درجات گناه، تاوان و پَتِت در دين زرتشتى(3)
درجات گناه، تاوان و پَتِت در دين زرتشتى(3)
پتتِ patet (= توبه)
توبه يا پتت در گناهان كوچك و بزرگ (صغيره و كبيره) نقش ويژه اى ايفا مى كند. توبه، گناهان و اثرات آن را از بين مى برد و گناهكار را پس از مرگ از رفتن به دوزخ و آلام جهنم نجات مى دهد، امّا به هيچ وجه از اجراى مجازات و كيفرهاى تعريف شده براى هر گناه در اين دنيا جلوگيرى نخواهد نمود. به همين علت كسى كه مرتكب گناهانى همچون: لواط يا غلامبارگى; كشتن مرد مقدس (بهدين); جسد مرده را به تنهايى حمل كردن; نزديكى با زنِ دشتان و غيره شود، مرگ ارزان و به حكم شرع اعدام مى شود امّا روح و روان وى بر اثر توبه و كفاره از مجازات آخرت و عذاب دوزخ رهايى مى يابد.
توبه به دو گونه انجام مى شود: يكى محسوس و پيدا كه به آن پتت آشكارا گويند، و ديگرى غير محسوس و ناپيدا كه همان مفهوم پتت در انديشه است. اين دومى را مى توان معادل با پشيمانى وتوبه صادقانه از گناه دانست كه اثرات عمده آن در آخرت مشهود خواهد شد. در پتت آشكارا يا توبه لفظى، گناهكار بايد لفظاً از گناهان خويش ياد كند، و اين همانند رسم اعتراف به گناه نزد رَدان و دستوران است كه در دين زرتشتى در دوران ساسانيان و پس از آن وجود داشته امّا امروزه اين رسم منسوخ شده است.[53]
كوتاهترين فرمول توبه لفظى كه هر روز بايد گفته شود اين است: «من متأسف و نادم هستم و ترك مى كنم هر گناهى كه لفظاً يا عملا مرتكب شده ام و يا از خاطرم خطور كرده و من آنها را ناديده گرفتم».[54]
درباره پتت و اهميت آن و رسم اعتراف به گناه نزد دستوران، در صددر نثر، در چهلوپنجم آمده: «1 ـ اين كه پيوسته مى بايد كه توبت كردن بر ياد دارند. 2 ـ هرگاه كه گناه از دست آيد، جهد بايد كردن تا پيش هربدان و دستوران و رَدان شوند و توبت بكنند 3 ـ كه گناه ماننده كرفه همچنان كه كرفه از آن وقت كه بكنند 4 ـ تا مردم زنده باشد هر سال ديگر بر مى شود 5 ـ و گناه نيز همچنان هر سال بر سر مى شود و چون توبت بكنند، ديگر نيفزايد، همچون درختى بود كه خشك شود و ديگر افزايش نكند 6 ـ و توبت آن بهتر كه پيش دستوران و ردان كنند و توجش كه دستور فرمايد چون بكنند هر گناهى كه باشد از بن (=ذمه) بشود 7 ـ توبت دستوران كنند توبت هم خوانند 8 ـ و اگر دستور نباشد پيش كسانى بايد شدن كه دستوران بگماشته باشند و اگر ايشان نيز نباشند به نزد يك مردى روان دوست بايد شدن و توبت بكردن…».[55]
در اوستا بعضى از گناهان و جرائم به گناه بى توبه موسوم است و با الفاظى همچون P s§o¦-tanu¦، tanu¦p r ¶a، par to¦-tanu¦و يا an-a¦p r ¶a، و همچنين گناه طهارت ناپذير با لفظ a-yaoz§diia ناميده شده اند كه تاوان آنها بسيار سخت و سنگين است. در اين گناهان شخص گناهكار «پشوتنو» مى شود و مستحق مجازات اعدام است. روان چنين شخصى پس از مرگ نمى تواند به وسيله توبه و تاوان از مجازات آخرت بخشوده شده و موجب عدم گذشتن وى از پل چينود (=پل صراط) مى شود. گناهانى مانند نزديكى با زن دَشتان و يا آبستن، و يا كسى كه جسد مرده اى را بپزد و يا گوشت جسد مرده انسان را بخورد،[56]غلامبارگى يا لواط و يا كسى كه از دين زرتشتى خارج شود، و گناهانى از اين قبيل، تماماً گناهان مرگ ارزان و داراى تاوان هاى بسيار سنگين است. هرگاه كسى با يكى از اين گناهكاران مصادف شود مى تواند بدون اخذ اجازه از رَدان و دستوران، (و در گناهانى همچون لواط حتى بدون اجازه از شخص شاه) شخصاً اقدام به قتل وى نمايد. هر چند در بعضى از گناهان بى توبه مانند كسى كه جسد مرده را در زمين دفن نمايد، با آنكه اين گناه در شمار گناهان بى توبه محسوب مى شود امّا بر اثر بازخريد نقدى و يا توبه از شدت مجازات گناهكار كاسته مى شود.
نكته آخرى كه بايد در مبحث توبه بدان اشاره نمود اين است كه تمامى گناهان بى توبه و ديگر گناهان و تاوان هاى سنگين آن همه در صورتى است كه شخص گناهكار پيرو دين مزدا بوده و يا در اين دين تعليم و آموزش ديده باشد، امّا هرگاه كسى خارج از دين مزدا باشد و يا پرورش يافته اين دين نباشد، به تصريح ونديداد (فرگرد8، بند29ـ28) گناهان وى با پذيرفتن دين مزدا بخشوده مى شود به شرط اين كه تعهد كند در آينده چنين جرمى مرتكب نشود. در ونديداد (فرگرد3، بند41) در اين باره آمده:
براستى دين مزدا كسى را كه به اين دين در آيد، از بندهاى گناهانش رهايى مى بخشد.
دين مزدا گناه نادرستكارى را مى بخشايد.
دين مزدا گناهِ كشتن يكى از اَشَوَنان (مرد پارسا و مقدس) را مى بخشايد.
دين مزدا گناه خاك سپارىِ مُردار را مى بخشايد.
دين مزدا گناه كردارهايى را كه هيچ تاوانى براى آنها نيست، مى بخشايد.
دين مزدا پادافره سنگين ترين گناه را مى بخشايد.
دين مزدا هر گناهى را كه مردمان مى توانند بدان دست بيالايند، مى بخشايد.[57]
انواع گناهان و كيفرهاى جسمانى در ونديداد
تاوان
در ونديداد براى هر جرم، جنايت و گناه، دو نوع تاوان يا كيفر تعيين شده است: يكى دنيوى كه شخص گناهكار بايد در همين دنيا سزاى عمل خلاف خويش را ببيند، و ديگرى اخروى، كه در آخرت و پس از مرگ، گناهكار مجازات خواهد شد. نوع اول يعنى كيفرهاى دنيوى شامل انواع گوناگون مجازات هايى است كه رايج ترين آنها تازيانه و شديدترين آنها اعدام هاى متنوعى بود كه در گناهان مرگ ارزان اجرا مى شد (قبلا به اين گونه اعدامها اشاره شده است). امّا نوع دوم يعنى كيفرهاى اخروى معمولا در صورتى است كه شخص خاطى در اين دنيا تاوان گناه خويش را نپرداخته و يا توبه نكرده و به طريقى از كيفر و مجازات و يا دادن تاوان (چه نقدى و چه غير نقدى) فرار كرده باشد. چنين شخصى در آن دنيا براى هميشه گرفتار دهشتناكترين عذابها و شكنجه ها (كه نمونه هايى از آن در ارداويرافنانه ذكر شده) خواهد بود و روانش در جهان واپسين به هيچ وجه نمى تواند از پل چينود عبور كند.
كيفرهاى جسمانى كه رايج ترين آنها زدن تازيانه بود، بسته به نوع گناه و جرم در تعداد ضربات تازيانه با هم متفاوتند. يعنى تعداد تازيانه براى گناهان سبكتر (كه نمونه هاى آن را در جدول خواهيم ديد) ميان 5،10،15،30،50،60،70و90 ضربه متغير است، ولى براى مجازات هاى شديدتر 200، 300، 500، 600، 700، 800، 1000 و حتى مثلا براى گناه كشتن يك سگ آبى تعداد 10000 ضربه تازيانه در نظر گرفته شده است، كه اين عدد بسيار اغراق آميز مى نمايد.
براى اجراى حدود شرعى و زدن تازيانه، بنابر ونديداد از دو نوع تازيانه يا شلاق استفاده مى شده است: يكى اَسْپَهِ اَشْترا Aspahe-as§tra¦ (شلاق اسب رانى) و ديگرى سَرَوشُوچَرَنَ Sraos§o¦-C§arana¦ (شلاق فرمانبردارى) ـ و اين هر دو واژه در ونديداد معمولا مترادف و با هم به كار رفته و احتمالا منظور از هر دو همان تازيانه اى بوده كه براى تنبيه، مجازات و به اطاعت واداشتن رعايا، متخلفين و گناهكاران از آنها استفاده مى شده است. نكته قابل ذكر و مهم در جدول زير اين است كه تعداد ضربات تازيانه تعريف شده براى هر گناه و يا جرمى را بايد در اصل دو برابر كرد تا تعداد تازيانه مناسب با هر جرمى مشخص گردد. مثلا براى گناهى كه30 ضربه تازيانه تعيين شده، بدين معنا است كه گناهكار بايد30 ضربه تازيانه اَسْپَهِ اَشْترا و 30 تازيانه سَرَوشُوچَرَنَ نوش جان مى كرده است. بقيه موارد نيز به همين صورت است. و اينك مى پردازيم به نقل جدول گناهان و تعداد تازيانه هر يك از آنها، بنابر آنچه در ونديداد ذكر شده است:
«جدول گناهان و تاوان آنها در ونديداد»
تعداد ضربات تازيانه : نوع گناه و توضيحات آن در ونديداد
5 : براى نخستين بار گناه آگرفت (كسى كه آهنگ زدن ديگرى كند)، (18/4)[58]
10 : دومين بار تكرار گناه آگرفت، (18/4)ـ نخستين بار گناه اويرشت (اقدام به حمله با اسلحه)، (22/4).
15 : سومين بار گناه آگرفت (18/4) ـ دومين بار گناه اويرشت (22/4) ـ نخستين بار گناه اردوش (كسى كه ديگرى را بزند ولى مجروح نشود) (26/4).
30 : چهارمين بار گناه آگرفت (19/4) ـ سومين بار گناه اويرشت (23/4) ـ دومين بار گناه اردوش (27/4) ـ كسى كه ديگرى را بزند و محل آن كبود شود، يا آسيب سختى بدو رساند (31/4) ـ كسى كه استخوانى از انسان و يا سگ مرده به اندازه يك بند انگشت كوچك بر زمين بيندازد و زمين آلوده شود (11/6) ـ براى تماس سطحى با زن دشتان[59]براى نخستين بار (15/16).
50 : پنجمين بار گناه آگرفت (19/4) ـ چهارمين بار گناه اويرشت (23/4) ـ سومين بار گناه اردوش (27/4) ـ كسى كه براى دومين بار ديگرى را بزند و محل آن كبود شود (31/4) ـ نخستين بار كسى كه ضربتى بزند و خون ديگرى ريخته شود (34/4) ـ كسى كه استخوانى از انسان و يا سگ مرده به اندازه يك بند انگشت اشاره بر زمين بيندازد و زمين آلوده شود (13/6) ـ دادن خوراك بد به توله سگ (27/13) ـ كسى كه براى دومين بار با زن دشتان تماس سطحى داشته باشد (15/16).
60 : ششمين بار گناه آگرفت (19/4).
70 : پنجمين بار گناه اويرشت (23/4) ـ چهارمين بار گناه اردوش (27/4) ـ سومين بار كسى كه ديگرى را بزند و محل آن كبود شود (31/4) ـ دومين بار كسى كه ضربتى بزند و خون ديگرى ريخته شود (34/4) ـ كسى كه براى اولين بار ديگرى را بزند و استخوانى از وى را بشكند (37/4) ـ كسى كه استخوانى از انسان يا سگ مرده به اندازه يك بند انگشت ميانى بر زمين بيندازد و زمين را آلوده كند (15/6) ـ دادن خوراك بد به سگ بى صاحب و ولگرد (26/13) ـ كسى كه براى سومين بار با زن دشتان تماس سطحى داشته باشد (15/16).
90 : هفتمين بار گناه آگرفت (19/4) ـ ششمين بار گناه اويرشت (23/4) ـ پنجمين بار گناه اردوش (27/4) ـ چهارمين بار كسى كه ديگرى را بزند و محل آن كبود شود (31/4) ـ سومين بار كسى كه ضربتى بزند و خون ديگرى ريخته شود (34/4) ـ دومين بار كسى كه ديگرى را بزند و استخوانى از وى بشكند (37/4) ـ كسى كه ديگرى را بزند و وى بيهوش شود (40/4) ـ كسى كه استخوانى از انسان و يا سگ مرده به اندازه انگشتى يا دنده اى بر زمين بيندازد و زمين را آلوده كند (17/6) ـ دادن خوراك بد به سگ نگهبان يا خانگى (25/13) ـ براى تماس نزديك تر با زن دشتان (16/16).
200 : هشتمين بار گناه آگرفت و كسى كه پس از هشت بار از دادن تاوان اين گناه سر باز زند (21ـ20/4) ـ هفتمين بار گناه اويرشت و كسى كه از دادن تاوان اين گناه سر باز زند (25ـ24/4) ـ ششمين بار گناه اردوش و كسى كه پس از شش بار از دادن تاوان اين گناه سر باز زند (29ـ28/4) ـ پنجمين بار كسى كه ديگرى را بزند و محل آن كبود شود و از دادن تاوان سر باز زند (33ـ32/4) ـ چهارمين بار كسى كه ضربتى بزند و خون ديگرى ريخته شود و از دادن تاوان بارهاى پيشين سر باز زند (36ـ35/4) ـ سومين بار كسى كه ديگرى را بزند و استخوانى از وى بشكند بدون آنكه تاوان بارهاى پيشين را داده باشد(39ـ38/4) ـ دومين بار كسى كه ديگرى را بزند و بيهوش كند بدون آنكه تاوان آن را پرداخته باشد (42ـ41/4) ـ كسى كه زودتر از نُه شب (در زمستان) و يك ماه (در تابستان) آتش را به خانه اى ببرد كه كسى در آن مرده است (44/5) ـ گناه كسى كه در زمينى زراعت كند كه در آن انسان يا سگى مرده باشد، پيش از انقضاى مدت يك سال (5/6) ـ براى زراعت در زمينى كه به جسد مرده آلوده شده، پيش از جستجو و جمع آورى اجزاى جسد مرده (9/6) ـ كسى كه استخوانى از انسان و يا سگ مرده به اندازه دو انگشت و يا دو دنده بر زمين بيندازد و زمين آلوده شود (19/6) ـ كسانى كه پيكر مرده را در زمين استوار نكنند و جانوران مردار خوار استخوانها را برگيرند و در آب و يا پاى درختان بيندازند (48/6) ـ براى نوشانيدن آب به زن ناپاك در سه روز اول پس از زايمان (27/7) ـ كسى كه به سگ نگهبان گله خوراك بد بدهد (24/13) ـ كسى كه حيض بودن زن دشتان را پنهان كند (13/16).
300 : براى شكستن گفتار ـ پيمان (پيمان شفاهى) (11/4).
400 : كسى كه استخوانى از انسان يا سگ مرده به اندازه بازو يا استخوان ران بر زمين بيندازد و زمين را آلوده كند (21/6) ـ گناه انداختن پوشاك چرمى يا بافته بر روى پاى مرده به اندازه اى كه تا قوزك پاها را بپوشاند (23/8) ـ براى عبور از آب به حالت ناپاكى (كسى كه با جسد مرده در تماس بوده) (105/8) ـ براى عبور شخص ناپاك از راهى كه در آن با گياه و درخت تماس پيدا كند و بى حرمتى به آتش بر ذمه داشته باشد (106/8).
500 : كسى كه مردار انسان يا سگ را در خاك دفن كند و تا ششش ماه بيرون نياورد (36/3) ـ براى كشتن يك توله سگ و انواع سگ[60] بجز سگ آبى (16ـ15/13).
600 : شكستن دست ـ پيمان (12/4) ـ كسى كه استخوانى از انسان و يا سگ مرده به اندازه كاسه سر (جمجمه) بر زمين بيندازد و زمين را آلوده كند (23/6) ـ براى انداختن پوشاك چرمى يا بافته بر روى پاى مرده، به اندازه اى كه هر دو ساق پاى جسد مرده را بپوشاند (24/8) ـ براى كشتن يك سگ بى صاحب و ولگرد (شكارى) (14/13).
700 : شكستن گوسفند ـ پيمان (13/4) ـ كسى كه آگاهانه سوگند دروغ بخورد و مِهر دُروج (پيمان شكن) باشد[62] ماده سگى كه از آميزش با سه سگ نرينه آبستن باشد و شير در پستان دارد (51/15).
800 : شكستن گاو ـ پيمان (14/4) ـ گناه مردى كه به زور با مردى ديگر درآميزد (26/8) ـ كسى كه سگ گله را چنان بزند كه بيهوش شود و يا بميرد (12/13).
900 : شكستن مردم ـ پيمان (15/4).
1000 : كسى كه مردار انسان يا سگ را در خاك دفن كند و تا يك سال آن را بيرون نياورد (37/3) ـ شكستن كشتزار ـ پيمان (16/4) ـ كسى كه تمام پيكر سگ يا انسانى مرده را بر زمين بيندازد و زمين را ناپاك كند (25/6) ـ براى انداختن پوشاك چرمى يا بافته بر روى مرده به طورى كه همه تن مرده را بپوشاند (25/8) ـ گناه كشتن يك خارپشت (جوجه تيغى) (4/13)[63] ـ كسى كه با زن دشتان (با رضايت طرفين) درآميزد (84/18).
10000 : براى كشتن يك سگ آبى[64] (2/14).
پي نوشت ها :
[52]. درباره رسم اعتراف به گناه رك: روايات داراب هرمزديار (1: 34) ـ امروزه خواندن پتت به عنوان بخشى از نيايش هاى روزانه و پتت براى درگذشتگان جاى رسم اعتراف به گناه را گرفته است.
رك: جمله خورده اوستا، ص331ـ320; همچنين براى آگاهى از نمونه هايى از پتت رك: خود پَتِتْ، ترجمه: ابراهيم ميرزاى ناظر.
[53]. رك: روايت اميداَشَوهيشتان، ص223ـ222 (پاورقى).
[54]. رك: همان. به نقل از:
و براى توضيحات بيشتر درباره پتت نگاه كنيد به:
[55]. رك: صد در نثر، ص34.
[56]. در ونديداد، فرگرد7، بند24ـ23، زرتشت از اهورامزدا مى پرسد: «كسانى كه سگ مرده يا انسان مرده مى خورند مى توانند تطهير شوند يا نه؟ اهورامزدا پاسخ داد و گفت: اين اشخاص وسيله تطهير ندارند و بايد خانه آنان ويران و قلب آنان از جاى كنده و ديده آنان از حدقه بيرون انداخته شود. دروج نَسو (ديو لاشه) تا ناخن به آنان حمله مى كند و براى هميشه ناپاكشان مى سازد». رك: ونديداد اوستا، ترجمه موسى جوان، ص7ـ146.
[57]. رك: اوستا، جليل دوستخواه، (2: 685).
[58]. عدد سمت چپ نشانى فصل و عدد سمت راست نشانى بند است. (18/4) يعنى ونديداد، فصل 4، بند 18، بقيه موارد نيز به همين صورت عمل شده است.
[59]. دشتان: در اوستا «دَخْشْتَه ـ daxs§ta» و در گزارش پهلوى «دَخْشَگ daxs§ag» به معنى علامت و نشان خونى است كه زنان بينند. دشتان در پهلوى و فارسى از همين ريشه است. قاعدگى; حيض; عادت ماهانه زنان; زنى كه روزهاى خونريزى و عادت ماهانه خود را مى گذراند. رك: اوستا، دوستخواه (2: 984 پيوست).
[60]. همانطور كه قبلا اشاره كرديم (ص202، پاورقى1) انواع سگ به ويژه سگ آبى در دين مزديسنا از تقدس و حرمت بالايى برخوردار است. فرگرد13 و14 ونديداد تماماً اختصاص دارد به: سگ و انواع آن، تقدس و حرمت آن، احكام كشتن انواع سگ و يا مجازات هاى بدرفتارى با آن و غيره. به موجب بندهش هندى، بخش13، بند30، سگ ده سَرْدَه (نوع، قسم) مى باشد: 1ـ2. پسوشْ هورْوْ pasus§ho¦rw، اوستاـ pasus§-haurvaيا سگ گله; 2ـ2 ويسْ هوروْ (ويش هورو wis§ho¦rw)، اوستاـ vis§-haurva يا سگ نگهبان خانه; 3ـ2 وُهوَنْزگ wohunazg، اوستاـ vohuna-r hag، يا سگ ولگرد و بى صاحب، كه به دنبال خون و لاشه مى رود; 4ـ2 توله سگ (بنابر شايست ناشايست 2/2،تروگ tarro¦g)، اوستاـ tauruna; 5ـ2 ببرگِ آبى babrag-â¦a¦bâ¦g بَبَرِ آبى، اوستاـ baقar(سگ آبى); 6ـ2 روباه ro¦ba¦h; 7ـ2 راسوگ rasu¦g(راسو); 8ـ2 زوزگ zu¦zag يا ژوژه كه آن را خارپشت xa¦r-pus§tخوانند; 9ـ2 اودرگ udrag يا گربه آبى; 10ـ2 موش فرخو mus§k- fraxaw موشِ فَرْخو، كه دو نوع اند. دسته اى سوراخ زى، كه لانه دارند چون روباه و راسو، و دسته اى بيشه زى، كه در بيشه زار زندگى مى كنند، چون ژوژه، كه به آن زوزه نيز مى گويند.
رك: بندهش هندى، ص92 و توضيحات آن; شايست ناشايست، ص44ـ43، يادداشت 8ـ5; همچنين درباره انواع سگ در منابع پهلوى نگاه كنيد به: ونديداد، هاشم رضى، (2: 631ـ629) و (3:1353ـ1349); فرهنگ ايران باستان، پورداود، ص219ـ202.
[61]. در بعضى از ترجمه ها براى چنين گناهى هفتصد تازيانه با اسپهه اشترا و شصت تازيانه با سروشوچرن ذكر شده است. رك: اوستا، دوستخواه (2:701).
[62]. آقاى دوستخواه (2:834) بجاى كشتن، لفظ زدن آورده و در توضيح پاورقى مى گويد: دارمستتر در گزارش خود، متن سه بند اخير (51ـ49) را مغشوش و معنى آنها را مشكوك دانسته است. امّا در ترجمه اى كه آقاى دكتر موسى جوان از ونديداد دارمستتر (ص237) آورده اند، بند 49 تا51 وجود دارد و كلمه قتل به كار رفته است.
[63]. در ونديداد (4/13) لفظ دوژگ du¦z§ag به معنى خارپشت بكار رفته است. اين جانور از انواع سگ معرفى شده: سگِ خاردارِ پوزه باريك (10/1 و 4/13) كه مغان و مزدا پرستان آن را وَنگهاپَر vangha¦parمى ناميدند. امّا بنابر ونديداد (4/13) مردم بدگفتار آن را «دوژكه» مى ناميدند. در گزارش پهلوى به صورت ژوژك z§uz§ak يا زوزگ zu¦zag آمده كه به معنى خارپشت يا جوجه تيغى مى باشد. رك: ونديداد، هاشم رضى (1:218 و 3:1349) يادداشتها.
[64]. چنين شخصى علاوه بر خوردن 10000 تازيانه اسپهه اشترا و 10000 تازيانه سروشوچرن، بايد ده هزار هيزم سخت و خشك و پاك و ده هزار هيزم نرم و خشك و پاك رابراى آتش اهورامزدا بياورد. ده هزار بسته بَرْسَم را ويژه آيين كند. همچنين او بايد ده هزار از هر يك از اين جانوران موذى (خرفستر): مار برشكم خزنده; مار سگ نما; لاك پشت; قورباغه هايى كه در خشكى مى زيند; مور دانه كش; مور گزنده كوچكِ بد، كرم خاكى (پزدوهاى سرگين گردان); مگس نفرت انگيز; را بكشد. رك: ونديداد (6ـ3/14). فرگرد14 ونديداد به طور كلى شرح مفصلى از چگونگى دادن تاوان و مجازات هاى گوناگون براى كشتن يك سگ آبى است.