درباره خودستایی
یکی از آثار خودبزرگ بینی، خودستایی است.افرادی که دچار این بیماری هستند، در هر فرصتی تلاش می کنند کمالات خود را به رخ دیگران بکشند و کاری به تناسب و ضرورت ندارند. اگر دانشجو هستند، سعی می کنند در هر مکانی به اندک تناسبی، خود را به عنوان دانشجو و روشنفکر و دانا معرفی کنند.
و در مکالمات معمول خود، سعی می کنند از اصطلاحات و عباراتی که در بحث های علمی به کار می رود، استفاده کنند تا بدین وسیله کمال خود را مطرح نمایند و اگر مسئولیت اجتماعی و سیاسی و نظامی و.. . دارند تلاش می کنند به نحوی خود را معرفی و از جایگاه خود سخن بگویند.
قرآن کریم می فرماید:
فَلا تُزَکوا أَنْفُسَکمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی[1]
خودستایی مکنید، او بهتر از شما پرهیزکاران را می شناسد.
امام باقر (ع) در تفسیر آیه فوق فرمود:
لَا یفْتَخِرْ أَحَدُکمْ بِکثْرَةِ صَلَاتِهِ وَ صِیامِهِ وَ زَکاتِهِ وَ نُسُکهِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَی[2]
احدی از شما نباید به فزونی نماز و روزه و زکات و مناسک حج و عمره خود افتخار کند. زیرا خداوند پرهیزکاران شما را از همه بهتر می شناسد.
امام علی (ع) در این باره فرمود:
تَزکیةُ المرءِ لِنَفسِهِ قَبیحَةٌ
خودستایی آدمی، قبیح و زشت است.
امام علی (ع) درباره صفات ممتاز پرهیزکاران چنین می فرماید:
پرهیزکاران هرگز از اعمال اندک خود راضی نیستند و هیچگاه اعمال زیاد خود را بزرگ نمی شمرند. آنها در همه حال، خود را در برابر انجام وظایف متّهم و مقصّر می شمارند و از اعمال خویش بیمناکند. هنگامی که یکی از آنان را به پاکی ستایند، از آنچه درباره اش می گویند بیمناک می شود و می گوید که من خود به خویشتن آگاه ترم و خدا نسبت به من از من آگاهتر است و می گوید: پروردگارا به این ستایش که ستایشگران درحقّ من می کنند، مرا مؤاخذه مکن و مرا ازآن چه که گمان می برند نیز برتر قراربده و آن چه را که آنها از خطاهای من نمی دانند بر من ببخش.[3]
همچنین می فرماید:
اگر خداوند از خودستایی نهی نکرده بود، فضایل فراوان خود را بر می شمردم.[4]
بنابراین اگر خودستایی به صورت بیماری واگیرداری درآید و به جامعه ستایی تبدیل گردد، بلای عظیمی می شود و خطر نژادپرستی را در پی دارد. از این رو قرآن و معصومینعلیهم السلام از خودستایی منع کرده اند.[5]
سرچشمه اصلی این بیماری ناپسند، عدم شناخت خویش است؛ زیرا کسی که خود را به خوبی بشناسد، خودستایی نمی کند.
غرور، غفلت و خودبرتربینی، انگیزه های دیگری برای خودستایی هستند.[6]
آثار خودستایی
1- عقب ماندگی
از آن جا که خودستایی، بیانگر اعتقاد انسان به کمال خویشتن است، مایه عقب ماندگی او می شود. چرا که رمز تکامل، اعتراف به تقصیر و قبول وجود نقص ها و ضعف ها است.
امام علی (ع) فرمود:
مَنْ مَدَحَ نَفْسَهُ فَقَدْ ذَبَحَهَا[7]
کسی که خودستایی می کند، در واقع خود را ذبح کرده است.
زیرا خودستایی، موجب غرور و غفلت می شود، در نتیجه از تلاش لازم برای رشد خود، کوتاهی می کند. به همین دلیل اولیای خدا، همیشه معترف به تقصیر خود در برابر وظایف الهی بودند و مردم را از خودستایی و بزرگ شمردن اعمال خویش، نهی می کردند.[8]
2- انزوا
کسی که از خود تعریف می کند، به تدریج از نظر دیگران می افتد و بی ارزش می شود و به تجربه ثابت شده است کسانی که مرتّب از خود تعریف می کنند، حاضران در مجلس از او خسته و بیزار می شوند.
3- تکبر
خودستایی، موجب خودپسندی شده و سرانجام، سر از تکبّر در می آورد.
درمان خودستایی
اگر کسی توجه به عظمت خداوند و ضعف خود کند، دیگر جایی برای خودستایی نمی بیند. قرآن در این باره می فرماید:
یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ[9]
ای مردم! شما همگی نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است!
به علاوه خداوند خوبی ها و بدی ها، علم و جهل، خدمات و خیانت های ما را می داند و از نیات ما آگاه است. اگر ما به علم خود می بالیم، باید بدانیم تمام معلومات ما در برابر مجهولات ما، قطره ای بیش نیست و به قول قرآن:
وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا[10]
وجز اندکی از دانش، به شما داده نشده است!
اگر به عبادت و خدمات خود می بالیم، باید فکر کنیم آن چه را که انجام می دهیم در برابر دریای بی کران نعمت های خداوند، قابل ذکر نیست و باید بدانیم خودستایی، آفت همین عباداتی است که بدان می بالیم.
اگر خودستایی به خاطر مال و ثروت است، باید بدانیم متاع دنیا بسیار اندک و برای کسی نمی ماند. ثروتمندان بزرگی چون قارون که روزی به وسیله مال و ثروت، خودستایی می کردند، امروز کوچک ترین اثری از مال و ثروت آنان نیست.
پی نوشت ها:
[1] . نجم/ 32.
[2] . تفسیر نمونه، ج 22، ص 534 و ج 3، ص 209.
[3] . نهج البلاغه، خطبه همام 192.
[4] . نهج البلاغه، نامه 28، بند 10.
[5] . و اگر ائمه در مواردى از فضایل خود فرمودهاند، براى راهنمایى حقجویان است، نه خودستایى.
[6] . تفسیر نمونه، ج 22، ص 542.
[7] . غررالحکم، ح 7058.
[8] . تفسیر نمونه، ج 22، ص 544.
[9] . فاطر/ 15.
[10] . اسراء/ 85.
منبع: حوزه نت