوان اعتراض از دانشكده خارج شد و كسي هم از دانشكده به سراغ ايشان نيامد. به هر حال دستگاه آن وقت آريانپور كمونيست را حاضر بود تحمل كند و آقاي مطهري را نه [!] استاد بارها ميگفتند :
دانشگاه به منزله مسجد است. سعي كنيد بدون وضو وارد دانشگاه نشويد. من هيچ وقت بدون وضو وارد كلاس نميشوم.(44) «استاد مطهري براي ايجاد ارتباط با جامعه، در قم، مركزي به نام «انتشارات صدرا» به وجود آوردند تا بتوانند بيش از پيش با جامعه ارتباط برقرار كنند.»(45)
ايستادگي در برابر التقاط
دوره مشخصي از فعاليتهاي او در زمينه ايدئولوژيك نيز وجهه خاصي دارد و آن بعد از ظهور گرايشهاي ماركسيستي در سازمان مجاهدين خلق و انتشار آن بيانيه كذايي است كه گروهي رسماً ماركسيست شدند. البته در بقيه هم گرايشهاي التقاطي وجود داشت. بلافاصله شهيد مطهري به شدت شروع به فعاليت كرد و كتابها و جزوات دو سال آخر حياتش را تدوين كرد… كتابهايي درباره توحيد، نبوت، قيام حضرت مهدي، فلسفه تاريخ، اقتصاد و… او به تمام شبهاتي كه آن جزوات و آن گرايشها به وجود آوردند تك تك پاسخ داد… اگر به فعاليتهاي ايدئولوژيك سالهاي گذشته برگرديم، خواهيم ديد كه بدون كتابها و فعاليتهاي او، دچار خلأ ايدئولوژيكي بزرگي بوديم و چه بسا انحرافات بزرگي در جامعه ما پديد ميآمد.(46)
سازمان دادن به روحانيت مبارز
در جريان انقلاب اسلامي تشكيلات روحانيت مبارز در هشت منطقه تهران فعاليت ميكرد و هر منطقه زير نظر دو نفر از روحانيون آگاه و متعهد اداره ميشد. كل اين تشكيلات داراي دو ـ سه نفر مشاور عالي بود كه مخصوص منطقه خاصي نبودند و خط اصلي كارها را تعيين ميكردند و به مناطق ميدادند.
شهيد مطهري و شهيد بهشتي جزو اين مشاوران عالي بودند. بسياري از اعلاميهها به قلم استاد مطهري بود. پيشنويس اساسنامه روحانيت مبارز را ايشان تنظيم كردند كه بعد از شهادت ايشان در مجمع عمومي كه به همت شهيد بهشتي در كرج برگزار شد. تصويب گرديد.(47)
رابط بين امام و گروههاي مبارز
سابقه 35 ساله او با رهبري نهضت و اعتماد كامل امام به او وي را به صورت يكي از اصحاب سِر و رازدار انقلاب و امام تبديل كرده بود و اين ارتباط حتي پس از تبعيد امام به وسيله پيك و نامه نيز برقرار بود تا اينكه در سال 1355 استاد مطهري به عتبات مشرف شد و به ديدار استاد خويش شتافت.
در اين ديدار امام فرمودند :
« مسائل روز را بررسي كنيد و جواب بدهيد. مسائلي از مكاتب چپي يا مكاتب ديگر را كه انحرافي است جواب بدهيد.»(48) پيش از آن نيز امام به او توصيه كرده بود كه رابطه خود را با حوزه علميه قم بيشتر كند و لذا او از سال 1351 تا 1357 هفتهاي سه روز به قم ميرفتند و در حوزه علمية قم، دروس مهمي مانند شناخت اصل غائيت، فلسفه هگل، معارف قرآن، ماركس و ماركسيسم، منظومه، نجات و اسفار را تدريس ميكرد.
تلاش در جهت پيشبرد اهداف انقلاب
به دنبال هجرت تاريخي امام به پاريس، مطهري نيز شتابان بدان ديار شتافت. وي در بازگشت از سفر پاريس طي سخناني در وصف امام ميگويد : « من كه قريب دوازده سال در خدمت اين مرد بزرگ تحصيل كردهام، باز وقتي كه در سفر اخير به پاريس به ملاقات و زيارت ايشان رفتم، چيزهايي از روحية او درك كردم كه نه فقط بر حيرت من، بلكه بر ايمانم نيز اضافه كرد. وقتي برگشتم، دوستانم گفتند : «چه ديدي؟» گفتم چهار تا «آمَنَ» ديدم.
آمن بهدفه ـ به هدفش ايمان دارد. دنيا اگر جمع بشود، نميتواند او را از هدفش منصرف كند. آمن بسبيله ـ به راهي كه انتخاب كرده، ايمان دارد. امكان ندارد بتوان او را از اين راه منصرف كرد. شبيه همان ايماني كه پيغمبر به هدفش و به راهش داشت.
آمن بقوله ـ در ميان همة رفقا و دوستاني كه سراغ دارم، احدي مثل ايشان به روحية مردم ايمان ندارد. به ايشان نصيحت ميكنند كه : «آقا! كمي يواشتر. مردم دارند سرد ميشوند، مردم دارند از پاي در ميآيند.» ميگويد : «نه. مردم اينجور نيستند كه شما ميگوييد. من مردم را بهتر ميشناسم.» و ما ميبينيم كه روز به روز صحت سخن ايشان بهتر آشكار ميشود.
و بالاخره، بالاتر از همه؛آمن بربّه ـ در يك جلسة خصوصي، ايشان به من ميگفت : «فلاني! اين ما نيستيم كه چنين ميكنيم. من دست خدا را به وضوح حس ميكنم.»
آدمي كه دست خدا و عنايت خدا را حس ميكند و در راه خدا به وضوح قدم برميدارد، خدا هم مصداق «اِن تَنصُرُوااللهَ يَنصُركُم» بر نصرت او اضافه ميكند.(49)
بيشك از جان گذشتگي و مبارزة خستگيناپذير با ظلم و ظالم و دفاع سرسختانه از مظلوم و صداقت و صراحت و شجاعت و سازشناپذيري اين رهبر، در انتخاب او به مقام رهبري نقش داشته. اما مطلب اساسي چيز ديگري است و آن اين كه نداي امام خميني از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ و از ژرفاي روح اين ملت برميخاست. مردمي كه در طول چهارده قرن، حماسة محمد، علي، زهرا، حسنين، سلمان، ابوذر و… صدها هزار زن و مرد ديگر را شنيده بودند و اين حماسهها با روحشان عجين شده بود، بار ديگر همان نداي آشنا را از حلقوم اين مرد شنيدند. علي را و حسين را در چهرة او ديدند. او را آيينة تمام نماي فرهنگ خود كه تحقير شده بود، تشخيص دادند. امام چه كرد؟ او به مردم ما شخصيت داد. خود واقعي و هويت اسلامي آنها را به آنان بازگرداند. آنها را از حالت «خودباختگي» و… خارج كرد. اين بزرگترين هديهاي بود كه رهبر به ملت داد. او توانست ايمان از دست رفته مردم را به آنها بازگرداند و آنها را به خودشان مؤمن كند.»(50)
هيئت نفت وشوراي انقلاب
پيشنهاد هيئت اعزامي به رياست مهندس مهدي بازرگان براي راهاندازي نفت مصرف داخلي از ابتكارات او بود.
شوراي انقلاب
تشكيل شوراي انقلاب و عضوگيري براي آن نيز از جمله فعاليتهاي او در جهت پيشبرد اهداف انقلاب بود نقش مؤثر او در اين شورا از بسياري از اتفاقات ناگوار و سوءاستفاده عوامل مخالف نهضت جلوگيري كرد. «آن وقتي كه (شاپور) بختيار پيشنهاد كرده بود برود خدمت امام برسد يك شرحي (اعلاميهاي) را داده بود به يكي از آقايان وابسته به جبهه ملي كه بياورد شوراي انقلاب كه بختيار مايل است اگر شما موافقيد و اگر امام هم قبول ميكند اين اعلاميه را صادر كند ! اين اعلاميه ميتوانست وجههاي براي بختيار درست كرده و كار را عقب بيندازد. لكن در آن جمع ما، دو نفر قاطعاً مخالفت كردند !يكي مرحوم شهيد مطهري بود و ديگري مرحوم شهيد بهشتي. اين دو نفر هر كدام يك نكتهاي را به عنوان ايراد، در اين اعلاميه ذكر كردند كه اگر آن نكته اصلاح ميشد نظر بختيار برآورده نميشد. لذا بود كه وقتي اين دو نفر اصلاحات خود را ذكر كردند و آن اعلاميه برگشت، بختيار مايل نشد كه آن را پخش كند چرا كه برايش فايدهاي نداشت.»(51)
تحصن دانشگاه تهران
تحصن در دانشگاه تهران يكي از مهمترين عوامل تسهيل در ورود به موقع رهبر انقلاب به وطن و خنثي شدن توطئهها گرديد و نقش استاد مطهري در اين تحصن تأسيسي بود.
« آقاي مطهري در تحصن دانشگاه نيز نقش اساسي داشتند. يادم ميآيد شبي كه در مدرسه رفاه جمع شده بوديم كه چه بايد بكنيم و چه نبايد بكنيم. پيشنهاد يك تحصن مطرح شد.
دكتر بهشتي و آقاي مطهري، آقاي خامنهاي و خيليهاي ديگر بودند. بعضي از دوستان اعتقاد داشتند تحصن در مسجد امام فعلي (مسجد شاه سابق) كنار بازار باشد. اما آقاي مطهري گفتند كه تحصن در دانشگاه باشد و بالاخره هم همان شد. آقاي مطهري از در جلو مسجد دانشگاه وارد شدند و گفتند : ما آمدهايم تحصن كنيم تا امام بيايند و تا وقتي كه امام نيايند، ما نميرويم.»(52)
كميته استقبال
رياست كميته استقبال از رهبر انقلاب را شخصاً عهدهدار شده و با كمك مردم و نيروهاي مخلص به احسن وجه مراتب استقبال از امام خميني را به عمل آورد و سپس چونان مشاوري دلسوز پروانهوار گرد شمع وجود استاد خويش ميچرخيد.
ترور قرهني
با ترور ناجوانمردانه سپهبد شهيد وليالله قرهني او گفته بود :
«به نظرم ميرسد شخصيت مذهبي و روحاني كه در برنامه گروه فرقان است، من باشم. يقين دارم، آنهايي كه از استقلال فرهنگ اسلامي ميترسند و هراس دارند كه اين فرهنگ غني اسلام گسترده شود، با كسي كه بسيار دشمني دارند و بغض او را در اين زمينه دارند منم. من آرزو دارم كه اگر ميميرم، مرگي در راه عقيدهام داشته باشم، اگر مرا بكشند، يقين دارم كه در راه اعتقادم و در راه آنچه سالها برايش قلم زدهام و فرياد كشيدهام كشته ميشوم.»(53)
خواب عجيب
نيمههاي شب دهم ارديبهشت مطهري پيش از موعد قيام هميشگياش براي تهجد بامدادي از خواب برميخيزد و پاي بر زمين ميكوبد بهگونهاي كه همسرش بيدار ميشود و او را در حالتي خاص مييابد. از او ميپرسد اين چه حالت است؟ ميگويد : من الان خواب عجيبي ديدم، ديدم كه من و امام دو تايي در مسجدالحرام هستيم و در بيت شريف باز شد. پيغمبر از آنجا آمد پايين و آمد طرف من و مرا بوسيد من خدمت امام بودم، قدري دستپاچه شدم و گفتم : «يا رسولالله ايشان فرزند شما هستند، پسر شما هستند.» حضرت فرمودند : «بله« و رفتند طرف امام و امام را نوازش كردند و امام را بوسيدند و مجدداً برگشتند به طرف من و لبهايشان را بر روي لبهاي من گذاشتند و الآن من گرمي لبهاي پيامبر را روي لبهايم احساس ميكنم. به او گفتم : اين خواب را چگونه تعبير ميكني؟
گفت : تغيير بزرگي در زندگي من بوجود ميآيد.(54)
سرانجام
ساعت 30/22 سهشنبه يازدهم ارديبهشت ماه سال 1358، هنگام بازگشت از جلسه شوراي انقلاب آن گاه كه صدايي جز صداي بالهاي ملائكي كه براي پرواز روح پاك مطهري به زمين هبوط كرده بودند شنيده نميشد، او از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت. گلولهاي آتشين از زير لاله گوش راست داخل و از بالاي ابروي چپ خارج شد. گواهان بسياري مراتب تهجد و نيايشهاي شبانه او را از سالهاي نوجواني به شهادت نشستهاند و آخرين گواه او ساعت كوكي اطاق استراحت او بود كه رأس ساعت 2 بامداد روز دوازدهم ارديبهشت زنگ بيدارباش هميشگياش را نواخت و پيوسته نواخت غافل از اينكه اين بار مطهري پيش از سرعت زمان عروج عارفانه خود را آغاز كرده بود. و فرداي آن روز پيكر مطهر او بر روي دستهاي مردم از تهران تا قم تشييع شد و در جوار بارگاه ملكوتي كريمه اهل بيت حضرت معصومه (ع) به خاك سپرده شد. امام در غم او دست به محاسن كشيد و گفت : مطهري، مطهري مطهري…
پی نوشت ها :
41ـ ر. ك : سند مورخه 18/2/2535 [1355]
42ـ ر. ك : سند شماره 4069/312 / 26/5/35
43ـ همان منبع، ص 381 به نقل از مرحوم آيتالله فلسفي.
44ـ پارهاي از خورشيد ص 455، به نقل از دكتر علي مهديزاده.
45ـ همان منبع ص 333، به نقل از مرحوم حجةالاسلام والمسلمين مصطفي زماني.
46ـ همان منبع، ص 443.
47ـ پارهاي از خورشيد، ص 404 به نقل از شهيد حجةالاسلام محلاتي.
48ـ پارهاي از خورشيد، ص 297 به نقل از آيتالله خزعلي
49ـ پيرامون انقلاب اسلامي، صص 21 ـ 22
50ـ همان، صص 119 ـ 120
51ـ ويژنامه استاد مطهري، ص 282 به نقل از حضرت آيتالله سيد علي خامنهاي رهبر انقلاب اسلامي.
52 ـ پارهاي از خورشيد صص 352 ـ 353 به نقل از آيتالله سيد حسن طاهري خرمآبادي.
53ـ پارهاي از خورشيد، ص 400 به نقل از حجةالاسلام والمسلمين سيد مصطفي محقق داماد.
54ـ همان منبع، ص 447، به نقل از آيتالله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي.
منبع:استاد مطهري به روايت اسناد ساواك / مركز بررسي اسناد تاريخي