ابوهاشم جعفري گويد:
حجّاج بن يوسف عبدي خدمت امام حسن عسکري × رسيد و از وي درباره داد و ستد پرسيد و گفت: گاهي با مردم خريد و فروش مي کنيم و معامله را طبق اصل قرارداد مي بنديم.
حضرت × فرمود:
لا بأس الدينار بالدينار بينهما خرزة.
«فروش دينار به دو دينار مانعي ندارد، اگر بين آن دو يک سنگ گران قيمت (الماس، ياقوت) هم باشد».
پيش خودم گفتم: اين شبيه کار رباخواران است. حضرت رو به من کرد و فرمود:
إنما الربا الحرام ما قصد به الحرام، فإذا جاوزت حدود الربا و زويت عنه فلا بأس، الدينار بالدينارين يداً بيد، و يکره ألّا يکون بينهما شيء يوقع عليه البيع.
«رباي حرام آن است که قصد حرام با آن باشد، هر گاه از حدود ربا گذشتي و از آن فاصله گرفتي، فروش يک دينار به دو دينار دست به دست اشکالي ندارد، و مکروه است که بين آن دو چيزي نباشد که معامله روي آن انجام شود».[1]